مطالبی از چپ و راست دریافت میکنم که نشان میدهد حمله احتمالی آینده امریکا و اسرائیل دارای تبعات و نتایج اسفباری میباشد که متفاوت با جنگ ۱۲ روزه خواهد بود. البته در جنگل اخبار و شایعات غیرواقعی، آسان نخواهد بود واقعی از غیرواقعی را از هم تمیز دهیم. ولی فراموش هم نباید کرد، در دنیائی که در صحنه سیاسی بینالمللی، سه دیوانه (ترامپ، پوتین و نتانیاهو) بدون کوچکترین آشنائی با آرمانهایی مانند انسانیت، آزادی و حقوق بشر ، بازیگران اصلی میباشند، عجیب نخواهد بود چنانچه وقایعی را که ما غیرمنطقی و غیرعملی مینامیم، صورت عمل به خود بگیرند.
حالا چنانچه در این شرایط نامعلوم و گاهی خطرناک، حکومتی در ایران حاکم بود که قادر به حفظ مناقع ملی میبود، اقلا جای نگرانی کمتری وجود میداشت. بد نیست محض نمونه به سخنان اخیر یکی از نمایندگان تندرو در مجلس شورای اسلامی توجه کنید که میگوید “جنگ بعدی با اسرائیل جنگ دوم نیست، بلکه جنگ آخر است” یعنی به عبارت دیگر یا اسرائیل نابود میشود یا جمهوری اسلامی. این مردک که لقب نماینده مجلس شورای اسلامی را هم یدک میکشد، مثل این که در طویله به دنیا آمده، کور و کر است، نمیبیند که زنش آب برای غذا پزی ندارد، مصرف آب و برق نوبتی شده و زحمتکشان کم در آمد کشورمان باید حسرت یک وعده غذا با گوشت را برای خودش و خانوادهاش به گور ببرد و خوشحال است چنانچه قادر باشد با نان و پنیر به خانه بیاید. آنوقت در این کشور هرت، این ادم به خودش اجازه میدهد ادعا کند که در جنگ آینده یا ایران و یا اسرائیل نابود میشوند.
حالا در کنار این هارت و پورتهای توخالی و در عین حال خطرناک، به گفتههای یک افسر باز نشسته ارتش افغانستان نیز توجه کنید که در کانال “کیان ملی” تلویزیون افغانستان ادعا میکند: ” قرار است در حمله آینده به ایران، قوای طالبان به عنوان نیروی پیاده نظام آمریکا، استانهای شرقی ایران را اشغال کند و این اشغال تا زمانی که رژیم ایران خواستههای اسرائیل و آمریکا را بر آورده نکند ادامه خواهد داشت”. حالا شخصا وقتی گفتههای این افسر بازنشسته افغانی را زیر ذره بین میگذارم نمیتوانم به راحتی این ادعای بدون مستند او را قبول کنم. در دورانی که جنگها یا در هوا و یا دریا انجام میگیرد از “پیاده نظام” نام بردن، قدری مضحک به نظر میرسد ولی از سوی دیگر چون، نه آمریکا و نه اسرائیل مایل به پیاده کردن نیروی جنگی در سرزمینی دور از سر زمین خود نمیباشند، میتواند این امکان هم وجود داشته باشد که آمریکا این مهم را به عهده طالبان میگذارد که سربازهای خودش را به کشتن ندهد.
ما فرض را بر این میگذاریم که این ادعا صحت داشته باشد. نکته مجهول در ادعای این افسر باز نشسته، همان سطر آخر است که میگوید “این اشغال تا زمانی که رژیم ایران خواستههای اسرائیل و آمریکا را برآورده نکند ادامه خواهد داشت”. ما فقط میتوانیم خواستههای این دو دیوانه، از رژیم حاکم بر ایران را حدس بزنیم. بسیار خوشبینانه است چنانچه تصور کنیم خواستههای دو متجاوز از رژیم حاکم، استقرار دموکراسی و حقوق بشر در ایران باشد.
رفتار غیر مسئولانه ترامپ با همپیمانهای خود در ناتو و اتحادیه اروپا در رابطه با روسیه و اوکراین از یک سو، و از سوی دیگر، با خاک یکسان کردن سراسر غزه، در حالی که حماس هنوز به اعدام مخالفینش در غزه ادامه میدهد، نشاندهنده این واقعیت است که دل بستن به خارج کشور، یعنی تبدیل شدن به عروسک چوبی که شعبدهباز از پشت پرده به میل خود عروسک را به رقص وامیدارد. سرنوشت به اصطلاح “صلحی” را که ترامپ، پوتین و نتانیاهو با ساز و دهل اعلام نمودند، هم در اوکرائین و هم در غزه شاهدیم. این باید درس عبرتی برای شخصیتها و فعالان خارج کشور باشد که علنا مشوق آمریکا و بخصوص اسرائیل برای حمله به ایران میباشند.
ما خود شاهد هستیم این سه دیوانه چطور دنیا را به لبه پرتگاه میبرند. پوتین از یکسو مشغول مغازله با دیوانه دیگر (ترامپ) بر سر اوکرائین میباشد، در حالی که به دنیا بشارت قراداد صلح قریبالوقوع میدهند و از سوی دیگر پوتین اعلام میکند، هرگز تمایلی به ترک سرزمینهای اشغالشده اوکرائین را ندارد، ما هم هر روز شاهد حملات هوائی روسیه به خانه و زندگی اهالی نگونبخت اوکرائین میباشیم و ترامپ (مدعی شایسته بودن عنوان قهرمان صلح!!) در گوشه دیگر دنیا، مشغول آغاز ماجرای خطرناک دیگری با ونزوئلا میباشد.
تنها نور امید ضعیفی که در ته تونل به چشم میخورد موضعگیری شجاعانه (و در عین حال غیر منتظره) لاریجانی میباشد که وقتی خامنهای اعلام میکند علاقهای به مذاکره با آمریکا ندارد، لاریجانی اعلام میکند هنوز شانس و امکان مذا کره با آمریکا وجود دارد و نیز موضعگیریهای علنی و شجاعانه حسن روحانی در برابر خامنهای که، امید به نور ته تونل را قدری قویتر میکند.
دوباره تکرار میکنم، صحنه میانی سیاسی داخل کشور در انتظار اجماع جمعی شخصیتهای مدنی، سیاسی و اصلاح طلب به اضافه تشکلهای صنفی، جبهه ملی و جبهه اصلاحات میباشد. دور و بر خامنهای در حال خالیشدن است، صدای روحانیت معترض رساتر شده. اجازه ندهیم “سه دیوانه” با سرنوشت ما بازی کنند. درون کشور باید تبدیل به نیرویی گردد که اجازه ندهد، ارتجاع دوباره در زمینهای حجاب و فیلترینگ نقش غالب را بازی کند. به میدان آمدن فعال و سازمانیافته جبهه متشکل مدنی، سیاسی، ملی و اصلاحات داخل کشور، در عینحال میتواند اخطاری به سه دیوانه باشد که از این سو راهی برای آنها نیست.
داریوش مجلسی، دسامبر ۲۰۲۵
■ خلاصهٔ کوتاه درباره خطر اشغال بخشهایی از ایران در صورت وقوع جنگ گفته اخیر یک نماینده مجلس درباره «جنگ آخر» بیشتر فضاسازی سیاسی است تا تحلیل واقعی. سناریوی اشغال بخشهایی از ایران توسط طالبان، گروههای کرد معارض یا جمهوری آذربایجان از نظر عملیاتی، سیاسی و میدانی بسیار بعید است.
سه دلیل اصلی:
۱. ایران از نظر نظامی و جغرافیایی قابل اشغال نیست. ورود چند گروه پراکنده نمیتواند به اشغال پایدار منجر شود.
۲. آمریکا و اسرائیل استراتژی اشغال زمینی ایران را ندارند. تجربه عراق و افغانستان نشان داده ورود به جنگ زمینی علیه کشور بزرگ و کوهستانی مانند ایران غیرممکن و پرهزینه است.
۳. طالبان و کردهای عراق توان و انگیزه چنین عملیات بزرگی را ندارند. طالبان درگیر بحران داخلی است و کردهای عراق تحت کنترل آمریکا و بغداد اجازه ورود به جنگ علیه ایران را نخواهند داشت.
جمعبندی:
این نوع سناریوها بیشتر جنگ روانی است و احتمال وقوع آن بسیار کم است؛ اما تنشهای منطقهای واقعی است و نیاز به عقلانیت، پرهیز از ماجراجویی و دیپلماسی فعال دارد.
خسرو نامور، بندر انزلی
■ دور از دسترس نیست که طالبانیان به ایران یورش بیاورند بویژه اینکه استان سیستان و بلوچستان در کشور حنفی مذهب هستند و مانند آنها. و چون در ۴۷ سال گذشته ستم و نابرابری اجتماعی در جامعه سنی ایران بیداد میکند و هنوز کشتار سه سال پیش مردم در زاهدان و چاه بهار فراموش نشده و هیچ احقاق حقی با همه تلاشهای مولوی عبدالحمید به آنها داده نشده است. این گفته این فرمانده ارتش افغانستان بیمورد نیست.و ضمنا آمریکا هم از برگ برنده در منطقه برای کنترل زمینی هر دو کشور استفاده میبرد.
با تشکر از مقاله در خور تفکر شما / طلایی
■ آقای مجلسی عزیز. در مقاله شما نکته جالبی بود که دوست داشتم آن را مطرح کنم. اما عنوان “سه دیوانه”، و کنار هم قرار دادن پوتین و ترامپ، هضمش برایم دشوار بود. و اما نکته جالب این بود که شما جهت مثبت و امیدبخشی در موضعگیری حسن روحانی و لاریجانی دیدهاید. آیا این دو نفر تعبیر و تفسیر جدیدی از اسلام دارند؟ و آن را اعلام نمودهاند؟
توضیح: من (چه بسا مثل شما) معتقدم که تنها اسلام میانهرو میتواند اسلام افراطی را مهار کند. اما این اسلام میانهرو باید تعبیر و تفسیری از اسلام ارائه دهد که با حقوق بشر و دمکراسی سازگار باشد. آیا این دو نفر که ذکر نمودید چنین خوانشی از اسلام ارائه میدهند؟ بدون یک پشتوانه فکری قوی که بتواند تز “ولایت مطلقه فقیه” را به حاشیه براند، و به جای آن رأی مردم را ملاک قرار دهد، اسلام میانهرو شانسی ندارد.
رضا قنبری. آلمان
■ چه اوضاع و احوالی ست که راهبردهای به اصطلاح اپوزیسیون شده: از جبهه پایداری تا پادشاهیخواهان، از لشکر پاسداران انقلاب اسلامی تا سلطنت، از جریان دزدان موتلفه تا فرقه مجاهدین خلق و حالا هم لاریجانی تو دهنی خورده در لبنان و طرفدار حزب الله و گروههای نیابتی با روحانی شیاد. فقط مانده آقا مجتبی و پدرش که وارد اپوزیسیون شوند. اصلا معلوم نیست این ها چه چیزی را میخواهند عوض کنند. آقای تاجزاده که میفرمایند: “آیا امکان دستیابی به توسعه و دمکراسی در ایران کنونی با یک رژیم اقتدارگرای تضعیف شده بیشتر است یا با سرنگونی خشونتبار آن؟” انگار راه حل دیگری نیست ولی کمی پایین تر ذکر میکنند: ” اکنون هم مردم میتوانند با همان سیاق، یعنی با مقاومت مدنی و با کمترین تلفات و ضایعات و بیشترین ابتکارات و صدالبته با پایداری، «اسلام آمرانه» و «ولایت زوری» را از میدان به در کنند، حکومت روحانیون را برچینند و به نظام ولایت فقیه پایان دهند”. یعنی مردم بعد از این همه تلاش و مبارزه “یک رژیم اقتدارگرای تضعیف شده” را جانشین «ولایت زوری» کنند. چیزی که جناب مجلسی هم در پی آن است ولی به صراحت تاجزاده بیانش نمیکند. واقعا که باید به حال و روز چنین اپوزیسیونی گریست. به جای رو به ملت کردن و سعی در ارتقای مبارزه شان برای برچیدن این بساط نکبت، چشمشان به بالاییها و زد و بند است و حرکت مردم برای تثبیت و به سرانجام رساندن آن.
با احترام سالاری
■ نوشته شما کاملا درسته، هدف این است اگر شرایط مهیا شد بخشهایی از ایران را جدا کنند: کردستان، بلوچستان و جزایر سه گانه.
علی بهمنیاری، استان فارس