ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Mon, 03.11.2025, 12:18
جمهوری اسلامی پس از جنگ دوازده‌روزه

سعید گل‌کار

میدل‌ایست فوروم (Middle East Forum)
۲ نوامبر ۲۰۲۵

* تحقیر و دگرگونی: جمهوری اسلامی پس از جنگ دوازده‌روزه
* جنگ دوازده‌روزه، رویارویی مستقیم پس از ۴۵ سال نبرد نیابتی

جنگ دوازده‌روزه میان ایران و اسرائیل در ژوئن ۲۰۲۵، ضعف‌های بنیادین جمهوری اسلامی را در عرصه‌های نظامی، راهبردی و ایدئولوژیک آشکار ساخت و به نقطه عطفی در تاریخ این حکومت بدل شد. ناتوانی دولت ایران در دستیابی به اهداف سیاسی و نظامی خود، اعتبار رژیم را تضعیف کرد، محدودیت‌های بازدارندگی آن را برملا ساخت و مباحثات درونی درباره آینده نظام را تشدید نمود.

این نوشتار به بررسی علل، روند و پیامدهای جنگ پرداخته و تأثیر آن بر ساختار حکمرانی، ایدئولوژی و جایگاه منطقه‌ای ایران را تحلیل می‌کند. نویسنده استدلال می‌کند که این درگیری، روند ازهم‌گسیختگی راهبردی رژیم را شتاب بخشید؛ در نتیجه، سرکوب داخلی افزایش یافت، چرخشی به سوی ناسیونالیسم پدید آمد و بازسازی نهادی در دستور کار قرار گرفت، در حالی که ایران بیش از پیش در برابر بحران‌های آینده آسیب‌پذیر شد.

مسیر تاریخی تا جنگ دوازده‌روزه

جنگ دوازده‌روزه، نبرد نیابتی ۴۵ ساله میان ایران و اسرائیل را به رویارویی مستقیم تبدیل کرد. برای بیش از چهار دهه، رقابت دو طرف نه بر سر مرزها، بلکه بر پایه ایدئولوژی و رقابت راهبردی تعریف می‌شد.

از زمان انقلاب اسلامی ۱۳۵۷، جمهوری اسلامی بخش قابل توجهی از هویت و مشروعیت خود را بر مخالفت با اسرائیل بنا کرده است؛ از حمایت از آرمان فلسطین و پشتیبانی از گروه‌های مسلحی چون حزب‌الله و حماس گرفته تا وعده نابودی «رژیم صهیونیستی». در مقابل، اسرائیل تلاش کرد نفوذ منطقه‌ای و برنامه هسته‌ای ایران را از طریق عملیات پنهانی، ترورهای هدفمند و حمله به دارایی‌های ایران در سراسر خاورمیانه مهار کند.

۷ اکتبر ۲۰۲۳ نقطه عطفی در این رابطه بود. حمایت جمهوری اسلامی از حماس، حزب‌الله و سایر گروه‌های نیابتی، درگیری را از سطح جنگ سایه‌ها به مرحله رویارویی مستقیم سوق داد. اسرائیل در آوریل ۲۰۲۴ با حمله به کنسولگری ایران در دمشق پاسخ داد که به کشته شدن چند تن از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی انجامید. دولت ایران در واکنش، «عملیات وعده صادق ۱» را آغاز کرد — نخستین حمله مستقیم موشکی و پهپادی ایران به اسرائیل — که عمدتاً توسط سامانه‌های دفاعی اسرائیل با کمک ایالات متحده خنثی شد.[۱]

در پی آن، چرخه‌ای از حملات تلافی‌جویانه شکل گرفت: اسرائیل فؤاد شکر (از فرماندهان حزب‌الله)، اسماعیل هنیه (رهبر حماس) و حسن نصرالله (دبیرکل حزب‌الله) را ترور کرد. این ترورها موجب شد ایران در اکتبر ۲۰۲۴ «عملیات وعده صادق ۲» را اجرا کند؛ حمله‌ای گسترده با موشک و پهپاد. اما دفاع هوایی اسرائیل خسارت‌ها را به حداقل رساند و ناکامی استراتژیک تهران را آشکار کرد. اسرائیل نتیجه گرفت که برنامه موشکی ایران، با وجود وسعتش، از دقت و قدرت تخریبی ادعایی برخوردار نیست و بیش از آنکه تهدیدی واقعی باشد، «ببری بی‌دندان» است.

این چرخه‌ی متقابل حملات، زمینه انفجار درگیری مستقیم ژوئن ۲۰۲۵ را فراهم کرد. تداوم غنی‌سازی اورانیوم از سوی ایران تا سطح بالای ۶۰ درصد، نگرانی‌های اسرائیل و آمریکا را در مورد نزدیک شدن تهران به آستانه توان هسته‌ای نظامی افزایش داد. در ۱۳ ژوئن، اسرائیل «عملیات طلوع شیران» را آغاز کرد و زیرساخت‌های هسته‌ای و نظامی ایران از جمله سایت نطنز را هدف قرار داد، که منجر به کشته شدن چند فرمانده ارشد شد. ایران بلافاصله واکنش نشان داد و با شلیک بی‌سابقه‌ی حدود ۹۰۰ موشک بالستیک و ۱۰۰۰ پهپاد رزمی به اسرائیل پاسخ داد. هرچند برخی موشک‌ها از سامانه‌های دفاعی عبور کرده و موجب مرگ بیش از ۲۸ غیرنظامی شدند، اما در مقایسه با حجم عظیم حمله، خسارات محدود بود.[۲]

این نابرابری آشکار بود: ایران بزرگ‌ترین حمله موشکی تاریخ خود را انجام داد، اما بخش اعظم آن بی‌اثر شد. نقطه‌ی سرنوشت‌ساز زمانی رقم خورد که ایالات متحده وارد نبرد شد و یک هفته پس از آغاز عملیات اسرائیل، تأسیسات زیرزمینی عمیق فردو و نطنز را هدف قرار داد.

قدرت توخالی جمهوری اسلامی

علی‌رغم تبلیغات رسمی حکومت، این جنگ شکست‌آور و تحقیرآمیز بود. بیش از هر چیز، جنگ دوازده‌روزه ضعف‌های ساختاری جمهوری اسلامی و نیروی مسلح ایدئولوژیک آن — سپاه پاسداران انقلاب اسلامی — را آشکار ساخت و برتری فناورانه اسرائیل را نشان داد.

دکترین نظامی ایران همواره بر «نبرد نامتقارن» استوار بوده است؛ یعنی استفاده از نیروهای نیابتی، ابزارهای سایبری و موشک‌ها برای جبران ضعف در توان نظامی متعارف.[۳] اما در جریان جنگ دوازده‌روزه، تهران خلاقیت راهبردی خود را کنار گذاشت و به حملات پیش‌بینی‌پذیر موشکی و پهپادی متوسل شد؛ حملاتی که بیشترشان خنثی شدند.[۴]

علت اصلی تحقیر رژیم و بازوی مسلح ایدئولوژیک آن، یعنی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، را می‌توان در ماهیت ایدئولوژیک جمهوری اسلامی جست‌وجو کرد؛ ماهیتی که به گفته پژوهشگران، به «کودن‌سازی ساختاری حکومت» و گسترش فساد گسترده در میان نخبگان حاکم انجامیده است.[۵]

در طول بیش از چهار دهه از تأسیس جمهوری اسلامی، رهبران آن به‌رغم حفظ قدرت سرکوب، توانایی یادگیری، انطباق‌پذیری و حکمرانی کارآمد را از دست داده‌اند. از آغاز شکل‌گیری نظام، تکیه آن نه بر شایستگی و برنامه‌ریزی، بلکه بر ایدئولوژی، رانت‌پراکنی و سرکوب بوده است. به جای اصلاح ناکارآمدی‌ها، حکومت همواره بر شعارهای خشک و تکراری پافشاری کرده و بدین‌سان شایسته‌سالاری را تضعیف کرده است.

مناصب دولتی نه بر پایه مهارت و تخصص، بلکه بر اساس میزان وفاداری به نظام توزیع می‌شود، و همین امر کارآمدی نهادها را از میان برده است. در درون سپاه پاسداران — ایدئولوژیک‌ترین نهاد رژیم — روند جذب نیرو، آموزش و ارتقا به‌شدت تابع میزان وفاداری به رهبر و پایبندی ایدئولوژیک است.[۶]

یکی از نمونه‌های مشهور از زوال شایستگی و «احمق‌سازی ساختاری» سپاه در سال ۲۰۲۰ و در جریان همه‌گیری کووید-۱۹ رخ داد. در اوج بحران کرونا، سپاه دستگاهی به نام «کرونا فایندر (مُستعان)» رونمایی کرد و مدعی شد که این ابزار می‌تواند ویروس را در فاصله چند ثانیه از راه دور شناسایی کند. تنها دو روز بعد روشن شد که این ادعا دروغی بیش نبوده و دستگاه مذکور اختراعی جعلی است که فردی برای فروش به سپاه ارائه کرده بود — ماجرایی که هم درماندگی سپاه را آشکار کرد و هم آسیب‌پذیری آن در برابر ادعاهای شبه‌علمی را برملا ساخت.[۷]

این جایگزینی ایدئولوژی و تبلیغات به‌جای تخصص و شایستگی، که منجر به «احمق‌سازی ساختار دولت و سپاه» شده است، در جنگ دوازده‌روزه نیز خود را نشان داد و موجب فلج عملکردی سپاه شد. فساد و رانت‌خواری نیز بیشتر بر ضعف ساختار افزوده و نیروهای نظامی به جای خدمت به منافع عمومی، به ابزار ثروت‌اندوزی نخبگان حاکم بدل شده‌اند.

پیامدهای جنگ دوازده‌روزه

جنگ دوازده‌روزه صرفاً یک درگیری کوتاه‌مدت نبود؛ بلکه شکافی عمیق پدید آورد که پیامدهای آن به‌صورت بنیادی ساختار درونی، ایدئولوژی، سیاست‌گذاری و مسیر تحول بلندمدت جمهوری اسلامی را دگرگون می‌کند.

نخستین و آشکارترین پیامد، ضربه سنگین به زیرساخت‌های هسته‌ای و نظامی ایران بود. حملات دقیق اسرائیل و آمریکا تأسیسات غنی‌سازی، انبارهای تسلیحاتی و مراکز فرماندهی را به‌شدت تخریب کرد و برنامه هسته‌ای ایران را سال‌ها به عقب راند؛ هم‌زمان ضعف‌های آشکار در سامانه پدافند هوایی و ساختار فرماندهی ایران را برملا ساخت.[۸]

صدها میلیارد دلاری که جمهوری اسلامی در طول دهه‌ها صرف پروژه هسته‌ای کرده بود، در عرض چند دقیقه نابود شد و رژیم و حامیانش را در شوک فرو برد. زیان‌ها تنها به تجهیزات محدود نماند؛ مرگ بیش از ۳۰ فرمانده ارشد، ده‌ها دانشمند و صدها عضو سپاه پاسداران، اعتبار رژیم، رهبر آن و گارد محافظش را به‌شدت تضعیف کرد.

برای دهه‌ها، سیاست منطقه‌ای ایران بر پایه دستیابی به هژمونی منطقه‌ای و معرفی کشور به‌عنوان اُمّ‌القُری یا «مادر شهرهای جهان اسلام» استوار بود — هدفی که از طریق نابودی اسرائیل و «آزادی فلسطین» دنبال می‌شد. در این مسیر، ایجاد «محور مقاومت»، گسترش شبه‌نظامیان اسلام‌گرا و توسعه برنامه‌های موشکی ابزار تحقق این اهداف بودند.

اما پس از ۷ اکتبر، و به‌ویژه پس از جنگ دوازده‌روزه، این ساختار به‌شدت فروریخت. دفاع برتر اسرائیل و حمایت غرب، کارایی شبکه نیابتی ایران را به حداقل رساند. ناتوانی این نیروها در تغییر مسیر جنگ، هم کارکرد و هم آسیب‌پذیری «محور مقاومت» را نمایان کرد. رهگیری گسترده موشک‌ها و پهپادهای ایرانی نشان داد که فناوری آنان در میدان واقعی نبرد بسیار پایین‌تر از ادعاهاست.

علاوه بر این، جنگ محدودیت‌های همکاری ایران با روسیه و چین را نیز آشکار کرد. با وجود شعار «نگاه به شرق»، مسکو و پکن در جریان بحران تنها حمایتی نمادین نشان دادند و از رویارویی با اسرائیل یا آمریکا خودداری کردند. این رویداد نشان داد که اتحادهای ایران بیشتر ماهیتی معامله‌محور دارند تا راهبردی.

ناپدید شدن خامنه‌ای

شاید مهم‌ترین پیامد جنگ دوازده‌روزه، شتاب در فرسایش اقتدار آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی بود. این درگیری در زمانی روی داد که به‌دلیل کهولت سن و وخامت حال او، پرسش‌های مربوط به جانشینی به موضوعی جدی در درون نظام تبدیل شده بود.

طی دهه‌ها، حکومت کوشیده بود پیرامون رهبر نوعی «فرّه قدسی» و چهره‌ای معصوم خلق کند.[۹] اما شکست نظامی تحقیرآمیز ژوئن ۲۰۲۵ این تصویر را در هم شکست و خطاهای محاسباتی و ضعف‌های راهبردی او را آشکار کرد. آنچه پیش‌تر نشانه «قدرت و مصونیت مطلق» قلمداد می‌شد، اکنون شکننده جلوه کرد و حتی اعتماد وفاداران سرسخت را لرزاند.

پیامدهای شکست، پایه‌های اجتماعی نظام را نیز متزلزل ساخت. بسیاری از حامیان رژیم، که تبلیغات رسمی آنان را قانع کرده بود اسرائیل هرگز جرأت حمله به ایران را نخواهد داشت، با واقعیتی تلخ روبه‌رو شدند. نتیجه جنگ نه‌تنها آن توهم را از میان برد، بلکه شک و تردید را در میان نسل جوان‌تر نیروهای تندرو نیز برانگیخت — نسلی که تا پیش از آن، روایت خامنه‌ای از قدرت و برتری را بی‌چون‌وچرا پذیرفته بود.

یکی از عوامل فروپاشی کیش شخصیت آیت‌الله خامنه‌ای، غیبت ناگهانی او از انظار عمومی در آغاز جنگ بود. خامنه‌ای که پیش‌تر چهره‌ای حاضر در صحنه و مداخله‌گر در کوچک‌ترین امور کشور شناخته می‌شد، در جریان جنگ تقریباً از دید عموم ناپدید شد. گزارش‌ها حاکی از آن بود که وی برای حفظ جان خود، در پی ترورهای هدفمند اسرائیل علیه فرماندهان نظامی و امنیتی ایران، به پناهگاهی امن منتقل شده است.

این غیبت صرفاً فیزیکی نبود؛ بلکه به معنای غیبت در تصمیم‌سازی و سیاست‌گذاری نیز بود. در بیش از سه دهه گذشته، خامنه‌ای شخصاً در جزئی‌ترین امور کشور دخالت کرده است — از انتخاب نام خودروهای تولید داخل تا دستور توقف پخش برنامه‌های تلویزیونی که خوشایندش نبود.اکنون محو حضور عمومی او، شایعات گسترده‌ای را در داخل و خارج از ایران درباره شکل‌گیری خلأ قدرت در رأس نظام برانگیخته است.[۱۰] ناپدید شدن خامنه‌ای به‌عنوان محور وحدت ساختار حکمرانی، نشانه‌ای از آغاز فروپاشی الگوی حکومت دینی بود که از سال ۱۳۵۸ بر کشور سایه افکنده است.

تمرکززدایی از فرآیند تصمیم‌گیری

پس از ناپدید شدن خامنه‌ای از عرصه عمومی، دفتر او (بیت رهبری) تلاش کرد کنترل خود را بر نهادهای نظامی-امنیتی و طبقه سیاسی حفظ کند. جنگ دوازده‌روزه موجب افزایش نقش نهادهای انتصابی — به‌ویژه دفتر رهبری — شد، اما هم‌زمان به گسترش تمرکززدایی در سطوح محلی نیز انجامید. به گفته معاون اول رئیس‌جمهور، محمدرضا عارف، دولت ایران به‌طور رسمی طیفی از اختیارات اجرایی را به استانداران تفویض کرده است — اقدامی که گامی مهم به‌سوی تمرکززدایی اداری محسوب می‌شود.[۱۱]

در آغاز جنگ، دولت پزشکان بخشنامه‌ای صادر کرد که بر اساس آن، بخشی از مسئولیت‌هایی که پیش‌تر در اختیار هیئت وزیران بود، به استانداران منتقل شد. این اختیارات شامل حوزه‌هایی چون امنیت ملی و سیاست‌گذاری کلان کشور نیز می‌شد. بر اساس این دستور، تصمیمات استانداران در حوزه‌های واگذارشده، از نظر قانونی هم‌سنگ تصمیمات رئیس‌جمهور و هیئت دولت تلقی می‌شود. هرچند وزارتخانه‌ها و معاونت‌های ریاست‌جمهوری همچنان نقش اجرایی دارند، هدف از این تغییر، تقویت مدیریت منطقه‌ای، کاهش بروکراسی، افزایش کارآمدی و تطبیق حکمرانی با نیازهای محلی عنوان شده است.[۱۲]

این تفویض قدرت در حوزه امنیت نیز مشهود است. واحدهای استانی سپاه پاسداران اکنون نقش پررنگ‌تری در حفظ نظم سیاسی و مهار ناآرامی‌ها یافته‌اند و برای شرایطی آماده می‌شوند که در آن، زنجیره فرماندهی مرکزی مختل گردد — همچون دوران جنگ. سپاه‌های استانی (سپاه استانی) که در سال ۲۰۰۸ تأسیس شدند، مأموریت دارند تا اقتدار سپاه را در سطح محلی تثبیت کرده و کنترل دقیق‌تری بر استان‌های کشور اعمال کنند.[۱۳] در جریان جنگ دوازده‌روزه، این سپاه‌های استانی نقش محوری در نظارت و کنترل جامعه ایران ایفا کردند تا از بروز اعتراضات گسترده جلوگیری کرده و بقای رژیم را تضمین نمایند.[۱۴]

تلاش برای وحدت نخبگان

خامنه‌ای همچنین پس از جنگ دوازده‌روزه، برای مقابله با خطر شکاف درونی میان نخبگان حاکم، کوشیده است انسجام درونی رژیم را تقویت کند.[۱۵] نمونه بارز این تلاش، انتصاب علی لاریجانی به ریاست شورای عالی امنیت ملی (شعام) است. در چهار سال گذشته، لاریجانی — که زمانی از چهره‌های کلیدی نظام به شمار می‌رفت — از صحنه سیاسی کنار گذاشته شده بود. شورای نگهبان در دو انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۲۰ و ۲۰۲۴ صلاحیت او را رد کرد که نشانه سقوط نفوذش در ساختار قدرت بود. بازگشت او به یکی از مهم‌ترین مناصب کشور، نشان می‌دهد که خامنه‌ای برای بازگرداندن نخبگان حذف‌شده و تحکیم وفاداری در میان جناح‌های مختلف سیاسی، روحانی و امنیتی تلاش می‌کند.

انتصاب لاریجانی به ریاست شعام نه از سر اعتماد، بلکه از روی ناچاری و ضرورت است — تلاشی برای نمایش وحدت، مهار شکاف‌های درونی، و تمرکز بر بقای نظام و بازسازی اقتصادی به جای استمرار تقابل ایدئولوژیک.

شورای عالی امنیت ملی بالاترین نهاد تصمیم‌گیری در حوزه امنیت، دفاع و سیاست خارجی ایران است. بنابراین، تغییر در ترکیب و مدیریت آن بازتابی از بازآرایی نهادی و راهبردی در ساختار کل نظام محسوب می‌شود. بازگشت لاریجانی همچنین نشانه‌ای از ناخرسندی رهبر از عملکرد رئیس پیشین شورا، سردار علی‌اکبر احمدیان است. ضعف پاسخ نظامی ایران در جنگ، بخشی به ناکارآمدی شعام و احمدیان — از چهره‌های تندرو سپاه — نسبت داده می‌شود.[۱۶]

ظهور دوباره لاریجانی همچنین به دلیل تضعیف و حذف نخبگان تندرو پس از جنگ ممکن شد. بسیاری از افرادی که در ترورهای اسرائیل کشته شدند، از جناح افراطی نظام بودند؛ از جمله فرماندهان سپاه، رئیس سازمان اطلاعات و معاونانش، و حتی فرمانده کل سپاه، سردار حسین سلامی — همان کسانی که پیش‌تر حذف نیروهای عمل‌گرا و میانه‌رو مانند لاریجانی را طراحی کرده بودند.

حذف فرمانده کل سپاه پاسداران و از میان رفتن اعتبار آن، به اصلاح‌طلبان جسارت بخشید تا بار دیگر صدای خود را بلند کرده و خواستار تغییر بنیادین در رویکرد نظام شوند. چند روز پس از پایان جنگ، محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه پیشین، مقاله‌ای در نشریه «Foreign Policy» منتشر کرد و در آن خواستار یک «تغییر پارادایم اساسی» به‌سوی اصلاحات داخلی و مذاکره شد.

به دنبال او، چهره‌هایی همچون حسن روحانی، رئیس‌جمهور پیشین، و گروه‌های اصلاح‌طلب نیز درخواست‌هایی مشابه برای گشایش سیاسی، بازسازی ساختاری و تغییر در سیاست‌های کلان نظام مطرح کردند. آنان در قالب یک طرح ۱۱ ماده‌ای از حکومت خواستند به‌صورت داوطلبانه غنی‌سازی اورانیوم را متوقف کرده و اجازه بازرسی‌های کامل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را بدهد تا در مقابل، تحریم‌ها لغو شوند.[۱۷]

اما دفتر خامنه‌ای، رسانه‌های وابسته به سپاه و نهادهای امنیتی بلافاصله این پیشنهادها را خائنانه و نشانه تسلیم در برابر غرب توصیف کردند. تندروها نیز به‌شدت واکنش نشان دادند. غلامحسین محسنی‌اژه‌ای، رئیس قوه قضائیه و منصوب مستقیم خامنه‌ای، این اظهارات را «بیانیه‌ای در جهت خواست دشمن» دانست، آن‌هم در شرایطی که «دشمن به کشور حمله کرده و همچنان تهدید می‌کند.»[۱۸]

در همین حال، معاون سیاسی سپاه نیز ظریف و دیگر اصلاح‌طلبان را به باد انتقاد گرفت و گفت: «این گروه باید افکار خود را تغییر دهند و همراه مردم در برابر آمریکا و اسرائیل مقاومت کنند.»[۱۹]

با وجود امید برخی ناظران به اینکه جنگ دوازده‌روزه شاید به اعتدال و عادی‌سازی رفتار نظام بینجامد، حضور و قدرت‌یابی تندروها در ساختار تصمیم‌گیری این احتمال را بسیار اندک کرده است.

تشکیل شورای دفاع ملی

همچون بحران‌های گذشته، واکنش جمهوری اسلامی به جنگ دوازده‌روزه نیز شامل تغییرات نهادی و جابه‌جایی در سطح مدیران ارشد بود. در پی این جنگ، نهاد تازه‌ای با عنوان شورای دفاع ملی تشکیل شد که وظیفه آن متمرکزسازی برنامه‌ریزی نظامی، تقویت هماهنگی بین‌نهادی و تسریع واکنش در شرایط بحران است.[۲۰]

این تصمیم، گامی مهم تلقی می‌شود. شورای دفاع ملی در دوران جنگ ایران و عراق ایجاد شده بود اما در سال ۱۹۸۹ جای خود را به شورای عالی امنیت ملی (شعام) داد. اکنون، پس از جنگ ژوئن ۲۰۲۵، این شورا بار دیگر در چارچوب شعام احیا شد تا ساختاری چابک و آماده در زمان جنگ فراهم آورد؛ ساختاری که بتواند هم به تهدیدهای خارجی پاسخ دهد و هم ناآرامی‌های داخلی را مدیریت کند.

بر اساس اساسنامه جدید، رئیس‌جمهور ریاست شورا را بر عهده دارد و اعضای آن شامل رئیس مجلس، رئیس قوه قضائیه، فرماندهان ارشد نظامی و وزرای دفاع، اطلاعات و امور خارجه هستند.

به طور خلاصه، تشکیل مجدد شورای دفاع ملی نشان‌دهنده اولویت‌های جدید جمهوری اسلامی در پر کردن خلأهای دفاعی و نظامی است که جنگ دوازده‌روزه آشکار کرد. این اقدام گویای آن است که حکومت بیش از آنکه به اصلاحات سیاسی بیندیشد، بر تقویت زنجیره فرماندهی و حفظ انسجام نظام تمرکز کرده تا بتواند از بحران‌های آینده جان سالم به در برده و در برابر فشارهای خارجی تاب‌آوری نشان دهد.

چرخش به سوی ناسیونالیسم

در کنار بازسازی ساختار قدرت و ایجاد نهادهای جدید، جمهوری اسلامی کوشید از احساسات ملی‌گرایانه برای بازسازی مشروعیت خود بهره گیرد. حکومت تلاش کرد جنگ را به‌عنوان «مقاومت قهرمانانه در برابر تجاوز صهیونیستی» تصویر کند.

با افول مشروعیت انقلابی، رهبران نظام بیش از پیش به ملی‌گرایی به‌عنوان منبع جدید اقتدار تکیه کردند — با تأکید بر غرور ایرانی، حاکمیت ملی و مظلومیت تاریخی ایران. این روند، چرخشی تاکتیکی و کوتاه‌مدت از روحانیت‌محوری به سوی روایت ملی‌گرایانه بود که هدف آن ایجاد وحدت در جامعه‌ای از هم‌گسیخته به‌نظر می‌رسید.

نمونه‌ای چشمگیر از این تغییر، کارزار تبلیغاتی جدید شاخه فرهنگی سپاه پاسداران بود که کوشید جمهوری اسلامی را با اسطوره‌های ایران باستان پیوند دهد — اسطوره‌هایی که از ابتدای انقلاب ۱۳۵۷ سرکوب شده بودند. محور این تلاش، افسانه‌ی آرش کمانگیر بود؛ پهلوانی که جان خود را فدای تعیین مرز ایران و توران کرد.

در تبلیغات رسمی پس از جنگ، آرش در قالب نمادین به قهرمانی بدل شد که تیرهای خود را به سوی اسرائیل پرتاب می‌کند — تصویری که جمهوری اسلامی را وارث «قهرمانی و مقاومت باستانی ایرانیان» معرفی می‌کرد.[۲۱]

خامنه‌ای نیز — که سال‌ها منتقد سرسخت ناسیونالیسم ایرانی بود — پس از جنگ کوشید خود را در هیئت رهبر ملی‌گرا نشان دهد؛ از جمله با ترویج سرودهای میهنی به جای سرودهای مذهبی. حتی رسانه‌های وابسته به سپاه در برخی مطالب منتشرشده در وب‌سایت‌های خود، لحن تبلیغاتی خود را با غرور ملی ایرانیان هماهنگ کردند.[۲۲]

اما این دگرگونی، خطرهایی جدی در پی داشت. با کمرنگ شدن هویت انقلابی و ایدئولوژیک نظام، آن «چسب ایدئولوژیکی» که دهه‌ها پایگاه تندروها را یکپارچه نگاه می‌داشت، تضعیف شد. از سوی دیگر، فاصله میان تبلیغات رسمی و واقعیت زندگی مردم آشکار بود. بسیاری از ایرانیان، که از فقر، فساد و انزوا رنج می‌بردند، باور نکردند که حکومت در حال «دفاع از میهن» است و برعکس، رهبری را به دلیل تحریک جنگ و ناتوانی در دفاع واقعی از کشور مورد انتقاد قرار دادند.

تشدید سرکوب داخلی

به همین دلیل، جمهوری اسلامی در داخل کشور میزان سرکوب سیاسی را به‌طور چشمگیری افزایش داده تا کنترل خود را بر جامعه مستحکم‌تر کند. در پی یک شکست نظامی، بسیاری از حکومت‌های اقتدارگرا برای نمایش قدرت، صدای مخالفان را خاموش کرده و روشنفکران را قربانی می‌سازند تا ناکامی‌های خود را پنهان کنند.

بر اساس گزارش‌های عفو بین‌الملل و دیده‌بان حقوق بشر، جمهوری اسلامی ایران با ادعای «حفظ امنیت ملی» دست به موجی از سرکوب گسترده زده است. بیش از ۲۰ هزار نفر — شامل فعالان مدنی، مخالفان سیاسی و کنشگران اجتماعی — بازداشت شده‌اند. همچنین، اقلیت‌های قومی و مذهبی به‌عنوان «جاسوس اسرائیل» هدف بازداشت‌های گزینشی قرار گرفته‌اند.[۲۳]

کنترل اجتماعی از مسیر فرهنگ

با وجود فشارهای شدید سیاسی، حکومت تلاش کرده است تا در عرصه فرهنگی و اجتماعی چهره‌ای بازتر از خود نشان دهد؛ از جمله با برگزاری کنسرت‌های عمومی موسیقی در سراسر کشور.

نامه‌ای محرمانه که از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فاش شده، نشان می‌دهد که دولت قصد داشت از ابزارهای فرهنگی برای کنترل اجتماعی استفاده کند. طبق این سند، وزارت ارشاد با هماهنگی کنسرت‌ها، نمایش‌های خیابانی و تئاترهای محلی در شهرها و روستاها، به‌دنبال آن بود تا حس «وحدت ملی» را تقویت کرده و تنش‌های اجتماعی را کاهش دهد. در واقع، این وزارتخانه فعالیت‌های هنری را نه صرفاً تفریحی، بلکه ابزاری در خدمت امنیت ملی تعریف کرده بود.[۲۴]

با این حال، این ابتکار با مخالفت شدید جناح تندرو روبه‌رو شد و در نهایت، منجر به برکناری معاون هنری وزارت ارشاد شد؛ کسی که از طراحان اصلی این برنامه بود. برکناری او نشان می‌دهد که تندروها همچنان قادرند حتی کوچک‌ترین اصلاحات اجتماعی را متوقف کنند و شکاف‌ها و تناقض‌های درونی نظام چنان عمیق است که هرگونه نوآوری، هرچند محدود، به سرعت خفه می‌شود.

سناریوهای آینده برای ایران

ایران در نقطه عطفی تاریخی قرار دارد. نزدیک به دو ماه پس از پایان جنگ خردادماه، جمهوری اسلامی هنوز نتوانسته است از پیامدهای آن رهایی یابد.

رهبر جمهوری اسلامی وضعیت کنونی را «نه جنگ و نه صلح» توصیف کرده است؛ وضعیتی که کشور و جامعه را در حالتی از رکود و انتظار فرو برده و بسیاری را نگران دور جدیدی از درگیری کرده است، زیرا هیچ‌یک از عواملی که حمله اسرائیل را رقم زد، هنوز حل نشده‌اند.

جمهوری اسلامی همچنان بر مواضع ضداسرائیلی خود پافشاری می‌کند و خواستار اتحاد جهان اسلام برای «آزادی فلسطین» است. بیش از ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنی‌شده با غلظت ۶۰ درصد همچنان بازیابی نشده است. اگرچه برنامه موشکی و محور مقاومت ایران به‌شدت تضعیف شده، اما هنوز به‌طور کامل از میان نرفته و در صورت وجود منابع و فرصت، می‌تواند احیا شود.

به بیان دیگر، ایران اکنون وارد عصر پس از جنگ سایه‌ها شده است؛ عصری که در آن شکست بازدارندگی و تصلب ایدئولوژیک، دشمنان را به سمت درگیری مستقیم سوق می‌دهد.

در این شرایط، سه سناریوی احتمالی برای آینده ایران قابل تصور است:

۱. اصلاحات تاکتیکی محدود
افزایش فشار اصلاح‌طلبان می‌تواند به تغییرات جزئی و سطحی منجر شود، مانند ازسرگیری مذاکرات هسته‌ای. با این حال، سلطه تندروها دامنه این اصلاحات را بسیار محدود نگه خواهد داشت.
در این سناریو، راهبرد بقای خامنه‌ای بر «تحمل فشارها، افزایش سرکوب، و صبر تا پایان دوران ترامپ و نتانیاهو طی سه سال آینده» متمرکز است. چنین رویکردی شاید به ثبات موقت منجر شود، اما ریشه بحران‌ها را حل نخواهد کرد.

۲. رکود و انسداد مزمن
در این مسیر، رژیم به سرکوب و دستکاری اجتماعی ادامه می‌دهد و بدون رفع ضعف‌های ساختاری، صرفاً بقای خود را حفظ می‌کند.
با توجه به فلج نهادی جمهوری اسلامی و عدم تمایل رهبران آن به تغییر ایدئولوژی، مذاکره‌ای مؤثر نخواهد بود، زیرا حکومت قصدی برای کنار گذاشتن برنامه هسته‌ای ندارد.
نتیجه محتمل این سناریو، انزوای بیشتر و فروپاشی اقتصادی تدریجی است.

۳. تشدید بحران و فروپاشی
تداوم سرپیچی از تعهدات هسته‌ای، از جمله پنهان‌کردن اورانیوم غنی‌شده یا خودداری از همکاری واقعی با آژانس انرژی اتمی، می‌تواند به واکنش‌های جدید اسرائیل یا آمریکا منجر شود — واکنش‌هایی که احتمالاً با اعتراضات داخلی یا فروپاشی درونی نظام همراه خواهد بود.
اگرچه این سناریو کمتر محتمل است، اما در صورت شکاف بیشتر در میان نخبگان حاکم، می‌تواند به واقعیت بپیوندد.

جمع‌بندی: حکومتی سردرگم، جامعه‌ای فلج

جنگ دوازده‌روزه، نقاط ضعف بنیادین جمهوری اسلامی را آشکار کرد — از ناکارآمدی نظامی گرفته تا فرسایش مشروعیت سیاسی.

پاسخ رژیم به بحران، یعنی افزایش سرکوب، تحریک احساسات ملی‌گرایانه، جابه‌جایی نخبگان و بازسازی نهادی، تلاشی برای بقاست؛ تلاشی که نمی‌تواند کاهش کارآمدی و انزوای راهبردی نظام را پنهان کند.

این جنگ آغازگر مرحله‌ای جدید است: عصر پس از جنگ سایه‌ها — دورانی که در آن شکست بازدارندگی و تصلب ایدئولوژیک می‌تواند به درگیری‌های تازه بینجامد.

هرچند صدای اصلاح‌طلبان و خواست تغییر هنوز روزنه‌ای از امید را زنده نگه داشته است، اما مقاومت تندروها و سکون ساختاری نظام نشان می‌دهد مسیر پیشِ رو ایران، مسیری پر از بحران و بن‌بست خواهد بود.

آینده کشور بستگی دارد به این‌که آیا نظام قادر خواهد بود با فشارهای داخلی و خارجی سازگار شود یا در برابر آن‌ها فروبپاشد — رخدادی که تأثیرات عمیقی نه‌تنها بر ایران، بلکه بر سراسر منطقه خواهد داشت.


———————————
[1] Uzi Rubin, “Operation ‘True Promise’: Iran’s Missile Attack on Israel,” BESA Center, June 18, 2024. https://besacenter.org/operation-true-promise-irans-missile-attack-on-israel/.

[2] Amy Spiro, “These Are the 28 Victims Killed in Iranian Missile Attacks During the 12-Day Conflict,” The Times of Israel, June 29, 2025, https://www.timesofisrael.com/these-are-the-28-victims-killed-in-iranian-missile-attacks-during-the-12-day-conflict/.

[3] Matthew McInnis, The Strategic Foundations of Iran’s Military Doctrine (International Institute for Strategic Studies, December 2017), https://www.iiss.org/globalassets/media-library—content–migration/images/comment/analysis/2017/december/2-mcinnis2125.pdf.

[4] Emanuel Fabian, “The Israel-Iran War by the Numbers, After 12 Days of Fighting,” The Times of Israel, June 24, 2025, https://www.timesofisrael.com/the-israel-iran-war-by-the-numbers-after-12-days-of-fighting/.

[5] Saeid Golkar, “Personalization of Power in Iran: Regime Incompetency and Protests in Iran,” Journal of Peace and War Studies, 5th ed., 2023, Norwich University https://archives.norwich.edu/digital/collection/jpws/id/57/.

[6] Saeid Golkar, The Supreme Leader and the Guard: Civil-Military Relations and Regime Survival in Iran, Policy Note 58 (Washington Institute for Near East Policy, 2019), https://www.washingtoninstitute.org/uploads/Documents/pubs/PolicyNote58-Golkar.pdf.

[7] Fact Check: How Big of a Lie Is the Guards’ Coronavirus Detector?” IranWire, April 18, 2020, https://iranwire.com/en/fact-checking/66940/.

[8] Naimeh Namjoo, “Why Did Iran ‘Rapidly’ Lose Control of Its Airspace?” BBC Persian, June 23, 2025, https://www.bbc.com/persian/articles/cq6mg4p3j4zo; Robert Czulda, “The Cost of Weakness: Iran’s Air Defense Failures in the Face of Israel,” MENA Research Center, September 23, 2025, https://mena-studies.org/the-cost-of-weakness-irans-air-defense-failures-in-the-face-of-israel/.

[9] Saeid Golkar “The Developing Cracks in Khamenei’s Cult of Personality,” Washington Institute for Near East Policy, May 14, 2025, https://www.washingtoninstitute.org/policy-analysis/developing-cracks-khameneis-cult-personality.

[10] “The Supreme Leader Is Fading into the Shadows,” The Economist, July 30, 2025, https://www.economist.com/middle-east-and-africa/2025/07/30/irans-supreme-leader-is-fading-into-the-shadows.

[11] Iranian Students’ News Agency, “Aref: The Governor Can Be the Province’s President,” May 13, 2025, https://www.isna.ir/xdTpDD.

[12] “Delegation of Powers to Governors by the President / Pezeshkian: Governors in Provinces Represent the President,” Khabaronline, July 8, 2025, https://www.khabaronline.ir/xnLkY.

[13] Saeid Golkar, “Taking Back the Neighborhood,” The Washington Institute for Near East Policy, Policy Notes 81, June 4, 2020, https://www.washingtoninstitute.org/policy-analysis/taking-back-neighborhood-irgc-provincial-guards-mission-re-islamize-iran.

[14] Kasra Aarabi and Saeid Golkar, “Why Don’t the Iranian People Rise Up?,” Foreign Policy, July 3, 2025, https://foreignpolicy.com/2025/07/03/iran-regime-security-military-israel-war/.

[15] “Khamenei Calls for Unity as Hardliners Attack Iran’s Reformist Government,” Amwaj Media, July 17, 2025, https://amwaj.media/en/media-monitor/khamenei-calls-for-unity-as-hardliners-attack-iran-s-reformist-government.

[16] Saeid Golkar and Kasra Aarabi, “Ahmadian’s Appointment Completes Khamenei’s Purification Project,” Middle East Institute, June 6, 2023, https://www.mei.edu/publications/ahmadians-appointment-completes-khameneis-purification-project.

[17] “Iran’s Reformists: Regime Should Voluntarily Halt Uranium Enrichment,” Asharq Al-Awsat, August 18, 2025, https://english.aawsat.com/world/5176289-iran%E2%80%99s-reformists-regime-should-voluntarily-halt-uranium-enrichment

[18] “Ejei: The Reform Front’s recent statement was in line with the enemy’s wishes,” Mehr News Agency, August 25, 2025, https://www.mehrnews.com/news/6569879.

[19] “General Javani: Who Should Return to the People?,” Basirat, August 24, 2025, https://basirat.ir/fa/news/380396/سردار-جوانی-چه-کسانی-باید-به-مردم-برگردند.

[20] Alexander Grinberg, “Iran’s New Defense Council Will Not Resolve Tehran’s Pressing Security Issues,” Jerusalem Institute for Strategy & Security, September 15, 2025, https://jiss.org.il/en/grinberg-irans-new-defense-council/.

[21] “Municipality installs banners of Arash Kamangir with rockets on the streets of Tehran; Iranian historical myths defend the homeland,” Khabaronline, April 14, 2024, https://www.khabaronline.ir/photo/1894975.

[22] Patrick Clawson, “How Iran’s Turn to Nationalism Affects US Policy,” The Washington Institute for Near East Policy, July 8, 2025, https://www.washingtoninstitute.org/policy-analysis/how-irans-turn-nationalism-affects-us-policy.

[23] Human Rights Watch, “Iran: Authorities Unleash Wave of Oppression After Hostilities with Israel,” Human Rights Watch, September 2, 2025, https://www.hrw.org/news/2025/09/02/iran-authorities-unleash-wave-of-oppression-after-hostilities-with-israel.

[24] “Deputy Minister of Islamic Guidance: The National Security Council has approved holding street concerts,” Asriran, September 10, 2025, https://www.asriran.com/fa/news/1091533.

Published originally on October 30, 2025.