مسعود پزشکیان پس از تصمیم به بازگشت تحریمها و کارا شدن سازوکار ماشه در شورای امنیت سازمان ملتها گفت این تصمیم غیرقانونی و غیراخلاقی است. هرجور که به داستان نگاه کنیم این ادعا و داو بیمعنا و دور از دریافت ژرف از اخلاق، قانون و حتا سیاست است؛ یعنی اگر دریافت اندکی از سیاست، قانون، و اخلاق و بنیادهای آنها در میان باشد، چنین ادعایی آشکارا بیمعنا خواهد شد.
پس چرا پزشکیان این داو را پیشنهاده است؟
پاسخ آشکار است، زیرا او همانند بسیاری از ما ایرانیها دریافت درخوری از این برساختها ندارد؛ و در مرزگویی و کرانبندی آنها ناکام است. و شوربختانه همهی ناکامیهای از جمله در این رخداد به همانجا میرسد.
با اینهمه برای این داوگفت پزشکیان میتوان دفاعی کوچک آورد؛ دفاعی که بر دریافتی اندک و بسبار باریک از سیاست و قدرت استوار است. اما بگذارید پیش از پیشگذاشتن این دفاعیه از نادانی سوار بر داو پزشکیان آنجا که تصمیم شورای امنیت را غیراخلاقی و غیرقانونی میخواند (و بدتر شاید سیاسی میداند!) گفتوگو کنیم، پوست آن را بکنیم و سپس به اینجا برگردیم.
آنچه پزشکیان در بارهی رفتار شورای امنیت میگوید، همانند آن است که کسی به مسعود پزشکیان بگوید: گزینش شما به عنوان رییسجمهور ایران گزینشی غیراخلاقی و غیرقانونی است. هر پایهای که پزشکیان برای داو خود پیشبگذارد، خودکار برای این ادعا و داو هم پیشگذاشتنی است؛ چه در فرآیند گزینش مسعود پزشکیان نهتنها به باور و داوری منتقدان و دشمنان جمهوری اسلامی و که حتا بسیاری از حقوقدانها و سیاستمدارها و فلاسفهی اخلاق که دشمن جمهوری اسلامی هم نیستند و تنها همآورد پزشکیان یا کسی که او را با آمادهگیها و برنامههایی برگزید (علی خامنهای) هستند، مرزهای اخلاقی و قانونیی بسیاری درنوردیده شده است.
این دست گفتوگوها اما هرگاه پای سیاست در میان است، هم بیمعناست و هم در جایی بریده میشود. زیرا سیاست و قدرتی که در هستهی سخت آن داوری میکند، پیشتر حرف خود را زده است؛ داوری خود را کرده است؛ و مرز قانون و حتا اخلاق را گذاشته است؛ و نمیتوان از داوری آن گریخت.
همهی گفتوگوها از جمله اخلاق و قانون گفتوگوهایی باز و بیپایان هستند، و باید باشند؛ مگر گفتوگوهایی که در میدان سیاست هست. در سپهر سیاست است که هر گفتوگویی بهگونهای گذرا و دورهای پایان میگیرد؛ و قدرت است که بر هر گفتوگویی نقطهی پایان میگذارد. به زبان دیگر اخلاق، علم و حتا قانون هم در پایان چیزی نیست و نمیتواند باشد، مگر زبان قدرت که داوری میکند. و در هر دو باره بالا پیشتر داوری کرده است. یعنی همهی داوریها در پایان داوریهایی سیاسی هستند.(۱)
این دست گفتوگوها در معنادارترین ریخت چالیدن فرآیندهای تصمیمسازی و تصمیمگیری است. گوینده میخواهد بگوید: کسانی که این تصمیم را پختند و ریختند، دریافت درخوری از پیچیدهگیهای داستان ندارند و تصمیم آنها در آینده ویرانگر خواهد بود؛ یا خواهد شد. به زبان دیگر، برخی از برآمدهای دیرآیند این تصمیمها بهپرسش گرفته میشود و تکاپوی آن است نشان دادهشود که این تصمیمها با آماج تصمیمگیرندهگان بیگانه است. دشواری داستان اما آنجاست که حتا اگر این ادعا و داو در جهانی نمادین درست و راست باشد، در جهان واقعی بهکار نمیآید! زیرا این قدرت و هستهی سخت آن است که داوری میکند؛ و برآورد و ارزیابی اوست که اهمیت دارد. و این برآورد و داوری تا آنجا ادامه مییابد که در جمهوری اسلامی که دریافتی از حقوق بشر در میان نیست، داور میتواند منتقدان داوری خود را هم به زندان بیندازد.
پزشکیان باید خدا را شکر کند که ترامپ و داوران نهادهای جهانی دستشان به اندازه علی خامنهای باز نیست! (۲)
و این همانجاست که امکانی برای دفاع از داو بیمعنای پزشکیان هم آفریده میشود. قدرت و داوری برای آن که سنگواره نشود و به فساد کشیده نشود، بهناچار باید پخش شود؛ و میشود. رعایت حقوق بشر از جمله آزادی بیان و حق دفاع و هزار و یک چیز کوچک و بزرگ دیگر در فنآوری سیاست و رامداری آمده است که میتوانند به ادامهی گفتوگو و حتا گاهی فیلوباستر و رودهدرازی برای پرهیز از تصمیمگیری هم برسد. یعنی میتوان پذیرفت که مسعود پزشکیان هم میتواند از این حرفهای بیمعنا انرژی بیافریند و برآیند فرآیندهای سیاسی را گاهی جابهجا کند.
——————————-
پانویسها:
۱. توسعه سیاسی به معنای دولت وبری، حکومت قانون و دمکراسی چیزی نیست مگر باز و بیپایان کردن گفتوگوهای سیاسی به کمک پخش قدرت. این پخش قدرت و نهادمند و سامانمند کردن قدرت و سازوکارهای روانیدن آن است که در دو سطح گفتوگوهای سیاسی را باز و بیپایان میکند.
یکم. در سطح تصمیمسازی با حکومت قانون و سازوکارهای حقوقی همانند قرارداد اجتماعی و نهادهای قانوگذاری و علمی و مدنی و سیاسی گوناگون و رنگارنگ میتوان گفتوگوها ی سیاسی را در تصمیمسازیها باز، بیپایان کرد.
دوم. در سطح تصمیمگیری با آزادیهای گوناگون، برابری حقوقی و مردمسالاری میتوان فرآیندهای تصمیمگیری را باز و بیپایان کرد.
اما همیشه و در همه حال بهگاه تصمیمگیری این قدرت است که حرف آخر را میزند و داوری میکند. توسعه سیاسی روالمند، نهادمند و قانونمند کردن این فرآیند است.
۲) آنها دست بالا میتوانند رفتوشد و خرید رهآورد از کاسکو را در تنگ کنند! که هرجور نگاه کنیم از حصر و زندان که زندانبان اعظم ایران بهکار میبرد تا منتقدان و همآوردان خود را زمینگیر کند، خوشخیمتر است. اگر پزشکیان لحظهای میتوانست در میان روضهخوانی خود به میرحسین موسوی و مصطفا تاجزاده باندیشید، برای آنها روضه میخوانند. کشتار فلهای در جمهوری اسلامی داستان پرآبوچشم دیگری است که در جایی دیگر باید به آن پرداخت. شوربختانه کسانی که در نهادهای جهانی برای ایران روضه میخوانند پایشان که به ایران برسد برای سرکوب ایرانیان فلسفه خواهند بافت.
■ جناب کرمی با درود! مقاله شما با عنوان «حاشیهای بر روضهای که مسعود پزشکیان خواند» از جنبههای مختلفی قابل تأمل است. به چند نکته اشاره میکنم.
دلیل و تناسب انتخاب عنوان مقاله را متوجه نشدم. محتوی مقاله ارتباط زیادی با عنوان آن ندارد. روضه معمولا به مطالب و اشعاری که در سوگواری و عزاداری بالای منبر میخوانند گفته می شود. آیا منظور شما آنست که پزشکیان بجای ایراد سخنانی سنجیده و سیاستمدارانه در مورد رای شورای امنیت سازمان ملل در رفع تعلیق از تحریم های بین المللی علیه ایران به روضه خوانی پرداخته و ذکر مصیبت کرده است؟ در این صورت جمله پانویس که “اگر پزشکیان لحظهای میتوانست در میان روضهخوانی خود به میرحسین موسوی و مصطفا تاجزاده باندیشید، برای آنها روضه میخواند” به چه معنی است؟
خلاصه مقاله، تا آنجا که متوجه شدم، آنست که آقای پزشکیان درک درستی از مفاهیم قانون و اخلاق و سیاست ندارد زیرا متوجه نیست که این (رابطه) قدرت (در سطح بین المللی) بوده که منجر به تصمیم شورای امنیت سازمان ملل در رفع تعلیق تحریم های بین المللی علیه ایران شده و اخلاق و قانون در این میان محل زیادی از اعراب ندارند همانطور که رئیس جمهور شدن ایشان هم تابع رابطه قدرت در ایران بوده است. یعنی قدرت و خواست مستبد حاکم بر کشور که آقای خامنه ای باشد او را سر کار آورده و در این کار اخلاق و قانون را هم زیر پا گذاشته است.
واضح است که بر مبنای نظریه نئو ریالیستی (Real Politics) در روابط بین الملل این قدرت نسبی (که البته متغیر مرکب و پیچیده ای متشکل از مولفه های متعدد قدرت سخت و قدرت نرم است ) کشورها است که تعیین کننده اصلی روابط بین آنها است و اخلاقیات و قوانین بین المللی در نهایت متغییرهای تعیین کننده نیستند، اما استدلال شما در این مورد و مقایسه ساختار قدرت پشت تصمیم شورای امنیت سازمان ملل با اعمال قدرت سیاسی آقای خامنه ای برای رئیس جمهور کردن آقای پزشکیان صحیح نیست.
در واقع تصمیم شورای امنیت سازمان ملل هم قانونی و هم اخلاقی بوده است. شورای حکام سازمان بین المللی انرژی هسته ای، که ایران از اعضای آن و متعهد به عدم اشاعه سلاحهای هسته ای است، گزارش کرده که نمیتواند تائید کند که افزایش میزان غنی سازی اورانیوم در برنامه هسته ای ج. ا. ایران، صرفا برای مقاصد غیر نظامی است. بر اساس آن کشورهای اروپایی عضو معاهده برجام دولت ج. ا. ایران را به نقض تعهدات خود در برجام متهم و بر مبنای آن معاهده خواستار فعال شدن مکانیسم ماشه که متضمن رفع تعلیق تحریم های بین المللی مصوب سالهای قبل شورای امنیت بر علیه ج. ا. ایران بوده شده اند. اکثریت اعضاء آن شورا هم به این رای داده اند. چون در فعال شدن مکانیسم ماشه در برجام حق وتو هم در نظر گرفته نشده بوده روسیه یا چین نیز نتوانستند رای اکثریت را با وتوی خود بی اثر کنند. بنابراین در این تصمیم قوانین و معاهدات ین المللی نقض نشده. از سوی دیگر نمیتوان جلوگیری از دستیابی دولت تمامیت خواه دینی ج. ا. ایران به سلاح هسته ای را غیر اخلاقی خواند. زیرا دستیابی خامنه ای و سپاه پاسداران که یک نیروی نظامی ایدئولویک است، (که توسط شمار فزاینده ای از کشورها نیز یک سازمان تروریستی شناخته شده است)، میتواند عواقب فاجعه باری برای منطقه و حتی جهان بوجود آورد و جلوگیری از این دسترسی نمیتواند غیر اخلاقی تلقی شود.
بنابراین مقایسه این تصمیم شورای امنیت سازمان ملل با تصمیم آقای خامنه ای برای روی کار آوردن آقای پزشکیان صحیح نیست. بنا بر اظهار معاون آقای پزشکیان تمام اعضای شورای نگهبان (اعم از فقها و حقوقدانان) صلاحیت آقای پزشکیان برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته را رد کرده بوده اند اما آقای خامنه ای بر خلاف قانون از بالای سر آنها صلاحیت او را تائید و او را به ریاست جمهور رسانده است. غیر اخلاقی بودن این موضوع هم نیازی به توضیح ندارد.
گذشته از نکته اصلی که در بالا ذکر شد مقاله از جهات دیگری نیز قابل تامل است:
یک نکته آنست که نوشته همراه با طعن و کنایه بوده و حتی میتوان گفت نسبت به آقای پزشکیان دارای لحن تحقیر آمیز است. شخصا آقای پزشکیان را مناسب ریاست جمهوری ایران نمیدانم و معتقدم افراد شایسته تری در کشور برای این سمت وجود دارند اما در عین حال این را هم درست نمیدانم که در انتقاد از او، یا هر مقام سیاسی، اداری دیگری، طعن و کنایه و لحن تحقیر آمیز بکار رود.
دیگر آنکه، در پانویس مقاله، «دولت وبری» را معادل «حکومت قانون و دموکراسی» دانستهاید. اما تا آنجا که بخاطر دارم در نظریه ماکس وبر، دولت مدرن بهعنوان سازمانی تعریف میشود که انحصار استفاده مشروع از زور در قلمرو معین دارد و بر پایه بوروکراسی عقلانی، قانونمندی و اقتدار مشروع عمل میکند. تأکید وبر بیشتر بر مشروعیت، عقلانیت قانونی و بوروکراسی است نه «بیپایان کردن گفتوگوها». توسعه سیاسی نیز به «باز و بیپایان کردن گفتوگوها از طریق پخش قدرت» تعبیر شده که برداشتی دقیق نیست و بهتر است تمایز بین «دولت وبری» و «دولت دموکراتیک» روشن شود.
خسرو
■ درود و مهر بر خسرو عزیز، سپاسگزارم از توجه و واسنجی شما
یکم. سخنرانی و گفتوگوهای مسعود پزشکیان چیزی بیش از روضهخوانی و ذکر مصیبت نبود. سرنام نوشتار پدیدارشناسانه و برگفتی (توصیفی) است. تکاپویی برای کوچک کردن و خوارداشت پزشکیان درمیان نیست.
دوم. واسنجی من به همانندیدن نهادهای جمهوری اسلامی و نهادهای جهانی و آنچه در دل داوریهای آنهاست نمیپردازد؛ داو من آن است که اگر پای داوری در میان باشد، نهادهای جهانی برترین نهادهای داوری هستند؛ و اگر بخواهیم این نهادها و داوری آنها را بچالیم، در بنیادها داوری ناممکن میشود.
به زبان دیگر واسنجی باید در دل نهاد و وفادار به آن بماند. باریکبینی من اگر در پیشگذاشتن آن پیروز بوده باشم، نگرهمانی پسینی از اخلاق و قانون و سیاست است که در میان ایرانیان چندان شناختهشده نیست.
در بارهی کرانبندی توسعه به باور من نکتهی تاریکی در میان نیست. دولت وبری با همان مرزگویی شما بخشی از فرآیند توسعه ی سیاسی است.
شاد باشید.