ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sat, 13.09.2025, 12:29
«اپوزیسیون» در چهارراه تصمیم

سعید سلامی

پیش‌درآمد

۱ــ در «مزرعه حیوانات» (از جرج اورول) می‌خوانیم که حیوانات مزرعه، طی یک شورش، جونز صاحب مزرعه مانور را شکست می‌دهند و او را از مزرعه بیرون می‌کنند و خود اداره مزرعه را به دست می‌گیرند.

فردریک صاحب مزرعه پینچ فیلد در همسایگی، برای اینکه این ماجرا در مزرعه او هم تکرار نشود یک روز با پانزده مرد مسلح به مزرعه حیوانات حمله می‌کند. حیوانات هم با رشادت تمام یورش می‌برند، به گلوله‌های آتش‌باری که بر سرشان می‌برید اعتنائی نمی‌‌کنند، اما در نهایت تاب مقاومت در برابر گلوله‌ها را نمی‌آورند، خونین و مالین به داخل ساختمان پناه می‌برند. در آن لحظه ناپلئون (یکی ازخوک‌ها)، رهبر و فرمانده مزرعه هم که تکلیفش را نمی‌داند؛ دمش منقبض شده و بدون ادای یک کلمه بالا و پایین قدم می‌زند. چشم‌ها به فاکس وود، مزرعه دیگر در همسایگی دوخته می‌شود؛ ‌اگر پیل کینگتن، صاحب مزرعه و کسانش به یاری می‌آمدند، هنوز امکان پیروزی بود، اما دریغ از این یاری. در این جنگ سخت یک گاو، سه گوسفند و دو غاز کشته می‌شوند. سرانجام فردریک و مردانش با زخم‌ها و آسیب‌هایی که دیده‌اند می‌گذارند و می‌روند.

حیوانات وقتی به ساختمان نزدیک می‌شوند شلیک توپی را می‌شنوند. باکسر، اسب پرکار مزرعه با شگفتی می‌پرسد: «برای چه شلیک می‌کنند؟» اسکوئیلر، سخن‌گو و کارچاق‌کن ناپلئون فریاد می‌کشد: «فتح و پیروزی را جشن گرفته‌ایم.»

باکسر که از زانوانش خون می‌چکد، یکی از نعل‌هایش افتاده، سمش چاک برداشته و دوازده ساچمه در پای عقبش فرو رفته، می‌گوید: «چه فتحی؟»
اسکوئیلر با فریاد و کمی خشم‌آلود: «چطور چه فتحی رفیق؟ مگر ما دشمن را از خاک خود، خاک مقدس مزرعه حیوانات بیرون نرانده‌ایم؟»
باکسر: «ولی آسیاب بادی ما را ویران کردند. دو سال تمام روی آن کار کرده بودیم.»
اسکوئیلر: «چه اهمیتی دارد؟ آسیاب دیگری می‌سازیم. اگر دل‌مان بخواهد شش تا آسیاب هم می‌توانیم بسازیم. رفیق، تو نمی‌توانی عظمت کاری که کرده‌ایم درک کنی. همین زمینی که ما الان روی آن ایستاده‌ایم در تصرف دشمن بود و اکنون در پرتو رهبری رفیق ناپلئون هر وجب آن را پس گرفته‌ایم.»
باکسر: «پس ما چیزی را که قبلا داشته‌ایم پس گرفته‌ایم.»
اسکوئیلر: «بله، معنای فتح همین است، رفیق.»

۲ــ پزشکیان قبل از جنگ ۱۲ روزه: «دشمن ما را تهدید می‌کند که مرکز اتمی ما را می‌زند، اصلا بیایید و بزنید، این مغز فرزندان ماست که آن‌جا را ساخته. اگر صد تا را بزنید فرزندان ما هزار تا خواهند ساخت.»

در «گران‌ترین و پرهزینه‌ترین نبرد کوتاه‌ مدت جهان»، ج. ا. ۳۷ تن از فرماندهان ارشد نظامی و ۱۷ دانشمند هسته‌ای خود را از دست داد. بنا به نظر کارشناسان هزینه بازسازی ایران پس از این جنگ می‌تواند از ۵۰۰ میلیارد دلار فراتر برود. هزینه موشک‌های ج. ا. در این جنگ ۶.۶ میلیارد دلار برآورد می‌شود. قطع گسترده اینترنت در روزهای جنگ، به تنهایی ۵۰۰ میلیون دلار خسارت به اقتصاد ایران وارد کرد.

بلندپروازی‌های سلطه‌جویانه علی خامنه‌‌ای، حدود ۶ میلیارد دلار هم خسارت به اقتصاد اسرائیل تحمیل کرد، آمریکا و اسرائیل در مجموع برای رهگیری موشک‌های ج. ا. یک میلیارد و ۵۸۰ میلیون هزینه کردند.

خامنه‌ای که از اولین روز جنگ ناپدید شده بود، در سومین پیام ویدیوئی خود از پناه‌گاهش گفت: «چند تبریک به ملت عرض می‌کنم، یکی تبریک پیروزی بر رژیم جعلی صهیونی؛ با آن همه هیاهو و ادعا اسرائیل زیر ضربات ج. ا. تقریباً از پا درآمد و له شد.» و در ادامه گفت: «آمریکا وارد جنگ مستقیم شد، چون احساس کرد اگر وارد نشود، اسرائیل به کلی نابود خواهد شد. این‌جا هم ج. ا. پیروز شد و سیلی سختی به گونه آمریکا نواخت.»

***

آرمان‌شهری محال اما پرهزینه

مدینه فاضله منادیان «راه بهشت از جهنم اسلام انقلابی می‌گذرد»، سرزمینی‌ست سوخته با مردمانی بی‌پناه و بی‌اینده، فقر مطلق و گسترده، تورم کمر‌شکن، بیکاری مزمن و بی‌شهروندانی کارتن‌خواب و گورخواب. برای مشاهده ردپای این جهان‌بینی ویرانگر از ایران گرفته تا غزه، عراق، سوریه، لبنان و یمن به عینکی با شیشه ضخیم نیازی نیست.


بی‌شهروندان شب‌ها در کارتن‌ها یا در گورها می‌خوابند؛ در هر گور یک تا ۴ نفر

رهبران ج. ا. در بیش از چهاردهه، «صدور انقلاب» و «نابودی قریب‌الوقوع اسرائیل» را در سرلوحه حکمرانی خود قرار داده‌اند و برای عملی کردن آن به حمایت گسترده مالی، نظامی و آموزشی در منطقه، از شبه‌نظامیان فرقه‌گرای فعال در نوار غزه، عراق، لبنان، یمن و سوریه پرداخته‌اند.علاوه بر آن، برای سایت‌های هسته‌ای خود تحت عنوان «بازدارندگی» میلیاردها دلار هزینه کرده‌اند. اما از همان ساعات اولیه حمله تا آخرین روز جنگ، آسمان ایران در اختیار اسرائیل باقی ماند، سایت‌های هسته‌ای هدف جنگنده‌ای اسرائیل قرار گرفتند و سه سایت پرآوازه اما مسئله‌دار فردو، نطنز و اصفهان در عرض چند دقیقه توسط بمب‌افکن‌های بی۲ آمریکا تخریب و برای مدت نامعلومی از مدار استفاده خارج شدند.

«آنچه امروز در عرصه داخلی و خارجی پیش روی ج. ا. قرار دارد، تاریک‌تر از هر زمان دیگری است: بی‌برقی و بی‌آبی، فقر، تورم، سقوط پول ملی، بیکاری، تعطیلی صنایع و تولیدی‌ها، بازگشت تحریم‌های بین‌المللی، آمریکایی که فعلا تمایلی به مذاکره ندارد، جنگنده‌های آماده پرواز اسرائیل در آسمان بی‌دفاع ایران، همسایگان و منطقه‌ای که ضعف نظامی ج. ا. را به چشم دیده است.»(آزاده افتخاری، دبیر تحریریه ایندپندنت فارسی)

النصر بالرعب (۱)

النصر بالرعب (پیروزی از طریق ایجاد وحشت)؛ یکی از بنیان‌های حکومتگری ج. ا. است. بی‌دلیل نیست که این رژیم از اولین روز قبضه قدرت، ترور، اعدام، ضرب‌وجرح خشن، شلیک مستقیم به معترضان و به‌طور کلی هراس‌افکنی و ایجاد وحشت درخارج و داخل را در هر شرایطی پیش برده است. نیروهای انتظامی و سرکوبگر حتا در وقوع حادثه‌های طبیعی مثل سیل‌زدگی، زلزله، فروریختن ساختمان پلاسکو، انفجار اسکله شهید رجایی و حتا در زیر آتشبار جنگ، زودتر از نیروهای امدادگر برای نجات آسیب‌دیدگان، خود را به محل حادثه می‌رسانند. کارگزاران حکومت بیش از جان آنسان‌ها، همواره نگران اعتراضات و به خیابان آمدن مردم بوده‌اند.

درعرصه منطقه‌ای و بین‌المللی هم رویکرد همین است. عباس عراقچی در ۵ مرداد ۱۴۰۴ در مصاحبه‌ای گفت: «نیروهای مسلح از یک سال پیش، آرایش جنگی داشت و دولت آمادگی جنگ را پیدا کرده بود. هم دولت و نیروهای مسلح آماده بودند و هم سیاست خارجه فعالیت زیاد داشت و با «دیپلماسی ایجاد خوف» در منطقه توانستیم جلوی جنگ تمام‌عیار را بگیریم.»

رژیمی جهنمی

برخی معتقدند که دشمن‌تراشی و شعله‌ور نگهداشتن آتش جنگ، سرپوشی است بر ناتوانی‌ حکومتگران ج. ا. در اداره و مدیریت جامعه. اما در واقع ج. ا. بنا به ماهیت خویش رژیمی است دشمن زا و دشمن‌زی. اگر به جای میلیاردها دلار هزینه بی‌حاصلی که برای «محور مقاومت» و دو تریلیون دلاری که به سایت‌های هسته‌ای پرتنش خود صرف کرد، با وجود ذخایر عظیم نفت وگاز و معادن کم‌یاب، برای توسعه زیر ساخت‌های صنعتی، برای ساخت یک جامعه سالم و استاندارد، برای رفاه، آسایش و امنیت شغلی شهروندان صرف می‌کرد، نه نیازی به «عمق استرتژیک» در کشورهای منطقه داشت و نه نیازی به سازمان‌های اطلاعاتی موازی و نیروهای سرکوبگر در داخل. اما این‌ها دل‌مشغولی علی خامنه‌ای و نظامیان برگماشته‌اش نیستند.

سرلشکر صفوی، دستیار و مشاور عالی فرماندهی کل قوا در سال ۱۳۹۳ ‌گفت: «قدرت نفوذ ما از محور ایران، عراق و سوریه تا مدیترانه رسیده و این سومین بار است که قدرت نفوذ ایران تا مدیترانه گسترده شده است. خط دفاعی ما دیگر شلمچه نیست، مرز دفاعی ما جنوب لبنان با اسراییل است و عمق دفاع استراتژیک ما تا کنار مدیترانه و بالای سر اسرائیل رسیده است. نگرانی غربی‌ها از توسعه نفوذ قدرت ایران از خلیج فارس تا مدیترانه است.»

«دوران حکومت رهبران مذهبی از مدت‌ها پیش به پایان رسیده است و در حال حاضر این حکومت را سپاه اداره می‌کند. با این حال، این تغییر به معنای از بین رفتن دشمنی با ایالات متحده و اسرائیل نخواهد بود. یک ج. ا. ضعیف‌شده که کاریزمایش را از دست داده است، همچنان به دنبال راه‌هایی برای تهدید اسرائیل و ایالات متحده خواهد بود، زیرا این رفتار یک ویژگی منحصربه‌فرد و ماهوی آن است.

ج. ا. رژیمی جهنمی برای مردم ایران و همسایگان این کشور، هویتش را از دشمن‌تراشی و هراس‌افکنی از دشمنان خارجی برای تسلط بر شهروندانش می‌گیرد. شعارهای مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل و همچنین تحمیل حجاب به زنان را جزو دستورکارهایش می‌داند.

بسیاری از ایرانیان تعجب می‌کنند که چرا دولتشان به جای این‌که به اصلاح وضعیت اقتصادی و مبارزه با فساد درون این کشور بپردازد، این همه پول و تلاش برای جنگیدن با اسرائیل و ایالات متحده صرف می‌کند. پاسخ این سوال این است که هیچ نشانه‌ای دیده نمی‌شود که خود ج. ا. بخواهد اولویت‌های پیشینش را تغییر دهد، زیرا ماهیتش در همین امور نهفته است.» (گریم وود، ایندپندنت فارسی)

«اپوزیسیون» و فرصت‌های از دست رفته

ج. ا. به دلیل ترور از طریق تبهکاران بین‌المللی، بی‌ثبات سازی کشورهای منطقه، تهدیدهای گنده‌لات مآبانه در جهان، در ۴۶ سال گذشته، در منطقه و در صحنه بین‌المللی این‌چنین منفور و مطرود نشده بود. این رژیم با ۳ اپوزیسیون ایرانی (اپوزیسیون منفعل)، اپوزیسیون منطقه‌ای (اپوزیسیون ناظر) و اسرائیل (اپوزیسیونی پرخاشگر، هماهنگ، با توانایی‌های نظامی و اطلاعاتی شگفت‌انگیز و بی‌سابقه) مواجه است. ۴۶ سال گذشته نشان می‌دهد که «اپوزیسیون» ایرانی چه در داخل یا در خارج، به مصداق «کپی برابر اصل»، انگار جامه‌ای است برازنده بر اندام ناموزون ج. ا.: متفرق، بی‌برنامه، ناهماهنگ، اما در دشمنی‌اش با خود هماهنگ‌تر و مصمم‌تر از خصومت‌اش با ج. ا.

در سپیده دم ۲۳ خرداد اسرائیل حمله غافلگیر کننده‌ای به ایران انجام داد. این حمله، انگار تلنگری بود بر تعداد قابل ملاحظه‌ای از ‌«اپوزیسیون» ج.ا. که دریابد «مام میهن» مورد تجاوز قرار گرفته و وظیفه میهنی‌اش ایجاب می‌کند که با محکوم کردن «اسرائیل متجاوز بچه‌کش»(۲)، در کنار رژیمی بایستد که بیش از ۴۶ سال است میهن‌اش را به غنیمت گرفته، به شهروندانش تجاوز کرده و زندانی به وسعت ایران بنا کرده است.

برخی فرصت‌های تاریخی مثل سیاره دنباله‌دار‌ هالی هر چند دهه یکبار شانس رؤیت و دسترسی به ساکنان زمین می‌دهند و برخی یکبار و دیگر هرگز، مگر برای چندین نسل بعدی.

در یک فرصت نادر ما با یک «دشمن مهاجم خارجی» در شکست و اضمحلال یک دشمن ویرانگر داخلی اشتراک منابع پیدا کرده‌ایم. «دولت اسرائیل دیگر قادر به ادامه تفاهم‌های عمیق با ج. ا. نیست و دیگر نه می‌تواند به سیاست نرمش با حماس ادامه دهد و نه برای تداوم تفرقه میان فلسطینیان، کنترل نوار غزه را به حماس واگذارد. در واقع اسرائیل به این واقعیت پی برده است که فرصت دادن به حماس نتیجه مطلوب در پی نداشت. به‌خصوص پس از حمله‌ هفتم اکتبر به شهرک‌های اطراف غزه که به کشته شدن نزدیک به ۱۲۰۰ یهودی، عمدتا اسرائیلی که ۲۳ ماه پیش هنگام وقوع عملیات طوفان‌الاقصى، در آن شهرک‌ها حضور داشتند، منجر شد.

علاوه بر این، دسیتابی ج. ا. به سلاح هسته‌ای، سراسر کشورهای منطقه را به یک رقابت تسلیحاتی بی‌سابقه وارد می‌کند و به گسترش سلاح‌های هسته‌ای می‌انجامد. ج. ا. نمی‌تواند یک کشور هسته‌ای باشد و در عین حال کشوری مانند ترکیه در برابر چنین تحول خطرناکی، تماشاگر باقی بماند.» (خیرالله خیرالله، روزنامه‌نگار و تحلیگر سیاسی لبنانی.)

می‌گویند «جنگ همان دیپلماسی‌ست، اما به زبانی دیگر.» این «زبان دیگر» هزینه کلانی بر هر دو سو تحمیل می‌کند؛ نمی‌توان برای غلبه بر دشمن همواره به این «زبان دیگر» متوسل شد، یا برای زمانی نامعلوم طولانی‌اش کرد، حتا اگر طرف مقابل زبان دیپلماسی را نفهمد. اسرانیل (و همچنین آمریکا)، خود را برای حمله بعدی بازسازی و بازآرایی می‌کنند. از میان برداشتن علی خامنه‌ای در جنگ بعدی، ، امروزه حدس‌وگمان‌ محافل سری در داخل ایران یا حرف‌های درگوشی مردم کوجه‌وبازار نیست.

«رژیم ایران به جای ارائه راه‌حل‌های مشخص از طریق ورود به توافق‌های واقعی، همواره زمان را به ابزار چانه‌زنی بدل کرده و کوشیده است بن‌بست هسته‌ای را به اهرمی برای تداوم حضور و نفوذ در صحنه بین‌المللی تبدیل کند.» (خیرالله خیرالله)

اسرائیل و آمریکا، کتمان نمی‌کنند که این‌بار برخلاف جنگ ۱۲ روزه، حتا یه‌رغم فقدان جایگزینی قابل اتکا و چشم‌اندازی روشن، در سرنگونی دشمن نفهم و شرور هیچ تعللی نخواهند کرد. اسرائیل در حمله به دشمن دیرینه‌اش، فارغ از بودونبود «اپوزیسیون»ی جایگزین، برنامه و منافع خود را پیش خواهد برد.

بعد از جنگ ۱۲ روزه (و به‌ویژه قبل از آن) از سوی «اپوزیسیونِ» مخالفِ جنگ و «تجاوز اسرئیل به ایران»، این تئوری شبه‌علمی به تکرار مطرح می‌شد که «اسرانیل به دنبال منافع خویش است» و باور به این‌که «دموکراسی از بالا، از طریق جنگنده‌های کشوری متجاوز امکان‌پذیر است،» ساده‌لوحانه است. (۳) همانگونه که در بالا آمد، جنگ ۱۲ روزه برای اقتصاد اسرائیل ۶ میلیارد دلار (هزینه اسرائیل در پاسخ به یورش حماس در ۵۷ روز اول ۱۰ میلیارد دلار برآورد شده است)، و برای رهگیری موشک‌های ج.ا. همراه با آمریکا حدود ۱ میلیارد و ۵۸۰ میلیون دلار آسیب زد. بدون تردید اسرائیل به دنبال منافع خویش است؛ اما مقایسه منافع ایرانی سکولار و دموکراتیک برای اسرائیل (و همچنین آمریکا و کشورهای منطقه)، با هزینه جنگ‌های نیابتی یا مستقیم با دشمنی ایدئولوژیکِ ویرانگر، بی‌ثبات کننده و دیرینه، تضاد آشکاری است.

بی‌دلیل نیست که فردریش مرتس صدر‌اعظم آلمان در مورد حملات اسرائیل به ایران با خرسندی گفت: «این کار سخت و کثیفی بود که اسرائیل برای همه ما انجام داد» (۴) و کشورهای اروپا، حتا روسیه و چین، «متحدان راهبردی» ج.ا. هم برای خالی نبودن عریضه، صرفا به دعوت «خویشتن‌داری» دو طرف منازعه بسنده کردند.

دولت‌مردان اروپایی هم بعد از جنگ ۱۲ روزه، و تداوم جنگ‌طلبی ج. ا.، در این‌که اسرائیل این‌بار«جنگ سخت و کثیف» را با هدف حذف ج. ا. از صحنه روزگار به جای آن‌ها هم انجام دهد، اتفاق نظر دارند.

غم این خفته چند

«اپوزیسیونِ» ج. ا. (نه از گونه صادق زیباکلام یا بیژن عبدالکریمی)، ۴۶ سال فرصت‌های اعتراضی کشاورزان، بازنشستگان، آموزگاران، دانش‌جویان، پرستاران، رانندگان، مال‌باختگان و جنبش پرهزینه ۱۴۰۱ را از دست داد و به نظر می‌رسد هنوز هم منتظر است که سحرش دولت بیدار به بالینش بیاید و بشارت دهد که برخیز ج.ا. به حافظه تاریخ پیوسته و «مام میهن» گل‌‌وبلبل شده است.

غم این خفته چند، خواب در چشم ترم می‌شکند (نیما یوشیج)

————————-
۱ــ مهدی مولایی، دارای دکترای سیاستگذاری فرهنگی در دانشگاه باقرالعلوم: «یکی از سیاست‌های کارآمد و امتحان‌پس‌داده در جنگ‌های بزرگ و مختلف مقاطع تاریخی و از جمله جنگ‌ها و غزوات اسلامی، “سیاست رندانه النصر بالرعب” است. سیاست “النصر بالرعب” (پیروزی از طریق ایجاد ترس) به‌عنوان یکی از مفاهیم راهبردی در تاریخ صدر اسلام، ریشه در متون قرآنی و روایات اسلامی دارد و به‌مثابه عاملی الهی در پیروزی‌های اولیه مسلمین علیه دشمنان‌شان مطرح شده است.»
۲ــ تردیدی نیست که اسرائیل بعد از هفتم اکتبر، به واکنشی ویرانگر و نسل‌کشی عریان در غزه دست زده است، اما توصیه می‌کنم مخالفان «رژیم متجاوز صهیونی» یکبار هم در اینترنت به رفتار قداره‌بندان حماس با «مردم مظلوم فلسطین» و «کودکان غزه»، زیر عنوان «می‌خواهیم زندگی کنیم» نظری بیندازند.
۳ــ جنگنده‌های متفقین در جنگ جهانی دوم در شکست نازیسم و فانتوم‌های فرانسه در پایان دادن به رژیم بدوی قذافی نشان دادند که از بالا می‌توان تغییراتی ایجاد کرد و برای تاسیس دموکراسی فرصتی فراهم نمود، اما بستگی دارد که پایینی‌ها چگونه از این فرصت استفاده کنند: تاسیس آلمانی سوسیال دموکراتیک و تبدیل آن به کشور برتر اروپا یا دامن زدن به منازعه، کشتار و تداوم فرقه‌گرایی در لیبی.
۴ــ جنگ کثیف اصطلاحی بود که به دوره تروریسم دولتی در دوران دیکتاتوری نظامی آرژانتین (حدود ۱۹۷۶ تا ۱۹۸۳) گفته می‌شد. در «جنگ کثیف» دولت نظامی با حمایت سازمان‌های امنیتی آمریکای لاتین و سی‌آی‌اِی، هزاران نفر را شکنجه، بازداشت و ناپدید کرد.

۱۲ سپتامبر ۲۰۲۵ / ۲۱ شهریور ۱۴۰۴



نظر خوانندگان:


■ سلامی عزیز، همیشه به نوشته های شما و نظراتتان ارادت داشته ام. در مورد مقاله بالا، از عمده مطالب گفته شده آموختم و بهره بردم، فقط سوالی برایم مطرح است که چه لزومی دارد یک ایرانی پشتیبان حمله کشوری خارجی به سرزمینش باشد به این دلیل که شاید به سقوط دیکتاتور حاکم کمک شود؟ و نمونه هم آوردید. حالا اگر اینطور نشد و جنگ تاثیر کاملا برعکس گذاشت چه کنیم؟ اصولا مگر نه آنست که جنگ ماهیت ضد مردمی و ضد زندگی دارد؟ آیا فکر نمی‌کنید که مردم ایران معترض و صدمه خورده جنگ اخیر بودند و رژیم را مقصر این نابسامانی می‌دانند؟ مردم ایران نیم قرن شاهد جنگ افروزی و ضدیت جمهوری اسلامی با جهان بوده‌اند. امروز اسرائیل بود و کمی امریکا، در آینده میتواند عربستان باشد، یا ترکیه یا طالبان، یا پاکستان یا جمهوری آذربایجان یا هر کشور دیگری. آیا می‌توان مبلغ و همراه هر کس که به ایران حمله کند بود؟ بی تردید نمی‌توانیم چنین کنیم. ما مستاصلیم به دلیل ضعف خود در ایجاد جبهه متحد ضد دیکتاتوری، اما دلیلی ندارد که دخیل به جایی ببندیم که ممکن است نهایتش پشیمانی باشد.
با احترام، پیروز.


■ آقای سلامی عزیز، به نکات اساسی و ظریفی اشاره کرده‌اید، اما من دقیقأ متوجه نشدم که اپوزیسیون راجع به چی باید «تصمیم‌گیری» کند.
جناب پیروز گرامی، این نکته اصلی را همیشه در نظر داشته باشیم که حمله اسرائیل، برای دفع خطر اتمی شدن ایران و قدرت موشکی آن بود. در این رابطه، اسرائیل حق داشت از خودش دفاع بکند. حال اگر در جریان حمله، برای ایرانیان امکان مثبتی پیدا می‌شود یا نه، بحث دیگری است.
ارادتمند. رضا قنبری. آلمان


■ پیروز گرامی درود و سپاس از لطف شما، متوجه نگرانی به جای شما هستم. به طور خلاصه عرض کنم که اگر اسرائیل قبل از حمله به ایران، ما، یعنی به اصطلاح «اوپوزیسیون» ج. ا. را مورد مشورت قرار می‌داد (یا برای جنگ بعدی نظر ما را جویا می‌شد)، به قول معروف صورت مساله کاملا متفاوت می‌بود. آنگاه می‌نشستیم و آلترناتیوهای مختلف را بررسی می‌کردیم: بهترین، کم‌هزینه‌ترین و کوتاه‌ترین راه را انتخاب می‌کردیم، یا در پاسخ توصیه می‌کردیم که فعلا دست نگه دارد، چون ما هنوز آماده نیستیم، آلترناتیو جایگزین نداریم و هنوز بین خودمان اختلاف داریم و به اتفاق نظر نرسیده‌ایم، یا، تو حمله‌ات را بکن ما بعدا فکری به حال خودمان میکنیم. اما دوست عزیز، سپیده دمی از خواب (ایضا از خواب غفلت) بیدار می‌شویم و می‌شنویم که اسرائیل به ایران حمله کرده و مابقی داستان. همانگونه که در مقاله هم به روشنی آورده‌ام اسرائیل (و اصولا هر کشوری جز جمهوری نکبت اسلامی در پی منافع کشور خویش (نه منافع مدینه فاضله و بقای خود) است.
دوباره یادآور می‌شوم که ایران دموکراتیک و سکولار در آینده که تهدیدی بر موجودیت اسرانیل نباشد، جزو منافع اوست. اما واقعیت عینی ماجرا این جاست که منافع این کشور مهاجم ویرانگر خارجی در یک بزنگاه نادر تاریخی، با منافع مخالفان مهاجم ویرانگر داخلی گره خورده است. از این رو من در مقاله‌ام از حمله اسرائیل به خاک ایران، (حتا با هدف خفه کردن هیولای مستقر در داخل) که به بهای جان هزاران مردم به قول تو مستاصل تمام می‌شود و ویرانی دیگری بر ویرانی های انباشته می‌افزاید، دفاع نکرده‌ام و صرفا به واقعیت موجود روی زمین پرداخته‌ام و بر انفعال «اپوزیسیون» که پرچانه است اما پرکارنیست انگشت گذاشته‌ام. و سعی نکرده ام که راهی نشان دهم یا پند و نصیحتی بکنم؛ تغییر و تحول در جامعه و در ذهن و نگاه آدم ها به عوامل بس پیچیده و بس متعدد عیان و نهان وابسته است. به این خاطر، از مقایسه ابو محمد الجولانی دیروز و احمد الشرع امروز یا آنچه در چند روز گذشته در نپال اتفاق افتاد، با وضعیت خودمان و «اپوزیسیون» موجودمان به عمد پرهیز کرده‌ام.
پیروز عزیز، در مورد حمله‌های محتمل آتی ایران به کشورهای دیگر به خاطر احتراز از طولانی شدن می‌گذرم، اما نکته‌ای را به صراحت می‌گویم: اسرانیل در دفاع از خود، در برابر هر تهدید نظری یا عملی، با هر دلیل و انگیزه‌ای که باشد، بی‌تردید محق است، ولی بر این باورم که امروزه اسرائیل در نوار غزه به واکنشی بی‌تناسب و نسل کشی آشکار پرداخته است. اما از سوی دیگر، در شرایطی که قرار گرفته‌ایم، دامن زدن به واقعیت عملکرد نیک و بد اسرائیل، آنچه در هفتم اکتبر اتفاق افتاد و پیامدهای مرگبار آن به هر دو سو، بحث بی‌پایان و بی‌سرانجام این که ایجاد دموکراسی از طریق جنگنده‌های کشوری مهاجم امکان پذیر است یا نیست و... آگاهانه یا از سر بدفهمی یا نفهمی بی‌تردید منحرف کردن واقعیت گریبانگیر ما ولاجرم طولانی کردن عمر هیولای ج.ا. است.
ما فرصت های بی‌تکراری را از دست داده ایم و داریم فرصت ناخواسته ای را از دست می‌دهیم. آتش خانه‌ای را که دچار حریق شده است نخست خاموش می‌کنند و سپیس دنبال منشا یا مجرم می‌گردند. توصیه من فقط این است: چگونه از این آتشی که بر دودمان ما می‌افتد، نه تنها آسیب کمتر ببینیم، بلکه چگونه می‌توانیم از آسیب ان حتا بهره ببریم و از «تاثیر برعکس» ان ممانعت کنیم. نیک و بد آینده در دست های ماست پیروز عزیز.
سعید سلامی


■ آقای قنبری گرامی، به نظرم در پاسخ به پیروز عزیز تا حدودی به سوآل شما هم مبنی بر اینکه «اپوزیسیون راجع به چی باید “تصمیم‌گیری» کند.”» پرداخته‌ام. پاسخ من خیلی ساده است: دو صد گفته چون نیم کردار نیست. «اپوزیسیون» منفعل، پراکنده، سرگرم با بحث‌های بی‌ربط و اتتظارات تاسف بار. چندی پیش، در همین سایت محبوب ما نویسنده‌ای پرکار و پرمدعی مقاله‌ای با این عنوان نوشت که «نوبتی هم باشد، نوبت اسرائیل است»، یعنی اسرائیل بابت رهایی‌شان از اسارت چند هزار سال قبل توسط داریوش، فرصتی است که ما را از اسارتی که به آن گرفتار آمده‌ایم رها سازد و بدهی تاریخ شان را تسویه کند.
از نویسنده مقاله باید پرسید که اگر اسرائیل می‌توانست از بالا با جنگنده‌های اف۳۵ خود برای ما جامعه ایده‌آل بسازد، چرا نتانیاهو بعد از جنگ ۱۲ روزه حداقل ۳ بار به رغم قواعد بین المللی آشکارا از ایرانیان خواست که آستین ها را بالا بزنند و به اعتراض و خیزش برخیزند؛ به عبارت دیگر: زدن و خفه کردن هیولای ج.ا. با من، اما ساختن ایران آینده با خود شماست. همانگونه که در متن مقاله هم آمده با فانتوم‌ها و اف۳۵ها میتوان از بالا کمر نازیسم را شکست یا قذافی را از کانال بیرون کشید و جانش را گرفت، اما بقیه ماجرا با آن پایینی‌هاست: برساختن آلمان سوسیال دموکرات یا کشتارهای فرقه‌ای پایان ناپذیر در لیبی بعد از قذافی؛ از ابو محمد الجولانی در ادلب به احمد الشرع در دمشق رسیدن (گیریم با کمک ترکیه، به هر دلیل)، یا ده‌ها سال به مناقشات فرقه‌ای و مباحثات بی‌سرانجام سرگرم شدن.
با درودهای فراوان سعید سلامی


■ سلامی و قنبری گرامی، از توضیحات شما سپاسگزارم، تنها اضافه کنم که در کامنت خودم اشاره به حق اسرائیل در دفاع از موجودیت خود نکردم، که البته این حق برایشان محفوظ است. اشاره‌ام به تبدیل حمله خارجی به امید مردم برای آزادیست. توضیحات شما را درک کردم و به این جمله آخر اکتفا می‌کنم: ” نیک و بد آینده در دست‌های ماست”
درود بر شما، پیروز.