ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Mon, 08.09.2025, 11:42
جبهه اصلاحات، مکانیسم ماشه، ادامه اعدام‌ها

داریوش مجلسی

در بیانیه اخیر جبهه اصلاحات، علاوه بر فاصله‌ای که هم از لحاظ محتوا و هم از لحاظ ادبیات با بیانیه‌های گذشته داشت، نکاتی وجود داشت که به عمد یا غیرعمد، زیاد چشمگیر نبود. درک این نکات نیاز به تیزبینی داشت، در حالی که از اهمیت بالایی برخوردار بودند. ولی قبل از هر چیز، باید اذعان کرد که چنانچه نکات ذکرشده در این بیانیه را جمع‌بندی کنیم، به‌خصوص در مقایسه با گذشته، مواضع بیان‌شده در آن، کمترین شباهت را به اصلاح‌طلبی دارند. مواضع این جبهه در رابطه با غنی‌سازی اورانیوم، تعامل با جهان، سرکوب‌های داخلی، و آزادی بیان، هیچ تفاوتی با مواضع کنشگران و مبارزان «خط سوم» در صحنه سیاسی و مدنی داخل کشور ندارد؛ یعنی هم مخالفت با دخالت و دخیل بستن به بیگانه و هم اعتراض به فساد و سرکوب‌های حاکمیت.

دو نکته دیگر نیز در این بیانیه نیاز به دقت و تیزبینی داشت. بعد از عنوان «بیانیه جبهه اصلاحات» در بالای صفحه، کلمه «تغییر» به چشم می‌خورد. این یعنی در اینجا، «اصلاحات» جای خود را به «تغییر» داده است. تغییر، مقوله‌ای بس فراتر از اصلاحات است. جمله دیگری که در ادامه کلمه «تغییر» به چشم می‌خورد و قابل ملاحظه است، عبارت «بازگشت به مردم» است.

شکی نیست که نویسندگان این بیانیه افراد بی‌سوادی نیستند. آن‌ها به‌خوبی معنای کلمات و جملاتی را که می‌نویسند، می‌فهمند. شما هر طور که مایلید می‌توانید آن را تعبیر یا تفسیر کنید؛ اما «بازگشت به مردم» یعنی ما با مردم نبودیم، ولی حالا به سوی آن‌ها بازگشتیم و شاید هم به‌طور غیرمستقیم، نوعی اذعان به کوتاهی‌های گذشته است.

من شخصاً حضور این طیف در صحنه سیاسی داخل کشور با شعار «تغییر و بازگشت به مردم» را مبارک می‌دانم و آن را گامی در جهت تقویت نیروهای تغییر و تحول‌طلب داخل کشور می‌شمارم.

اما در اینجا مایلم جوابی هم برای سؤالی که ذهنم را مشغول کرده، بیابم که موفق نمی‌شوم. وقتی این بیانیه را می‌خوانید، می‌بینید که برعکس گذشته، به‌جای آیه‌های قرآنی، با جمله ساده و فارسی «به نام خدا» آغاز می‌شود. خواهی نخواهی سعی دارید ارتباطی بین محتوا و ادبیات به‌کاربرده‌شده با تصویر بالای بیانیه بیابید، اما موفق نمی‌شوید. برای من، محتوای گفته‌ها و نوشته‌ها مهم‌تر از پوشش است؛ اما وقتی سطح و محتوای بیانیه را با تصویر بالای صفحه مقایسه می‌کنید، هماهنگی بین این دو مشاهده نمی‌کنید. پوشش سفت و سخت و بی‌نهایت اسلامی خانم آذر منصوری، رئیس جبهه اصلاحات، هماهنگ و هم‌خوان با آنچه در بیانیه نوشته شده، نیست.

فرض را بر این می‌گذاریم که من و شما این بیانیه را بدون تصویر می‌خواندیم؛ مطمئن باشید تصویری که از نویسندگان بیانیه در ذهنمان نقش می‌بست، متفاوت با این تصویر می‌بود. قصد من هرگز این نیست که خانم منصوری را به خاطر نوع پوشش مورد انتقاد قرار دهم؛ اما مطالبات و خواسته‌های به‌حق این جبهه، خواسته‌ها و مطالبات زنانی نیز هست که پوشش کاملاً متفاوتی دارند و متأسفانه با وجود کمتر شدن سخت‌گیری‌ها، هنوز هم با اخطار مأموران روبرو می‌شوند که چرا حجابی مانند خانم منصوری ندارند.

زمانی که زنان و دختران ما برای مبارزه با حجاب اجباری، موی سرشان را کوتاه می‌کردند، یکی از وزیران کابینه هلند که یک زن ترک‌تبار بود، برای هم‌صدایی با زنان هم‌وطنمان، در تلویزیون موی سرش را کوتاه کرد. چه‌خوب می‌بود چنانچه زنان اصلاح‌طلب کشورمان نیز با نوع پوشش، حتی برای یک‌بار، هم‌صدایی‌شان با زنان هم‌وطنمان را به نمایش می‌گذاشتند.

هم‌زمان با این بیانیه، کشور ما در چندقدمی بحران و دوران خطرناکی قرار گرفته که در تاریخ صدساله اخیر سرزمینمان بی‌نظیر بوده است؛ البته منظورم این نیست که در صد سال اخیر کشورمان با جنگ یا بحران روبرو نبوده‌ایم، بلکه در زمان‌هایی که سرزمینمان درگیر جنگ، بحران یا انقلاب بود، حاکمان آن زمان به اندازه حاکمان کنونی به قتل، شکنجه و اعدام روزانه مردم نمی‌پرداختند؛ نه قاجارها و نه پهلوی‌ها، هیچ‌کدام.

هم ترامپ و هم نتانیاهو علناً، هر روز رساتر از روز پیش، استفاده از «ماشه» را در چند روز آینده اعلام می‌کنند. این در حالی است که رژیم جمهوری اسلامی در قعر منجلاب فساد و سرکوب، دست‌وپا می‌زند. نه قادر به یافتن راه‌حل است، نه قادر به نوعی توافق برای جلوگیری از جنگ، و هم‌زمان به جنایات و سرکوب‌ها ادامه می‌دهد. نشریات روزانه هلند از یک جنایتکار به نام «سامی. ب» نام می‌برند که از سوی جمهوری اسلامی مأمور ترور یک فعال مدنی ایرانی در هلند بود و اکنون به ایران فرار کرده است. در آخرین فرصتی که تیم عراقچی برای توافق با اروپا داشت، نتوانست به توافق برسد و کشورمان را در لبه پرتگاه قرار داد. در عوض، به‌جای تعامل با غرب، پزشکیان در یک مجمع کشورهای آسیایی، در کنار شی جین پینگ، پوتین و رهبر کره شمالی، غرب را به چالش کشید؛ یعنی یک اقدام خطرناک در یک زمان خطرناک‌تر.

شریفه محمدی، فقط به جرم فعالیت صنفی کارگری، همراه با عزیزان زیاد دیگری محکوم به اعدام گردیده است. فکر نمی‌کنید چنانچه گزینه ماشه عملی شود، خانواده‌های داغدار این عزیزان، در دوراهی وجدانی عذاب‌دهنده‌ای قرار خواهند گرفت که یا همکاری با ماشه برای انتقام قتل عزیزانشان یا سینه سپر کردن در برابر مهاجم بیگانه؟

اینجاست که نبود چشمگیر یک اجماع وسیع از نیروهای اصلاح‌طلب، مدنی و ملی در داخل کشور، بیش از هر زمان دیگر به چشم می‌خورد تا بتواند رژیم را به چالش بکشد و قادر به تشکیل دولتی برای زمان بحران شود؛ یعنی درحقیقت، نوعی «کابینه بحران». حتی جبهه اصلاحات، شورای هماهنگی احزاب اصلاح‌طلب و منفردین اصلاح‌طلب، به‌صورت جمعی هم دارای نیرو، دانش و تجربه کافی برای اداره مملکت هستند، همان‌طور که در گذشته نیز نشان دادند، مانند زمان خاتمی.

اقدامات و فعالیت‌های تهوع‌آور شادی و هلهله به‌خاطر اظهارات ترامپ و نتانیاهو در رابطه با حمله به ایران، نشان‌دهنده فقط یک چیز است: نداشتن پایگاه مردمی و دخیل بستن به نیروی بیگانه. شخصاً معتقدم غرب حاضر نیست تجربه چلبی و کرزای را در ایران تکرار کند.

روان فردوسی شاد که نوشت: دریغ است ایران که ویران شود.

داریوش مجلسی
سپتامبر ۲۰۲۵



نظر خوانندگان:


■ آقای مجلسی عزیز. شما برای نشان دادن توان نیروی‌های گذارطلب در اداره مملکت، دلیل کافی ارائه نکرده‌اید. این ادعا که “حتی جبهه اصلاحات، شورای هماهنگی احزاب اصلاح‌طلب و منفردین اصلاح‌طلب، به‌صورت جمعی هم دارای نیرو، دانش و تجربه کافی برای اداره مملکت هستند، همان‌طور که در گذشته نیز نشان دادند، مانند زمان خاتمی”، قیاس مع‌الفارق و نادرست است. از جمله به این دلیل ساده که آقای خاتمی، فقط بخش کوچک و کم‌اهمیتی از اداره کل کشور را در شرایطی کاملا متفاوت، به عهده داشت. در حاال حاضر، بخش وسیعی از مردم ایران این ناتوانی اپوزيسيون را درک کرده و به همین دلیل از وارد شدن در عرصه‌های خطیرتری از مبارزه، خودداری می‌کنند.
ارادتمند. رضا قنبری. آلمان


■ جبهه اصلاحات متاسفانه از بدو پیدایش در سال ۱۳۹۹ تا امروز هیچ ره آوردی نداشته و حتی خود بیست‌و هشت حزب واحد که آنرا بوجود آوردند فقط در حد‌گپ زدن‌های مکرر و بیهوده برای ماندن در سر تیتر روزنامه‌‌ها تلاش کردند. آقای بهزاد نبوی که خود زمانی وزنه معتبری در سیاست بود و اعتبار بالائی در احزاب داشت به مرور زمان افول کرد و نتوانست مدیریتی بالا برای اصلاحات داشته باشد و بعد از دوبار استعفا سکان رابه خانم منصوری سپرد. اطلاع کامل دارم که شماری از اوضاع هم در حال برون رفت از جبهه هستند. متاسفانه گروهی هستند بدون مدیریت کارآمد و پویا. اکنون بیشتر مردمان در ایران جوگیر ملی‌گرائی و دور شدن از مکتبی بودن گذشته شده‌اند ولی من فکر می‌کنم این تنها روبنائی است و درونی و خالصانه نیست. به امید آزادی ایران بزرگ و سروری مردم بر مردم در سایه سکولاریسم. با تشکر از مقاله شما آقای مجلسی گرامی.
کاظم مهراس


■ قنبری عزیز، یرواند آبرامیان تحلیل گر مسائل تاریخی، بهترین دولت بعد از انقلاب را دولت خاتمی می‌نامد. من به یاد دارم که در زمان خاتمی، اقتصاد مملکت، فعالیت‌های فرهنگی، آزادی بیان، و روابط بین‌المللی، در مقایسه با دوران پیش و بعد از او (بعد از انقلاب) بی‌نظیر بود. ولی عزیز، شما اداره مملکت را با مبارزه مردم، اشتباه می‌گیری.
با عرض ارادت، مجلسی


■ مهراس گرامی،
یک حقیقت را باید اذعان کنیم، سازماندهی هیچوقت با خوی اصلاح‌طلبان سازگار نبوده، از زمان فعالیتشان تا کنون. منتها شما وقتی اصلاح طلبان را به طور فردی با تمام تفاوت‌هائی که بین آنها هست جمع بندی کنید با تعداد کثیری روبرو خواهید شد. ضمنا فراموش نکنید که یک تشکل اصلاح‌طلبی دیگری هم وجود دارد به نام “شورای هماهنگی احزاب اصلاح طلب” من از تعدادشان اطلاعی ندارم ولی لحن و زبان بیانیه‌هایشان ملی می‌باشد. فقط یکی از احزاب آنها را از دور می‌شناسم “حزب توسعه و تدبیر”. حزب کوچکی است ولی دارای مواضح خوب. البته وضع ایده آلی می‌بود چنانچه جبهه ملی، فعالان مدنی، صنفی و سندیکایی به اضافه اصلاح‌طلبان، قادر به تشکیل یک حکومت آلترناتیو قوی در داخل کشور می‌بودند. ولی این بیشتر یک آرزو می‌باشد تا واقعیت.
با سپاس از توجهتان، داریوش مجلسی


■ آقای مجلسی گرامی، با شما موافقم به شرط موافقت روی معنی عبارت “اداره کشور”. شما معتقدید که نیروی دانا و مجرب کافی برای اداره کشور، در صورت نبودن ج.ا. وجود دارد. آری، وجود دارد! اگر اداره کشور فقط جنبه “اثباتی” داشته باشد. اما متأسفانه جنبه “غیر اثباتی” اداره کشور بسیار مهمتر است. به گمان من ۳۰ درصد انرژی حکومت برای اداره اثباتی کشور کافی است، اما ۷۰ درصد انرژی، صرف مبارزه با خرابکاری‌ها، کارشکنی‌ها، ندانم‌کاری‌ها، ترمز کردن دوستان تندرو، هل دادن دوستان کندرو، خنثی کردن توطيه‌های داخلی و خارجی و.... می‌شود. باور ندارید؟!
ارادتمند. رضا قنبری. آلمان


■ نوشتن یک اعلامیه خشک و خالی و بدون پشتوانه و عمل بعد از این همه انفعال کدام معضل را قرار است حل کند و با چه کنشی؟ در حالی که چنین بساطی با یک تشر فرمانده هر چند درمانده جمع می‌شود و همه از ترس از دست دادن موقعیت متزلزل خود ماست‌ها را کیسه خواهند کرد. اینها پشت کدام یک از جنبش‌های چند سال اخیر محکم ایستادند و از خط قرمز رهبری و نظامشان گذشتند؟ فرق است بین جنبش اصلاح‌طلبی و این اصلاح‌طلبان، اولی در فکر گذر از این نظام است و دومی در فکر رفو کردن خیمه سوراخش. رییس جمهور مورد حمایتشان هم که دربست در خدمت رهبریست و اختیار اتاقش را هم که ندارد هیچ، چرند هم زیاد می‌گوید. ملت ایران اگر شجاعت که وظیفه‌اش است را به خرج ندهد حکومت بعدی دست اولیگارشی نظامی و امنیتی چشمک زن به غرب و با فاصله ای متعادل ولی شیرین از اسلام خواهد بود، چیزی حدودا بعد از فروپاشی شوروی و احتملا فلک زده تر. تا ته مانده هستی این سرزمین را هم ببلعد و زمین کاملا سوخته تحویل دهد. این قدر روی این اسب شل شرط بندی نکنید.
با احترام سالاری