ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Wed, 27.08.2025, 22:04
تجزیه‌طلبی و انگارۀ گفتگو با تجزیه‌طلبان

محمد عثمانی

حاشیه‌ای بر گفتار دکتر حاتم قادری در برنامۀ «گذار به ایران متفاوت» به همراه با شهریار آهی

مقدمه

تجزیۀ ایران دشواره‌ای است که از دورۀ شکل‌گیری دولت مطلقه مدرن (عصر پهلوی اول) به عنوان خطری مطرح از سوی حاکمیت ایران بیان شده است. پیش از این، سرزمین ایران در قالب «ممالک محروسه» به ایالت‌ها و ولایت‌های مختلفی تقسیم می‌شد که بنیان تکثر ساختاری آن‌ها متکی بر مرکزیت تهران (عصر قاجاریه) یا اصفهان و قزوین (عصر صفوی) بود. نظم جدید مرکزگرا، تکثر قدرت را با برانداختن خان‌های قدرتمند و تبدیل نظام ایالتی ولایتی به استانی از بین برد. این نظم جدید، متناسب با شرایط دولت مدرن بود؛ اما چندان ارتباطی با شرایط قومی و زبانی متکثر در ایران نداشت. از این‌رو، رضا شاه با توصیه نخبگان همراه، فرآیند نظم دولت مطلقه مدرن را با توان نیروی نظامی و ارتش صورت‌بندی کرد. این امر خارج از مقولۀ اقناع جمعی و تحول در ذهنیت مردم همسو با برساختن دولت مدرن بود. بر این اساس، خطر گریز از مرکز و تجزیۀ ایران به مثابۀ یک دشواره و ترس در بنیان فکری حاکمیت مرکزگرای ایران باقی ماند.

اقوام ایرانی با توجه به انگارۀ تقسیم قدرت در سرزمین پهناور، بر مناطق تحت سکونت خود اعمال قدرت می‌کردند و در مناسبات قدرت، خود را تابع مرکز و حافظ امنیت و یکپارچگی سرزمین می‌دانستند. خان‌های عرب، کرد، بلوچ، ترک، لر و بختیاری و... در غیاب ارتش قوی ملی و فراگیر، ضامن امنیت و یکپارچگی ایران بودند. این شرایط با برساختن ارتش ملی منظم و در چارچوب مناسبات دولت-ملت، قدرت خان‌ها را نابود کرد و اعمال حاکمیت از سوی دولت مرکزی بر پیرامون صورت گرفت. حال از آن روزگار، تجزیه‌طلبی انگاره‌ای پُرمخاطره و متضاد با کلیت سرزمینی ایران به مثابۀ یک خطر گوشزد می‌شود. البته تلاش قدرت‌های بزرگ یا کشورهای متعارض با ایران برای تفکیک ایران را دور از نظر نباید داشت؛ اما مسئله تجزیۀ ایران به عنوان یک خطر از جانب اقوام ایرانی را من دور از واقع می‌دانم. دلایل تاریخی، فکری و فرهنگی برساختۀ ایران، مانع اصلی این تفکک قومی در ایران است. اما با وجود آن، بیش از چهار دهه حکومت ج.ا.ا و سیاست‌های تبعیضی و ناعادلانه نسبت به اقوام، ایدۀ گریز از مرکز را در میان برخی از این اقوام تشدید کرده است، با این وجود، این ایده را نمی‌توان به انگاره‌ای قوی و غالب در میان اقوام ایرانی دانست.

در این میان، دکتر حاتم قادری، استاد بازنشسته دانشگاه تربیت مدرس در تهران و اندیشمند مسائل فکری و فرهنگی ایران برای اولین بار در قالب طرحی برای ایران آینده، بحث با تجزیه‌طلبان و گفتگوی تعاملی با آنان را به شیوۀ مدنی مطرح کرده است. وی این ایده را در برنامۀ یوتیوبی جناب حسین رزاق با عنوان «استودیو پات» در گفتگو با شهریار آهی مطرح کرده است. در حاشیۀ این گفتار دکتر حاتم قادری، پاره‌ای از نکات مهم در باب ایران آینده ضرورت می‌یابد.

ایران و مخاطرات تجزیه‌طلبی آن در آینده از دیدگاه حاتم قادری

حاتم قادری، اندیشمندی که امروزه مسائل ایران را مورد تأمل قرار می‌دهد، از موضع آکادمیکی، راه‌حل‌هایی برای دشواره‌های ایران عرضه می‌کند. وی از این رهیافت در میزگرد گفتگویی با شهریار آهی، برای اولین بار به دشواره کثرت‌گرایی قومی در ایران و خطر تجزیه‌طلبی به صورت علنی واکنشی از موضع یک اندیشمند علوم سیاسی در راستای ارائه راه‌حل اقدام می‌کند. من با نقل به مضمون ایدۀ حاتم قادری به بسط این سخنان دکتر قادری در چارچوب ارائه راه‌حلی برای گذار می‌پردازم.

او سخن از شورایی می‌کند که اعضای آن از «پل‌سازان» آینده ایران خواهند بود. افرادی که در میان افراد قومیت، جامعه و گروه اجتماعی خود از مقبولیت عمومی برخوردار باشند و به نیکی، درستی و پاک‌دستی معروف باشند. بی‌تردید، دکتر قادری این ایده را در غیاب شخصیت ملی رهبری‌کنندۀ جریان گذار و ضررهای ناشی از اتکا به یک شخص، از رهبری شورایی افراد پل‌ساز سخن می‌گوید. مراد ایشان از پل‌سازان این است که امروز با توجه به وضعیت تکثرگرایی سیاسی و فکری و عدم امکان ایجاد شرایط وحدت، این افراد مقبول با اهدافی مشخص و با نگاهی ملی متوجه ایران و ایرانیان خواهند شد تا بنیان عدالت، زدودن نابرابری و فقر و ایجاد آزادی را در جامعه نهادینه سازند.

از مهم‌ترین نکاتی که قادری به آن اشاره می‌کند، نقش این شورا در مواجهه با افراد نظام سابق است. وی مواجهۀ کینه‌توزانه و دشمنانه با این افراد را زمینه‌ساز افتادن در تله‌ای دیگر تلقی می‌کند؛ امری که در ادبیات شعری ما به این شیوه مطرح شده است که: «خون به خون شستن محال آمد محال». سپس وی اشاره دارد که تمام افراد و گروه‌های ایرانی با هر گرایش فکری از ارزشی، ملحد، دینی و...، ایرانی هستند و حق همزیستی در بهترین شرایط را دارند. قادری معتقد است که مردم ایران آسیب دیده‌اند؛ آسیبی که در سال ۱۳۵۷ در اثر داروی ناصحیح تجویزی به آنان رسیده است. حال در این شرایط نباید با طرح سخنان تعصبی، آنان را درگیر فرآیندهای تجربه شده گذشته کرد.

قادری بر این باور است که شورای پل‌سازان باید از مردم ایران زمان بخرد؛ یعنی مدیریت آنان بر دوران گذار با آرامش و اطمینان در راستای ایجاد خودآگاهی اجتماعی و آگاهی‌سازی اجتماعی در فرآیند زمانی پنج سال استمرار یابد. این طرح قادری نقطه عزیمتی برای گام‌های استوار مهم پیش‌روی ایران و ایرانیان خواهد بود؛ زیرا وی معتقد است، اگر مردم ایران به آگاهی برسند و نسبت به راهی که در پیش دارند با خودآگاهی گام بردارند، آنگاه در این لحظه نباید از مسیر درست پیش‌روی ایران و ایرانیان ترسید و باید به مردم و خواسته‌های آنان اطمینان کرد. ترس زمانی رخ می‌نماید که ایرانیان در مسیر تکرار تاریخ و عدم درس‌آموزی از گذشته قرار گیرند. به جای توجه به آینده، با نگاه به عقب و گذشته، رویکرد نوستالژیک به فکر انتقام و خون‌خواهی باشند؛ حرکتی دور تاریخی که استمرار در انحطاط را به همراه خواهد داشت.

قادری شرایط امروزین ایران و حرکت در مسیر گذار را یک فرصت تاریخی می‌داند که شورای پل‌سازان باید دو اقدام بزرگ را صورت دهند:

الف: طرح یک سوسیالیسم حداقلی

قادری با توجه به زخم‌های اقتصادی و تبعیض در توزیع ثروت در ایران دوران ج.ا، آن را برای دوران گذار امری ضروری می‌داند. امری که به‌وسیلۀ آن امکان زدودن فقر و رفع ناعادالتی با این رهیافت در مدیریت سرمایه‌های ملی صورت گیرد. شرایط الیگارشی بهره‌مند از ثروت و قدرت سیاسی و نظامی در سیستم ج.ا، باعث شده تا طبقه‌ای نوظهور بر تمام کشور سایه بیفکند و وضعیت همراهی و برخورداری را به وجود آورده است. شما برای رسیدن به ثروت و امکانات در سطوح گوناگون، فقط به یکی از اعضای این شبکه متصل شوی، به سرعت از همراهی با آنان نتایج برخورداری را به دست خواهی آورد. این وضعیت به آسانی تغییر نمی‌یابد. لذا لازم است در مواجهه به این شبکه الیگارشی، اعمال سیاست‌های سوسیالیستی حداقلی به سیاست توزیع ثروت به صورت عادلانه و تقسیم کار و مدیریت، متناسب با توانمندی، درایت و رقابت دست بزنند. هرچند دکتر قادری این وضعیت را برای دوران گذار و از سر ناچاری طرح می‌کند. او در مواضع خود اظهار داشته که با ثروت و ساختارهای سرمایه‌داری ناهمسو نیست.

ب: طرح یک فدرالیسم حداقلی

نکته‌ای که مایلم بر آن وقوف کنم و به بحث پیرامون آن بپردازم، این ایده است. برای اولین‌بار اندیشمندی از نخبگان دانشگاهی در ایران، با توجه به شرایط ایران و مناسبات اجتماعی آن به صورت واقع‌بینانه و بدون ترس و واهمه از خطرات ناشی از عدم‌اعتماد به اقوام، به طرح ایدۀ فدرالیسم حداقلی برای دوران گذار می‌پردازد. قادری به نیکی می‌داند که ایران سرزمینی پهناور و گسترده است. اداره این سرزمین از مرکز با توجه به تجارب برآمده از دوران پهلوی اول تا به امروز همراه با سیاست‌گذاری‌های نادرست برآمده از مرکز و بینش مرکزگرایی به پیرامون بوده است؛ امری که شکاف‌های دولت-ملت را عمیق، متراکم و متقاطع کرده است. حال قادری با این پیش‌فرض، اعتماد به مردم و اعتقاد به این مردم که آنان را با قومیت‌های خود معرفی می‌کنند، بر یک دال مرکزی به نام ایران متحد شدند و این اتحاد استمرار خواهد یافت.

وی می‌گوید که شورای پل‌سازان با اعتماد به مردم، تصمیمات محلی و بخش‌های اداری مردم مناطق مختلف را در همه ایران به افراد آن منطقه در سطوح بالای مدیریتی واگذار کنند. سپس پل‌سازان تلاش کنند تا در سیاست‌های کلان با بینش ملی، طوری طراحی شود که همه اطراف و اکناف مملکت به هم و با هم بودن، احساس نیاز کنند. در توضیح ایدۀ دکتر قادری از شرایط امروزین دهکدۀ جهانی می‌توان کمک گرفت. امروز هیچ کشوری به تنهایی، نمی‌تواند تمام نیازها و مایحتاج خود را تأمین کند. تقسیم‌کار و نیاز به ثروت و سرمایه، کشورها را به هم وابسته کرده است. حال از این زاویه اگر به ایران توجه کنیم، اقلیم ایران به گونه‌ای نیست که هر منطقه یا استانی به تنهایی و بدون نیاز به دیگر استان‌ها بتواند امور خود را اداره کند. این ضرورت، باعث می‌شود تا یک همبستگی در کشور به وجود آید که همه به هم نیاز داشته باشند. تجلی این امر در سیاست‌های کلان و انعکاس آن در مناطق مختلف، بستر توسعۀ موزون و برابر در تمام کشور فراهم می‌آید. امری که ضرورت نیاز به هم در کلیتی به نام ایران باید حس شود تا بستری برای تعامل، تعاطی و همکاری در این سرزمین به وجود آید. نتیجه این فرآیند، ایجاد هویت جمعی در سطح ملی در عین حفظ هویت قومی خواهد بود. همچنین از کلیتی جمعی به نام ایران هم حفاظت می‌شود.

قادری از این چشم‌انداز اظهار می‌دارد که وقتی در یک جامعه عدالت، برابری و آزادی محقق شود و اقوام در هم‌بودگی به تمام خواسته‌های خود برسند، چه کسی در فکر تجزیه و بیرون رفتن از نظمی به نام ایران خواهد بود؟! حرکت در مسیر درست مبتنی بر آگاهی و متناسب با شرایط حقیقی و عینی ایران باعث استحکام موجودیتی به نام ایران خواهد شد. از حرکت در این مسیر و اعتماد به مردم نباید ترسید.

سپس قادری با مثال آوردن از اسپانیا بیان می‌کند که در کاتالونیای اسپانیا گروهی خواهان جدایی و استقلال از اسپانیا هستند؛ راه‌حل درست، اجازه به طرح ایده برای این است که بتوان با آنان گفتگو کرد. تبدیل تجزیه به مفهومی تابو و طرح آن مساوی با برخوردهای خشن، امکانی برای برخورداری از حربۀ مظلومیت را در اختیار آنان قرار می‌دهد. سپس در وضعیت سرکوب و مبارزه، امکان مواجهۀ درست با تمام ایده‌ها از بین می‌رود.

از این موضع قادری بیان می‌کند؛ شاید در آینده، گروهی یا قومی در ایران در حال گذار، خواستار جدایی باشند. راهش این است که با آن‌ها باید گفتگو کرد. نکته مهمی که قادری بدان اذعان می‌کند این است که باید با آنان گفتگو کرد. از آن‌ها خواست در فرآیند گذار و مسیر دولت‌سازی با دیگر اقوام و با ایران ادامه دهند تا شرایط به وضعیت مناسب برسد. سپس اگر سیاست‌ها به سوی آینده ایرانی متفاوت از شرایط حال گام بردارد که در آن هر فردی متناسب با توانمندی و موقعیت برابر با دیگر افراد جامعه امکان برخورداری از مواهب اجتماعی و سیاسی پیدا کند؛ اگر عدالت توزیعی عادلانه محقق شود؛ اگر این حس در درون هر ایرانی مشتعل شود که ایران مُلک مُشاع همۀ ایرانیان است و تبعیضی به نام خودی و ناخودی بر بنیاد الیگارشی نباشد و رفع شود؛ چه کسی خواستار جدایی از ایران خواهد بود.

اگر در ابتدای انقلاب اسلامی، به جای مقابله و سرکوب کردها و عرب‌ها به خواسته‌های آنان توجه می‌شد و آنان را در مسیر دولت‌سازی مشارکت می‌دادند؛ اگر مسئولین از نخبگان اقوام تا شرایط استقرار نظم و دولت‌سازی وقت می‌خریدند و سپس آنان را در مسیر برساختن دولت دخیل می‌کردند، امروز فرآیند ترس از تجزیۀ ایران را پشت‌سر نهاده بودیم. این تجربه تاریخی اول انقلاب اسلامی را از این باب گفتم که ما آزمون‌هایی از این نوع در خوزستان، کردستان و خوزستان داشتیم؛ حال با توجه به آن تجارب، دکتر قادری راه‌حلی را در مقابل ایرانیان و نخبگان آن می‌گذارد. ما باید ایران را برای همۀ ایرانیان بسازیم و از سیاست «ایران برای هر که با من است یا با ایدئولوژی من است» عبور کنیم.

نتیجه‌گیری

دکتر حاتم قادری اندیشمندی آوانگارد در ایران امروز است. موقعیت دانشگاهی او، امکان فرهیختگی و درک واقعیت ایران و ایرانیان را به دور از عینک‌های جناحی، گروهی و ایدئولوژیک داده است. او ممکن است به مثابۀ یک فیلسوف سیاسی، ایده‌های آرمان‌گرایانه داشته باشد؛ اما اکنون در مواجهه با واقعیت ایران امروز از موضع یک اندیشمند واقع‌گرا و راه‌گشا به ایران، مسائل و دشواره‌های آن توجه می‌کند. این نقطه عزیمت حاتم قادری، سبب شده تا با مسئله تجزیۀ ایران به صورت واقع‌بینانه و با آزادی تمام به طرح دیدگاه بپردازد.

مسئله قومیت‌ها در ایران تا بدان جایی رسیده که هم از جانب دستگاه امنیتی حاکمیتی با سرپوش‌گذاری مواجه شده و هم از جانب نخبگان در سطح جامعه. این سرپوش نهادن و عدم گفتگو درباره آن، واکاوی و ارائه راه‌حل، آن را به معضلی بزرگ و خطری بالقوه برای ایران تبدیل کرده بود. اما حضور حاتم قادری به مثابۀ نخبه‌ای آوانگارد دانشگاهی، سد مانع گفتگو حتی با تجزیه‌طلبان را شکسته و باید برای بقای ایران و تمامیت ارضی آن هم گفتگو کرد و هم تلاش.

—————————-
* محمد عثمانی، دکتر در علوم سیاسی و پژوهشگر اندیشه سیاسی ایران و عرب است.
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
[۱] در این نوشتار با تکیه بر سخنان دکتر حاتم قادری، ایده مطرح در آن گرفته شده، بسط و تشریح شده است. سخنان منسوب به دکتر قادری به صورت مضمونی از گفتگوی شگل گرفته در استودیو پات با همراهی شهریار آهی برگرفته شده است. از خوانندگان برای شنیدن سخنان دکتر قادری به یوتیوب استودیو پات مراجعه نمایند. تلاشم بر آن بوده که فهمی درست از کلام استاد قادری داشته باشم؛ اگر لغزشی در فهم باشد، ناشی از نویسنده این سطور است و امیدوارم که استاد بر شاگرد خود خورده نگیرند.



نظر خوانندگان:


■ جناب دکتر عثمانی گرامی،
سخن شما بسیار عالی و سنجیده است. من در این مباحث صاحب‌نظر نیستم، هرچند گاهی از جناب دکتر قادری شنیده‌ام و به ایشان ارادت دارم.
شما به نکته‌ای اساسی اشاره می‌کنید که متأسفانه در میان ایرانیان چندان رایج نیست؛ چه در میان نخبگان و چه در میان عوام، تقریباً به یک اندازه کمیاب است: شهامت رویارویی با چالش‌های پیرامون.
مثال معروف «ان‌شاءالله بز است» را همه شنیده‌ایم؛ ما ایرانیان عادت کرده‌ایم مسائل را مطابق میل و دلخواه خویش تصور کنیم، نه بر اساس واقعیت. یا مثل کبک که سر زیر برف می‌برد تا خطر را نبیند. سوئدی‌ها هم ضرب‌المثل مشابهی دارند: «جارو کردن خاشاک زیر فرش»؛ یعنی پنهان‌کردن مشکل تا زمانی دیگر.
اما باید به هم‌ولایتی‌ها گفت که ایران، خواسته یا ناخواسته، در تمامی عرصه‌های زندگی عمومی خویش دچار پارادایم‌شیفت است: سیاست، اقتصاد و به‌ویژه چالش‌های معیشتی و زیست‌محیطی.
راه عبور سالم از این وضعیت تنها یک چیز است: نخست، دیدن مشکل آنگونه که هست. ما چاره‌ای نداریم جز آنکه با مشکلات، جسورانه، عاقلانه و واقع‌بینانه روبه‌رو شویم. تنها در آن صورت می‌توان چارچوبی برای حل یافت و به موفقیت رسید.
پایدار باشید
حسن قجاوند – سوئد


■ امروز چهار نیروی اصلی در میدان سیاست ایران حضور دارند: مجموعه حاکمیت موجود، جمهوریخواهان مخالف، سلطنت‌طلبان، و سازمان مجاهدین خلق.
اما مسئله‌ای مثل تبعیض‌های زبانی و فرهنگی ــ که بارها از سوی گروه‌های قومی و منطقه‌ای مطرح شده ــ ذاتاً به برنامه سیاسی جریان جمهوریخواهی مربوط می‌شود، نه سلطنت و نه مجاهدین.
اگر جمهوریخواهان بخواهند به بلوغ سیاسی برسند، بهترین راه این است که این بخش از واقعیت جامعه را به رسمیت بشناسند و برای آن راه‌حل پیدا کنند. یعنی پذیرش وجود تبعیض، پذیرش اهمیت مسئله، و همزمان پذیرش نبود اجماع کامل در درون جبهه جمهوریخواهی درباره راه‌حل نهایی.
جمهوریخواهان در این زمینه سه گرایش اصلی دارند:
۱. طرفداران نظام متمرکز،
۲. طرفداران تمرکززدایی و توزیع قدرت محلی،
۳. طرفداران نوعی فدرالیسم بومی‌شده (نه فدرالیسم قومی یا اتنیکی).
راه‌حل منطقی می‌تواند نوعی اعلام حسن‌نیت مشترک باشد: یعنی تأکید بر رفع تبعیض‌ها در ایران آینده و واگذاری تعیین جزئیات اجرایی به کارشناسان، مجلس مؤسسان و نهادهای قانون‌گذاری در چارچوب یک نظام دموکراتیک.
به بیان ساده، جمهوریخواهان می‌توانند امروز بر سر اصولی به توافق برسند: اینکه تبعیض وجود دارد، باید رفع شود، و اینکه راه‌حل نهایی باید در یک چارچوب دموکراتیک و مبتنی بر تجربیان مثبت جهانی و دانش کارشناسی تعیین شود. این رویکرد هم هم مانع سوءاستفاده می‌شود و هم نشان می‌دهد که جمهوریخواهان توانایی شنیدن و پاسخ دادن به خواست‌های واقعی جامعه را دارند.
علی‌رضا اردبیلی