اسرائیل، کشوری که قرار بود نابود شود
و اسرائیل، ابزاری برای تخطئه و سرکوب
هنوز فراموش نکردهایم که از همان آغاز جمهوری اسلامی، نابودی اسرائیل و ضدیت با آمریکا (شیطان بزرگ) شعارهای اصلی و اولیه جمهوری اسلامی در رابطه با سیاست خارجی این رژیم بوده و تا چندی پیش هم، بهخصوص در نمازهای جمعه، این شعارها تکرار میشد. منتها چاشنی شعارها درباره اسرائیل، نابودی اسرائیل هم بود ولی در رابطه با آمریکا فقط محدود به دشنام و “مرگ بر” میگردید. ولی چنانچه به مباحث درون رژیم و دشنامهایی که (این روزها) از سوی اقتدارچیها نثار اصلاحطلبان و بهخصوص تغییر و تحولطلبان میگردد توجه کرده باشید تغییر چشمگیری در مورد استفاده از اسم اسرائیل به چشم میخورد. دیگر اشارهای به نابودی اسرائیل نمیبینید، اینبار ولی این اسرائیل است که کمر به نابودی ایران بسته. نمونه آشکار این تغییر را در گفتههای غضنفری نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی شنیدیم که علنا در یک پیام تصویری، پزشکیان را عامل اسرائیل و مامور نابودی ایران میخواند!
توجه کردید؟ اسرائیل یکباره از “تهدید شونده” تبدیل گردید به “ابزار تهدید”. یعنی اگر تا دیروز مژده نابودی اسرائیل در کوتاه مدت را شاهد بودیم، همان اسرائیلی که قرار بود نابود گردد موفق شده رئیس جمهور کشورمان را عامل نابودی ایران سازد. البته متهم کردن دیگران به همکاری با اسرائیل محدود به همین یک مورد نیست.
تعدادی از اقتدارچیها بعد از انتشار بیانیه جبهه اصلاحات، شمشیر را از رو بسته و هرکدام به شکل و لحن مختلف دست اسرائیل را دخیل در این بیانیه میبینند. این شباهت به آن تف سربالای معروف دارد که نهایتا صورت خود فرد را مرطوب میکند. حکومتهای نیابتی را با پول و سرمایه ملتمان در اطرف اسرائیل مستقر کردند و هواپیماهای جنگی را همراه با شعار “اسرائیل نابود باید گردد” حتی به زبان عبری تا نزدیکی مرزهای اسرائیل به پرواز در آوردند ولی یکباره جبهه اصلاحات به وسیله همین اسرائیل تبدیل به ابزاری برای نابودی ایران میگردد!!
ذلت و خواری، شاخ و دم ندارد. صهیونیستی که ادعای نابودیش را داشتند حالا یکباره تبدیل به چنان نیروی توانائی میگردد که قادر است جبهه اصلاحات در ایران را به جلو براند!! این یعنی چنته خالی، یعنی ضعف منطق، یعنی فقر بیحد سیاسی و مدنی. ناچارا زور خود را به شریفه محمدی نشان میدهند، به هموطنان بهائیمان که از خانه و زندگی ساقط شدهاند نشان میدهند.
زمانی که رژیم نفرت میکارد نتیجتا خشم درو میکند، نیازی نیست که اسرائیل، اقدام به علم کردن ناراضی، تحول و تغییرطلب در برابر رژیم بنماید. اینها همه ثمره گامهای آهسته ولی توانمندی میباشد که جامعه سیاسی و مدنی داخل کشور به سوی تغییر و تحول بر میدارد. یادم هست بختیار میگفت اگر مایلی به کیفیت و محتوای شخصیتها و یا حرکتها پی ببری، به مخالفان آن شخصیت یا حرکت بنگر.
تهمتها و حملات پایدارچیها و اقتدارطلبان نشان از آن دارد که جهت گیری “جبهه اصلاحات” دقیق و موثر بوده. آبی به لانه مورچهها ریخته شده که بیش از حد تصور مورچهها را هراسان از لانهشان به بیرون کشانده. این بیانیه، چه در رابطه با داخل کشور و چه در رابطه با روابط بینالمللی، مباحثی را مطرح کرده که بسیار فراتر از دیدگاه اصلاحطلبی میباشد. به جرات میتوان ادعا کرد که قطعات از هم جدا شده موزائیک زیبای صحنه میانی سیاست داخل کشور، یعنی راه یا موج سوم، به آرامی و به تدریج کنار هم قرار میگیرند. حال در انتظار آن ملاط یا سریشم معجزه آسایی هستیم که که این قطعات از هم جدا را به هم وصل کند و این موزائیک زیبا، چند رنگ و متنوع (وحدت در کثرت) تبدیل به یک واقعیت گردد.
آنچه که در این میان باعث شوق و ایجاد امیدی ضعیف در شخص من شده آغاز گامهای کوچک به سوی اهداف بزرگتر در درون طیف ملی سرزمینمان میباشد، که بعد از یک دوران طولانی، تحمیلی، دور از صحنه، شخصیتهایی صاحب نام و ملی به شورای ششم جبهه ملی داخل کشور همراه با جمعی فعالان صنفی و مدنی پیوستهاند به این امید که حضور این صاحبنامان، همراه فعالین سندیکائی و جوانان و زنانی که به این حرکت پیوستهاند، قادر باشند حرکت تاریخی جبهه ملی را در کنار جمع وسیع تغییر و تحول خواهان سرزمینمان قرار دهند. همزمان نهضت آزادی نیز تصمیم به یک نشست درباره ۲۸ مرداد داشت که متاسفانه چنین اجازهای به آنها داده نشد. ظاهرا به تبعیت از خمینی، اینها از مرده مصدق هم هراس دارند.
درحقیقت، حرکتها، از چند سو ولی در یک جهت، آغاز گشته. انگار نسیم نویی شروع به وزیدن نموده که اقتدارگرایان را در موضع دفاعی قرار داده. حالا اگر کنش در درون کشور در جهت اعتدال و تغییر حرکت میکند، در خارج کشور ولی جو کاملا متفاوتی حاکم است که کوچکترین شباهتی به تحولات داخل کشور ندارد.
محض نمونه بد نیست نگاهی به تحلیلی که وبلاگ تایمز اسرائیل درباره دو حرکت خارج کشور نوشته بیاندازیم تا به دید این رسانه اسرائیلی به آنچه که “آلترناتیو” مینامد پی ببریم. از نظر او دو آلترناتیو در ایران وجود دارند، یکی خوب ولی بدون سازمان دهی و توانایی برای موفق شدن و یکی هم بد ولی دارای سازماندهی و قادر به دستیابی به قدرت. آلترناتیو خوب دارای پشتیبانی مردمی و وجهه خوب میباشد ولی قادر به موفقیت در ایران نیست، و آلترناتیو بد، بسیار بدنام، بدون پایه مردمی ولی دارای ابزار کافی برای موفقیت است. منظورش از آلترناتیو خوب ولی ناتوان از دستیابی به قدرت، شاهزاده رضا پهلوی است و آلتر ناتیو بد نام ولی قادر به دستیابی به قدرت، سازمان مجاهدین است. این رسانه در عین حال فاش ساخت که اسرائیل در حمله به ایران از همکاریهای مجاهدین بهره برده، در حقیقت همان خیانتی که این سازمان در زمان حمله صدام حسین به ایران نیز مرتکب گردید.
حال همانطور که مشاهده میکنید دو تصویر در برابر ما قرار دارد. داخل کشور با وجود کار شکنیها، به آرامی ولی با گامهای محکم به سوی استقرار یک جامعه مدنی و عاری از استبداد، در دراز مدت، و خارج کشور آویزان به دامان بیگانه، بدون کوچکترین نشانهای از امید به موفقیت، حتی در چشم انداز دراز مدت.
داریوش مجلسی، اگوست ۲۰۲۵
■ آقای مجلسی عزیز. اشاره شما به معکوس شدن سیاست اصولگرایان در رابطه با اسرائیل، بسیار درست و جالب بود: اول میخواستند اسرائیل را نابود کنند، حالا اسرائیل قصد نابودی “ایران” را دارد!!
اما در آخر مقاله که فعالین ایرانی در خارج از کشور را، بدون در نظر گرفتن تنوع آنها، با صفت “آویزان به دامان بیگانه” نام بردهاید، درست و دقیق نیست. به احتمال قوی شما هم میدانید که بسیاری از ایرانیان خارج از کشور جز بهروزی زادگاه خود، خواست دیگری ندارند، و بسیاری از استادان و متخصصان ایرانی در کشورهای مختلف دنیا در حال کار و شاغل هستند و میتوانند تخصص و تجربه خود را رایگان در اختیار هموطنان خود قرار دهند. هر فعال سیاسی و هر حکومتی در ایران که بخواهد این پتانسیل عظیم و مثبت را نادیده بگیرد، فرصتی بسیار گرانبها و تاریخی را هدر داده است.
ارادتمند. رضا قنبری. آلمان
■ آقای قنبری عزیز، اشاره من و مقاله آن رسانه اسرائیلی درباره دو خط مشخص سیاسی خارج کشور بود، وگرنه منهم مانند شما به وجود این پتانسیل قوی و ایران دوست در خارج کشور نیز واقفم.
با عرض ارادت مجدد، مجلسی