ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Tue, 19.08.2025, 16:28
سراسیمگی اصلاح‌طلبان حکومتی

بهرام خراسانی

خونتای نظامی–دینی جمهوری اسلامی، و سراسیمگی اصلاح‌طلبان حکومتی

یکم) پس از جنگ ۱۲ روزۀ رژیم جمهوری اسلامی و اسرائیل و گوشمالی سختی که جمهوری اسلامی دید، این شکست و گوشمالی همچون آبی بود که در خوابگه همۀ مورچگان جمهوری اسلامی چه اصولگرا و چه اصلاح‌طلب ریخته شد. با این رویداد، ترسی بزرگ سراپای نظام جمهوری اسلامی ازجمله اصلاح‌طلبان حکومتی را فرا گرفت. ترس از احتمال فروپاشی کل نظام که اگر چنین شود، هیچیک از دو جناح آن، آینده‌ای نخواهند داشت. رهبری و اصولگرایان پیرو او دیگر نه حکومتی در دست خواهند داشت و نه گنج قارونی که به غارت ببرند. اصلاح‌طلبان نیز با جمع شدن سفرۀ نظام، دیگر جایی برای ریزه‌خواری از آن سفره نخواهند داشت، و بویژه روزنه‌جویان و رهبران خارج‌نشین آنها که سال‌ها است پای خود را لای در گذاشته‌اند تا مبادا در بهشت جمهوری اسلامی به روی آنها بسته شود، امید خود را بر باد رفته می‌بینند.

نیروی انقلابی هواداران مهندس موسوی در جنبش سبز هم دیگر نه به این گروه باوری جدی دارند و نه امیدی به آن جوش و خروش شبه انقلابی سال ۱۳۸۸، و نه نیرو و شور جوانی آن روزها را. حتا پرشورترین آنها که اکنون برخی در زندان هستند، نه می‌توانند از روزنه‌ها به درون بخزند، نه می‌توانند پای گیر کردۀ خود را از لای در بیرون بکشند، و نه امیدی به پذیرفته شدن دوباره در سراپردۀ نظام و دسترسی به شغل مهم و آب و نان داری در آن دارند، و نه اعتباری اجتماعی برای آنها باقی مانده است. با اینهمه بخشی از آنها به راستی و هرچند پنهان خواهان گذار از این نظام هستند، اما نه خود می‌دانند به کدام نظام بپیوندند، و نه دیگران.

دوم) در پی شکست در جنگ ۱۲ روزه، نظامیان و اصولگرایان نظام که تا روز بمباران به بوی برآمده از اورانیوم در حال غنی‌سازی برای بمب اتمی سرمست بودند و می‌پنداشتند که توپ هم نمی‌تواند آنها را جابجا کند، اکنون با باد بمب‌افکن‌های آمریکایی و موشک‌های اسرائیلی و فرار رهبرشان به نهانگاه زیرزمینی، زمین را زیر پای خود سست دیدند و دریافتند که اگر نه برای مردم بلکه برای منافع خود، باید کاری بکنند. اما نه کاری عاقلانه برای بهبود بنیادها اقتصادی و سیاسی کل کشور که در آن تخصصی ندارند، بلکه کاری برای خود که گمان می‌کردند در آن مهارتی دارند، اما جنگ ثابت کرد که در آن کارهم هیچ مهارتی ندارند. اکنون برای حفظ خود، راهی برای آنها نمانده بود جز آنکه با برخی دستکاری‌ها در نام نهادهای امنیتی موجود، یک خونتای نظامی– امنیتی با پشتوانه‌ی روحانیان مرتجع را سر پا کنند. چیزی که سخنگوی دولت دربارۀ آن گفته بود: «درخصوص تغییرات در شورای‌عالی امنیت ملی، این کار در راستای افزایش توان چانه‌زنی در عرصه بین‌المللی انجام شده است....» که این هم توهمی بیش نبود. آنگاه فزون بر عراقچی وزیر خارجه‌ی رسمی که مانند مرغ سرکنده از اینجا به آنجا می‌پرد بی‌آنکه دری را با تخته‌ای جور کند، یکی از چند برادر لاریجانی را نیز که همه مشکوک به انگلیسی بودن هستند، به شیلنگ تخته انداختن و رفتن به جاهایی مانند لبنان و عراق فرستادند و هرجا که رفت بویژه در لبنان و عراق، شری به پا کرد و با لب‌های آویزان بر گشت. در این گیرو دار، زمزمۀ بازگشت تحریم‌ها و حملۀ دوباره اسرائیل به جمهوری اسلامی همه گیر شد. این همه‌گیری تا جایی بود که یکی دیگر از مسئولان این خونتا یعنی سردار رحیم صفوی نیز از روشن شدن آتش جنگی دوباره با اسرائیل سخن به میان آورده، و بر دامنۀ ترس همگنان خود و اصلاح‌طلبان حاشیه نشین نیز افزوده است.

سوم) در این وضعیت ترسناک، «جبهۀ اصلاحات» در تاریخ ۲۶ مرداد ۱۴۰۴ بمبی رسانه‌ای منفجر کرد که آتش خرج آن در میانۀ راه خاموش شد. اما تا آن را نخوانده باشی گمان می‌کنی این بیانیه دنیا را زیر و رو خواهد کرد. اما بزودی انسان از این اشتباه بیرون میآید، زیرا از همان آغاز بیانیه با یکی وانمود کردن «ایران» و «جمهوری اسلامِی» تلاش می‌کند خود را همسو با حکومت نشان دهد زیرا پیش از هر چیز و بسیار باشتاب که حرفش را فراموش نکند، «تجاوز جنایتکارانه اسرائیل و تحمیل جنگ ۱۲ روزه» به ایران را محکوم کرده و نوشته است: با وجود پاسخ قاطع و آشکار شدن توان بازدارندگی و قدرت دفاعی نیروهای مسلح کشور، چهره امنیت ملی ما را در منطقه و جهان دگرگون ساخته است. این جنگ نشان داد که ایران در دفاع از تمامیت ارضی خود مصمم و تواناست، اما هم‌زمان روشن کرد که تداوم این مسیر، بدون بازسازی اعتماد ملی و گشودن باب تعامل سازنده با جهان، هزینه‌های انسانی، مالی و روانی بسیاری بر ملت تحمیل خواهد کرد. امروز، روان جمعی ایرانیان زخمی است و سایه ناامیدی و اضطراب، هم‌چنان بر زندگی روزمره مردم سنگینی می‌کند. در چنین شرایطی، تهدید فعال‌سازی «مکانیزم ماشه» از سوی ت اروپا بسیار واقعی و در شرف عملی شدن است و........»

آنگاه بیانیه به حکومت زنهار می‌دهد که پیشگیری از این سناریو، یک فوریت امنیت ملی است، نه موضوع جناحی یا انتخابات، و پیشنهاد می‌کند که: «امروز در این بزنگاه تاریخی، سه راه پیش روی ملت و حاکمیت است: الف. تداوم وضع موجود؛ با آتش‌بسی شکننده و آینده‌ای مبهم، ب: تکرار الگوی ۲۲ سال گذشته؛ مذاکره تاکتیکی برای خرید زمان، بی‌آنکه ریشه بحران‌ها درمان شود. ج. انتخاب شجاعانه آشتی ملی و ترک تخاصم در داخل و خارج ‌کشور؛ اصلاح ساختار حکمرانی و بازگشت به اصل حاکمیت مردم از طریق برگزاری انتخابات آزاد و حذف نظارت استصوابی و از سوی دیگر پایان دادن به تنش زایی و انزوای بین‌المللی، جبهه اصلاحات ایران بر اساس استراتژی اصلاح از درون، آشتی ملی و نتایج حاصل از آن را تنها راه نجات کشور و فرصتی طلایی برای تغییر و بازگشت به مردم ..... ..... بنابراین ما نقشه راه فوری و عملیاتی خود برای انجام اصلاحات ساختاری در دو حوزه سیاست داخلی و سیاست خارجی را چنین اظهار می‌کنیم»

آنگاه بیانیه گویا بی‌آنکه جز جبهه اصلاحات باشنده دیگری را برای اتحاد و گذار به یک نظام تازه ببیند، ۱۱ بند بی‌خاصیت را ردیف و پیشنهاد می‌کند که متن آن اکنون در دسترس همگان هست. بیانیه بی‌آنکه اشاره‌ای به عملکرد ایران‌برانداز و زیانبار ۴۷ سال نظام اسلامی و کارگزاران اصلاح‌طلب و اصولگرای آن در اعدام و کشتار هزاران مخالف سیاسی در زندانها، به کشتن دادن صدها هزار ایرانی در افروختن آتش جنگ جنگ با عراق و دیگر جنگ‌ها، انتقال میلیاردها دلار درآمد نفتی ایرانیان بویژه سهم مردم خوزستان به جیب گشاد حسن نصرالله و باندهای تروریستی حماس و مانند آن، در نخسین بند بیانیه خواهان «اعلام عفو و بخشودگی عمومی، برداشتن حصر مهندس میرحسین موسوی و دکتر زهرا رهنورد، رفع محدودیت‌های سیاسی سیدمحمد خاتمی، آزادی همه زندانیان سیاسی. ....... شده است. گویی این جمهوری اسلامی است که باید خانوادۀ جانباختگان هواپیمای اوکراینی، جوانانی که چشمان خود را در تظارات از دست داده یا کشته شده‌اند، نابودی فرهنگ انسانی کشور زیر نعلین خشونت اسلامی، ببخشد نه اینکه از مردم عذرخواهی کند، و دست کم مانند زنده یاد محمدرضا پهلوی، اعتراف کند که صدای انقلاب مردم را شنیده است.

به گمان این این نگارنده، در چند سال گذشته بسیاری از کارگزاران اصولگرا و اصلاح‌طلب جمهوری اسلامی از نظام بریده و برخی از آنها هم اکنون در زندان‌ها به سر می‌برند، باید هرچه زودتر از زندان آزاد شده و ددر کنار اوپوزیسیون باورمند به گذار از نظام جای گیرند. اما آنچه از زبان نویسندگان این بیانیه به گوش می‌رسد، صدای جمهوری اسلامی صدای اصلاح‌طلبان حکومتی ترس خورده و روزنه‌جوی خواهان بازگشت به زیر خیمۀ خامنه‌ای است. این بیانیه چیزی بیش از یک صفحه کاغذ مچاله شده‌ای نیست که از درون خیمۀ نظام به سوی آنها پرتاب شده و جبهۀ دموکراسی هم آن را نمی‌پذیرد زیرا بیش از هر زمان دیگر می‌توان گفت که اصلاح‌طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا».