ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Fri, 08.08.2025, 17:11
امشب زنگ‌ها در واشنگتن برای که به صدا درمی‌آیند؟

علی‌رضا اردبیلی

تاریخ بشر، تاریخی سراسر نزاع و جنگ است و «صلح» در بیشتر موارد، بیشتر شبیه آتش‌بس برای تدارک جنگ بعدی بوده است. اما جهان امروز و تمدن بشری، نتیجه صلح پایدار در قرون اخیر است. پایدارترین و موفق‌ترین نمونه صلح‌ها نیز، صلح پس از جنگ جهانی دوم است که با «سازمان زغال‌سنگ و فولاد اروپا» (۱۹۵۱-۲۰۰۲) طرفین درگیر در جنگ را حول منافع اقتصادی در یک پروژه مشترک به هم وصل کرد.

اگر جنگ نتیجه عصبیت و یادگار دوران بدویت انسانی است، صلح نتیجه درایت مردمان و رهبرانی است که صلح را ممکن می‌کنند. با این مقدمات، صلحی که بتواند به مناقشه طولانی آذربایجان و ارمنستان پایان دهد، یک امر تاریخی و مبارک است؛ اما اگر این صلح بتواند طرفین درگیر را حول یک پروژه اقتصادی به هم پیوند دهد، امری ستودنی است که امید پایدار ماندن آن زیاد خواهد بود.

در ساعات نوشتن این مطلب، همه جزئیات توافقی که ساعاتی بعد در کاخ سفید و در حضور پرزیدنت ترامپ امضا خواهد شد، روشن شده‌اند. احتمالاً برخی از این موارد مندرج در اخبار خبرگزاری‌ها، در متن امضاشده و بیانات رسمی پس از آن نخواهد بود. آنچه مسلم است، ارمنستان در پی یک راهپیمایی طولانی از پروژه‌ای دست‌ساز امپراتوری روسیه که از سوی اتحاد شوروی و روسیه پوتین هم با بی‌رحمی تمام مدیریت می‌شد، دست شسته است. نظرات نیکول پاشینیان در این موضوع بسیار مهم است، اما آنچه شبیه معجزه است، همراه شدن (ولو منفعلانه) افکار عمومی ارمنستان با افکار اوست. نیکول پاشینیان در دوران جوانی و فعالیت‌های خود به‌عنوان روزنامه‌نگار، حرف‌هایی زده است که با موضع امروزی او تفاوت زیادی ندارد. با این وجود، به محض رسیدن به قدرت در سال ۲۰۱۸، علی‌رغم آنچه انتظار می‌رفت، سریعاً مدافع نظرات رهبران سابق ارمنستان شد.

با پایان جنگ دوم (۴۴ روزه) قره‌باغ در دهم نوامبر ۲۰۲۰، انتظار می‌رفت که او حتی یک شبانه‌روز کامل در قدرت دوام نیاورد. با این وجود، او در فاصله هفت ماه پس از پایان جنگ، پیروز یک انتخابات عادلانه شد (۲۱ ژوئن ۲۰۲۱). از این نقطه به بعد، کارشناسان این حوزه شروع به صحبت درباره یک جریان عمیق در افکار عمومی ارمنستان کردند. نتیجه انتخابات یک پیروزی برای پاشینیان بود، اما یک پیروزی حداقلی در انتخاباتی کم‌فروغ بود و نه یک پیروزی درخشان. حزب «پیمان مدنی» ارمنستان به رهبری نیکول پاشینیان با کسب نزدیک به ۵۴ درصد آرا و از دست دادن ۱۶ کرسی پارلمانی نسبت به دور قبل، موفق به حفظ مقام نخست‌وزیری ارمنستان شد. محبوبیت پاشینیان هم در حول همان نتایج انتخابات و ادواری بسیار پایین‌تر در نوسان بوده است، اما پاشینیان و «پیمان مدنی» همیشه به‌عنوان نیروی اول سیاسی ارمنستان، بیشترین حمایت افکار عمومی را داشته‌اند. این ثبات نسبی افکار عمومی در حمایت از «پیمان مدنی»، مهم‌ترین سرمایه ارمنستان (و آذربایجان و منطقه) برای پیشبرد پروژه صلح بود.

تولد یک مثلث جدید و چشم‌انداز اتحادهای بین‌المللی

تاکنون دو مثلث شامل مثلث اول (آذربایجان، گرجستان، ارمنستان) و مثلث دوم شامل سه قدرت بزرگ منطقه‌ای (روسیه، ترکیه، ایران) بود. اینک مثلث جدیدی عبارت از آمریکای ترامپ، ارمنستان و آذربایجان هم به این مثلث‌ها اضافه شده است. آنچه در همه سو در حد برآورد از گفت‌وگوهای جاری در کریدورهای قدرت گفته می‌شود، نقش اسرائیل و از جمله گسترش «پیمان ابراهیم» به کشورهای جدید از جمله آذربایجان و ارمنستان و ۵ کشور آسیای مرکزی است. این پیمان که در دور اول ریاست جمهوری ترامپ، اتحادی مابین اسرائیل، آمریکا و برخی کشورهای عربی بود، امروز با همان منطق، پتانسیل جالبی برای یارگیری از جمهوری‌های سابق شوروی (همسایگان شمالی ایران و همسایگان جنوبی روسیه) در پیش رو دارد.

اهمیت تاریخی امضاها و بیانات مقامات رسمی امروز

آنچه حوادث امروز را مهم می‌کند، در وهله اول صلح متصل به یک پروژه با منافع اقتصادی دوجانبه است که توانسته است خود را به منافع بزرگ‌ترین قدرت اقتصادی و نظامی دنیا گره بزند. نکته جالب دیگر، وجود منافع مشترک چین و اتحادیه اروپا در این پروژه ترکیبی صلح و تجارت بین‌المللی است.

شخصیت جنجالی و جنجال‌پسند ترامپ و استفاده‌های شخصی او از این پروژه نباید ما را از اهمیت تاریخی این اقدام غافل کند. بسیاری از کارهای بزرگ تاریخ از سوی کسانی انجام شده است که امروز کسی نام آن‌ها را هم به یاد نمی‌آورد. امروز هم دیوار بزرگ چین و هم کانال سوئز را همه دنیا تحسین می‌کنند، اما کسی نام چین شی هوانگ (اولین امپراتور چین واحد) و فردیناند دو لیسپس (دیپلمات فرانسوی موفق در ساخت کانال سوئز) را به یاد نمی‌آورد. نمونه دیگر این‌گونه کارهای بزرگ، زیبایی بی‌حدوحصر پاریس است. این زیبایی مدیون شهردار بی‌رحم پاریس به نام بارون ژرژ-اوژن هوسمان است که بین سال‌های ۱۸۵۳ تا ۱۸۷۰ میلادی به‌عنوان فرماندار (Préfet) پاریس فعالیت می‌کرد. هیچ‌کدام از این سه بزرگوار، علیه‌السلام نبودند، اما نتایج کارهای آنان، امروز هم جهانی را مسحور عظمت خود می‌کند. کارنامه دونالد ترامپ برحسب اهمیت نیک و بد تک‌تک کارهایش نوشته خواهد شد و این کارنامه صرف‌نظر از نمره قبولی یا مردودی کلی، می‌تواند در ریزنمرات خود، مواردی را داشته باشد که با نتیجه کلی همخوانی ندارد.

اهمیت کریدور زنگه‌زور برای اقتصاد جهان

این کریدور حلقه‌ای از یک مسیر کلی به نام «کریدور میانی» است. کریدور میانی امروز مسیر دشوار قفقاز جنوبی را از طریق مناطق صعب‌العبور کوهستانی گرجستان طی می‌کند. عبور از این مناطق، سرعت حمل‌ونقل را کاهش می‌دهد و هزینه‌های نگهداری زیرساخت‌ها را افزایش می‌دهد.

مزایای کریدور زنگه‌زور:

کریدور زنگه‌زور که قرار است یک مسیر زمینی (ریلی و جاده‌ای) از طریق استان سیونیک ارمنستان، سرزمین اصلی آذربایجان را به نخجوان و سپس به ترکیه متصل کند، مزایای مهمی دارد:

• اتصال زمینی مستقیم: بزرگ‌ترین مزیت این کریدور، ایجاد یک اتصال زمینی مستقیم و بدون وقفه بین آذربایجان و ترکیه است. این امر نیاز به عبور از گرجستان را برطرف می‌کند.
•  مسیر کوتاه‌تر و سریع‌تر: این کریدور مسیری کوتاه‌تر، هموارتر و مستقیم‌تر برای اتصال آسیا و اروپا فراهم می‌کند و می‌تواند زمان ترانزیت را به شکل قابل‌توجهی کاهش دهد.
• اهمیت ژئوپلیتیک: این مسیر وابستگی به تنها گزینه فعلی (عبور از طریق گرجستان) را کاهش می‌دهد و به افزایش ثبات و همکاری‌های اقتصادی در منطقه قفقاز کمک می‌کند.
• اهمیت از نظر تضمین صلح پایدار در منطقه: کریدور زنگه‌زور منافع کاملاً مشابهی برای آذربایجان و ارمنستان به همراه دارد و هر دو کشور (اکنون در شراکت با ایالات متحده آمریکا) صاحب یک پروژه سودآور اقتصادی با اهمیت ویژه در اقتصاد بین چین (کارخانه دنیا) و اتحادیه اروپا می‌شوند.

کریدور زنگه‌زور به دلیل ایجاد یک مسیر زمینی مستقیم، مزایای قابل‌توجهی در کاهش زمان، مسافت و هزینه‌های کریدور میانی فراهم می‌کند و افق‌های جدیدی برای توسعه می‌گشاید. تنها یکی از امکانات جدید ناشی از وجود مسیری زمینی، تأمین ترانزیت سریع و ارزان برای کالاهایی است که امروز یک مسیر سه‌ماهه را برای رسیدن از چین به اروپا طی می‌کنند. کاهش این مدت به دو هفته، چیزی کمتر از انقلاب در اقتصاد جهانی نیست و این ویژگی، کریدور میانی را در گذرگاهی هم‌طراز با کانال سوئز و کانال پاناما قرار می‌دهد.

یکی از ده‌ها نمونه تسریع زمان ترانزیت کالا بین چین و اروپا، «موجودی مجازی» (Virtual Inventory) است. در این حالت، شرکتی کالایی را عرضه می‌کند که فیزیکی در انبار آن نیست، اما امکان تأمین آن طی زمان مشخص از تولیدکننده یا تأمین‌کننده را دارد. یکی از فواید این سیستم، کاهش هزینه انبارداری کارخانه‌ها و شرکت‌هاست. با این تسریع در ترانزیت، یک مدل کسب‌وکار به نام «دراپ‌شیپینگ» (Dropshipping) نیز ممکن می‌شود. در این روش، شما به‌عنوان یک واسطه عمل می‌کنید. محصولات را در فروشگاه خود (مثلاً یک وب‌سایت یا کاتالوگ فروش) به نمایش می‌گذارید، اما هیچ انباری برای نگهداری کالا ندارید. وقتی مشتری از شما خرید می‌کند، شما سفارش را به‌صورت مستقیم به تأمین‌کننده (کارخانه یا شرکت اصلی) ارسال می‌کنید و آن‌ها کالا را از انبار خودشان به نام شما برای مشتری ارسال می‌کنند.

کاهش زمان و مسافت

کریدور زنگه‌زور با فراهم کردن یک مسیر زمینی مستقیم از جمهوری آذربایجان به نخجوان و سپس ترکیه، نیاز به عبور از گرجستان را برطرف می‌کند. این مسیر نه‌تنها مسافت جغرافیایی را کوتاه‌تر می‌کند، بلکه به‌ویژه در صورت کاهش مراحل تشریفات قانونی و لجستیکی پیچیده، زمان ترانزیت را نیز به شکل چشمگیری کاهش می‌دهد. باید توجه کرد که در این منطقه از نظر جغرافیای طبیعی در مسیر شرقی-غربی، دره رود ارس (آراز) شامل هر دو ساحل شمالی و جنوبی ارس، مناسب‌ترین مسیر برای احداث اتوبان و راه‌آهن و ارزان‌ترین گزینه از نظر کاربردی است.

• کاهش مسافت: این کریدور بسته به نقطه مبدأ و مقصد، می‌تواند مسیر زمینی را تا چند صد کیلومتر کوتاه‌تر کند.
• کاهش زمان: با حذف نیاز به حمل‌ونقل چندوجهی در دریای خزر و پیچیدگی‌های عبور از مرزهای گرجستان، انتظار می‌رود زمان ترانزیت کالا در کریدور میانی، که در حال حاضر حدود ۱۸ تا ۲۳ روز است، به میزان قابل‌توجهی کاهش یابد.

افق‌های توسعه

راه‌اندازی کریدور زنگه‌زور، پتانسیل‌های جدیدی را برای توسعه کریدور میانی و منطقه به وجود می‌آورد:

• افزایش رقابت‌پذیری: این مسیر جدید، کریدور میانی را به‌عنوان یک جایگزین رقابتی و جذاب‌تر برای مسیرهای شمالی (از طریق روسیه) و جنوبی (از طریق کانال سوئز) مطرح می‌کند.
• تقویت روابط منطقه‌ای: این کریدور به‌طور خاص به تقویت پیوندهای اقتصادی و تجاری بین آذربایجان، ترکیه و کشورهای آسیای مرکزی کمک می‌کند.
• توسعه زیرساخت‌ها: ایجاد کریدور زنگه‌زور، سرمایه‌گذاری‌های بیشتری را در زیرساخت‌های ریلی، جاده‌ای و لجستیکی در منطقه جذب خواهد کرد.
• کاهش وابستگی: این مسیر، وابستگی کریدور میانی به تنها یک مسیر (از طریق گرجستان) و یا وابستگی به مسیر دریایی از طریق کانال سوئز را کاهش می‌دهد و انعطاف‌پذیری و ثبات آن را در شرایط بحران‌های ژئوپلیتیکی افزایش می‌دهد.

استراتژی تخریب به‌جای رقابت سالم

یکی از نمایندگان جناح ایران‌شهری رژیم، یعنی آرش رئیسی‌نژاد، استاد سابق روابط بین‌الملل دانشگاه تهران، در گفت‌وگو با نشریه «دنیای اقتصاد»، ریشه واقعی مسئله را با صراحت ستودنی بیان کرده است:

“رشد اقتصادی دالان‌های کاسپین و میانی و همچنین بازیگری فعال ترکیه توانسته باکو و تفلیس را به جرگه کشورهای اصلی در راه ابریشم نوین وارد کنند. مهم‌تر آنکه آمریکا نیز پیوستن این جمهوری‌ها به راه ابریشم نوین را تحمل‌پذیرتر از گذر راه ابریشم نوین از ایران می‌بیند. در همین راستا، مسیر باکو - تفلیس - قارص در ۳۰ اکتبر ۲۰۱۷ افتتاح شد. این مسیر موازی با دو خط لوله گاز و نفت است: خط لوله گاز طبیعی قفقاز جنوبی که با انتقال گاز آذربایجان به گرجستان و ترکیه، ۲۳ درصد از تقاضای ترکیه و ۸۷ درصد تقاضای گاز طبیعی گرجستان را تأمین می‌کند و خط لوله نفت باکو - تفلیس - جیحان که در سال ۲۰۰۵ راه‌اندازی شد. طراحان و سرمایه‌گذاران این پروژه، به‌ویژه بریتیش پترولیوم، بر این باور هستند که خط لوله باکو - تفلیس - جیحان می‌تواند عرضه انرژی به آمریکا و اروپا را برای ۵۰ سال آینده تضمین کرده و وابستگی این کشورها به عربستان و کشورهای صادرکننده نفت اوپک را کاهش دهد. مهم‌تر اینکه این خط لوله امکان صادرات میدان نفتی تنگیز قزاقستان به اروپا و دریای مدیترانه را فراهم کرده است که تا پیش از این، بخش عمده آن به بندر نوروسیسک روسیه حمل می‌شد. در سال ۲۰۲۰ حدود ۸۱ درصد از صادرات نفت دولت باکو [منظور کشور جمهوری آذربایجان] از طریق این خط لوله حمل شده است. به‌بیان‌دیگر این سه مسیر شاهرگ حیاتی باکو است که آن را به ترکیه و بازارهای اروپا پیوند می‌دهد. گذشته از این، رهبران باکو به سرمایه‌گذاری در زیرساخت و نوسازی بنادر و خطوط راه‌آهن و همچنین فرودگاه‌های خود پرداخته‌اند. برخلاف تفلیس و باکو، ایروان از این کلان‌پروژه دور افتاده است.”

ترسی که در سخنان نقل‌شده از آرش رئیسی‌نژاد موج می‌زند، از جمله هراس او از نام بردن از جمهوری آذربایجان به نام رسمی و واقعی کشور، نشانه چیزی جز اعتراف به عجز نیست. او در سخنان بالا یک سلسله از سیاست‌های درست جمهوری آذربایجان برای توسعه اقتصاد و برعهده گرفتن نقش در نظم جهانی را برمی‌شمارد و از جمله به تنبیه مؤثر جمهوری ارمنستان از سوی آذربایجان اشاره می‌کند. نتیجه اصولی که هر فرد دارای عقل سلیم باید از این مقدمات بگیرد، چیزی جز توصیه به رهبران جمهوری اسلامی ایران برای اصلاح سیاست جنگ با جهان و بهبود زیرساخت‌ها برای گرفتن سهم هرچه‌بزرگ‌تر در اقتصاد جهانی نمی‌توانست باشد. متأسفانه انتظار عقلانیت از ایران‌شهریان کار عبثی است و این استاد روابط بین‌الملل به‌جای تشویق رژیم به اصلاح رفتار خود در عرصه سیاست بین‌المللی و انجام اقداماتی برای بالا بردن شانس ایران در رقابت بین‌المللی، همان نسخه‌ای را می‌پیچد که بالاروندگان از دیوار سفارتخانه‌های خارجی در تهران بلدند؛ یعنی توسل به اقدامات تخریبی برای «جلوگیری» از تحقق کریدور میانی چین به اروپا! او در همان مصاحبه، فتوای زیر را صادر می‌کند:

“دوم اینکه، باید از تحقق دو دالان کاسپین و میانی که از چین آغاز شده و با گذر از آسیای میانه و دریای کاسپین به جمهوری آذربایجان و گرجستان وارد ترکیه می‌شود جلوگیری کرد.” (لینک منبع در سایت نشریه «دنیای اقتصاد»، تأکید از من)

کریدور زنگه‌زور قرار است هم ریسک وابستگی به تنها مسیر موجود از گرجستان را کاهش دهد و هم مسیری کوتاه‌تر و اینک با ضمانت بزرگ‌ترین قدرت نظامی جهان در اختیار ارمنستان و آذربایجان قرار دهد.

این جملات که از بیت رهبری هم بیان نمی‌شود و سخنان یک فرد فرهیخته اصلاح‌طلب است، زاویه نگاه جمهوری اسلامی به مسئله و استراتژی تخریبی آن را نشان می‌دهد؛ یعنی به‌جای اصلاح رفتار خود نسبت به همسایگان و کشورهای جهان و به‌جای بهبود زیرساخت‌های لازم جهت کسب برتری نسبی در رقابت کریدورها، تخریب پروژه برنده این رقابت بزرگ! همین! آنچه در این نگاه و مجموعه رفتارهای رژیم فقهی با غیبت خود، خودنمایی می‌کند، منافع ملی ایران است که در بهترین حالت خود در هم‌گرایی منطقه‌ای و جهانی کشور ایران قابل تأمین است و نه با زدن مشت به دهان جهان و جهانیان!

در همه این سال‌ها که دستگاه‌های غول‌پیکر شرکت‌های بین‌المللی در منطقه زنگه‌زور شرقی (بخش آذربایجانی مسیر) مشغول ساخت‌وسازهای عظیم بوده‌اند، جمهوری اسلامی ایران مشغول حرکت دادن تانک‌های روسی مدل جنگ جهانی دوم به طرف مرز آذربایجان و برعکس بوده است. آذربایجان در این سال‌ها متکی بر ارتش فوق‌مدرن خود و حامیان بین‌المللی نیرومند خود، این رفتار بی‌سرانجام جمهوری مداحان را نادیده گرفته است. حرکت قابل‌انتظار از سوی رژیم جمهوری اسلامی ایران، پس از امضایی که در ساعات پیش‌رو بر روی سند تأییدکننده نیات ناظر بر صلح و همکاری ارمنستان و آذربایجان نهاده خواهد شد، احتمالاً، متوجه کردن مسیر حرکت عقب و جلوی تانک‌ها و غضب مداحان رژیم به سوی ارمنستان به‌عنوان حلقه ضعیف مثلث جدید خواهد بود.

«غوچ شاخ کج» و «غوغای جنگ غوچ»

رفتار جمهوری آذربایجان و ایران نسبت به یک شانس بزرگ برای همه کشورهای منطقه و برخوردار از اهمیت اقتصادی و ژئوپلیتیکی در مقیاس جهانی، شبیه مصداق شعر معروف وحشی بافقی است که حکایتی از تقسیم ارث مابین دو برادر است. در این شعر کوتاه، یکی از برادران هرآنچه شامل ارزش مادی ملموس است، برای خود برمی‌دارد و برادر دیگر را به هیجان و غوغا حواله می‌دهد. در بیتی از این شعر می‌خوانیم:

این غوچ شاخ کج که زند شاخ، از آن من
غوغای جنگ غوچ و تماشا از آن تو

الحق که رژیم ایران در این ماجرا (مثل بقیه سیاست‌های داخلی و بین‌المللی خود) به دنبال غوغا و تماشا بوده است. در عوض، آذربایجان با گسترش اقدامات زیرساختی و توسعه روابط مثبت بین‌المللی، برای توسعه کریدور میانی، با تمرکز بر همه حوزه‌ها اقدام کرده است. این اقدامات شامل توسعه زیرساخت‌های فیزیکی مانند راه‌آهن و بنادر، و همچنین زیرساخت‌های غیرفیزیکی مانند دیجیتالی‌سازی فرآیندها و ایجاد پلتفرم‌های حقوقی برای تسهیل و تسریع ترانزیت کالا است. آذربایجان مبلغی غیرقابل مقایسه با وزن اقتصادی خود (۳۵۰ میلیارد دلار) در ارتقای پتانسیل‌های موجود و ایجاد شانس‌های جدید، در همه عرصه‌ها سرمایه‌گذاری کرده است. در تأمین مالی این سرمایه بزرگ، منابع بین‌المللی سهم بزرگی بر عهده دارند که به‌نوبه خود نیازمند دادن اطمینان به صاحبان سرمایه از طریق قابل‌پیش‌بینی کردن سیاست اقتصادی و سیاست بین‌المللی کشور بوده است. به‌ویژه با توجه به ناامنی و عدم اطمینان ناشی از وجود بازیگرانی چون ایران در جنوب و روسیه در شمال و جاری بودن یکی از مهم‌ترین مناقشات پس از شوروی در بیست درصد از اراضی خود، این یک هنر بزرگ بوده است.

رفتار جمهوری اسلامی بی‌شباهت به پیگیری چیزهای بی‌ارزش در شعر یادشده از وحشی بافقی نیست:

«مهمیز کله‌تیز»، «چمچه‌ هریسه و حلوا»، «غوغای جنگ غوچ و تماشا»، «گربهٔ مصاحب بابا»، «ز بام خانه تا به ثریا» (!)

جالب اینکه از روز مشخص شدن توافق امشب (به وقت ایران) دسته نوحه‌خوانان و مداحان و پروپاگاندیست‌های دولتی داخلی مانند حسین شریعتمداری و رائفی‌پور تا فرنگ‌نشینان «مستقل» مانند پیمان عارف و امثالهم، مشغول طرح دور از عقل‌ترین ادعاها و سرگرم کردن مخاطبان همفکر خود شده‌اند. نمونه دزدیده شدن ابرهای ایران از سوی اسرائیل و ارسال آن به جمهوری آذربایجان البته مدال بی‌ربط‌گویی در مقیاس جمهوری اسلامی را هم از آن خود کرده است، اما حقیقت تلخ‌تر است. اصولاً برای هر دولتی در موقعیت کنونی ایران، می‌توانست برداشتن قدم‌هایی در جهت ورود به همکاری با نزدیک‌ترین همسایگان خود را دیکته کند. اما به‌جای برداشتن این قدم ضروری، مسائلی حاصل تخیل مداحان حکومتی، دستور کار رژیم را تعیین کرده‌اند.

گفته می‌شود که این مداحان و پروپاگاندیست‌ها در استخدام دولت هستند و به خواست آن‌ها فعال یا منفعل می‌شوند، اما آنچه دیده می‌شود و به‌مراتب از ادعای فوق بدتر است، القای این تصور به بیننده است که انگار همین مداحان هستند که سران رژیم را اداره می‌کنند! رسانه‌های جریان اصلی رژیم و همکاران آن‌ها در خارج از کشور به‌طور پیوسته سرگرم حمله به آسیاب‌های بادی هستند که اساساً وجود آن‌ها قابل اثبات نیست. به‌طور ادواری بحث‌هایی از قبیل ادعای قاچاق خاک ایران به کشورهای عربی (به‌ویژه قطر و امارات)، ماهیگیری بی‌رویه چینی‌ها در آب‌های جنوب ایران، دست‌کاری ژنتیکی در کشاورزی و محصولات غذایی وارداتی توسط دشمنان، ادعای انتقال بیماری‌های دامی یا انسانی از سوی افغانستان یا پاکستان و از این قبیل. آدم دلش می‌خواهد که سران رژیم حداقل خودشان به این مهملات باور نکنند. در جریان بحث‌های بعد از آشکار شدن ضعف‌های دفاعی کشور در برابر تجاوز نظامی اسرائیل و آمریکا شاهد بودیم که چگونه بحث اصلی و حیاتی امنیت کشور و شهروندان و مثلاً نبود پناهگاه در کشوری که ۴۶ سال است به جهان اعلام جنگ کرده است، به موضوعاتی غیرجدی مثل اعمال کاترین شکدم یا وام بانک ملی برای تولید پهپادهای اسرائیلی در خاک ایران(!) منحرف شد. دست‌آخر هم مداحان محترم و رهبری غوغاسالار رژیم، جنجالی پوچ بر سر نقش جمهوری آذربایجان در جنگ ۴۶ ساله ایران و جهان آفریدند که از جمله با پاسخ دیروز یوسف پزشکیان مواجه شد.[۱]

طی ۵ سال اخیر که مسئله کریدور زنگه‌زور به‌طور جدی در بسیاری از کنفرانس‌ها و ملاقات‌های دیپلماتیک در عالی‌ترین سطوح مورد بحث بود، جمهوری اسلامی ایران به‌جای شرکت در این بحث‌ها و پیگیری منافع ملی بلندمدت، میان‌مدت و کوتاه‌مدت کشور، به یک هیاهوی بی‌معنی پرداخت. در این هیاهو چنان از نقش «حیاتی» مرز ایران و ارمنستان یاد می‌شد که انگار پنجاه یا صد درصد تجارت خارجی ایران از این مرزها بوده است. گاه‌وبیگاه هم «منافع حیاتی ارمنستان» از سوی رژیمی که هیچ اهمیتی به منافع ملی خود نمی‌دهد، به رهبران ارمنستان یادآوری می‌شد. ارقام رسمی نقل‌شده از معتبرترین منبع موجود در این زمینه گواهی می‌دهند که سهم تجارت با ارمنستان و تجارت از طریق مرز زمینی با ارمنستان، درصدی نزدیک به صفر (۱۲۶ هزارم درصد!) است؛ در حالی که تجارت زمینی ایران با روسیه و از طریق روسیه، انحصاراً از اتوبان‌های فوق‌مدرن آذربایجان عملی می‌شود و همه تجارت ایران با اروپا مثل همیشه از راه ترکیه. (به جدول استخراج‌شده از آمار رسمی منبع ایرانی و گرافیک آماده‌شده بر اساس آن توجه کنید)

اهمیت زنگی که امروز در کاخ سفید به صدا درخواهد آمد

سندی که امروز در کاخ سفید امضا خواهد شد، شکست سیاست دفاع از جنگ بین دو همسایه و تبدیل اراضی اشغالی آذربایجان طی ۲۶ سال به شاهراه جهانی تجارت مواد مخدر از سوی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران است. (طبق گفته سرهنگ سابق اطلاعات سپاه، علی رضایی [۲]) این سند، سند شکست رقص بر گور سی هزار قربانی در همسایگی شمالی ایران و شکست سیاست ایجاد «بیزنس» برای فروش مصالح ساختمانی ناشی از تخریب سیستماتیک خانه‌های اشغال‌شده صدها هزار آذربایجانی در بازارهای ایران است. این کار رسم همسایگی نیست. عاقبت آن هم امروز دامن سران رژیم را گرفته است: کریدور ترامپ در نقطه صفر مرزی در خاک ارمنستان و بیرون ماندن ایران نه‌تنها از کریدور زنگه‌زور، بلکه از همه کریدورهایی که تنها وجه اشتراک همه آن‌ها دور زدن ایران است.

تعداد زیاد مقالاتی در رسانه‌های ایران با تیتر «مسیرهایی که ایران را دور می‌زنند» به‌تنهایی نشان‌گر استثنا نبودن کریدور زنگه‌زور است. ناموسی کردن مرزهایی که نزدیک به صفر درصد تجارت کشور از آن‌ها انجام می‌شود و جنگ لفظی سریالی طی چند سال علیه آذربایجان، همان نتیجه‌ای را برای رژیم ایران بار آورده است که اعلام جنگ علیه کشورهای عربی. این تنها یک طنز تلخ تاریخ است که پیمان ابراهیم که برای متحد کردن کشورهای عربی با اسرائیل در برابر تهدیدات ایران شکل گرفته بود، اینک به‌عنوان بستری برای متحد ساختن آذربایجان، ارمنستان و پنج کشور آسیای مرکزی با آمریکا و اسرائیل در برابر روسیه و ایران مورد بحث است.

زنگ‌هایی که امروز در کاخ سفید به صدا درمی‌آید، به رهبران رژیم ایران یادآوری می‌کند که امنیت در جهان مدرن تنها نتیجه داشتن موشک و سلاح نیست. چه‌بسا کشورهای کوچک ثروتمندی که کشور همسایه‌شان با کمک نیروی آتش‌نشانی خود قادر به تصرف آن‌ها هستند. امنیت هر کشوری در درجه اول به درایت رهبران آن‌ها وابسته است. امیدی به اینکه سران رژیم جمهوری اسلامی صدای این زنگ‌ها را هم بشنوند، بیهوده است.

استکهلم، ۸ ماه اوت ۲۰۲۵

آدرس ایمیل نویسنده:
.(JavaScript must be enabled to view this email address)

————————-
[۱] یکی از سخنرانان رژیم، رابطه برادری با جمهوری آذربایجان در سخنان رئیس‌جمهور مسعود پزشکیان را به قوم‌وخویشی بنی‌امیه و بنی‌قریش تشبیه کرده بود. یک فعال رسانه اجتماعی از دشت مغان به نام «یوسوب» در پاسخ به این رهبر رژیم استدلال کرد: پس باید نتیجه گرفت که در اصل اختلافی بین بنی‌امیه و بنی‌قریش هم در کار نبوده و فرد نانجیبی از جنس تو، بین آنان نفاق افکنده است!
[۲] گفت‌وگوی ویژه مهدی فلاحتی از تلویزیون صدای آمریکا به تاریخ اولین سالگرد پایان جنگ دوم قره‌باغ یعنی ۱۹ نوامبر ۲۰۲۱ با سرهنگ پاسدار سابق علی رضایی، جانشین پیشین اطلاعات سپاه استان اردبیل در سه بخش.
لینک یوتیوبی
https://www.youtube.com/watch?v=gnZR9xKBe0s