ماهیت ضد ایرانی انقلاب اسلامی که با اتحاد دو نیروی اسلامی و چپ به پیروزی رسید بستر فکری منویات رهبری و مهمترین راه نفوذ به ارکان مملکت به ویژه سیستم امنیتی است. سازمانهای جاسوسی برای نفوذ به حکومت ناچارند در لباس عاشقان سینهچاک ولایت عمل کنند. در نقش اپوزیسیون یا حتی اصلاحطلب راه ورود بسته است. میهندوستان که به هیچ وجه در دایره نمیگنجند.
اسلام و کمونیسم هر دو پس از شکست در جنگ به ایرانیان تحمیل شدهاند و هرگز نمیتوانند مدافع و نگران منافع ایرانیان باشند. تنها نگرانی آنها حفظ اتحاد در اشغال ایران است که هنوز بر سر آن با هم توافق دارند. اسلام انقلابی و چپ انقلابی بر علیه حکومت پادشاهی شیعه متحد شدند که در آن هم ارزشهای دینی و دینداران محترم بودند هم کارگران، کشاورزان، زنان و اقلیتهای دینی برخلاف کشورهای سوسیالیستی آن زمان تحت حمایتی واقعی قرار داشتند. اتحاد آنان علیه ماهیت ایرانی حکومت بود. نفوذ تا زمانی که فقط بر علیه منافع ملی ایران باشد ولی مخل حکومت مشترک آنان نباشد محل اشکال نیست. امروز هم که باعث انهدام توان نظامی ایران شده است کماکان راههای آن بر اساس منویات رهبری باز هستند.
کسانی که قصد نفوذ دارند با انتقاد از حکومت کارشان پیش نمیرود. در صف اول هیئت با تلاش بسیار خود را نمایش میدهند و به سر و سینه میکوبند. گروهی که ارشدتر هستند و دوران خودنمایی و پذیرفته شدن را با موفقیت پشت سر گذاشتهاند اکنون با عنوان حاجی یا سید پشت صحنه و آرام با حمایت اسباب ورود آنان را فراهم و بدین شکل با استفاده از شرایط مناسب موجود در سیستم تکثیر میشوند. راه ورود، ترقی و تثبیت افراد نفوذی را حکومت با سیاستهایش فراهم میسازد. کوبیدن هرچه محکمتر باتوم بر سر جوانان و تجاوز در زندان و اعمال ددمنشانهِ مورد نیاز و مورد پسند حکومت آخوندی از مهمترین ورودیها هستند. آنان هستند که به عنوان جوانان مومن انقلابی دلخواه خامنه ایی خودی تلقی میشوند و پس از مدتی به عنوان محافظ یا سمتی دیگر امکان ورود به سری ترین مقرها و همراهی با مهمترین اشخاص حکومتی را پیدا میکنند. جوانان نخبه که به حکم شرافت و دلسوزی برای وطن ناچار به انتقاد از سیاستهای زیانبار حکومتی هستند جایی در سیستم ندارند. هر چه بیشتر دلسوز کشور باشند از دایره قدرت بیشتر طرد میشوند.
جانداران در اقلیمهای متفاوت متناسب با شرایط آب، هوا و خاک امکان رشد و بقا مییابند. جانوران محیطهای مردابی و لجن با جانداران آبهای جاری و پاک متفاوتند. مارهای سیاه در مردابهای تیره شانس بقای بیشتری دارند. به دلیل همرنگی با محیط دیده نمیشوند. به راحتی حرکت میکنند و خود را به طعمه نزدیک میکنند. ولی در آب زلال از دور قابل تشخیصاند. آزادی و شفافیت مانع خلق فضای تاریک مورد نیاز برای بقا و تحرک نفوذیهاست. بستن روزنامهها و تهدید فعالان فضای مجازی و رسانههای مستقل به بهانههای واهی امنیتی، خاموش کردن منابع نور و ایجاد تاریکی برای فعالیت نفوذیها و کمک به آنهاست. فضای تیره مردابی، بسته و خفقان حاکم در جمهوری اسلامی به گونه ایی است که افراد با نیتهای تاریک برای مملکت بدون هیچ تلاشی علاوه بر داشتن فضای عملیاتی برای رسیدن به اهداف امکان پیشرفت و ترقی در مراتب قدرت را هم پیدا میکنند. نیتشان که آسیب زدن به ایران است به شکل ماهوی با شالوده فکری ضد ایرانی حکومت در یک راستاست. اسرائیل و سایر کشورهایی که اهدافی را از طریق سازمانهای جاسوسی اعمال میکنند همواره در راستای تقویت افکار ضد ایرانی تفرقهآفرین قومی، نژادی، زبانی، دینی، جنسیتی که زمینه ساز نفوذ است میکوشند.
تضاد و تقابل با فرهنگ و تاریخ ایران و اولویت دادن به جهان بینی امت گرایی اسلامی که به انکار منافع ملی میانجامد همواره جزو سیاستهای فرهنگی حکومت و از دروازههای نفوذ بوده است.
کوبیدن مردم معترض و تکرار حرفهای مورد پسند آقا همراه با حفظ شعائر دینی و دوری همیشگی از پرچم ایران و سفره هفت سین و تحقیر ایام ایرانی راه سهل و بدون مانع ورود به سیستم و رشد در آن است.
تاکید بر امت گرایی و برپایی کنفرانسها، سخنرانیها و سمینارها فقط به نیت چاپلوسی و گرفتن بودجه نیست بلکه بخش عمده آن تلاش عامدانه نیروهای نفوذی جهت تحمیل فشار بر خامنه ایی و سایر دست اندرکاران و صاحبان قدرت برای ثابت نگه داشتن کشور در مسیر انقلابی گری و تقابل و ستیز با جهان است. کنار زدن افراد صلح طلب خردگرا از دایره قدرت، ضروری انقلابی بودن است که ولاییها در حمله به آنان تردید نمیکنند و مهمترین حامی آنان در این مسیر نهادها و سازمانهای تحت نظر رهبری از جمله روزنامه کیهان است. حضور عقل در امور مانند آبی بر آتش فضا را آرام و روشن و میدان عمل نیروهای نفوذی را که نیتی جز آسیب به کشور ندارند مانند حرکت عقرب سیاه در روشنایی بسیار محدود میسازد.
برای همراهی با خامنه ایی و دیدن شرایط فاجعه بار مملکت به عنوان اوج و قله باید درک و شعور و اخلاق را کنار نهاد و این کاری نیست که یک انسان با شرافت بتواند انجام دهد اما یک نفر که وظیفه نفوذ داشته باشد برای انجام ماموریت علاوه بر تایید فلاکت موجود بعنوان قله خود را مشتاق و متعصب در ادامه راه نشان میدهد.
این فضای آلوده واژگون است که در آن همراهی با افکار بالقوه ویرانگر رهبر مملکت امکان نفوذ و آسیب به کشور را فراهم و افراد نگران و دلسوز را روانه زندان و فراری و مطرود میکند.
حکومتی که شالوده فکری رهبر آن با اهداف دشمنان مملکت در یک راستاست چگونه میتواند از نفوذ جلوگیری کند؟
در هر جلسهای در هر سازمانی در هر گوشه مملکت ماموریت افراد وابسته به بیگانه که آسیب به کشور است با پوشش منویات رهبری که همواره بر خلاف منافع ملی و متعاقبا خلاف عقل و انقلابی است به راحتی به تصمیم نهایی جلسه تبدیل میشود. سیستم بنا به ماهیت به آنها که توانستهاند مصوبات جلسه را مثل اکثر جلسات تشکیل شده در کشور بر اساس منویات آقا به موضوعی بر علیه منافع ملی تبدیل کنند بها داده و آنها را در اولویت ارتقا قرار خواهد داد. افراد دلسوز و ملی که خمینی هم میگفت به درد ما نمیخورند با طرح دیدگاههای دلسوزانه و ملی و عقلانی که به تقابل با حکومت میانجامد خودبخود از سوی سیستم طرد میشوند.
در پایان هر جلسه نفوذیها با سلاح منویات رهبری یک قدم پیش آمدهاند و میهن پرستان یک قدم عقب نشستهاند. کمر نیروهای نظامی را در مقابل دشمن منویات رهبری شکست.
در اجبار مردم به یافتن شغلی برای گذران زندگی ارگانهای حکومتی به عنوان یک انتخاب مطرح هستند که امکان ورود به آنها قرار داشتن در شرایط تراز انقلاب اسلامی و ذوب در ولایت است. در این وضعیت امکان ردیابی و تشخیص افراد نفوذی و مردم عادی که از سر اجبار برای پیدا کردن راهی برای زندگی به سمت ارگانهای نظامی و امنیتی حکومت رانده شدهاند دشوار است هنگامی که راه پیشرفت و نفوذ یکی است. در مسیر نمایش ارادت به آقا برای ترقی در سیستم امنیتی داشتن ظواهر شریعتمدار و چفیه کفایت نمیکند، باید دستت به خون و جنایت آلوده شود. این مرحله است که نیروهای وابسته به بیگانه با راحتی و آرامش بیشتری از آن عبور میکنند. نیروهایی که از مردم عادی هستند در عبور از مرحله جنایت در حق مردم با مشکل مواجه میشوند. دست و دلشان در ریختن خون بیگناهان هموطن میلرزد. آنها در ارزیابیها ضعیف دیده شده و امکان پیشرفت نخواهند داشت. افراد این گروه با این که پس از مدتی در مییابند از قافله عقب ماندهاند باز برای جبران از راه همیشه باز و محبوب رهبری که خشونت هر چه بیشتر با مردم و مخالفان با عنوان رسمی آتش به اختیار است با مشکل مواجه هستند. میدانند کار کثیفی میکنند و دچار عذاب وجدان هستند اما نیروهای نفوذی پیشتر وجدان را سرکوب کردهاند و در ریختن خون مردم با بی رحمی و دلخواه حکومت عمل میکنند.
با ملاکهای مد نظر رهبری سطح خشونت با مردم به عنوان ابزار ترقی، بین نیروهای انتظامی، بسیجی و اطلاعاتی بطور لجام گسیخته بالا رفته است. حذف رحم و مروت و اخلاق و تبدیل ددمنشی به یک ضرورت سازمانی پرسنل را که میدانند کاری غیر انسانی در مقابل مردم هموطن مظلوم انجام میدهند هر چه بیشتر از درون تهی و به سمت عدم تعهد به جامعه، مناسبات و منافع آن سوق میدهد که یکی از نتایج منفی آن به دام افتادن آسان نیروها توسط سازمانهای جاسوسی است.
از سیاستهای مهم و کلیدی خامنه ایی برای کنترل بیشتر بر مردم، توزیع فقر و فلاکت در جامعه و همزمان عقب نگه داشتن مملکت است. در این راستا او مقرر کرده است عمده درآمد کشور از گلوگاه بیت رهبری عبور کند. همچنین دور زدن تحریمها را به افراد خودی سپرده است.
منحرف ساختن بخش عمده مناسبات مالی مملکت به سمت بیت سپاهیان و افراد سالم و مشاوران مَحرم را پس از مدتی سروکار داشتن با پولهای کلان بدون نظارت و حساب و کتاب به وسوسه میاندازد. آهسته آهسته با نگاه به زندگی اشرافی و ریاکارانه خامنه ایی و خانوادهاش که کاملا از چشم مردم پنهان است و مشاهده عملکرد او در صرف تمام نیروی سیستم با حقه اوجب واجبات بودنِ حفظ نظام به حفظ خود و حکومتش به هر بهایی و بلاموضوع شدن دین و خدا و آخرت آرمانهای مذهبی شان رنگ میبازد. عافیت طلب، تاجر مسلک، اهل معامله و بده بستان و زد و بند میشوند.
نزدیکان و سپاهیانی که در مناسبات اقتصادی یکی پس از دیگری اسناد فسادشان رو میشود ولی به پشتوانه سیاست رهبر در عدم برخورد و کش ندادن تباهی نیروهای خودی به نیت جلوگیری از کاهش انگیزه آنان در مقابله با مردم از مجازات نجات مییابند و هر چه بیشتر خود و مملکت را غرق در کثافت میکنند.
در ادامه این مسیر به راحتی در چنگ سازمانهای جاسوسی گرفتار و امروز به عنوان مهمترین افراد نفوذی در بیت علاوه بر انتقال اطلاعات بر سیاستها و تصمیمات کلان خامنه ایی گاه با گفتن یک جمله یا تکان دادن سر به تاسف یا با یک لبخند رضایت در واکنش به موضوعی تاثیر میگذارند.
برای ضعیف و وابسته نگه داشتن بخش خصوصی قرارگاه خاتم را به پیمانکار انحصاری پروژههای مهم تبدیل کرد. حضور سپاه و سایر نیروهای نظامی در اقتصاد و امور مالی به دستور او باعث فساد گسترده مالی و اخلاقی نیروهای نظامی و ایجاد باند و رقابت بین آنها جهت استفاده از پولهای در چرخش بدون نظارت شده است.
تغییر ماموریت سازمانی یک نظامی به شکلی که امکان کسب درآمدهای کلان داشته باشد باعث تغییر سبک زندگی او از یک زندگی ساده و حتی فقیرانه نظامی که مهمترین وجه آن افتخار خدمت در لباس مقدس نظامی است میشود. تقدس لباس نظامی در نسبتی است که با مردم و پرچم دارد. در سیستمی که شخص نظامی به چشم خود میبیند نه پرچم حرمت دارد و نه مردم، قداست و ارزش لباس خدمت آهسته آهسته محو میشود. پرچم و لباس نظامی با تاریخ و فرهنگ و ملیت مرتبط است در حالی که رهبر دشمنی ویژه با تاریخ و فرهنگ و ملیت ایرانی دارد.
برجسته سازی و تاکید بر عنوان اسلامی نیروهای نظامی برای ایجاد تعهدات دینی در آنها توسط حکومت با مشاهده تضاد بین گفتار و عملکرد رهبران و مراجع شیعه که از مقاماتی مذهبی به مقاماتی سیاسی و تاجر و ریاکار تبدیل شدهاند بیشتر باعث عصبانیت و بیزاری نیروها میشود تا ایجاد تعهدات مذهبی.
با رفتن به جهان تجارت و معاملات و پولهای کلان, دنیای ساده و مخلصانه فرد نظامی به جهانی پیچیده و پر از زد و بند و دسیسه تبدیل میشود. دنیایی که در آن از یک نظامی کم درآمد با محدوده افکار و آرمانی نظامی خلاصه شده در کلماتی مانند شرف، غیرت، عزت، وطن، ناموس و…که نهایت امکاناتش در ارتباط با سایرین دادن مرخصی به یک سرباز است به بازرگانی با امکانات مالی فوق العاده تبدیل میشود و کلمات کلیدی زندگیاش به سود، زیان، طرف معامله، ارز، قرارداد… تغییر مییابد. میتواند در زندگی بسیاری تغییرات تعیین کننده و اساسی ایجاد کند و طبق روال کار دنیا مردم پیرامون او که امکان بقا را فراهم میسازد حلقه خواهند زد و او مانند خامنه ایی و سایر ملایان حکومتی به سادگی در خود غرق و آرمانهای نظامیاش به راحتی فراموش خواهند شد همانگونه که مراجع تعهدات دینی خود را فراموش کردند.
از آنجا که این ثروت بادآورده محصول زحمات یا حتی خواست اولیه فرد نظامی نبوده و در اصل یک ماموریت سازمانی بوده است، برای حفظ آن به هر پستی و جنایت و خیانتی از جمله جلب حمایت بیگانگان تن میدهد. حتی نظامیان محکم قدیمی و مذهبی زمان جنگ در مقابل وسوسههای این دنیای پرزرق و برق شرافت خود را میبازند چه رسد به افرادی که در لجن زار حکومت آخوندی پرورش یافته و نظامی شدهاند.
تعلق به امور مادی از آنجا که در جهت بقاست، ذات وجود و اساس کار موجودات است. مقاومت در مقابل وسوسههای دنیا در مقام عمل کار هر کسی نیست. همانگونه که تجربه حکومت دینی نشان داد تاکید بر تقوا و پرهیزکاری و ترس از خدا توسط ملایان در مقام عمل و هنگام مهیا بودن شرایط جز حرف مفت و اسباب کاسبی نبود.
در سیستمی بدون پاسخگویی و حساب و کتاب ریسک فساد افراد بویژه در سمتهای بالا افزایش مییابد. سایر همقطاران که پیشرفتهای مادی زندگی همکار سابق را میبینند و میدانند که سرچشمه امکانات فوق العاده موقعیت سازمانی جدید است انگیزههای خود را برای خدمت سخت صادقانه در یک پادگان دوردست و در سر و کله زدن با سربازان و انجام مانور و مشق نظامی از دست میدهند. در یک برج نشستن با چند منشی جوان و توانایی اعمال قدرت با پول بی حساب و کتاب و بادآورده بیت المال راحت تر و لذت بخش تر است.
بسیاری از فرزندان ملایان همچون لاریجانی، مطهری، جنتی در استفاده از رانت پدر آخوند برای جدا شدن از شرایط سخت نظامی سپاه و وارد شدن به امور سیاسی و بازرگانی تردید نکردند. افرادی مانند باقری، حاجی زاده و سلامی هم اگر حامی آخوند داشتند اکنون زنده و شاید در پناه دولتی خارجی بودند.
حرص و آز و طمع و فساد در زندگی مراجع تقلید شیعه و وابستگان آنها زوایای زندگی بسیاری مردم را از ایمان تهی کرده است. با حذف ایمان مسیر زندگی از تلاش با تکیه بر ویژگیهای اخلاقی، راستی و اخلاص و شرافت بی مفهوم میشود و به راحتی به کثافت و زد و بند و دروغ برای به زیر کشیدن دیگران و رسیدن به موقعیتهای مادی تبدیل میشود.
زمان شاه برای دور ماندن نظامیان از فساد و احتمال خریده شدن توسط بیگانگان ورود آنان به امور مالی و رفتن به سفر خارجی ممنوع بود.
از گذشتههای دور در این سرزمین به عنوان دارنده اولین ارتش حرفهای جهان در قالب سپاه جاویدان امور لشکری و کشوری از هم جدا بوده است.
نوع نگاه و نحوه زندگی یک نظامی با افتخار به بودن در لباسی که امکان مرگ شرافتمندانه را برای او فراهم میسازد بسیار متفاوت از زندگی در شرایط عادی است چه رسد به زندگی در قالب یک بازرگان ثروتمند. موضوعات مهم در زندگی یک نظامی و یک بازرگان متفاوت هستند. یکی در پی پول و سود و رفاه بیشتر است و دیگری در پی کسب درجاتی که نشان پایداری در سختیها و مبارزه و رزم و شرافت است. آرمان زندگی فرد نظامی مرگ با افتخار در میدان جنگ است و تمام اهداف بازرگان در محدوده سود و زیان و زندگی راحت تعریف میشود. دو نگاه کاملا متفاوت به زندگی دو مسیر متفاوت را خلق میکند. امر لشکر و امر کشور بدون دلیل جدا نبودند.
مانند همه امور، سیاستها و منویات رهبر در وارد کردن نظامیان به امور اقتصادی به نیت دور کردن پول از دست مردم عادی، ایجاد فقر بین آنها و مرفه و راضی ساختن نیروهای خودی برای غلبه و تفوق بر غیرخودیها منجر به ایجاد فساد و تباهی دامنه دار در مملکت و راهی برای افتادن نظامیان در ردههای مختلف به دام سازمانهای جاسوسی بوده است.
نظامیان و مَحرمان و مشاوران ثروتمند نظام درگیر در امور تجاری و مالی و افرادی که بطور انحصاری دارای رانتهای ویژه هستند و همگی توان مالی خود را در رانت ارتباط با بیت به دست آوردهاند پس از افتادن به دام سازمانهای جاسوسی با تامین مالی کاندیداهای مجلس شورا، خبرگان، شورای شهر و روستا و مداخله در انتصابات دولت و قوه قضاییه…راه نفوذ بیگانه را به مراکز قانون گذاری و تصمیم گیری باز میکنند و اهداف بیگانگان را احتمالا بدون اطلاع خودشان فقط به صرف هم راستا بودن با منویات رهبری پیش میبرند. پایداری و موتلفه به وضوح چنین مسیری را طی کردهاند.
با درگیر ساختن وسیع نیروی امنیتی و انتظامی در موضوع حجاب طی سالیان طولانی فضای لازم برای انجام عملیات بدون دغدغه نظارت توسط سازمانهای جاسوسی را در سطح کشور فراهم کردند. تاکید بر تقابل در مواردی مانند سگ گردانی، توریسم داخلی و خارجی، مطبوعات، هنرمندان، کنسرت، پاسارگاد!...همه در واقع نگرانیهای رهبری بودند که نفوذیها با تاکید بر آنها توانستند امکانات و توان امنیتی و انتظامی مملکت را به سمت آنها منحرف کنند.
واکنش بزدلانه او در پنهان شدن هنگام حمله و کشته شدن سرداران بر خلاف سالها هل من مبارز طلبیدن و دشمن دشمن کردن به خوبی نشان داد سیاستهای او بیشتر ریشه در ترس و خودخواهی دارد و جهان بینی امتگرای اسلامی و عقاید اخوانی و انقلابی و لحن تند روکشی برای پنهان ساختن زبونیهای شخصیتی هستند. وقتی یک رهبر بیش از مردم و مملکت به منافع شخصی و حفظ جان و موقعیت خود با اسم رمز حفظ نظام توجه دارد زیردستان رده نخست چرا نباید چنین باشند؟ اگر بخواهند هم نمیتوانند غیر از این باشند زیرا پاک و شریف ماندن به خاطر مردم به ناچار آنها را در مقابل او قرار میدهد.
دیدگاه انقلابی جنگ طلب است و عقول صلحطلب را از خود میراند، از طرفی دیدگاههای انقلابی دشمنتراش را گرامی میدارد. رهبری که از نظر روحی و شخصیتی نیاز به شنیدن هر روزه جملات و کلماتی از جنس انقلاب و دشمن داشته باشد پس از سالها هر کلمه مصالحه جویانه ایی را تهدید و گوینده را مانند ظریف علیرغم سالها خدمت صادقانه به حکومتش عاقبت مشکوک و غیرخودی دیده و میراند. هر قدمی به سمت صلح را تهدید گفتمان انقلابی خود میبیند. بر این اساس با برجام و ورود شرکتهای خارجی و عادی شدن شرایط کشور که در واقع حذف حالت انقلابی و تنش از مناسبات که منجر به حذف دیدگاه و تفکر او از صحنه میشود مخالفت میکند.
نفوذیهای پولدار از طریق ارتباط با سیستم بانکی و امکان اخذ منابع ارزی و با پشتوانه ارتباط با بیت هر روز فربه تر و پر زورتر و هر چه بیشتر از شعاع نظارتی واحدهای امنیتی دور میشوند.
به دلیل فعالیتهای کلان بازرگانی از طریق رصد معاملاتی امکان ردیابی و به دلیل گستردگی فعالیتها در داخل و خارج کشور و ضرورت استخدام پرسنل در ردههای مختلف تشخیص افرادی که برای مقاصد خاص جاسوسی به کار میگیرند بسیار سخت میشود. سازمانهای امنیتی که نیروهایشان پشت دوربینهای کنترل حجاب و نظارت بر فضای رسانه نشستهاند چگونه میتوانند بر استخدام نیروها و روابط شرکتهای دور زننده تحریم در خارج از کشور که اتفاقا محرم بیت رهبری هستند نظارت کنند؟
با آگاهی از افکار اخوانی خامنه ایی و ضدیت او با تاریخ و فرهنگ ایران به راحتی اهداف مخرب خود را در پوشش عناوین گمراه کننده ایی چون فدرالیسم و آموزش به زبان مادری در مراکزی که مستقیم یا غیرمستقیم توانستهاند به کنترل خود درآورند پیش میبرند و جامعه را درگیر موضوعاتی تفرقه انگیز میکنند که در روز حمله به جای متحد بودن علیه دشمن روبروی هم صف ببندند.
نفوذیها با حمایت بیت جزو ثروتمندترین افراد هستند و مقابله با آنان ساده نیست. نیروهای عملیاتی و میدانی بمب گذار و مونتاژ کننده پهپاد هرگز با سردسته جاسوسان که مستقیما با خامنه ایی مرتبط است و در گوشش مرتب خطر ضدانقلاب و نفوذ را زمزمه میکند حتی ملاقات نکردهاند. سیستمهای امنیتی جرات نزدیک شدن به آنها را ندارند و آهسته آهسته پس از اطمینان یافتن از جایگاه محکم آنان حتی اگر به آنها مشکوک شده باشند توان اقدام علیه آنها ندارند و پس از مدتی به خاطر آنکه از بیت تماس میگیرند عملا به مجری سیاستهای آنان و بیگانگان تبدیل میشوند.
کسی که از سایه خودش هم برای حفظ موقعیت رهبری میترسد و در این زمینه حتی به فرزندش اعتماد ندارد به راحتی کسانی را که در خلوت به او هشدارهای ظاهرا مشفقانه در ضرورت داشتن روحیه انقلابی برای حفظ مسیر انقلاب میدهند محرم و خودی حساب میکند و میدان میدهد. کسانی که کنار او هستند و با آشنایی با روحیات او کلمات خود را که دوست دارد از زبان دیگران بشنود برایش بازگو میکنند و به او نزدیکتر میشوند. جوانان مومن انقلابی و امت اسلامی و البته اشاره به قلههایی که با رهبری او فتح شدهاند. جوانان مومن انقلابی که بیشترین شور و هیجان را در سرکوب مردم و در مقابل مخالفین و معترضین از خود نشان میدهند.
مقابله با نفوذ برای حکومتی که افکار رهبرش شاهراه نفوذ است ساده نیست.
راه چاره غیر از این نیست، به جای دیدن دنیا از درون فضای بسته دین باید دین را بخشی از گستره دنیا دید. در این حالت همچون روزگار پادشاهی برای تمام ادیان و عقاید و در واقع برای تمام انسانها فضا به یک اندازه برای زندگی وجود دارد. اولویت منافع ملی در اخذ هر تصمیمی به جای اولویت منافع امت اسلامی حرمت و شان دین و دینداران را هم صد چندان حفظ خواهد کرد. حرمت تمام ادیان در این حالت محفوظ خواهد بود. این تغییر بنیادیترین تغییر و مادر همه تغییرات بعدی از جمله جلوگیری از نفوذ است. اما موضوع مهم اینجاست که این تغییر دیدگاه در عمل پایان آبرومندانه حکومت دینی را رقم خواهد زد. البته لجاجت بر ادامه دیدن دنیا از دریچه دین مسیر سخت انهدام قهری حکومت دینی است که در پایان آن مملکت و دین هر دو با آسیبی بسیار بیشتر از آنچه تاکنون متحمل شدهاند مواجه خواهند بود.
اولین گام در این مسیر آزادسازی صادقانه تمامی زندانیان سیاسی است. آزادسازی قطره چکانی و موردی و پدرسوخته بازی به نیت رفع فشار و گریز از تنگنا علاوه بر خواست بیگانگان در استمرار وضع موجود ادامه رفتارهای نادانی است که با احساس عاقل و هوشمند و قدرتمند بودن با مذاکره با آمریکا برای جلوگیری از نفوذ مخالف بود و به نیت بستن راه نفوذ با دیدگاههای امتگرایانه و انقلابی امنترین و بهترین مسیرهای نفوذ را باز کرد. اگر اولین قدم صادقانه برداشته شد قدمهای بعدی خودبخود برداشته خواهد شد. مشکلترین بخش در این راه برداشتن اولین قدم است. برای برداشتن این قدم بیش از عقل به ایمان نیاز است زیرا در این مسیر که مسیر خیر عمومی و صلاح مملکت است در هر قدم باید با پا گذاشتن روی منیت از خود و منافع شخصی عبور کرد. با توجه به وارد شدن آسیب جدی به مفهوم ایمان در حکومت ملایان برداشتن این قدم بسیار سخت ولی برای مومنان و اهل دین بیشتر از اهل دنیا حیاتی است اگر نگران بقای دین در این سرزمین هستند. اصحاب ۵۷ باید از فرزند دلبند خون آشام خود انقلاب اسلامی دل بکنند.