ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Fri, 27.06.2025, 8:09
آیت‌الله نقشه‌ای دارد

ولی نصر

نیویورک تایمز / ۲۶ ژوئن ۲۰۲۵

حمله ایالات متحده به تأسیسات هسته‌ای ایران در آخر هفته گذشته، که در پی یک کارزار بمباران یک‌هفته‌ای اسرائیل انجام شد، نقطه عطفی برای ایران به شمار می‌رود. ورود واشنگتن به این درگیری، یکی از بزرگ‌ترین چالش‌هایی است که جمهوری اسلامی از زمان تأسیسش در سال ۱۹۷۹ با آن روبه‌رو شده، و لحظه‌ای سرنوشت‌ساز برای رهبر عالی کشور، آیت‌الله علی خامنه‌ای است؛ کسی که طی ۳۶ سال گذشته، خصومت ایران با غرب را حفظ کرده است.

اکنون سرنوشت برنامه هسته‌ای کشور و آتش‌بس شکننده با اسرائیل در دستان اوست — و حتی در برابر تهدیدی چنین جدی، بعید است که عقب‌نشینی کند.

رهبران ایران با جنگ بیگانه نیستند. بسیاری از مقام‌های ارشد کشور — از جمله رئیس‌جمهور، وزیر امور خارجه، و چهره‌های کلیدی نظامی — از کهنه‌سربازان جنگ طولانی ایران و عراق در دهه ۱۹۸۰ هستند؛ نبردی فرسایشی که میلیاردها دلار هزینه و صدها هزار کشته برای ایران در پی داشت. در دوران رهبری آیت‌الله خامنه‌ای، که از ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۸ رئیس‌جمهور بود و در سال ۱۹۸۹ به رهبری رسید، درس‌های آن جنگ خونین به ستون فقرات دیدگاه جمهوری اسلامی — و سیاست امنیت ملی آن — تبدیل شد.

از نگاه آیت‌الله خامنه‌ای، ایران درگیر یک نبرد بقا با ایالات متحده و متحدان آن، از جمله اسرائیل است. سیاست‌هایی که او در دهه‌های پس از به قدرت رسیدنش دنبال کرده — از سرکوب داخلی گرفته تا گسترش برنامه هسته‌ای و حمایت از گروه‌های نیابتی نظیر حماس و حزب‌الله — همگی در خدمت پیروزی در این نبرد بوده‌اند. بی‌اعتمادی او به واشنگتن، پس از خروج دونالد ترامپ در سال ۲۰۱۸ از توافق هسته‌ای ۲۰۱۵ که تهران با دولت اوباما امضا کرده بود، عمیق‌تر نیز شده است.

جمهوری اسلامی به‌خوبی از محدودیت‌های خود در این نبرد آگاه است. ارتش آن در برابر سلاح‌های پیشرفته آمریکا به‌شدت ناتوان است. اقتصادش نیز به دلیل تحریم‌های بین‌المللی، به‌شدت آسیب دیده است. و در سال‌های اخیر، ایرانیان بارها علیه سیاست «مقاومت دائمی» در برابر غرب — و همچنین سرکوب‌های داخلی رژیم — به پا خاسته‌اند. در همین حال، ایالات متحده همچنان حضور نظامی قدرتمندی در منطقه دارد و ده‌ها هزار نیروی خود را در شبکه‌ای از پایگاه‌ها مستقر کرده است.

با در نظر گرفتن این پیش‌زمینه تاریخی، بعید است که آیت‌الله خامنه‌ای عقب‌نشینی کند، چه رسد به تسلیم شدن. او فعلاً آتش‌بس با اسرائیل را پذیرفته — اما صرفاً به این دلیل که معتقد است ایران در برابر حملات آمریکا و اسرائیل ایستادگی کرده است. در گذشته نیز، او هرگاه لازم دانسته، امتیازهایی داده است. تهران هم برای کاهش فشارهای اقتصادی به توافق هسته‌ای ۲۰۱۵ تن داد و هم به دور تازه مذاکرات هسته‌ای با آمریکا وارد شد.

با این حال، آیت‌الله خامنه‌ای علاقه‌ای به مصالحه‌هایی که می‌توانند مسیر ایران را به‌طور بنیادین تغییر دهند ندارد. حتی از این‌که صرفاً روی باز به مصالحه نشان دهد، پرهیز می‌کند؛ چرا که معتقد است ایالات متحده چنین رفتاری را نشانه ضعف تلقی می‌کند. او در یکی از جلسات خود با مشاورانش بیش از یک دهه پیش گفته بود: «آمریکا مثل سگ است. اگر عقب بروی، به تو حمله می‌کند؛ اما اگر به آن حمله کنی، عقب می‌نشیند و پا پس می‌کشد.»

در عوض، رهبر ایران به دنبال نوعی توازن است که می‌توان آن را این‌گونه خلاصه کرد: «نه جنگ، نه صلح.» او نه خواهان رویارویی با آمریکا است و نه خواهان عادی‌سازی روابط با آن. آنچه او می‌خواهد، این است که واشنگتن از مهار ایران دست بردارد، اقتصاد ایران را از زنجیر تحریم‌ها آزاد کند، و به ایران اجازه دهد جایگاه خود را به‌عنوان قدرتی بزرگ در منطقه تثبیت کند.

آیت‌الله خامنه‌ای باور دارد که ایران می‌تواند در گذر زمان به این هدف دست یابد. او معتقد است اگر تهران استقامت به خرج دهد، در نهایت اشتهای واشنگتن و اسرائیل برای درگیری فروکش خواهد کرد. در طول دهه‌ها، رژیم او راهبرد نظامی‌اش را بر پایه صبر و تاب‌آوری بنا نهاده؛ راهبردی که بازتاب مستقیم درس‌هایی است که از جنگ ایران و عراق گرفته‌اند. در سال ۱۹۸۰، عراق با حمله‌ای غافلگیرانه، هزاران کیلومتر مربع از جنوب غربی ایران را اشغال کرد. اما دو سال بعد، ایران توانست از طریق به‌کارگیری نیروهای چریکی و حملات موسوم به «موج انسانی»، ارتش مجهزتر عراق را دور بزند و بخش زیادی از سرزمین‌های از دست‌رفته را پس بگیرد. برای آیت‌الله خامنه‌ای و همفکرانش، این جنگ اثبات کرد که ایران می‌تواند حتی در برابر دشمنان مجهزتر و قدرتمندتر نیز مقاومت کند و سرانجام آن‌ها را فرسوده سازد — حتی اگر همه شرایط علیه او باشد.

آن درس، واکنش ایران به تهاجم آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ را هدایت کرد. آیت‌الله خامنه‌ای که متقاعد شده بود ایران هدف بعدی در فهرست واشنگتن است، به ژنرال قاسم سلیمانی — که در سال ۲۰۲۰ در حمله پهپادی آمریکا کشته شد — مأموریت داد تا از هرج‌ومرج و شورش در حال شکل‌گیری در عراق بهره‌برداری کند و ایالات متحده را در باتلاقی فرسایشی گرفتار سازد. ژنرال سلیمانی در ادامه شبکه‌ای از نفوذ ایران در سراسر عراق ایجاد کرد، سیاستمداران عراقی را به خدمت گرفت و شبه‌نظامیان شیعه را برای حمله به نیروهای آمریکایی بسیج کرد. این راهبرد مؤثر واقع شد؛ تا سال ۲۰۱۱، ایالات متحده پس از یک شورش طولانی و فرساینده، بیشتر نیروهای خود را از عراق خارج کرد.

در سال‌های اخیر، ایران زمان کافی برای آماده‌سازی در برابر حمله‌ای از سوی آمریکا یا اسرائیل در اختیار داشته است. به عنوان نمونه، دفن عمیق تأسیسات غنی‌سازی فردو ممکن است این سایت را از تخریب کامل توسط بمب‌های سنگرشکن آمریکایی نجات داده باشد. با این حال، یک درگیری بزرگ‌تر تهدیدی جدی‌تر خواهد بود — به‌ویژه در زمانی که اقتصاد ایران ضعیف است و نارضایتی عمومی بالا گرفته. با این همه، تهران احتمالاً به این نتیجه رسیده که می‌تواند سختی‌های اقتصادی ناشی از جنگ را تاب بیاورد و جمعیت نیز در چنین وضعیتی به پرچم ملی گرد خواهد آمد و خشم خود را متوجه مهاجمان خارجی خواهد کرد.

با چنین محاسبه‌ای، آیت‌الله خامنه‌ای آشکارا احساس کرد که باید واکنشی نشان دهد تا شکست‌خورده جلوه نکند. او همچنین می‌کوشد نشان دهد که واشنگتن نمی‌تواند اهدافش را از طریق زور — چه تغییر رژیم باشد یا نابودی برنامه هسته‌ای ایران — محقق کند. ایران به دنبال بازدارندگی است، نه تشدید تنش. مقیاس و زمان‌بندی پرتاب موشک‌هایش به پایگاه العُدید در قطر به‌نظر می‌رسد با دقت تنظیم شده، و مقام‌های ایرانی پیشاپیش هشدار داده بودند که این حمله در راه است.

اگر آتش‌بس فرو بپاشد و جنگ از سر گرفته شود، ایران ممکن است تصمیم بگیرد به کشتی‌ها یا پایگاه‌های آمریکایی در خلیج فارس حمله کند یا تنگه هرمز را ببندد. اما چه چنین کند و چه نکند، آنچه اهمیت دارد، توانایی ایران در ایجاد نااطمینانی در سطح جهان است؛ ابزاری برای برهم زدن قیمت انرژی و فعالیت‌های اقتصادی جهانی.

چنانچه ایران دست به حمله بزند، هدف حملاتش احتمالاً این خواهد بود که اسرائیل و ایالات متحده را وارد یک جنگ فرسایشی کند. ایران بر این باور است که یک نبرد طولانی، نقشه‌های آمریکا و اسرائیل برای پیروزی قاطع را نقش بر آب خواهد کرد و آنان را ناگزیر به مصالحه، در برابر هزینه‌های فزاینده و نارضایتی‌های داخلی، خواهد ساخت. ایران تماس دونالد ترامپ برای صلح را به‌مثابه خروجی دیپلماتیک خوشایند تلقی نخواهد کرد. تنها زمانی که به سطحی از بازدارندگی دست یافته باشد — و احتمالاً با دستیابی به سلاح هسته‌ای — ممکن است آمادگی گفتگو پیدا کند.

آیا رژیم آیت‌الله خامنه‌ای توان نظامی، انسجام داخلی و پایداری سیاسی لازم برای تحمل یک جنگ فرسایشی را دارد؟ این ابهام، بخشی از نقشه کلی رهبر عالی ایران است. آنچه ممکن است اهمیت بیشتری داشته باشد، این نیست که آیا ایران واقعاً توان جنگی بی‌پایان دارد یا نه؛ بلکه این است که بتواند طولانی‌تر از آنچه واشنگتن یا اسرائیل تحمل می‌کنند، دوام بیاورد — به‌ویژه اگر بتواند در این مدت زیرساخت هسته‌ای خود را بازسازی کرده و حتی به زرادخانه‌ای هسته‌ای دست یابد.

محاسبات ایران تا حد زیادی به این ارزیابی بستگی خواهد داشت که چه بخشی از برنامه هسته‌ای‌اش از بمباران‌های آمریکا جان سالم به‌در برده و آیا می‌تواند ذخایر اورانیوم غنی‌شده خود را به سلاح هسته‌ای تبدیل کند یا نه. ممکن است به‌زودی برنامه هسته‌ای‌اش را به روی بازرسی‌های خارجی ببندد — و حتی اگر همچنان عضو معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای باقی بماند، جهان را در مورد اهدافش در تردید نگه دارد. ایالات متحده شاید تلاش کند پیشرفت ایران را سد کند، اما اگر قرار نباشد نیروهای زمینی خود را وارد میدان کند، امکانش برای مهار ایران محدود خواهد بود.

و شاید آیت‌الله خامنه‌ای دقیقاً روی همین حساب باز کرده باشد: این‌که چشم‌انداز یک «جنگ بی‌پایان دیگر» در خاورمیانه آن‌قدر دلهره‌آور است که بتواند ایالات متحده را از اقدام بازدارد. از منظر تهران، به‌نظر می‌رسد توانسته است ترامپ را به آتش‌بس وادارد. تا پیش از این، ایران امیدوار بود جاه‌طلبی‌های هسته‌ای‌اش بتواند به پایان مهار آمریکا و کاهش تحریم‌ها در میز مذاکره بینجامد. اما اکنون آیت‌الله خامنه‌ای ممکن است به این نتیجه رسیده باشد که تنها راه دستیابی به اهدافش، عبور نهایی از مرز هسته‌ای است.

—-
* دکتر ولی نصر پژوهشگر سیاست ایران و سیاست خارجی ایالات متحده در خاورمیانه است.