داشتم مقالهای درباره دو واقعه در داخل کشور، که مورد توجه خارج کشور هم قرار نگرفت، مینوشتم که حمله اسرائیل به ایران آغاز گشت. این حمله بسیار متفاوت بود با حملات قبلی اسرائیل به ایران. این بار بر عکس گذشته، اسرائیل بعد از حمله اول به حملات خود ادامه داده و ما شاهد حمله سوم و حتی ادامه آن میباشیم و چنین به نظر میرسد که اسرائیل مصمم به ادامه جنگ میباشد.
اینبار هدفگیری اسرائیل دقیقتر از دفعات قبل بود و با نشانهگیری دقیق موفق گردید عدهای از سران سپاه را مورد هدف قرار داده و به قتل برساند، همچنین تعدادی از متخصصین اتمی را. و امروز هم با خبر شدیم که مجددا برای دومین بار چند تن از سران سپاه و متخصصین مورد هدف قرار گرفته و کشته شدهاند. ناظران امور نظامی در اسرائیل اظهار میدارند که توانائی ایران در عبور دادن راکتهایش از گنبد محافظتی اسرائیل برایشان غیر منتظره بود. این نکته مثبت را همیشه به اسرائیل میدادم که در حملاتش به ایران صدمهای به نقاط مسکونی وارد نمیکند و حملاتش متوجه هدفهای نظامی و اتمی میباشد. ولی شوربختانه اینبار اسرائیل بر خلاف گذشته بدعت شکنی نمود و به آپارتمانهای مسکونی هم حمله نمود. در تلویزیزیونهای غرب شاهد بیرون کشیدن اجساد هموطنان بیگناهمان از زیر سنگ و بتونهای خراب شده بودیم. جنگ ادامه دارد و نشانهای از توقف آن به چشم نمیخورد.
اگر تاکنون شاهد درد، رنج، فقر، فساد، سرکوب و اعدام هموطنانمان بودیم، از برکت سیاستهای غلط رژیم حاکم بر کشورمان باید اکنون شاهد خرابی، بیخانمانی و خونریزیهای ناشی از جنگ نیز باشیم. اگر به خاطر جنگ نبود، مضحک به نظر میرسید که یک کشور تولید کننده نفت، زمانی که مورد حمله قرار میگیرد دچار کمبود بنزین باشد.
روزی که شاه فقید با چشمان گریان ایران را ترک نمود، شاید میدانست که مردم کشورش، بیش از چهل و پنج سال بعد گریان خواهند بود. گریان به خاطر اعدامهای روزانه، گریان به خاطر فقر و حالا هم گریان به خاطر جنگ.
یادتان هست روزی که شاه با اشگ در چشمانش خاک ایران را ترک کرد آقای حاج سید جوادی نوشت “دیو چو بیرون رود فرشته به در آید”. شاهدیم، آن که رفت دیو نبود و آن که به در آمد، هرچه بود فرشته نبود.
من با وجود این که حمله از سوی اسرائیل صورت گرفته و آن را محکوم میکنم ولی مقصر اصلی را جمهوری اسلامی میدانم.
باید خطاب به جمهوری اسلامی گفت: “تو وقتی از زمان وجود نحسات در راس حکومت ایران، مرتب و مکرر شعار نابودی اسرائیل را میدادی و با موشکهای بالستیکات، با حروف بزرگ عبری بر روی آن با شعار نابودی اسرائیل، به صورت نمایشی تا نزدیک مرز اسرائیل پرواز میکردی و اسرائیل را در محاصره کشورها و نیروهای تروریستی نیابتی خودت قرار میدادی، حالا غلط میکنی در تظاهرات بزرگ هواداران خودت در میدانهای شهر، اسرائیل را متجاوز خطاب کنی، آیا تو قادر به درک این واقعیت نیستی که اگر هر کشور دیگری، به جای اسرائیل، با وجود چنین شعارها و اقداماتی از سوی تو، حدس میزد که داری مجهز به نیروی اتمی میشوی از ترس، پیشدستی میکرد و تا کنون حتی رهبر بسیار کهن سالت را هم به درک واصل میکرد؟”
در اینجا ناچارم به ذکر نمونهای از شهر و محله خودم، یعنی اصفهان و محله قصر شمسآباد در خیابان شیخ بهائی بپردازم. ما در آن محله چند لات جاهلمنش داشتیم که در عین لات بودن، اهالی محل آنها را جوانمرد خطاب میکردند. یادم هست که یکی از ساکنان کوچه مجلسی یک خانواده یهودی بود. مرد خانواده دوبار مجبور به یک مسافرت کوتاه شد. یادم هست که او رفت سراغ یکی از این جاهلها و گفت، مشد عباس من باید به یک سفر کوتاه بروم، میتوانم زن و بچههایم را به دست شما بسپارم که از دور مراقبشان باشی. مشد عباس هم گفت به روی چشمم با خیال راحت برو من مثل خودت مراقب آنها هستم، و من این اعتماد و اطمینان به این جاهل را در چند مورد شاهد بودم. حالا اهالی محل هم میدانستند که یکی دوتا از این جاهلها یک چاقوی ضامندار هم همیشه در جیبش داشت ولی اهالی محل نه فقط هیچ ابائی از آنها نداشتند بلکه زن و بچهشان را هم به دست آنها میسپردند. ولی در چند کوچه آن طرفتر چند جوان شرور ساکن بودند، اگر مردم حدس میزدند که حتی یک تیغ صورت تراشی در جیب آنها باشد با احتیاط از کنار آنها رد میشدند. این خاطره آن دوره کوچه مجلسی هنوز در ذهنم نقش بسته و ازآن برای مقایسه بین جمهوری اسلامی، دارای سلاح اتمی و به عنوان مثال، هندوستان دارای سلاح اتمی، استفاده میکنم.
از بخت بد، مردم اسرائیل و ایران، هر دو اسیر دو دولت بنیادگرا هستند که هر دو دولت به خاطر مصالح جاهطلبانهشان، مردم خود را به اسارت گرفتهاند. با این تفاوت که بنیادگرای اسرائیلی، دزد، فاسد و سرکوبگر مردم خودش نیست، بر عکس بنیادگرای ایرانی که هم سرکوبگر و هم فاسد است.
ما تا زمانی که این جماعت کنونی حاکم بر کشورمان، بر مسند قدرت نشستهاند باید متاسفانه شاهد فاجعههای باز هم بیشتری باشیم. با حسرت به دوران خاتمی و به درجات کمتر روحانی مینگرم که هم روابطمان با دنیا خوب بود و هم اقتصادمان بسی بهتر از حال.
چندی پیش در “ایران امروز” “بیانیه پایانی همایش جبهه اصلاحات”(*) را خواندم. برای جلوگیری از اطاله کلام زمان دیگری به آن خواهم پرداخت. ولی فعلا به طور خلاصه، چنانچه در سرتیتر، در بالای مقاله ننوشته بود “جبهه اصلاحات ایران” محتوای این بیانیه میتوانست حتی از سوی یک حزب یا گروه لیبرال غربی نوشته شده باشد. کوچکترین اشارهای نه به دین، مذهب و یا حتی اسلام به چشم نمیخورد. احترام به آزادی بیان، آزادی زندانیان سیاسی و حتی تغییر ساختار حکومتی و...، از جمله نکات مورد خواستار این جمع که حتی استانهای کشورمان هم در آن شرکت داشتند، از جمله نکات بر جسته این بیانیه بود.
سوالی که برای من پیش آمد، آیا وجود چنین ارزشهای والایی در درون یک جمع بزرگ سیاسی کشورمان ( که هیچ گونه سنخیتی با افکار و اعمال عقب افتاده و سرکوبگرانه رزیم حاکم بر کشورمان ندارد) باید مانند یک کالای زیبا در درون یک ویترین برای تماشا قرار گیرد، یا شجاعانه به این کلمات زیبا دست و پا بدهیم تا قادر به حرکت و ایجاد تغییر در این نظم و ساختار عقب افتاده کنونی گردد؟
محض مقایسه، یک گرایش جمهوریخواهی خارج کشور، از مردم خواسته که مانند یک موج وسیع به خیابانهای کشور ریخته و رژیم را سرنگون کنند!! و عده دیگری هم، باز در خارج کشور، حمله اسرائیل به ایران و سقوط عنقریب رژیم را به مردم ایران تبریک گفته!! حال مقایسه بین داخل و خارج ایران با خودتان.
داریوش مجلسی، ژوئن ۲۰۲۵
* بیانیه پایانی همایش “جبهه اصلاحات ایران”
■ در ضمن همدردی و همسویی با گفتارتان افسوس میخورم که ای کاش در این وقت سرنوشت ساز از سوی شما و امثال شما که دلی برای ایران و آینده آن میسوزانند کار بیشتری بر میآمد. ای کاش صدای اپوزیسیون ایران وزن بیشتری داشت و تصمیم گیران وقایع ایران اهمیتی نیز به آنها میدادند. ای کاش چشم داشت مردم ایران تعويض یک دیکتاتور مخرب و جنایتکار با یک دیکتاتور “معقول” نبود. ای کاش مردم ایران نتانیاهو را موثرترین فرد در تعیین سرنوشتشان نمیدیدند؟ و این مساله در ضمن اینکه ناراحت کننده است خجالت آور نیز هست.
آقای فرخنده در مقاله خود سوالاتی را مطرح کردند که همگی بجاست و ابهام در جواب همه آنها وجود دارد. پس منطقا میتوان اینگونه نتیجه گرفت: زمانی که تحولات امروز (نه آینده دور) با تحلیل “عقل سلیم” قابل تشخیص نیستند، پس محرک اصلی آنها پشت پرده هستند. از این منظر چند سوال دیگر نیز میتوان اضافه کرد: آیا پروژه شکل دهی به خاور میانه همچنان در جریان است؟ و حمله اسرائیل فاز دیگری است که در ادامه سوریه و لبنان به ایران میپردازد؟ آیا شخصیت یا شخصیتهایی نظیر “احمد الشرع” در راهند؟ تخریب زیر ساختهای اقتصادی و شهری ایران تا کجا قرار است پیش رود؟ تا چه میزان تلفات پیشبینی شده است؟ (منهای سران رژیم) متاسفانه ما جواب سوالات را نداریم، اما مهم تر آنست که شاید کسانی باشند که بدانند؟
با احترام، پیروز
■ آقای مجلسی، این رژیم و ملاها محصول مستقیم ساخته و پرداختهی خود شاه هستند. مگر شاه مدام ادعا نمیکرد که امام رضا محافظ اوست؟ اگر او مخالف نیروهای ارتجاعی بود، چرا نام پسرش را رضا گذاشت؟ این ملاها از آسمان نیفتادند؛ آنها همان کسانی بودند که شاه به آنها اجازه داد آزادانه فعالیت کنند، در حالی که به بقیه مردم میگفت اگر دوست ندارند، کشور را ترک کنند. شما که در خارج از کشور زندگی میکنید، باید از خودتان بپرسید: چطور کسی ۵۰ سال است در رفاه زندگی میکند، بدون اینکه حتی یک روز کار کرده باشد؟ اینکه ملاها بد و وحشتناک هستند، دلیل نمیشود که شاه و رژیمش خوب باشند. پسرش این همه ثروت را از کجا آورده؟ آیا برای آن زحمت کشیده است؟ مردی که شما و امثال شما سعی دارید او را به عنوان یک “ناجی” معرفی کنید، رضا پهلوی، چیزی جز یک دزد نیست - نمادی از تمام اشتباهات سیستمی که شاه محبوب شما ساخته بود.
ایام به کام؛ آیسان مارال
■ با درود و سپاس از جناب مجلسی،
این جنگ باید خیلی زودتر از اینها میشد تا نیرو و انرژی منفی اهریمنی آخوند و پاسدار خالی میشد و شکستی سخت بخورند و مانند خیلی از دیکتاتوری های دیگر پس از شکست در یک جنگ تمام عیار سرنگون و یا کنار میروند. اکنون باید دید که ایرانیان پس از کور و شل شدن اختاپوس اخوندی-پاسداری چه اندازه لیاقت و توانایی بر پایی یک کشورداری دموکراتیک، ملی و مدرن را دارند.
ما اگر اداره ایران را به یک کمپانی غربی و یا اسرائیل داده بودیم، زندگی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور اسیر ایران خیلی خیلی بهتر از روزگاری است که کنسرسیوم ارتجاع سرخ و سیاه برای این مردم نگون بخت ساختند. تنها کشور و حزبی که به هدفهای خود از این انقلاب رسیدند شوروی-روسیه و حزب طراز نوین بودند.
ما یا میتوانیم کشور خود را بسازیم و امروزها با جهان پیرامون زندگی کنیم و یا بر پایه اصل تکامل و داروین از میان میرویم. در بهترین حالت چیزی مانند یمن، سومالی و مالی!!!
کاوه
■ جناب مجلسی اگر یک جو علاقه به میهن در این جماعت وجود داشته باشد باید همت کرده و کاملا دست از این رژیم و تغییرات آرام درونی کشیده و دست در دست اصلاحطلبان گذر کرده از این رژیم و فعالان مدنی، با فراخوانی عمومی آلترناتیو جانشین برای خلع و ید از حکومت را اعلام کنند. تا دیر نشده و میهن ما به جهنم تبدیل نگشته. برای این امر نصف یقه درانی که برای انتخاب پزشکیان کردند از طرف آنان قابل تقدیر خواهد بود. کجا هستند آقایان زیدآبادی و عبدی و شرکاء؟ آیا کنار پزشکیان مشغول رجز خوانیاند و یا فرصتطلبانه منتظرند که باد از کدام طرف بوزد و بعد موضع بگیرند؟ انسانهای شرافتمند و تکنوکراتهای میهن دوست برای اداره کشور به اندازه کافی وجود دارند. توپ الان در زمین میهن دوستان ایران است.
با درود سالاری