ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sat, 14.06.2025, 15:17
نامه‌ای از میهن‌مان ایران

معصومه قربانی

نامه‌ای از میهن‌مان ایران، بدون هیچ پیشوند و پسوند

من فردی غریب در وطن، از دل تاریکی و سیاهی با شما سخن می‌گویم. اولین بار در پانزده‌سالگی وقتی دست پسرک همسایه‌مان را گرفتم و در خیابان باهاش قدم میزدم با خشونت توسط مامور ارشاد بازداشت شدم؛ و در پاتر‌ول نیروی انتظامی وقتی پیرمرد ریشوی ارشاد نصیحتم می‌کرد هم‌زمان خودش را بهم می‌مالید در مفهوم وطن شک کردم. اما بعدها یاد گرفتم که آن‌چیزی که من در آن شک کرده بودم وطن جمهوری اسلامی ایران بود، و میهن من ایران جدا از جمهوری اسلامی ایران است. بعد از آن قضیه هرگز عاشق نشدم و هرگز دست کسی را نگرفتم. هنوز هم بعد از سال‌ها وقتی سپاهی و مامور می‌بینم استرس‌ام بیشتر میشود و احساس خفگی می‌کنم.

حالا که این نامه را می‌نویسم از قرن بیست‌ویک از عصر انقلاب هوش مصنوعی در حالی که خودم را پرت شده به قرن هفتم احساس می‌کنم با شما سخن می‌گویم. من بغض فروخورده نسلی تباه شده هستم که جوانی و زندگی‌مان توسط جمهوری اسلامی ایران تباه شد. من از کف جامعه با شما سخن می‌گویم. دغدغه‌های من برای شما و حتی آیند‌گان شاید خنده‌دار و یا حتی قابل تمسخر باشد. من در جایی بزرگ شدم که خودم و خانواده‌ام و اطرافیانم صورت‌مان را با سیلی سرخ نگه می‌داشتیم. در خانه قدیمی‌مان موش بود و در جواب سوال اینکه کی خانه‌تان را تعمیر می‌کنیم جواب می‌دادیم سال آینده؛ و این سال آینده ده سال طول کشید. یکبار که مدیر مدرسه به کفش‌های دانش‌آموزان نگاه می‌کرد تا کفش‌هایی را که خیری اهدا کرده بود به دانش‌اموزان هدیه بدهد، در کلاس پاهایم را روی هم می‌گذاشتم تا سوراخ کفش‌هایم معلوم نشود؛ آخر یاد گرفته بودیم صورتمان را با سیلی سرخ نگهداریم.

من برای اینکه بر علیه جمهوری اسلامی عصیان بکنم احتیاج به مطالعه و ايدئولوژی نداشتم، زندگی و تجربه من ایجاب می‌کرد که من دشمن این رژیم ارتجاعی باشم. پاهای خیس‌ام در باران بر اثر سوراخ کفش‌های سوراخ من به تنهایی از هر کتاب و ایدئولوژی انتزاعی برای مخالفت با جمهوری اسلامی بیشتر کفایت می‌کرد. این پاهای خیس من در اثر سوراخ کفش‌هایم نه تنها برای من کافی بود، حتی به تنهایی برای رد مشروعیت جمهوری اسلامی هم کافی بود. من فرزند پدری بودم که از صبح تا شب کار می‌کرد اما گوشه کفش‌هایم سوراخ بود.

نسل من در حالی که جهان در حال انقلاب هوش مصنوعی است، قربانی فساد سیستماتیک، بی‌لیاقتی، ارتجاع دینی و بی‌عدالتی یک مشت روانی پشت‌کوهی هستند که با مظاهر تمدنی و مدنیت دشمنی دارند. ما امروز قربانی حکومتی هستیم که نه تنها میهن‌مان ایران را به گروگان گرفته است، بلکه تلاش می‌کند وطن‌مان ایران را از معنی تهی بکند.

من از کودکی یاد گرفتم که میهنی که من به آن تعلق دارم با وطن جمهوری اسلامی یکی نیست. ایران و میهن و شهروندان ایران برای جمهوری اسلامی هیچ ارزشی ندارد و حاضر است آن را به پای جنون غرب‌ستیزی و یهودی‌ستیزی خود قربانی بکند. من شیفته وطنی هستم که آمال حاکمان آن نابودی اسرائیل و غرب و روان ساختن اجباری شهروندانش به بهشت نباشد. در وطنی که من شیفته‌اش هستم آمال حاکمان آن باید خوشبختی شهروندان آن و منافع ملی وطن من باشد. اما جمهوری اسلامی وطنی را دوست دارد برای ما ترسیم بکند که تا با تحریک احساسات ناسیونالیسم پفکی ما سیاست ایران‌-ویران-کن خویش را به پیش ببرد.

وطن جمهوری اسلامی وطنی آخرالزمانی است که در آن اقلیتی که خوانشی افراطی از اسلام سیاسی جمهوری اسلامی را قبول دارند خودی هستند، و اکثریت باقی ایرانیان ناخودی و شهروند درجه دوهستند. در وطنی که جمهوری اسلامی مبلغ‌اش هست بی‌عدالتی، فقر، تبعیض و پس‌رفت تمدنی بیداد می‌کند. اما در میهنی که ما از پیشینیان به ارث برده‌ایم و در خانواده و جامعه به ما باد داده‌اند، ما آموخته‌ایم که ایرانیان همه به یک نام و نشان برابر و شهروند میهن‌مان هستند و هیچ کس بر دیگری ارجحیت ندارد و ما عاشق هم‌میهنان‌مان هستیم. وطن ما ایران با شهروندان‌اش است که معنی پیدا کرده و زیبا جلوه می‌کند، اما وطن جمهوری اسلامی و شهروندان ایران ابزاری برای آمال و آرزوهای جنون‌آمیز آخرالزمانی رهبران جمهوری اسلامی است.

جمهوری اسلامی ایران در تلاش است وطنی در راستای ایدئولوژی جنون‌آمیز خود بسازد، او می‌خواهد کشوری نو بسازد، کشور جدید را بر اساس افسانه و روایت جنون‌آمیز خود بنا بنهد. مصالح و ملات این کشورسازی جدید شهیدان و جانبازان جنگ ایران و عراق و دشمنی با غرب، اسرائیل و مظاهر تمدن غربی است. در این روایت شهیدان و جانبازان نه بخاطر ایران و دفاع از کشور که به لبیک خمینی و بخاطر اسلام کشته شدند. فقر و بدبختی تحمیلی که تنها باعث و بانی‌‌اش خود جمهوری اسلامی است سبب شده است که خانواده شهدا و جانبازان بخاطر برخورداری از رانت و هراس از فقر به چرخ‌دنده‌های این کشورسازی جعلی تبدیل بشوند.

اما وطن ما ایران هزاران سال است که وجود دارد، احتیاج به افسانه‌آفرینی ندارد، ما در صورت لزوم با مهاجمان می‌جنگیم، اما به صورت تاریخی دشمن هیچ کس از هیچ قوم و زبان و مذهبی نیستیم. وطنی که من شیفته‌اش هستم هیچ پدرکشتگی با غرب، تمدن غربی، اسرائیل و قوم یهود ندارد، و به تاریخچه‌اش می‌بالد که یکی از پادشاهان تاریخی‌اش(کوروش کبیر) منجی یهودیان بود.

میهن عزیز من «ایران» ممکن است در مساله فلسطین و اسرائیل موافق سیاست‌های اسرائیل نباشد اما ما فلسطینی‌تر از فلسطینی‌ها نخواهیم شد و منافع ملی خود را نه قربانی فلسطین و نه قربانی هیچ کشور دیگری نخواهیم کرد. میهنی که من شیفته‌اش هستم باید این جمله سیسرو دولت‌مرد رومی سرمشق سیستم و سیاستش باشد که «رفاه و منافع مردم باید عالی‌ترین قانون کشور باشد».

جمهوری اسلامی با تحریک ناسیونالیسم پفکی شهروندان ایران می‌خواهد ایران را به خودکشی جمعی وادار بکند در حالی که دشمن هر چه ایرانی و ایرانیت هست. جمهوری اسلامی ایران حتی برای ایران پیشوند خلق کرده است که برای خود هویت جدیدی خلق بکند، اما میهن ما بدون هیچ پیشوند و پسوندی هزاران سال است که «ایران» نام دارد.

باشد که فریب پروپاگاندای جمهوری اسلامی ایران را نخوریم، و در هر موضع‌گیری و تحلیل و تصمیم آینده میهن‌مان ایران و شهروندان ایران بدون هیچ پیشوند و پسوند را در نظر داشته باشیم و به چرخ‌دنده جمهوری اسلامی ایران تبدیل نشویم که دشمن میهن‌مان ایران، ایرانیت و شهروندان ایران هست.

فراموش نکنیم که ایران و شهروندان‌اش برای ما ابزار نیست، بلکه هدف و قبله‌گاه است: این جمهوری سیاهی و تاریکی عصرماقبل تاریخ است که می‌خواهد ایران را و شهروندانش را به عنوان ابزاری برای ایدولوژی جنون‌آمیز خود قربانی بکند.