ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Mon, 26.05.2025, 10:09
آیا توافق خوب با ایران ممکن است؟

ریچارد نفیو

نشریه فارن افرز / ۲۶ مه ۲۰۲۵

ایالات متحده در مذاکرات هسته‌ای با تهران به چه چیزی نیاز دارد؟

از میان تمام اقدامات غیرمنتظره در سیاست خارجی که رئیس‌جمهور ایالات متحده، دونالد ترامپ، برخلاف اجماع عمومی انجام داده، کمتر اقدامی به اندازه احیای مذاکرات هسته‌ای با ایران تعجب‌آور بوده است. چرا که ترامپ در سال ۲۰۱۸ ایالات متحده را از توافق هسته‌ای سال ۲۰۱۵، موسوم به برنامه جامع اقدام مشترک (برجام)، خارج کرده بود. و پس از چهار سالی که دولت بایدن نتوانست توافقی برای جایگزینی برجام حاصل کند، چشم‌انداز دستیابی به توافقی جدید بسیار ضعیف به نظر می‌رسید. در طول این هفت سال فاصله، ایران به میزان کافی اورانیوم غنی‌شده در سطح نزدیک به درجه تسلیحاتی تولید کرده است که برای ساخت چندین کلاهک اتمی کافی است.

با این حال، علیرغم پیشینه خصومت میان دو کشور، تهران و واشنگتن از زمان بازگشت ترامپ به کاخ سفید، به طور مستمر علاقه متقابل به توافق نشان داده‌اند. در چندین دور مذاکره، دو طرف حتی چارچوب‌های احتمالی توافق را نیز ترسیم کرده‌اند. هر دو طرف انگیزه‌های روشنی برای رسیدن به توافق دارند. دولت ترامپ می‌خواهد اندکی ثبات راهبردی به خاورمیانه بازگرداند و خود ترامپ نیز به شکل شخصی مشتاق است که تصویرش به‌عنوان «مرد معامله‌ها» تقویت شود. ایران که همچنان تحت فشار تحریم‌های ایالات متحده قرار دارد، به‌دنبال رفع پایدار محدودیت‌های اقتصادی و تنفسی در تنش‌هاست، به‌ویژه پس از تضعیف بسیاری از نیروهای نیابتی‌اش.

اما با وجود آنکه ترامپ گفته است که می‌خواهد به سرعت مسئله هسته‌ای را حل کند و اصرار دارد که توافق نزدیک است، مسائل اساسی و دیرینه میان دو طرف احتمالاً این روند را مختل خواهد کرد. نگرانی‌های ایالات متحده در مورد برنامه غنی‌سازی ایران و حمایت تهران از گروه‌های نیابتی، همچنان مانع عمده‌ای خواهد بود؛ همان‌طور که امتناع ایران از عقب‌نشینی در برنامه هسته‌ای‌اش و نگرانی این کشور از پایداری هر توافق احتمالی با واشنگتن – به‌ویژه با توجه به این‌که ترامپ توافق قبلی را لغو کرد – از چالش‌های مهم باقی خواهند ماند. ایران نمی‌تواند آن‌قدر امتیاز بدهد که توافقی هسته‌ای برای ایالات متحده ارزشمند شود، بدون آن‌که از خطوط قرمز خودش عبور کند.

حتی توافقی با مفاد مطلوب برای ایالات متحده نیز مخاطراتی به همراه خواهد داشت و هر گونه توافقی مستلزم امتیازدهی‌های ناخوشایند از سوی هر دو طرف خواهد بود. اما توافقی که نظارت گسترده‌ بر سایت‌های هسته‌ای اعلام‌شده و اعلام‌نشده ایران فراهم آورد و سطح غنی‌سازی اورانیوم را محدود سازد، در ازای مقداری کاهش تحریم‌ها، می‌تواند بخشی از منافع برجام را دوباره احیا کند. اگر این توافق با دقت مذاکره شده و فرصت کافی برای نشان دادن نتایجش داده شود، می‌تواند بخشی از خسارات ناشی از خروج واشنگتن از توافق اولیه را جبران کند، از وقوع بحرانی قریب‌الوقوع جلوگیری کند و پایه‌ای برای ایجاد ثبات منطقه‌ای در آینده فراهم آورد.

علائم ترک توافق

برجام، که در دوران دولت اوباما مذاکره شد و در تابستان ۲۰۱۵ به امضا رسید، محدودیت‌های مهمی بر برنامه هسته‌ای ایران اعمال کرد. این توافق غنی‌سازی اورانیوم و دیگر فعالیت‌های هسته‌ای را مجاز می‌دانست، اما تحت محدودیت‌های سختگیرانه و نظارت‌های فشرده بین‌المللی. طبق این توافق، فاصله زمانی ایران تا دستیابی به سلاح هسته‌ای باید حداقل یک سال باقی می‌ماند. با آن‌که برخی بندهای برجام دارای تاریخ انقضا بودند و طی دو دهه بعد به تدریج منقضی می‌شدند، اما ایران در سال ۲۰۳۰، در حالی از زیر شدیدترین محدودیت‌های توافق خارج می‌شد که برنامه هسته‌ای‌اش تفاوت چندانی با سال ۲۰۱۵ نداشت.

با این حال، برجام منتقدان زیادی داشت. بسیاری از تندروها، به‌ویژه در حزب جمهوری‌خواه، استدلال می‌کردند که عدم بازگرداندن کامل برنامه هسته‌ای ایران به عقب، بدین معناست که تهران در صورت صبوری، همچنان مسیر رسیدن به بمب را در اختیار دارد. به‌زعم آنان، بهتر است واشنگتن بحران هسته‌ای را زودتر و در زمانی که اقتصاد ایران هنوز زیر فشار تحریم‌های تحت رهبری ایالات متحده قرار دارد، مدیریت کند تا اینکه سال‌ها پس از کاهش فشارها به سراغ آن برود. این منتقدان گوش شنوایی در ترامپ یافتند، که در ماه مه ۲۰۱۸ از برجام خارج شد و همین امر موجب شد ایران از ماه مه ۲۰۱۹، تحقیق و توسعه سانتریفیوژها و فعالیت‌های غنی‌سازی‌اش را از سر بگیرد.

جو بایدن، رئیس‌جمهور بعدی ایالات متحده، در طول دوره‌اش تلاش کرد تا توافق را احیا کند. اما رهبران ایران، که از احتمال بازگشت ترامپ نگران بودند، اطمینان نداشتند که بایدن بتواند توافقی پایدار را ارائه دهد. هنگامی که مذاکرات میان ایالات متحده و ایران به بن‌بست خورد، دولت بایدن ترجیح داد به‌جای پیگیری توافقی کاملاً جدید، از تشدید تنش‌ها جلوگیری کند. ناکامی دو دولت پیاپی آمریکا در ارائه جایگزینی برای توافق ۲۰۱۵، حالا در پرتو گزارش‌هایی که می‌گویند ایران تنها چند روز با تولید مواد لازم برای ساخت نخستین سلاح هسته‌ای خود فاصله دارد – اگر تصمیم به آن بگیرد – بیش از پیش نمایان شده است.

خوشبختانه، بخش‌هایی از برجام همچنان قابلیت اجرا در قالب توافقی جدید را دارند که بتواند حمایت دو حزب اصلی آمریکا را جلب کند. مهم‌ترین این بخش‌ها، ابزارهای شفاف‌ساز توافق اولیه هستند. اگرچه در بحث‌های دیپلماتیک و عمومی درباره توافق، تمرکز عمدتاً بر آینده برنامه غنی‌سازی ایران بوده است، اما بازرسی‌های بین‌المللی – با استفاده از جدیدترین فناوری‌ها و تجهیزات – یک عنصر بنیادی است که هرگونه توافقی باید بر پایه آن ساخته شود. ایران باید به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA) دسترسی لازم را بدهد تا ارزیابی کند که آیا برنامه هسته‌ای این کشور واقعاً صلح‌آمیز است یا به سمت تولید سلاح هسته‌ای می‌رود. بدون بازرسی‌های تقویت‌شده و شفافیت گسترده، هیچ توافقی – چه دربرگیرنده برچیدن برنامه هسته‌ای ایران باشد یا نه – پایدار نخواهد ماند. در نتیجه، ایالات متحده باید دستیابی به موافقت ایران با شدیدترین رژیم بازرسی ممکن – چه در سایت‌های اعلام‌شده و چه در سایت‌های اعلام‌نشده – را در اولویت قرار دهد. اگر ایران حاضر نشود به‌طور کامل استانداردهای فعلی توافق‌نامه پادمان‌های آژانس را بپذیرد و به پروتکل الحاقی آن – مجموعه‌ای از مقررات آژانس که در سال ۱۹۹۴ در پاسخ به افشای برنامه هسته‌ای عراق تدوین شد – پایبند نباشد، واشنگتن باید از ادامه مسیر صرف‌نظر کند.

ایالات متحده همچنین باید از ایران بخواهد که سازوکارهای شفاف‌سازی برجام در مورد سانتریفیوژها و ذخایر اورانیوم را بپذیرد. این سازوکارها به جامعه بین‌المللی امکان می‌داد تا از مکان و تعداد سانتریفیوژهای ایران (اعم از تکمیل‌شده یا در حال ساخت) و همچنین میزان کلی اورانیوم آن مطلع شود. بدون چنین شفافیتی، ایران می‌تواند به‌راحتی برنامه‌ای پنهان برای غنی‌سازی توسعه دهد، حتی در حالی که به‌طور علنی ادعا می‌کند برنامه‌اش صرفاً صلح‌آمیز است. هفت سال پس از خروج ایالات متحده از برجام، ایران سانتریفیوژهای پیشرفته‌ای ساخته که به‌طور دائمی زمان لازم برای دستیابی به سلاح هسته‌ای را کاهش داده‌اند.

همچنین این کشور توانایی ساخت تأسیسات غنی‌سازی مخفی با نشانه‌های کوچک‌تر است، که هم شناسایی آن دشوارتر است و هم، به‌دلیل تلاش‌های ایران برای دفن و مستحکم‌سازی این تأسیسات، نابود کردن‌شان مشکل‌تر شده است. بدتر آنکه، پس از حملات سال ۲۰۲۱ به زیرساخت‌های مرتبط با سانتریفیوژهای ایران، این کشور ارائه دسترسی به آژانس برای مشاهده اجزای سانتریفیوژهای تولیدی خود و اطلاعات مربوط به مکان نگهداری آن‌ها را متوقف کرد. حتی اگر توافقی میان ایران و ایالات متحده شامل حذف تأسیسات اعلام‌شده غنی‌سازی ایران باشد، در غیاب اعلام‌ها و بازرسی‌های سرزده که بر زنجیره تولید سانتریفیوژهای کشور تمرکز دارد، تهران همچنان می‌تواند به‌صورت پنهانی به سلاح هسته‌ای دست یابد. احیای حقوق بازرسی مندرج در برجام گامی مهم برای اصلاح این مشکل خواهد بود.

البته باید اذعان کرد که برخی بخش‌های رژیم بازرسی در برجام به‌اندازه کافی سختگیرانه نبودند و در توافقی جدید باید تقویت شوند. برای نمونه، توافق جدید باید مسئله تسلیحاتی‌سازی (weaponization) را به‌طور مستقیم‌تر از برجام مورد توجه قرار دهد. در بخش T توافق اولیه، ایران پذیرفته بود که درگیر فعالیت‌های مربوط به تسلیحاتی‌سازی هسته‌ای یا استفاده از فناوری‌هایی که می‌تواند به این فرآیند کمک کند، نشود. اما تهران ملزم نبود که تجهیزات موجودی را که ممکن است در فرآیند تسلیحاتی‌سازی کاربرد داشته باشند اعلام کند یا دسترسی منظم به آن‌ها برای آژانس فراهم آورد. در نتیجه، راستی‌آزمایی در این حوزه بسیار دشوار بود. ایالات متحده در سال ۲۰۱۵ مجبور شد این مفاد ضعیف‌تر را بپذیرد، اما اکنون شرایط تغییر کرده است. پس از آنکه اسرائیل در سال ۲۰۱۸ اسناد مربوط به آرشیو هسته‌ای ایران را به‌دست آورد و علنی کرد، بازرسان آژانس مکان‌های جدیدی را کشف کردند که در آن‌ها ایران پیش‌تر بر روی تسلیحات کار کرده بود. از آن زمان، گزارش‌های دولت ایالات متحده نشان می‌دهد که ایران همچنان به کارهای دوگانه مربوط به سلاح‌ها ادامه می‌دهد. مقامات ایرانی نیز اکنون بیشتر از گذشته درباره امکان تولید سلاح هسته‌ای در صورت نیاز، به‌صراحت سخن می‌گویند.

بنابراین، یک توافق باید ایران را ملزم سازد که هرگونه تجهیزات یا موادی را که مربوط به تسلیحاتی شدن هسته‌ای است، همانطور که توسط گروه تأمین‌کنندگان هسته‌ای تعریف شده است، اعلام کند. توافق همچنین باید ایران را موظف کند که اجازه دهد آژانس راستی‌آزمایی کند که تجهیزات و مواد هسته‌ای ایران چگونه و در چه جهتی استفاده می‌شوند، با این درک صریح که اگر بازرسان آژانس با کارشکنی و ممانعت روبرو شوند، واشنگتن حق دارد توافق را لغو کند. این مسئله باید شامل دسترسی به سایت‌های نظامی نیز باشد – و آن هم به‌طور کاملاً صریح.

غرق در اورانیوم غنی‌شده

شفافیت بین‌المللی شرط لازم برای هرگونه توافق هسته‌ای جدید است، اما به‌تنهایی کافی نیست. ایالات متحده باید همچنین خواستار ایجاد تغییراتی در خودِ برنامه هسته‌ای ایران باشد.

برخی تغییرات باید برای ایران به‌راحتی قابل‌پذیرش باشد. در برجام، ایران اساساً با پایان دادن به هرگونه گزینه کوتاه‌مدت برای ساخت بمب پلوتونیومی موافقت کرد؛ از جمله با اصلاح رآکتور خود که قادر به تولید پلوتونیوم قابل‌استفاده در سلاح بود و نیز با پرهیز از هرگونه فعالیت در زمینه بازفرآوری سوخت مصرف‌شده.

اما سایر تغییرات – به‌ویژه در برنامه غنی‌سازی اورانیوم ایران – برای تهران بسیار دشوارتر خواهد بود. تا حدی، پیشرفت‌های هسته‌ای ایران از مه ۲۰۱۸ به بعد، برخی محدودیت‌هایی را که در برجام به‌دست آمده بود بی‌اثر کرده است. در جریان آن مذاکرات، ایالات متحده با سانتریفیوژهای نسل اول ایران سروکار داشت؛ ماشینی شبیه به اولین خودروی یک نوجوان: قادر به رساندن کاربر به مقصد، اما به‌صورت غیربهینه. محدود کردن تحقیق و توسعه در حوزه سانتریفیوژها یک دستاورد مهم برای ایالات متحده در سال ۲۰۱۵ بود. اما امروز، ایران می‌تواند با تعداد کمتری از سانتریفیوژها، عملکرد بسیار بیشتری به‌دست آورد.

ایران می‌تواند برای اطمینان‌بخشی به جهان نسبت به اینکه قصد ساخت مخفیانه سلاح ندارد، برنامه غنی‌سازی خود را به‌طور کامل برچیند – با نظارت بین‌المللی – که در نتیجه آن، شناسایی پروژه‌های پنهانی آسان‌تر خواهد شد. با توجه به توافق تهران با روسیه برای تأمین سوخت رآکتور بوشهر و نیز در غیاب نیروگاه‌های جدیدی که به سوخت غنی‌شده داخلی نیاز داشته باشند، برنامه هسته‌ای فعلی ایران ارزش اقتصادی چندانی ندارد. و گرچه دولت ترامپ به‌طور مکرر هدف کشورهای مختلف از غنی‌سازی اورانیوم را نادرست بیان می‌کند (چندین کشور این کار را صرفاً برای تولید انرژی و نه اهداف نظامی انجام می‌دهند)، ایران می‌تواند در صورت نیاز از بازار جهانی اورانیوم غنی‌شده تهیه کند.

با این حال، ایران سال‌هاست که مدعی است تحت هیچ شرایطی برنامه غنی‌سازی خود را برنمی‌چیند – علیرغم تمام فشارها، تهدیدها، و درخواست‌های دیپلماتیک از سوی ایالات متحده و شرکایش – و دلیل آن را سرمایه‌گذاری سیاسی، اقتصادی و اجتماعی عظیمی عنوان می‌کند که در این برنامه صورت گرفته است. اورانیوم غنی‌شده همچنین مهم‌ترین ابزار ایران برای حفظ گزینه دست‌یابی به سلاح هسته‌ای در آینده است.

پیشنهادهای پیچیده‌ای برای دور زدن این مسئله مطرح شده‌اند – از جمله راه‌اندازی پروژه مشترک غنی‌سازی میان ایران و عربستان سعودی؛ ایجاد کنسرسیومی با مشارکت کشورهای دیگر خاورمیانه؛ مشروط‌سازی غنی‌سازی اورانیوم به ساخت نیروگاه‌های مشخص؛ یا ترتیبات پیچیده‌ تأمین سوخت که در آن، ایران اورانیوم خود را به گاز تبدیل کرده، برای غنی‌سازی به خارج صادر کند و سپس محصول نهایی را مجدداً وارد کشور نماید. اما این سناریوها ممکن است در نهایت به باقی‌ماندن هزاران سانتریفیوژ در داخل ایران بیانجامند. همچنین ممکن است منجر به حضور جمعی از ناظران بین‌المللی در سایت‌های هسته‌ای ایران شوند که در عمل نقش سپر انسانی را بازی کرده و حمله بین‌المللی را در صورت اقدام ایران به تولید غیرقانونی سلاح، بازدارند.

مذاکره‌کنندگان می‌توانند به راه‌حل‌های عملی‌تری دست یابند، اما در نهایت ممکن است واشنگتن ناچار شود با میزانی از ریسک کنار بیاید. با این حال، توافقی در زمینه غنی‌سازی اورانیوم همچنان هدف مهمی را برای دولت ترامپ و تهران محقق می‌سازد: ایالات متحده می‌تواند میزان محدودی از غنی‌سازی را بپذیرد، مشروط بر تقویت محدودیت‌ها، و ایران نیز می‌تواند این محدودیت‌ها را بپذیرد بی‌آنکه تسلیم کامل دشمن قسم‌خورده‌اش به‌نظر برسد.

پول بیشتر، دردسر بیشتر

تمایل ایران به برخورداری از تخفیف‌های تحریمی گسترده‌تر از آنچه برجام فراهم می‌کرد، فضای لازم برای مذاکرات را ایجاد می‌کند. در همین راستا، ایالات متحده باید چارچوب رفع تحریم‌ها را بر پایه‌ای تدریجی طراحی کند که تخفیف تحریم‌ها را به محدودیت‌های داخلی در غنی‌سازی اورانیوم گره بزند.

برای مثال، اگر ایالات متحده خواستار توقف بلندمدت یا دائمی غنی‌سازی در داخل ایران شود، می‌تواند در مقابل، به تهران وعده رفع نه‌فقط تحریم‌های ثانویه (که دیگر کشورها و شرکت‌ها را بابت همکاری با ایران مجازات می‌کند) بلکه حذف برخی عناصر تحریم‌های مستقیم آمریکا را نیز بدهد. چنین توافقی ممکن است شامل لغو تحریم‌ها در حوزه‌هایی چون تجارت صنعتی و انرژی شود، اما در عین حال تحریم‌ها بر حوزه‌های فناوری نظامی یا دوگانه‌کاربرد، فعالیت‌های سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، و گروه‌های نیابتی ایران را حفظ کند. این رویکرد اقدامی جسورانه خواهد بود، مشابه تصمیم ترامپ برای تعلیق همه تحریم‌های ایالات متحده علیه سوریه، با این امید که دولت جدید سوریه به وعده‌های خود برای اصلاح و مشارکت پایبند بماند. دولت ترامپ، برخلاف دولت‌های اوباما یا بایدن، از انعطاف‌پذیری سیاسی بیشتری برای ارائه چنین پیشنهادهایی برخوردار است، چرا که حزب جمهوری‌خواه در قبال ابتکارات سیاست خارجی ترامپ رویکردی همراه و منعطف دارد.

ایران از کاهش قابل‌توجه تحریم‌ها چیزهای زیادی برای به‌دست آوردن دارد. تحریم‌های آمریکا اقتصاد ایران را به‌شدت آسیب‌زده، توانایی این کشور برای تجارت یا فعالیت بانکی در سطح بین‌المللی را محدود کرده و به صنایع و زیرساخت‌های کلیدی‌اش لطمه زده‌اند. این تحریم‌ها موجب شده‌اند حفظ جریان برق و گاز طبیعی دشوار شود و به‌شدت به پایگاه صنعتی ایران آسیب رسانده‌اند. بنابراین، کاهش تحریم‌ها ظرفیت تولیدی ایران را افزایش داده و امکان جذب سرمایه‌گذاری مالی و فناورانه خارجی را فراهم می‌کند که برای خروج کشور از وضعیت کنونی ضروری است.

با این حال، حتی کاهش محدود تحریم‌ها نیز به بهای تضعیف سایر تلاش‌های آمریکا برای مهار نفوذ ایران در خاورمیانه تمام خواهد شد. ایران بخشی از درآمدهای جدید خود را صرف بازسازی «محور مقاومت» خواهد کرد – محوری که طی هجده ماه گذشته به‌شدت از سوی اسرائیل هدف قرار گرفته است. همچنین ممکن است ظرفیت‌های عملیات پنهانی و پایگاه‌های نظامی داخلی خود را، از جمله در حوزه موشکی و نیروهای دریایی (که می‌توانند برای مزاحمت در مسیرهای کشتیرانی منطقه‌ای استفاده شوند)، تقویت کند. هرچند تحریم‌های آمریکا پس از خروج از برجام نتوانسته‌اند مانع تأمین مالی نیروهای نیابتی ایران شوند – نیروهایی که با منابع محدود اقدامات زیادی انجام می‌دهند – ایالات متحده باید بپذیرد که کاهش تحریم‌ها در ازای امتیازات قابل‌توجه از سوی ایران می‌تواند به تجدید قوای گروه‌هایی منجر شود که آمریکا برای تضعیف‌شان تلاش زیادی کرده است.

برای جلوگیری از چنین پیامدی، ایالات متحده باید اصرار کند که هرگونه توافق با ایران شامل محدودیت‌هایی در زمینه صادرات یا به‌کارگیری موشک‌ها، پهپادها و دیگر ابزارهای حمله از راه دور در خارج از مرزهای ایران باشد. همچنین می‌تواند خواستار آن شود که ایران در امور داخلی کشورهای دیگر منطقه دخالت نکند. ایران تقریباً به‌طور قطع به چنین تعهدی پایبند نخواهد ماند، اما نقض‌های احتمالی در آینده می‌توانند به‌عنوان مبنایی برای واکنش‌های بعدی مورد استفاده قرار گیرند.

تحقق وعده‌ها

از زمان خروج ایالات متحده از برجام، پیشرفت‌های هسته‌ای ایران هم گسترده بوده‌اند و هم خطرناک. تهران اکنون در آستانه تبدیل‌شدن به یک کشور دارای سلاح هسته‌ای قرار دارد و با توجه به نابودی بخش بزرگی از نیروهای نیابتی‌اش، ممکن است احساس کند چاره‌ای جز عبور از این آستانه ندارد. دهه‌هاست که سیاست ایالات متحده، چه در دوران روسای جمهور دموکرات و چه جمهوری‌خواه، به‌درستی در پی جلوگیری از این وضعیت بوده است – حتی اگر به استفاده از زور نیاز باشد. اکنون، واشنگتن به لحظه تصمیم‌گیری نهایی نزدیک شده است.

اما اینکه واشنگتن باید آماده باشد برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای از زور استفاده کند، به این معنا نیست که اقدام نظامی، بهترین نتیجه ممکن است. حمله به برنامه هسته‌ای ایران به‌احتمال زیاد منجر به یک درگیری بسیار گسترده‌تر خواهد شد؛ درگیری‌ای که در آن ایالات متحده و اسرائیل به دنبال سایت‌های پنهانی هسته‌ای ایران خواهند گشت و تهران در منطقه و فراتر از آن دست به تلافی خواهد زد. در عوض، ایالات متحده باید از اهرم‌های موجود و نفوذ مستحکم ترامپ بر حزب جمهوری‌خواه برای دستیابی به توافق – حتی اگر ناقص باشد – بهره ببرد، مادامی که چنین فرصتی هنوز باقی است. ترامپ حتی می‌تواند وعده‌ای را که در سال ۲۰۱۸ داده بود عملی کند: به‌دست آوردن توافقی بهتر از برجام. چنین توافقی می‌تواند شامل گسترش اختیارات بازرسی، محدودیت‌های بیشتر بر فعالیت‌های مرتبط با تسلیحات هسته‌ای، و نیز محدودیت‌هایی بر حمایت ایران از نیروهای نیابتی باشد. به‌طرز غیرمنتظره‌ای، دولت ترامپ اکنون یک فرصت طلایی برای دستیابی به توافق در اختیار دارد. باید از این فرصت استفاده کند.

————————-
* ریچارد نِفیو پژوهشگر ارشد در مرکز سیاست جهانی انرژی دانشگاه کلمبیا و همکار وابسته در مؤسسه واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک است. او در دولت بایدن به‌عنوان معاون نماینده ویژه در امور ایران فعالیت کرده و همچنین در شورای امنیت ملی و وزارت خارجه ایالات متحده در دوران دولت اوباما خدمت کرده است.