جروزالم پست/ ۷ مه ۲۰۲۵
پس از بیش از چهار دهه استبداد، حمایت از تروریسم و توسعهطلبی انقلابی، جمهوری اسلامی ایران ممکن است سرانجام به پایان راه خود نزدیک شده باشد.
تنها یک سال پیش، ایران از همیشه قدرتمندتر به نظر میرسید، اما اکنون جهت باد بهشدت تغییر کرده و این رژیم زیر بار تناقضهای درونی خود و نیز برآیند نیروهای بیرونی در حال فروپاشی است.
شرایط برای چیزی که فقط میتوان آن را “طوفان بزرگ” نامید، در حال فراهم شدن است ــــ ترکیبی از ناامیدی اقتصادی، شکستهای نظامی سنگین، سرخوردگی داخلی و یک کارزار فشار حداکثری از سوی ایالات متحده. آنچه در گذشته فقط به عنوان یک آرزو از آن صحبت میشد، اکنون محتملتر از همیشه به نظر میرسد.
از زمان استقرار انقلاب در سال ۱۹۷۹، رژیم ایران قدرت خود را نه از راه ارتقاء زندگی مردم، بلکه از طریق صدور خشونت به خارج و اعمال سرکوب در داخل حفظ کرده است.
میلیاردها دلار برای ترور
تنها در یک دهه گذشته، ایران حدود ۶۰ تا ۸۰ میلیارد دلار صرف حمایت از گروههای تروریستی و شبهنظامیان نیابتی کرده است، از جمله حزبالله در لبنان، حوثیها در یمن، شبهنظامیان شیعه در عراق، حماس و جهاد اسلامی فلسطین در غزه، و همچنین برای حفظ رژیم سوریه.
بخش عمدهای از این منابع مالی مستقیماً به بهای معیشت مردم ایران تأمین شده است؛ مردمی که بارها دچار بحرانهای اقتصادی شدهاند و در عین حال شاهد بودهاند که ثروت کشورشان صرف جنگهای خارجی میشود.
این استراتژی «حلقه آتش» برای محاصره اسرائیل و تهدید منافع ایالات متحده در سراسر خاورمیانه طراحی شده بود تا ایران بتواند داعیهدار رهبری جهان اسلام شود. تنها توجیهی که ایران برای هواداران و حتی منتقدان خود داشت، این بود که در راه یک «هدف والا» هزینه و فداکاری میکند تا برتری اسلام بر سایر ادیان را تسریع کند و «دشمنان» خود (ایالات متحده و اسرائیل) را شکست دهد.
اما در ماههای اخیر، این راهبرد بهطور کامل فروپاشیده و بهوضوح شکست خورده است. طرفداران عادی رژیم با مجموعهای از پرسشهای بنیادینی مواجه هستند: آیا این همه فداکاری ارزش داشت؟ و چگونه میتوان از رژیمی حمایت کرد که اینگونه شکست خورده است؟ بدون حمایت بدنه اجتماعی، رژیم ایران قادر نخواهد بود در برابر فشارهای یادشده مقاومت کند.
چهار عامل در این وضعیت نقش ایفا میکنند: نارضایتی در میان حدود ۸۰ درصد از جمعیت داخل ایران، تضعیف روحیه هواداران اصلی آن که ۲۰ درصد دیگر را تشکیل میدهند، تأثیر اسرائیل بر ایران از نظر نظامی، و راهبرد فشار حداکثری آمریکا.
پوسیدگی داخلی
ایران از درون در حال پوسیدن است. نرخ تورم از ۴۰ درصد گذشته و پول ملی – ریال – طی دهه گذشته بیش از ۹۰ درصد از ارزش خود را از دست داده است. بانک جهانی برآورد کرده که بیش از ۵۰ درصد از مردم ایران اکنون زیر خط فقر زندگی میکنند و نرخ بیکاری در میان جوانان از ۲۷ درصد فراتر رفته است. کالاهای اساسی مانند آب و برق محدود شدهاند و گوشت، دارو و سوخت یا یافت نمیشوند یا از توان مالی مردم خارج هستند.
این شرایط وخیم، موجهای مکرری از اعتراضات سراسری را شعلهور کرده است که جنبش «زن، زندگی، آزادی» در سال ۲۰۲۲ نقطه عطفی در آن بود. نسل جوان ایران – بهویژه زنان – ترس خود از خشونت رژیم را کنار گذاشتهاند.
نابودی موفقیتآمیز توانمندیهای نیابتی ایران در سوریه، غزه و لبنان توسط اسرائیل، در کنار ناتوانی ایران در جلوگیری از تلافی شدید پس از حمله موشکیاش در آوریل ۲۰۲۴، ضعف راهبردی رژیم را آشکار کرده است. میلیاردها دلار به هدر رفته و رژیم چهره واقعیاش را بهعنوان یک «ببر کاغذی» به نمایش گذاشته است.
فشار حداکثری
بازگشت دولت ترامپ و اعمال مجدد کارزار «فشار حداکثری» ایران را از نظر اقتصادی و سیاسی در تنگنا قرار داده است. گواه موفقیت این کارزار این است که ایران در حال حاضر با دشمن قسم خورده خود، ایالات متحده، برای برچیدن توانمندیهای هستهای خود در حال مذاکره است. بهعنوان نمونه، در نخستین دوره ریاستجمهوری دونالد ترامپ، صادرات نفت ایران از بیش از ۲.۵ میلیون بشکه در روز به کمتر از ۳۰۰ هزار بشکه سقوط کرد و رژیم حدود ۲۰۰ میلیارد دلار از درآمد خود را از دست داد.
شرایط کنونی برای سرنگونی حکومت فعلی مساعد است. وضعیت بهطور قطعی با هر مقطع دیگری در ۴۰ سال گذشته تفاوت دارد. رژیم ایران اکنون به یک نخبگان حاکم ازهمگسیخته و بیاعتبار تبدیل شده است که در برابر ملتی خسته و سرخورده قرار گرفتهاند.
نارضایتی دیگر به لیبرالها، دانشجویان یا اقلیتهای قومی محدود نیست. حتی هواداران سنتی رژیم – بهویژه در طبقات کمدرآمد و مناطق روستایی – در حال فاصله گرفتن هستند. وفاداری آنها بر پایه وعده هدف دینی و کرامت ملی شکل گرفته بود. حال که این توهم فرو ریخته، تحمل آنها نیز در برابر رنج و محرومیت از میان رفته است.
دو سال آینده میتواند تعیینکننده باشد. پایان رژیم ایران دیگر صرفاً یک رؤیا نیست؛ بلکه به واقعیتی قریبالوقوع تبدیل شده است.
—————
* دانیل ام. روزن، نویسنده یادداشت، از دوران دانشجویی، زمانی که گروه طرفدار اسرائیل «Torchpac» را در دانشگاه نیویورک بنیان گذاشت، بهعنوان یک صاحبنظر شناخته میشده است. او در حال حاضر همبنیانگذار و رئیس مشترک «Emissary» است، سازمانی که به مقابله با یهودستیزی در شبکههای اجتماعی اختصاص دارد.