ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Tue, 29.04.2025, 19:00
محور مقاومتی‌ها در غیاب محور مقاومت

حمید فرخنده

یکی از پدیده‌های قابل تامل در میان نیروهای چپ ایران، که البته منحصر به ایران نیست، ظهور جریانی با رویکرد ضدامپریالیستی است که در دهه اخیر با عنوان «محورمقاومتی» شناخته می‌شود. این نام، برگرفته از سیاست منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران است که رکن اصلی آن، مخالفت با اسرائیل به شمار می‌رود. اما به نظر می‌رسد این نام‌گذاری کنایه‌آمیز، که به منظور انتقاد از همراهی این طیف از نیروهای چپ با سیاست‌های ضد آمریکایی و ضد اسرائیلی جمهوری اسلامی صورت گرفته، بیشتر از سوی منتقدان این جریان رواج‌یافته تا خودشان.

ریشه‌های این تفکر را می‌توان در نیروهای چپِ دوران جنگ سرد جستجو کرد؛ نیروهایی که اتحاد جماهیر شوروی را سنگر کارگران جهان می‌پنداشتند و در کشورهای سرمایه‌داری و به اصطلاح «در حال رشد غیرسرمایه‌داری»، تحت لوای احزاب «برادر» فعالیت می‌کردند. در آن دوران، کا.گ.ب به عنوان بازوی پنهان این اردوگاه در مقابل سازمان سیا عمل می‌کرد و پیمان ورشو، نیروی نظامی متقابلی در برابر ناتو بود که با هدف محافظت از کشورهای سوسیالیستی در برابر «امپریالیسم» شکل گرفته بود.

هسته اصلی این تفکر، در وهله نخست، مخالفت با ایالات متحده آمریکا به عنوان بزرگ‌ترین قدرت امپریالیستی و در مرحله بعد، ضدیت با نظام سرمایه‌داری بود. خوش‌بینی نسبت به آینده سوسیالیسم و پیشرفت‌های اتحاد شوروی، تنها به چپ‌های طرفدار شوروی محدود نمی‌شد؛ حتی پل ساموئلسون، اقتصاددان لیبرال آمریکایی، با تکیه بر محاسبات اقتصادی خود، پیش‌بینی می‌کرد که اقتصاد شوروی احتمالاً تا دهه‌های ۱۹۸۰ یا ۱۹۹۰ میلادی از اقتصاد آمریکا پیشی خواهد گرفت.

با فروپاشی اتحاد شوروی، بخش عمده‌ای از چپ‌های وفادار به آن دچار دگرگونی شدند. اما گروهی کوچک‌تر، همچنان به حمایت از بازمانده آن، یعنی روسیه، ادامه دادند. مخالفت با آمریکا و نظام سرمایه‌داری، همچنان محور اصلی فعالیت سیاسی آن‌ها باقی ماند.

با این حال، دفاع از روسیه پس از دوران سوسیالیسم، با نظام سیاسی مافیایی و اقتصاد سرمایه‌داری فاسد آن، روز به روز دشوارتر شد. چگونه می‌توان از نوعی سرمایه‌داری خشن، غیردموکراتیک و حتی مافیایی به نام چپ دفاع کرد؟

پاسخ ساده است: «ضدیت با آمریکا» همچنان معیار اساسی «محور مقاومتی‌ها» برای تعیین دوست و دشمن است. هر نیرویی که با آمریکا مخالفت کند یا در جهت تضعیف آن گام بردارد، صرف‌نظر از ماهیت استبدادی، ارتجاعی، تجاوزکارانه یا تمامیت‌خواه آن، به عنوان متحد بالقوه یا بالفعل این جریان تلقی می‌شود. از همین رو، حمایت این طیف از نیروها و کشورهایی که صرفاً سیاست‌های ضد آمریکایی را دنبال می‌کنند، قابل درک است.

بخشی از این نیروها در انتخابات ریاست جمهوری تابستان گذشته به سعید جلیلی رای دادند؛ چرا که او شعارهای ضد آمریکایی سر می‌داد و از مواضع تندروانه در سیاست‌های منطقه‌ای جمهوری اسلامی حمایت می‌کرد، البته با چاشنی عدالت‌خواهی در داخل. این در حالی است که یکی از بزرگ‌ترین بی‌عدالتی‌هایی که مردم ایران دو دهه است با آن دست و پنجه نرم می‌کنند، همین تحریم‌های اقتصادی و پرداخت هزینه ماجراجویی‌ها و بی‌تدبیری‌های نظام در پرونده هسته‌ای ایران است.

شوروی فروپاشید اما حمایت از نظام مافیایی برآمده از دل آن فروپاشی بدون منطق قابل دفاع ادامه یافت. اکنون نیز محور مقاومت عملا فروپاشیده اما حداقل بخشی از «محور مقاومتی‌ها» نمی‌خواهند این تغییر و تحولات در سوریه، لبنان، عراق و یمن را بپذیرند. آن‌ها به جای پذیرش واقعیت جدید از منظر منافع ملی و تلاش ایران برای رفع خطر جنگ و لغو تحریم‌ها، از رهبر نظام انتقاد می‌کنند که چرا خواهان توافق با ترامپ و امپریالیسم آمریکاست و یا چرا از رویارویی با اسرائیل عقب‌نشینی کرده است!

آیا قرار است این بار نیز «رفقا» از جریان تحولات تاریخی عقب بمانند و شبح محور مقاومت را به اسکلت زمخت به جا مانده از اردوگاه سوسیالیستی بیافزایند؟ آیا قرار است حتی از آقای خامنه‌ای نیز عقب‌تر بمانند؟

این جریان چگونه خواهد توانست تفاوت خود را با تندروهای درون نظام برای مردم توضیح دهد؟ مگر نه اینکه چپ، همواره خود را با صلح‌طلبی، ضدیت با جنگ و دفاع از معیشت مردم و زحمتکشان تعریف می‌کرده است؟