ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sun, 02.04.2023, 9:52
تکروی پنج گروه جمهوری‌خواه در بیانیه “همگامی”

م. روغنی

یکی از دست‌آوردهای مهم جنبش اعتراضی “زن زندگی آزادی” ایجاد همبستگی در میان برخی شخصیت‌ها و گروه‌های مخالف خارج کشور بود که در پی درخواست معترضین داخل و برخی از زندانیان سیاسی صورت گرفت.

تاکنون سه منشور و بیانیه مبنی بر همراهی و همدلی مخالفین با هدف گذار از جمهوری جهل و جنایت و رسیدن به نظامی سکولار دمکرات انتشار یافته و نشست‌های گوناگونی در این باره تشکیل شده است. یکی از این نزدیکی‌ها بیانیه “همگامی” پنج گروه جمهوری‌خواه است که موضوع این مقاله را تشکیل می‌دهد.

این بیانیه در مقدمه “گذار خشونت پرهیز از جمهوری اسلامی” را شرط لازم برای استقرار دمکراسی به شمار می‌آورد اما شرط کافی  برای تداوم دمکراسی را “ایجاد نظام سیاسی مبتنی بر جمهور مردم و سازکارهای بازدارنده در برابر بازسازی استبداد و اقتدارگرایی” می‌سنجد که “ریشه در نظام سلطنت و ولایت دارد”[۱]

هرچند تاریخ گذشته و معاصر کشور ما شاهد استبداد هزاران ساله سلطنتی و استبداد دینی فقاهتی بوده است اما تاکید بیانیه مزبور بر نظام “جمهوری” به عنوان نظامی که دمکراسی را در کشور تامین خواهد کرد نادیده گرفتن ۱- راه کارهای “غیرخودی‌ها” برای برقراری دمکراسی در کشور و ۲- حق انتخاب مردم در نوع حکومت پس از فروپاشی جمهوری دینی است.

واقعیت دورمانده در بیانیه تک‌روانه “همگامی” نادیده انگاشتن موزاییک قومی و فکری در جامعه ایرانی است که بدون همگامی و همیاری آنان با در نظرگرفتن حقوق قومی و ملی‌شان، هیچ گرایش سیاسی به تنهایی قادر نخواهد بود از جمهوری اسلامی گذر و نظامی دمکراتیک برپایه رای آزادانه ایرانیان و مشارکت اکثریت مردمان کشور بنا نهد.

از هدف‌های بیانیه جمهوری خواهان تاکید بر “افزایش همگرایی و انسجام در صفوف نیروهای جمهوری خواه” و “تقویت بلوک جمهوری خواه در اپوزیسیون” اعلان شده است. این در حالی است که گروه پنج‌گانه تا کنون از جذب “جمهوری‌خواهان دموکرات و لاییک”[۲] ناکام مانده و با تاکید بر ” تمامیت ارضی”[۳] البته در کنار “یکپارچکی سرزمین” حساسیت تشکل‌های اتنیک به ویژه احزاب کرد در رابطه با این عبارت را که در ۴۳ سال گذشته به بهانه آن مورد سخت‌ترین سرکوب‌ها از جانب جمهوری فقاهتی قرار گرفته‌اند، نادیده گرفته است. 

بیانیه پنج‌گانه جمهوری‌خواهی در تناقض با گزاره آغازین که “گذار از جمهوری اسلامی” را به عنوان هدف جنبش زن زندگی آزادی اعلان کرده است، در میان خطوط، هنوز نیم نگاهی به تجربه شکست خورده اصلاحات در ایران دارد. این بیانیه از جمله “ارائه راهکار برای حل مشکلات کشور، قبل و بعد از دوران گذار، از طریق تامین موازنه بین فعالیت‌های کوتاه مدت و دراز مدت با هدف کاهش مخاطرات کشور و فراهم شدن زندگی بهتر برای مردم..”[۴] را از جمله فعالیت‌های این سازمان‌ها برمی‌شمارد. گویا هنوز رهبران جمهوری‌خواه به تن دادن خامنه‌ای و هسته سخت قدرت به “راهکارها برای حل مشکلات کشور” امید بسته‌اند. این درحالی است که حتی برخی از اصلاح‌طلبان پیشین با طرح لزوم انجام رفراندوم و تدوین قانون اساسی نوین برای کشور، مرگ اصلاحات در درون جمهوری اسلامی را اعلان کرده‌اند.

نادیده گرفتن ظرفیت اعتراضی ایرانیان خارج کشور نسبت به سرکوب جنبش داخلی که در چهار دهه گذشته بی‌سابقه بوده است، از دیگر ویژگی‌های بیانیه “همگامی” است.

اعتراض‌های گسترده ایرانیان در ۱۵۰ شهر جهان از استرالیا و نیوزلند گرفته تا اروپا و از کانادا تا ایالت‌های گوناگون آمریکا، توانست صدای تبعیض و سرکوب علیه زنان، جوانان و اتنیک‌ها را از کردستان و بلوچستان تا تهران و آذربایجان و صدها شهر دیگر ایران به گوش جهانیان و دولت‌های دمکراتیک برساند و دولت‌های غربی را از مماشات بیشتر با جمهوری اسلامی برحذر دارد.

نشست شخصیت‌های شناخته شده ایرانی و نمایندگان ایرانی‌تبار در کشورهای اروپایی با نمایندگان پارلمان اروپا و غیره در کنار تظاهرات دهها هزار نفری ایرانیان در خارج کشور نقض حقوق بشر در ایران را در مرکز توجه قرار داد و از جمله انزوای بیشتر خامنه‌ای، خروج ایران از شورای مقام زن و تشکیل کمیته حقیقت‌یاب شورای حقوق بشر در مورد سرکوب‌های وحشیانه در کشور را سبب گردید.

این نشست‌ها نباید به عنوان دعوت از کشور‌های خارجی به دخالت در امور داخلی کشور و “آلترناتیو سازی” از سوی آنان به شمار آید. انفعال در بهربرداری از ظرفیت‌های ایرانیان خارج کشور و ملت‌ها و دولت‌های دمکراتیک به سود جنبش داخل نیست.

با این حال منصفانه است گفته شود که تاکید بیانیه “همگامی” از جمله بر “تاب‌آوری در مواجهه با نظرات دیگران”، “رعایت موازین حقوق بشری”، “انجام دادخواهی در چارچوب رعایت آیین دادرسی عادلانه و حقوق متهم”، “آزادی، عدالت اجتماعی در کنار توسعه اقتصادی”، توجه به بحران محیط زیست، “دموکراسی و توسعه پایدار” و سرانجام “از میان برداشتن نابرابری و تبعیض اتنیکی و مذهبی” از ویژگی‌های مثبت این همکاری است.

باید امید داشت که گروه‌های مخالف از جمله پنج گانه جمهوری خواه با پرهیز از تک روی و خود محوری با تشکیل جبهه‌ای از اکثریت مخالفین جنبش زن زندگی آزادی را در گذار از جمهوری دینی یاری رسانند.

فروردین ۱۴۰۲
mrowghani.com
——————————————
[۱]  - همگامی برای جمهوری سکولار دموکرات در ایران، ایران امروز، شنبه ۱۲ فروردین ۱۴۰۲
[۲]  - ‌ندای آزادی، جنبش جمهوری خواهان دموکرات و لائیک ایران
[۳] - همگامی
[۴]  - همان جا



نظر خوانندگان:


■ آقای روغنی عزیز! من هم کمبود‌های زیادی در این منشور مبانی همگای می‌بینم. اما بخشی از انتقادات شما را وارد نمی‌‌دانم. از جمله این سند منکر حق هیچ نیروی سیاسی برای ورود به صحنه سیاسی نشده و با صراحت اعلام می‌دارد که «ما باور داریم که استقرار یک جمهوری سکولاردمکرات می تواند تنها با تحزب و رقابت سالم احزاب و سازمان های سیاسی شکل بگیرد و از راه طرح و گسترش این گفتمان‌ها در جامعه تقویت شود.» این سند شعار پوپولیستی همه با هم را رد می‌کند و رقابت سالم و دموکراتیک را پیش می‌نهد. البته سیاست ائتلافی روشنی پیش نمی‌‌نهد و در این مورد از ضعف جدی رنج می‌برد. در موردر حقوق اقوام هم انتقاد شما وارد نیست و سند تمام بند ۹ را به این امر اختصاص داده است:
«هم‌بستگی ملی ایرانیان، در گروی تأمین و تضمین حقوق برابر همه‌ی اجزاء تشکیل دهنده‌ی ملت ایران قرار دارد. از میان برداشتن نابرابری و تبعیض اتنیکی و مذهبی و ديگر اشکال نابرابری، ازجمله شروط ضروری گذار ایران به دموکراسی و توسعه‌ی پايدار و حفظ یکپارچگی سرزمینی کشور است. سیاست توزیع متوازن قدرت از طریق واگذاری امور محلی از سطح روستا تا استان به نهادها و مسئولان منتخب مردم و مبتنی ‌بر تساوی حقوق شهروندی و کاهش فاصله‌ی سطح زندگی پيرامون با مرکز، میتواند هم‌بستگی ملی را ريشه دارتر و حاکميت دموکراتيک را تثبيت و تضمين کند. ما به ترویج آزادانه‌ و شکوفائی تمامى زبان هاى رایج در میهنمان به‌عنوان میراث فرهنگی، گنجینه‌ی ملى و نمادهای هويت ملى مردم ايران باور داریم و زبان فارسی را به عنوان زبان مشترک ایرانیان در سراسر کشور می شناسيم.»
در مورد فرمول یکپارچگی سرزمینی/تمامیت ارضی تا حدودی حق با شماست. در این فرمول «یک پارچگی سرزمینی رو به نیرو‌های داخل دارد و تمامیت ارضی ناظر بر دفاع از مرزها در مقابل تهاجم از خارج است. اما قرار نیست که نویسندگان خود را به سند سنجاق کنند و فرمول باید خودش گویا باشد. پیشنهاد من به دوستان جایگزینی « خدشه ناپذیری مرز‌های ایران» بجای فرمول مذبور بود و هنوز هم هست. به باور من، گرچه ترم تمامیت ارضی هم متعلق به جعبه ابزار دوران جنگ سرد است و باید در کنار ترم حق تعیین سرنوشت به موزه فرهنگ سیاسی سپرده شود، اما آش اصلا آن اندازه شور نیست که پان‌ها می‌گویند. پافشاری نیروهای ناسیونالیستی که در این همگامی شرکت دارند بر تمامیت ارضی، در کنار ماده ۹ سند، می‌تواند ترس و نگرانی نیرو‌های سیاسی مناطق پیرامونی را بر طرف سازد و به آنها در منزوی کردن پان‌های اندک شمار، اما پر سر و صدا ، کمک بکند. در مورد بی توجهی به مبارزات ایرانیان خارج از کشور، حق با شماست. دوستان نه به جامعه ۶-۷ میلیونی مهاجران ایرانی در خارج و مبارزات بی امان و تاثیر گزار آنها اشاره ای کرده‌اند و نه به ستم بر چندین میلیون مهاجر افغانی الاصل و افغانستانی پرداخته‌اند. نه به ستم بر بهاییان اشاره کرده‌اند و نه یادی از دراویش داشته‌اند. بخش بزرگی از این نواقص می‌توانند در ادیت‌های بعدی بر طرف شوند. ولی عنوان تکروی که شما بر سند نهادید، منصفانه نیست. ما جمهوریخواهان طرفدار آن هستیم که نحله‌های مختلف سیاسی، تشکیلات خودشان را درست بکنند و جبهه وسیع برای گذار ، در متن رقابت دموکراتیک و بر اساس یک توافقنامه یا قرار داد ائتلاف شکل بگیرد تا راه برای آلترناتیو سازی از خارج، پوپولیسم و فرد محوری بسته بشود. نقطه مرکزی قرارداد ائتلاف هم تفاهم بر سر چگونگی گذار است.
پورمندی


■ آقای پورمندی با سپاس از واکنش به نوشته من. به باور من بیانیه “همگامی” از دو مشکل اساسی در رنج است.
۱- با اعلان خواسته‌های حد اکثری راه همگرایی با احزاب و گروه‌های گوناگون مخالف را بسیار دشوار ساخته است. اگر هدف از “همگامی”، همکاری با دیگر گرایش‌ها از جمله فدرالیست‌ها و مشروطه خواهان لیبرال دمکرات است، باید بر خواسته‌های حداقلی مانند رسیدن به ” دمکراسی سکولار بر اساس موازین حقوق بشر و رفع تبعیض‌های جنسیتی و اتنیکی و دینی ” بسنده کرد و برگزیدن نوع حکومت را به رای دهندگان در فردای تدوین قانون اساسی واگذار نمود. بیانیه “همگامی” با اعلان خواست “استقرار جمهوری” راه را بر “همه با هم” که با ” همه با من” خمینی متفاوت است و لازمه گذار از جمهوری فلاکت بار اسلامی است می‌بندد.
۲- پنج گروه جمهوری خواه یکبار برای همیشه باید تکلیفشان را با موضوع “اصلاحات” در جمهوری اسلامی مشخص کنند. نمی‌توان همزمان جنبش “زن زندگی آزادی” را ستود و در ضمن برای “ارائه راهکار برای حل مشکلات کشور، قبل و بعد از دوران گذار” برنامه ریخت. شاد و سربلند باشید.
م- روغنی


■ مهمترین موضوعی که اینجا جلب نظر می‌کند ناروشن نشان دادن و عدم صراحت اتحاد یا توافق با احزاب قومی کرستان است. هرطرف این ائتلاف موقت از صحبت در مورد تمامیت ارضی ایران و فدرالسیم حدالمقدور پرهیز کرده و فعلا این اختلاف ها را با جاروی حساسیت زیر فرش میریزند در حالی که برآمدگی فرش از بیرون در چشم میزند. خود احزاب کرد که مواضع یکدیگر را قبول ندارند و معلوم نیست که کدام بخش و مردم کردستان را نماینده گی میکنند و در چه انتخاباتی به آنها نماینده گی داده شده که برایشان تعیین تکلیف میکنند و از ملتهای ایرانی صحبت میکنند تا بر اساس منشور سازمان ملل متحد (تمام ملیت‌‌ها دارای حق تعیین سرنوشت‌اند) “که البته شامل اقلیت های قومی داخل کشورها نیست” برای آنها حق تعیین سرنوشت قائل شوند. مگر اینکه قائل به استعمار گران فارس و ملل تحت سلطه آنها باشیم. آقای مهتدی در واقع نماینده حزب کومله کردستان ایران است و نه از طرف “مرکز همکاری‌های احزاب سیاسی کردستان ایران” و می‌داند بدون حمایت ملت ایران و بدون گذار از حکومت اسلامی اهداف حزب سیاسی‌اش که همانا فدرالیسم تا حق جدایی از ایران می‌باشد ناممکن خواهد بود. حزب دمکرات کردستان با و بدون پسوند ایران اساسا این گونه ائتلاف‌ها را قبول ندارند و برای رسیدن به هدفشان می‌توانند با صدام “سابقا” و اکنون با مجاهدین خلق و هر نیروی خارجی دیگری که آنان را حمایت کنند متحد شوند و بارزانی های داخل ایران هستند.
دمکراسی برای ایران و خودمختاری برای کردستان هم واسه رنگ کردن بقیه است و هر گاه که فرصتی دست داد با همین جمهوری اسلامی وارد مذاکره شدند و احمقانه خواهد بود اگر تصور شود که برای دمکراسی در ایران وارد چانه زنی با رژیم اسلامی شده بودند. و متاسفانه در این راه رهبرانی را هم از دست دادند. آش چنان شور است که مجاهدین اطلاعیه کمیته مرکزی کومه له -کمونیست - را در مخالفت با منشور و انتقاد از آقای مهتدی در سایت همبستگی ملی چاپ میکند. از به به و چه چه و کاک کاک گفتن مجاهدین خلق در مورد حزب دمکرات کردستان هم اگر نخواهیم که بگذریم. در واقع بعد از سقوط رژیم بنظر می‌رسد در کردستان به قول آقای حمید فرخنده “تفنگداران حرف آخر را می‌زنند” آیا این احزاب با پیشمرگه هایشان کنار صندوق انتخابات حضور خواهند داشت آیا مانع فعالیت احزاب و شخصیتهای مخالف فدرالیسم و جدایی طلبی نخواهند شد آیا به دولت دمکراتیک و منتخب مردم تمکین کرده و بدون نیروی نظامی و کمک خواستن از بیگانگان و سازمانهای ضد دمکراتیک به فعالیت سیاسی برای تبلیغ اهداف سیاسی خود می پردازند؟
باید از الان روشن حرف زد و اتحاد و ائتلاف نیز باید بدون لاپوشانی و ابهام گویی در مورد اهداف سیاسی باشد. وزن همه سازمانها و احزاب سیاسی در ایران روشن نیست و هیچ کس نیز هنوز در یک انتخابات آزاد و دمکراتیک از طرف ملت ایران وکالت ندارد. وقتی ملیون مصدقی ولی ضد مشروطه پارلمانی و چپهای دیروز طرفدار لنین با هم ائتلاف کنند هم تمامیت ارضی مقدس است و هم وجود ملت ها در سرزمین ایران البته با کمی تعارف و رودربایستی. در کنارش هم صد البته طرفداران خجول ولی هنوز امیدوار به اصلاحات و اصلاح طلبان حکومتی. به قول ظریفی که گفت: به قول ظریفی که گفت: “آنگه که هم طراز شوند آیه ها با رسالهٔ دمکراسی سوسیال—آنگه به گوش خوش آید هم سرود کارگران و هم اذان حبشی بلال”
البته تمام این بازار گرمی‌های عجولانه و بی‌ارتباط با فعالین داخل ایران را باید مدیون جوانان شجاع در خیابان ها و کوچه ها و محلات سراسر ایران بود.
با احترام سالاری


■ آقای سالاری متاسفم که نظرات غیر سازنده‌ای در مورد هم‌وطنان کردمان دارید. به عنوان یک ایرانی که برای سال‌ها در کشور دمکراتیک کانادا با دو ملیت انگلیسی زبان و فرانسوی زبان زندگی کرده‌ام درک روشنی از هم زیستی مسالمت‌آمیز ملیت‌های گوناگون در یک کشور فدرال و سکولار دمکرات دارم. کانادا دو زبان رسمی دارد و در کنار آن در شهر تورونتو به ۱۰۰ زبان مختلف صحبت می‌شود! سال‌ها پیش حزب جدایی‌خواه کبک کوا با برگزاری رفراندمی در ایالت کبک خواستار جدایی از کانادا شد. در این رفراندوم مردم کبک با درصد بسیار کمی به جدایی رای منفی دادند. اما اگر هم پیروز می‌شدند دولت فدرال کاناد با مذاکره و نه سرکوب با خواست مردم کبک کنار می‌آمد. هم اکنون در شهرهای کبک حتی تابلوی بسیاری از مغازه‌ها تنها به زبان فرانسوی است. دولت کبک امور مهاجرتش را خودش بدست دارد و در یونیسف نماینده مستقل از دولت کانادا دارد. زندگی مسالمت آمیز و احترام به ملیت فرانسه زبان باعث کاهش گرایش‌های جدایی‌طلبانه در میان فرانسوی زبان ها شده است.
اگر خواستار ایرانی دمکراتیک هستیم. اگر رویکرد نظام‌های سلطنتی و ولایی با هموطنان کرد، بلوچ و دیگر اتنیک‌های ایران زمین را مردود می‌شماریم، و به رویکرد تعامل، مذاکره و برسمیت شناختن خواسته‌ها و تبعیض‌ستیز آنان تن دهیم، می‌توانیم به دوران استبداد پایان دهیم در غیر این‌صورت برای نسل های آینده نیز در بر همان پاشنه خواهد چرخید.
اگر زنی از شوهرش تقاضای طلاق کرد پاسخ آن سربریدن زن نیست و اگر ملیت‌ها و اقوام ایرانی خواستار تحقق حقوقشان و یا حتی جدایی شوند پاسخ آنان برچسب و تهمت زنی و در نهایت لشگرکشی نخواهد بود. تا آنجا که گفتار و کردار آنان نشان داده است خواستار جدایی نیستند بهتر است آنان را به این سمت نرانیم.
م- روغنی


■ جناب روغنی گرامی با حرفهایتان در مورد همزیستی مسالمت‌آمیز موافقم و هم‌چنین تمرکز زدایی و دادن اختیارات به ارگان‌های محلی مناطق مختلف ایران. چیزهایی را که عرض کردم واقعی هستند و میتوانید در مصاحبه های اخیر رهبران حزب دمکرات کردستان ایران ببینید. من شخصا آقای مهتدی را واقع بین تر از دیگران می‌بینم ولی ایشان هم جدا از اعتقاد به فدرالیسم حق جدا شدن را برای ملت کرد محفوظ می‌داند. سخنم بر سر چگونگی رسیدن به این خواسته‌هاست. آیا ایجاد یک حکومت قومی به شکل غیر دمکراتیک مثل کردستان عراق پاسخگوی نیازها و خواسته‌های اقوام این سرزمین خواهد بود؟ فرهنگ لیبرال دموکراتیک ثبات یافته در کانادا را با ارزشهای فرهنگی و سیاسی مردم ایران مقایسه کردن و بر اساس آن نسخه پیچیدن امری که با واقعیت موجود کشور ما نمیخواند. آیا همه این احزاب حاضرند در فردای سقوط حکومت اسلامی با ساز و کارهای دمکراتیک اهداف سیاسی خود را دنبال کنند؟ آیا مجاهدین خلق متحد خوبی برای حزب دمکرات کردستان ایران است؟
تمرکز زدایی و دادن اختیارات به نمایندگان اقوام مختلف در ارگانهای محلی برای اداره امور و هم چنین حضور نمایندگان آنها در قوه قانونگذاری و مجریه و قضاییه می‌تواند مسائل و مشکلات آن مناطق را حل کند؟ چه چیزی باید فدرال شود؟ قومی که همه جا پراکنده است و با دیگر اقوام ممزوج شده است؟ استانی که چند قوم در آن با زبانهای محلی حضور دارند؟ تقسیم بندی جدید کشور که می‌تواند هر روستایی را هم در بر بگیرد و در گیری ساکنان آن مناطق؟ آیا این احزاب سیاسی قبول خواهند کرد که در قانون اساسی آتی کشور جدایی طلبی ممنوع اعلام شود؟
مسئله چگونگی برخورد این احزاب با شهروندان آن مناطق است و چگونگی پیشبرد اهداف سیاسی‌شان. بدبینی همان قدر نکوهیده است که خوشبینی بی‌اساس. این را هم عرض کنم که من جمهوری‌خواه هستم ولی اگر ملت ایران مشروطه پارلمانی را انتخاب کردند به رای شان احترام می‌گذارم.
با آرزوی سربلندی ملت ایران. سالاری


■ آقای سالاری با ابراز خوشحالی از پذیرش رای مردم از سوی شما حتی برای استقرار نظام پارلمانی مشروطه، اما تردید دارم که برپایه بیانیه “همگامی” دوستان شما از رای مردم به مشروطه پارلمانی خشنود باشند!
- بهتر نیست از زبان هموطنان کرد و رهبران آنان بشنویم که سازوکار آنها برای تشکیل نظامی فدرال با توجه به پراکندگی جمعیت اتنیکی در استان‌های مختلف چیست؟ آیا رهبرانی مانند آقای مهتدی با بیش از پنجاه سال سابقه فعالیت سیاسی به این امور نیاندیشده‌اند؟
- برای یک لحظه پایتان را در کفش رهبران حزب دمکرات کردستان داخل کنید. آیا در مواجهه با بی‌اعتمادی اکثریت مخالفین به کردها و اینکه آنها را تجزیه‌طلب می‌خوانند الترناتیوی به جز نزدیکی به مجاهدین خلق برایتان باقی می‌ماند؟ ده‌ها است که جمهوری اسلامی نیز با این برچسب اتنیک‌های گوناگون به ویژه کردها را سرکوب کرده است.
- اگر جمهوری اسلامی با خودداری از تقویت تروریست‌های شیعه در عراق به آرامش بیشتر این کشور کمک می‌کرد، بی‌تردید فدرالیسم در این کشور کارکرد بهتری داشت. چرا این تجربه با رفتن خامنه‌ای و دارودسته پاسدارش نمی‌تواند در ایران موفقیت آمیز باشد؟
- به جز اقلیت ناچیزی از گروه‌های اتنیکی، احزاب اصلی بارها اعلان کرده‌اند که خواستار جدایی از ایران نیستند. جدایی از ایران به سود آنها نیست و به انزوای آنها منتهی خواهد شد و جامعه بین‌الملل و ترکیه نیز آن را بر نخواهند تابید. رفراندوم بارزانی و شکست برنامه آنها برای استقلال این تکرار این تجربه را امکان‌پذیر نمی‌سازد. به اتنیک‌ها اعتماد کنیم و آنها را جزو هموطنانمان به شمار آوریم.
با سپاس م- روغنی


■ آقای روغنی با عرض معذرت شما بحث را تا سطح اتهام زنی و بی‌اعتمادی پایین می‌آورید. چرا باید نگران شهروندان کردمان در فردای سقوط جمهوری اسلامی نباشیم. مگر درگیری مسلحانه احزاب کرد از یادمان رفته است. بحث من در باره احزاب کردستان است نه شهروندان کردمان در استان‌های مختلف. می‌توانید از خود احزاب کرد بپرسید که حق جدایی از ایران را برای خود محفوظ می‌دارند یا نه. من نظرات رهبران این احزاب را می‌خوانم و مصاحبه‌های‌شان را می‌بینم. آقای خالد عزیزی سخنگوی حزب دموکرات کردستان میگویند: “ایران بدون حضور کوردها و دیگر ملل بازسازی نمی‌شود. دیگران باید قبول کنند کە ایران کشوری چند ملیتی است و هرگاە بە این حقیقت معترف شدند، آنگاه بە دیگر موضاعات پرداختە و در رابطە با راەحل‌ها بحث خواهیم کرد.” و اضافه می‌کنند: “ما چیزی بە نام ملت ایران نداریم. ملت باید مستقیما با هویتی اتنیکی، ملی، زبانی در پیوند باشد، ما کورد، بلوچ، ترک، فارس، عرب و دیگر مللی را در این جغرافیا داریم کە بر خلاف اصطلاحات رایج هیچ یک از آنان اقلیت نیستند” که البته اینجا قومی را با ملی مخلوط می‌کنند تا از آن ملت بسازند. آقای مهتدی برای توافق روی حداقل‌ها پای منشوری را “که بهتر است بگوییم یک اعلامیه” که یک عضو آن رضا پهلوی است را امضا می‌کند ولی آقای هجری در جواب همکاری با رضا پهلوی می‌گویند: “نە. ما بەعنوان حزب دموکرات کوردستان ایران، مردم کورد در کوردستان ایران، بە هیج وجە آمادە نیستیم با ایشان همکاری کنیم” و حاضر نمی‌شوند در کنار آقای مهتدی در این جمع باشند.
آقای مهتدی بحث فدرالیسم را به بعد از گذار از حکومت اسلامی موکول می‌کند ولی حزب دمکرات کردستان ایران نه. چگونه است که این حزب با مجاهدین خلق که مثل جمهوری اسلامی امتحانش را پس داده است همکاری می‌کند ولی با جمع شش نفره منشور که یکی از آنها هم نماینده حزب کومله است نه؟
دلیل شما برای نزدیکی حزب دمکرات کردستان ایران با مجاهدین خلق توجیهی سطحی است و بی‌ربط. دلیل این نزدیکی را اگر دقت کنید راحت میتوان حدس زد. و همچنان توجیه عملکرد دارو دسته بارزانی که قاسملو آنها را انگار آدم خوار میدانست. برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به مقاله “بارزانی ها و جنگ کردها با کردها- از مازیار شکوری گیل چالان”. باید تاکید کرد که فدرالیسم قومی نگاهی واپسگرایانه است. این احزاب جوری حرف میزنند که انگار کردهای ایران به آنها رای داده‌اند. در استان کرمانشاه و در بسیاری از شهر ها چه خوشمان بیاید یا نه عده ای طرفدار مشروطه یا پادشاهی هستند و طرفدار رضا پهلوی. در هر صورت برای گذار از جمهوری اسلامی باید همه نیروهای دمکرات و سکولار روی حداقل‌هایی با هم توافق کنند و بعد هم با ساز و کارهای دمکراتیک با هم رقابت کرده و بر اساس وزن اجتماعی خویش انتخاب شده و در اداره کشور مشارکت نمایند. در این توافق حداقلی باید اصل تمرکز زدایی و ممنوعیت جدایی از ایران قید گردد تا خیال همه راحت شود. نوع تمرکز زدایی بعدا با نظر کارشناسان و اهل فن پیشنهاد و به بحث و مذاکره گذاشته و در نهایت به تصویب منتخبین ملت ایران برسد. اینکه دوستان جمهوری خواه “همگامی” خوشحال نمی‌شوند دلیلش پرنسیب‌های سیاسی نیست. وجه مشترک آنان در در عدم اعتراف به ارتجاعی بودن انقلاب ۵۷ است.
“برای ملیون و طرفداران زنده یاد مصدق: چون انقلاب دیکتاتوری پهلوی و عامل کودتای ۲۸ مرداد را به پایین کشید.” “برای چپ‌ها: چون عامل امپریالیسم غرب را ساقط کرد.” و جدا از آن همکاری و همیاری آنان در به پیروزی رسیدن انقلاب اسلامی. و به همین دلیل هم عده ای از هر دو جناح چشم امیدشان هنوز به اصلاح طلبان حکومتی است و وسوسه اصلاح نظام راحتشان نمی گذارد. در واقع گره خوردن هویت سیاسی شان در تایید انقلاب اسلامی کارشان را مشکل کرده. وحشت از نشستن و مذاکره کردن با طرفداران مشروطه پارلمانی نیز در همین است و تا رقیب به حرکت در آمد دوستان جمهوری خواه هم منشور نوشتند هر چند دیر ولی باز مثبت است و امیدوارم در همین حد نماند. باید به جوانان شجاع ایران آفرین گفت که به قول نیمای بزرگ “آب در خانه مورچه گان ریخته”اند.
به امید آزادی ملت ایران. سالاری


■ آقای سالاری پرسش من از شما اینست که کجای صحبت های آقای خالد عزیزی که شما به عنوان برگ برنده رو کرده‌اید معنی جدایی‌خواهی دارد. گزاره شما چنین است:
بنا به گفته شما آقای عزیزی گفته ست ” ایران بدون کوردها و دیگر ملل بازسازی نمی شود” کجای این جمله نادرست است اگر بخشی از هموطنانمان به خاطر تبعیض های قومی/ملی و دینی از حضور در مدیریت کشور حذف شوند و خواسته های آنان سرکوب گردد ایران آباد و شکوفا خواهد شد و روی صلح و آرامش خواهد دید؟
” دیگران باید قبول کنند کە ایران کشوری چند ملیتی است و هرگاە بە این حقیقت معترف شدند، آنگاه بە دیگر موضاعات پرداختە و در رابطە با راەحل‌ها بحث خواهیم کرد.”
کجای این گزاره به معنی جدایی خواهی است. من واقعا نمی فهمم چرا واژه های ” ملی” و ” ملیت” برای بسیاری از کنشگران مخالف اینچنین حساسیت برانگیز است و آنرا مترادف با جدایی خواهی به شمار می آورند. چرا به خودمان حق می دهیم هویت بخشی از هموطنانمان را با برچست هایی که برپایه بی اعتمادی هایمان و رویکرد های دایی جون ناپلئونی مان تعیین کنیم!
من به صراحت می گویم و از هیچ برچسبی هراس ندارم. گرچه زندگی مسالمت آمیز تمام اقوام و ملیت ها در چهارچوب فعلی ایران را ترجیح می دهم اما به خودم اجازه نمی دهم حتی با خواست احتمالی جدایی خواهی ملیت ها مخالفت کنم. آقای سالاری چرا از من می خواهید که “از خود احزاب کرد [بپرسم ] که حق جدایی از ایران را برای خود محفوظ می‌دارند یا نه” شما که مصاحبه ها و گفته های رهبران این احزاب را زیرو رو کرده اید چرا پاسخ این پرسش را ارائه نمی دهید و تنها برای برچست زنی به واژه های “ملی” و ” ملیت” چسبیده اید؟ مگر آقای رضا پهلوی و سلطنت طلبان اختلاف ندارند. مگر همنشینی آقای پهلوی در کنار آقای مهتدی سبب نشد که سلطنت طلبان وی را خائن بنامند؟ مگر جمهوری خواهان درون بیانیه “همگامی” توانسته اند تمام گروه های جمهوری خواه را در کنار خود داشته باشند؟ بهمین دلایل میان حزب دمکرات کردستان ایران و حزب کومله کردستان ایران در مورد همکاری با رضا پهلوی اختلاف است. شوربختانه پراکندگی و اختلاف نظر یکی از ویژه گیهای مخالفین خارج کشور را تشکیل می دهد. در مورد نفوذ اقوام کرد بهتر است منصفانه قضاوت کنیم. کارکرد این احزاب در دوران جنبش زن زندگی آزادی و اعتصابات و تظاهرات متداوم و شمار بالای جان باختگان و اعدامی ها از جمله در پی فراخوان های این احزاب نمایان گردید. حمله سپاه پاسداران به کردستان عراق برای نابود کردن پایگاه های احزاب کرد نیز نشان داد تا چه حد رژیم ملاها از وزنه سیاسی و نفوذ این احزاب در هراسند. به هموطنان کرد و ملیت های دیگر اعتماد کنیم. واژه های ” فدرالیسم” و ” ملیت” به معنی جدایی خواهی نیست.
با سپاس از واکنش به نوشته‌هایم
م- روغنی


■ جناب روغنی گرامی شما به هسته اظهارات من توجه نمی‌کنید که همانا چگونگی رسیدن به خواسته‌هاست. شرکت همه احزاب و شخصیت‌های سکولار دمکرات در یک فضای دمکراتیک و ارائه طرح و برنامه‌هایشان و سپس رای ملت ایران در چنین شرایطی و پس از آگاهی از این برنامه‌ها معیار خواهد بود و هر تصمیمی از بالای سر آنان با تکیه به نیروهای ضد دموکراسی و خارجی غیر قابل قبول است. تعیین تکلیف کردن بدون نظرسنجی دمکراتیک و مشخص نبودن وزن سیاسی و اصرار بر خواسته‌های حداکثری ایجاد جبهه ای فراگیر از دمکراسی خواهان را با بن‌بست رو به رو می‌کند. اتحاد با جریانات غیر دمکراتیک نشانه انحراف برای هر حزب و جریان سیاسی است. حزب کومله و حزب دمکرات کردستان ایران حق جدایی از ایران را برای خود محفوظ می‌دارند. در مورد اختلاف بین حزب کومله و حزب دمکرات کردستان ایران و شرکت حزب کومله در منشور مهسا من تحلیل خاصی دارم که بماند در فرصتی دیگر. خوشحال می‌شدم اگر این گفتگو شرکت کننده بیشتری می‌داشت.
با تشکر از شرکت تان در این گفتگو و با احترام سالاری


■ جناب روغنی گرامی، درود بر شما.
من با کلیت نوشتار شما همسو هستم، اما اگر اشتباه نکرده باشم، در بیانیه‌ی همگامی، زمینه را برای رشد هرچه بیشتر گرایش‌های قوم‌گرایانه یا به اصطلاح فدرالی فراهم شده است، و این با سرشت ملی و فراگیر جنبش کنونی و حتا خط مشی سازمانه جبهه‌ی ملی ناسازگار است. البته این خط، در «حزب چپ» و مسئولان آن نهادینه است، و اگر شکافی در همبستگی ملی کنونی و زروند جنبش پدید نیاورد، هیچ کمکی هم به رشد آن نخواهد کرد.
همچنین، این دیدگاه شما را که «با این حال منصفانه است گفته شود که تاکید بیانیه “همگامی” از جمله بر “تاب‌آوری در مواجهه با نظرات دیگران”، “رعایت موازین حقوق بشری”، “انجام دادخواهی در چارچوب رعایت آیین دادرسی عادلانه و حقوق متهم”، “آزادی، عدالت اجتماعی در کنار توسعه اقتصادی”، توجه به بحران محیط زیست، “دموکراسی و توسعه پایدار” و سرانجام “از میان برداشتن نابرابری و تبعیض اتنیکی و مذهبی” از ویژگی‌های مثبت این همکاری است»، نادرست می‌دانم زیرا متن این بیانیه، جز تکرار گاه بیهودهِ شعارهای بیش از سد ساله جهانی چیزی نیست، بی‌آنکه راه و ابزاری برای آن نشان داده شود. من در این بیانیه و سخنان اعضای آن، چیزی جز بدترین شکل سکتاریسم نمی‌بینم.
پیروز باشیم، بهرام خراسانی نوزدهم فروردین ۱۴۰۲


■ جناب سالاری گرامی، درود بر شما.
من یادداشت شما بر این گفتارنامه را دقیق، هوشمندانه و درست میدانم، و کاملاً با آن همسو هستم. شاد و پایدار باشید.
پیروز باشیم، بهرام خراسانی نوزدهم فروردین ۱۴۰۲


■ آقای خراسانی عزیز ممنون از توجه شما یادداشت‌های من بیش از آنکه یک جوابیه به اظهارات آقای روغنی باشد نقد یک دیدگاه مشخص است به مسئله اقوام ایرانی و وکلای خودخوانده. چطور می‌شود به حزب و سازمانی اعتماد کرد که اعتقاد دارد: “با احتمال روی‎دادن خیزشی مردمی، ایجاد پناهگاهی امن و منطقه‎ی پرواز ممنوع در کردستان ایران حداقل می‎تواند برای سازماندهی نیروها با هدف سرنگونی رژیم و بنیان‎نهادن ایرانی فدرال و دمکراتیک یاری‎دهنده باشد.”
او خاطرنشان می‎کند که چنین مدلی به صورت موفقیت‎آمیز کردهای عراق را از ژینوساید در امان داشته و این توانایی را به آنها بخشیده است که یک سیستم منطقه‎ای پلورال و موفق در منطقه بنیان نهند. یکی از علت‌های اختلاف حزب حزب کومله با حزب دمکرات کردستان ایران همین جا است آقای مهتدی در یک مصاحبه مخالفت خود را با دخالت خارجی در ایران صریحا ابراز کرد. جا دارد که این نکته جا مانده را هم اضافه کنم: فکر می‌کنم اگر حزب کومله خود را از چهار چوب تنگ مسئله قومی خلاص کند می‌تواند به یک حزب مقتدر سراسری تبدیل شود. شاید یک حزب سوسیال دمکرات واقعی در ایران. به طور قطع روشنفکران کردستان و سایر نقاط ایران از این امر استقبال خواهند کرد. اگر اشتباه نکنم این درایت در آقای مهتدی است.
با درود فراوان و با احترام سالاری


■ جناب سالاری گرامی. من به بخش دوم یادداشت شما توجه نکرده بودم که البته سخن بجایی است. من در چندسال گذشته گرایش‌های قوم‌گرایی را نه تنها در حزب‌های کردی که در پان ترکیست‌ها نیز در حد آگاهی و توان خود پیگیری کرده‌ام که یافته‌هایم بسیار تأسف‌بار است. این رهبران به گفته شما خودخوانده، بیشتر درپی پرورش «پیشمرگه»ی ناآگاه و گوش به فرمان هستند تا کنشگر آگاه و اندیشمند، و در این راه با پایین نگهداشتن سطح فکر پیروان خود، به آینده مردم کرد خیانت میکنند. اما بدتر از خود این رهبران خودخوانده و البته کهنه‌اندیش و سنتی و حزب‌های کردی، گروه‌های چپ هستند که به بهانه‌ی وفادارای به تز کهنه و بی‌معنای حق تعیین سرنوشت که حتی در صورت درستی هم زمان آن به سر رسیده و در خود شوروی هم فاجعه‌بار بوده است، کردها و دیگر گروه‌های قومی را گمراه، جهل آنها را جاودان، و آنها را اندیشه‌ی مدرن دوز می‌سازند. دوستان مردم باید کمک کنند تا مردم کرد از گرایش‌های کهنه‌ی قبیله‌ای دور سازند و به مدرنیسم نزدیک شوند. افسانه‌ی رأی ندادن کردها در رفراندوم جمهوری اسلامی را من نمی‌دانم تا چه اندازه درست یا نادرست است. اما بالا بودن سطح فرهنگ مردسالاری و رفتارهای همانند در کردستان نسبت به دیگر استان‌ها برکسی پوشیده نیست. رهبران کرد و چپ‌ها باید این کاستی‌ها را جبران کنند. خوشبختانه چنین می‌نماید که به ویژه پس از رویدادهای انقلاب ملی کنونی، مردم عادی کرد کمتر به سخن رهبران حزب‌های کردی توجه می‌کنند، اما پان ترکها با دل بستن بیجا به ترکیه و برداشت ذهنی و تخیلی از پیشرفت‌های ترکیه و نیز جمهوری آذربایجان، همچنان در خام اندیشی‌های فرقه دموکرات اسیر هستند و گروه‌های چپ نیز به این کمبود دامن می‌زنند. اینکه نوشته‌اید “چطور می‌شود به حزب و سازمانی اعتماد کرد که اعتقاد دارد: “با احتمال روی‎دادن خیزشی مردمی، ایجاد پناهگاهی امن و منطقه‎ی پرواز ممنوع در کردستان ایران حداقل می‎تواند برای سازماندهی نیروها با هدف سرنگونی رژیم و بنیان‎نهادن ایرانی فدرال و دمکراتیک یاری‎دهنده باشد.”، درست تکرار همان برداشتهای نادرست درگیریهای کردستان و پی آمدهای آن است. رویدادهایی که به گمان من، چهار جلد کتاب نگاه از درون به جنبش چپ نوشته حمید شوکت و برخی خاطرات دیگر، ژرفای بخشی از آن تراژدی را به خوبی نشان داده است. درباره‌ی آقای مهتدی هم که نوشته‌اید، به نظر من او از همه رهبران کرد آگاهتر و روشن‌تر و منظقی‌تر است. اما اینکه تا چه اندازه در همکاری با دیگر نیروهای اپوزیسیون درست‌پیمان است، نمی‌دانم. از اینکه درازنویسی کردم پوزش می‌خواهم و نمی‌دانم تا چه اندازه سخن شما را درست فهمیده‌ام و یا شتابزدگی کرده‌ام. خرسند می‌شوم راهنمایی بفرمایید.
پیروز باشیم. بهرام خراسانی



■ آقای خراسانی عزیز کاملا درست توضیح داده اید و همه نگرانی من در فردای سقوط رژیم اسلامی و یا خلا قدرت در همین است که سلاح بدستان نا آگاه و شارژ شده از تعصب قومی در آن مناطق به جای مردم حرف آخر را بزنند. و اضافه بر آن جنگ قدرت بین احزاب قومی دوباره تکرار شود. به همین دلیل پیشنهاد سراسری شدن حزب کوله را در یادداشت قبلی قید کردم. شاید شرکت حزب کومله در منشور مهسا نشانی از این پتانسیل باشد و یا ایجاد تعادلی در رابطه با اتحاد با سایر احزاب کردی و اینکه احتمالا می‌داند که همپیمانی با جریانی که مجاهدین خلق را در کنار خود می‌بیند و چشم به دخالت قدرتهای بیگانه برای رسیدن به اهداف خود را دارد نمیتواند خالی از ریسک باشد. نبود چنین دوراندیشی خطری ست نه تنها برای آن حزب و جریان سیاسی که همچنین برای شهروندان کرد. جریان چپ ایران متاسفانه هنوز چیزی برای عرضه کردن ندارد و بسیاری هنوز در تله منسوخ حق تعیین سرنوشت دست و پا می‌زنند. باشد که به خود آیند و در این کارزار وزنه‌ای شوند.
با تشکر از توجه شما و با احترام سالاری


■ جناب سالاری و دیگر دوستان گرامی. درود بر شما. در پیوند با این نوشتار آقای روغنی و گفتمان قوم و قوم‌گرایی که این روزها بازار آن داغ است، چنانچه به کتاب «نژاد، قوم و ملت در ایران» دسترسی داشته باشید، خواندن آن را نیز در کنار کتاب‌های حمید شوکت به همه پیشنهاد می‌کنم. البته زیره به کرمان می‌برم.
بهرام خراسانی