ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Thu, 12.01.2023, 10:01
جعبه‌های سیاه برای اشتراک عمل سیاسی

حسین جرجانی

من هر روز، گاهی هم روزی چندبار، به سایت ایران امروز، و چند سایت دیگر سری می‌زنم. البته خواندن خبرها و مقالات برایم جالب است. اما از خواندن نظرهایی که خوانندگان می‌نویسند، و جواب‌هایی که دیگر خوانندگان و یا نویسندگان مقالات می‌دهند، بیش‌تر می‌آموزم. به‌هرجهت، هر خواننده‌ای ممکن است زوایایی از مقاله را دیده باشد که من در خوانش اول از درک آن غافل مانده باشم. در نتیجه، گفت‌وگوهای دیگران باعث روشن شدن موضوعات برای من می‌شود. بنابراین جا دارد که از گردانندگان این سایت‌ها و نویسندگان و نظردهندگان سپاس‌گزاری کنم.

این روزها تعداد مقالات در مورد تحولات جاری ایران فراوان است، و غالبن تعداد زیادی از خوانندگان هم برای هر مقاله نظرنویسی می‌کنند، که بسیار روشن‌کننده است. با این حال، بسیاری از اوقات دو نکته به نظرم می‌رسد که مطرح کردن آن‌ها را لازم می‌بینم:

(۱) نویسندگان و نظرنویسان راجع به موضوعات مختلفی گفت‌و‌گو می‌کنند، یا به عبارت دیگر، متنافر حرف می‌زنند.
(۲) علاوه بر آن، نه تنها راجع به موضوعات مختلف گفت‌و‌گو می‌کنند، بلکه حتی در سطوح مختلف گفت‌و‌گو می‌کنند.

این چنین گفت‌و‌گوهایی مرا به یاد چند مدل علمی که در رشته‌های مختلف استفاده می‌شود، انداخت. در پی توضیح این مدل‌ها نیستم. اما اگر کسی مایل بود که بداند از کدام مبانی تئوریک استفاده کرده‌ام، میتواند به پانویس ۱ تا ۳ نگاه کند تا کلیدواژه‌ را ببیند. در این نوشتار تنها به نکته (۱)، یعنی متنافر حرف زدن نویسندگان و نظرنویسان می‌پردازم. اگر احتیاجی بود، که امیدوارم نباشد، در نوشتار دیگری به نکته (۲) خواهم پرداخت.

جعبه‌های سیاه

واضح است که مسیر حرکت از وضعیت کنونی، که از آن راضی نیستیم، به وضعیت آینده، که امیدواریم به‌تر باشد، شامل تعداد زیادی روند است. این روندها چنان در هم پیچیده هستند که شناسایی اثرات جمعی آن‌ها دشوار است. یک فرد هم ممکن است نتواند جای‌گاه خود را در این مسیر به راحتی ببیند. برای ساده کردن بحث در باره این مسیر پیچیده، می‌توان از مدل اطاقکی (compartmental models) استفاده کرد. یک مثال ساده در مدل پیش‌نهادی زیر می‌آید.

به کار بردن واژه “مدل”، خود گواهی آن است که این تصویر، شکلی “ساده شده” از واقعیت است و نمی‌تواند پیچیدگی‌های واقعی را نشان بدهد. وظیفه یک مدل آن است که به مانند ابزاری، ما را به فهم واقعیت نزدیک‌تر کند. در این مدل پیش‌نهادی، من چند اطاقک را به عنوان مراحلی از مسیر وضعیت کنونی به وضعیت آینده ترسیم کرده‌ام. این پیش‌نهاد را به سادگی می‌توان تغییر داد و تعداد جعبه‌های سیاه را کم یا زیاد کرد، یا نام آن‌ها عوض کرد. ممکن است کسی هم مایل باشد که تعداد و جای‌گاه پیکان‌ها را عوض کند و یا آن‌ها را نام‌گذاری کند.

در این تصویر، هر اطاقک را مانند یک جعبه سیاه ترسیم کرده‌ام تا بگویم که هر آن‌چه را که در یک مرحله (درون یک جعبه سیاه) اتفاق می‌افتد، می‌توان جداگانه مورد بحث‌های مفصل قرار داد. اما، اگر در مورد روند کلی، میزانی از یک توافقی کلی وجود نداشه باشد، بحث در باره جزئیات ممکن است کم‌فایده باشد.

به نظر می‌رسد که علت گفت‌وگوی متنافر بین نویسندگان و نظرنویسان به این برمی‌گردد که افراد مختلف راجع به جعبه‌های سیاه مختلفی نظر می‌دهند. اگر کسی از نگرانی خود راجع به “وضعیت کنونی = جعبه سیاه ۱” بگوید و فرد دیگری که نگران “وضعیت آینده = جعبه سیاه ۵” است، پاسخی بدهد، گفت‌وگوی این دو، متنافر خواهد شد. مثالی که به فراوانی دیده می‌شود آن است که فردی از شرایط مورد نظرش برای “وضعیت آینده = جعبه سیاه ۵”، (مانند جمهوری، تمامیت ارضی، حقوق بشر، جدایی دین از دولت، و غیره) حرف می‌زند و فرد دیگری با آوردن مثال‌هایی از “وضعیت کنونی = جعبه سیاه ۱” (مانند ستم‌های مزمن و دوگانه به گروه‌های مختلف زبانی/ملی) پاسخ‌گویی می‌کند. در چنین حالتی، بحث‌های مربوط به یک جعبه سیاه، ناتمام مانده و به یک بحث ناتمام دیگر که مربوط به جعبه سیاه دیگری است، کشانده می‌شود. 

بنابراین پیش‌نهاد می‌کنم که نویسندگان و نظرنویسان سعی کنند گفت‌و‌گوهای خود، راجع به نگرانی‌های مختلف (جعبه سیاه‌های مختلف) را، از هم تفکیک کنند. از آن به‌تر آن است که گفت‌وگویی جمعی برای توافق بر سر تعداد و موضوع جعبه‌های سیاه صورت گیرد تا زمینه‌های مشخص‌تری برای گفت‌و‌گو و اشتراک عمل سیاسی فراهم آید.

در مدل‌های اطاقکی، وضعیت هر اطاقک به وضعیت اطاقک‌های پیش از خود بستگی دارد. جالب آن که می‌توان نشان داد گاهی تغییراتی در یک اطاقک، به وجود آمدن وضعیتی خاص در یکی از اطاقک‌های بعدی را غیرممکن می‌کند. و یا به وجود آمدن وضعیتی خاص (و مطلوب) در یک اطاقک با تغییری کوچک در یکی از دیگر اطاقک‌ها به دست می‌آید. اجازه بدهید یک مثالی را مطرح کنم.

من بیش از هر چیزی نگران جعبه سیاه ۴ (مجلس موسسان) هستم. زَیرا تعداد، مشخصات و ترکیب افرادی که به مجلس موسسان راه می‌یابند، تعیین کننده ساختار قدرت در آینده و میزان دموکراتیک بودن حرکت‌های آینده است. هر فردی که عملی انجام می‌دهد، مقاله‌ای می‌نویسد، یا کلامی بر زبان جاری می‌کند من از خود می‌پرسم که اگر این فرد به مجلس موسسان برسد، چه آینده‌ای را برای ایران رقم خواهد زد؟ تصور من این است که علاوه بر من، افراد بسیار زیاد دیگری هم نگران ساختار قدرت در آینده و میزان دموکراتیک بودن آن هستند. اگر تضمین‌هایی باشد مبنی بر این که حقوق دموکراتیک افراد و گروه‌ها  در “وضعیت آینده = جعبه سیاه ۵” رعایت خواهد شد، دست یافتن به توافقی در مورد “تغییر رژیم = جعبه سیاه ۲”  ممکن است ساده‌تر شود. امید این است که با رعایت مدلی شبیه به مدل بالا،  نیل به وضعیت مطلوب، دست‌یافتنی‌تر شود.

(لطفن پانویس ۴ را هم نگاه کنید.)

۱۴۰۱۱۰۲۲ - 20230112

——————————————-
پانویس‌ها:

۱- مدل‌های اطاقکی
در بحث مربوط به سیستم‌های دینامیک (dynamic systems) می‌توان از گروهی از مدل‌ها به نام مدل‌های اطاقکی (compartmental models) استفاده کرد. در فارسی این مدل‌ها را مدل‌های بخشی می‌نامند، ولی من نام اطاقکی یا حجره‌ای را ترجیح می‌دهم. در چنین مدل‌هایی  “وضعیت/حالت” در یک مرحله به “وضعیت/حالت” در مرحله پیش بستگی دارد. بعید می‌دانم که کسی مهندسی خوانده باشد و با چنین مدل‌هایی کارنکرده باشد. هر جایی که کنترل جریان (flow control) در کار است، هر جایی که تولید صنعتی یا کارگاهی (shop flow) در جریان است، چنین مدل‌هایی استفاده می‌شوند. بعید می‌دانم که کسی با بیوشیمی برخورد کرده باشد و چنین مدل‌هایی را ندیده باشد. در هر سیستم بیوشیمیایی که یک سوبسترات (substrate) با آنزیمی (enzyme) به سوبسترات دیگری تبدیل می‌شود، مدل‌های اطاقکی را می‌توان دید. هر کس که بعد از سپتامبر ۲۰۰۱ در فرودگاهی، مجبور بوده که برای تعویض هواپیما، از یک ترمینال به ترمینال دیگر برود، مدل‌های اطاقکی را در صف‌های طولانی کنترل‌های امنیتی حس کرده است. هر کس که در مکدونالد همبرگر سفارش داده باشد، با کارکرد مدل‌های اطاقکی برخورد کرده است.

۲ - زنجیره‌های مارکوفی
مدل‌های اطاقکی را می‌توان با روش‌های دترمینیستی ریاضی بررسی کرد. اما استفاده از روش‌های احتمالاتی (probabilistic) (و حتی تصادفی = stoachastic) بسیار رایج است. با استفاده از یک ماتریکس مارکوفی (Markov matrix) (که به نام‌های بسیار دیگری هم خوانده می‌شود، مخصوصن probability transition matrix یا transition matrix) می‌توان نشان داد که “وضعیت/حالت” یک سیستم در طی مراحل گوناگون چه تغییراتی می‌کند، و حتی می‌توان تا حدودی “وضعیت/حالت” آینده را پیش‌بینی کرد. گاهی اوقات برای دست‌یافتن به یک “وضعیت/حالت” در یک مرحله باید تغییری را، که شاید بزرگ هم نباشد، در چندین مرحله قبل ایجاد کرد.

۳ - تحلیل استدلال
یکی از موارد استفاده از مدل‌های اطاقکی در تحلیل‌ استدلال (argumentation analysis) است. برای اطلاعات بیش‌تر در این زمینه از کلیدواژه‌های تحلیل استدلال، استنتاج به بهترین توضیح (inference to the best explanation) و استدلال پیش‌قیاسی (abductive reasoning) برای جست‌و‌جو استفاده کنید. مطمئن نیستم که “پیش‌قیاسی” بهترین معادل برای “abductive” باشد. اما آن را برای استفاده موقت پیش‌نهاد می‌کنم. کسانی که با هوش مصنوعی (Artificial Intelligence) و یا روش‌های آماری که در زمینه‌های داده‌های بزرگ (big data) و یادگیری عمیق (deep learning) کار می‌کنند با روش‌ها نزدیک به تحلیل استدلال آشنایی دارند.

۴ – هدف این نوشتار ارائه یک مفهوم (concept) یا یک مدل بود. بنابراین سعی کردم تا آن جایی که ممکن است از ابراز نظرِ خودم در موارد موضوعی، که به بحث‌های درون جعبه‌های سیاه مختلف مربوط می‌شوند، خودداری کنم. هم‌چنین سعی کردم از مطرح کردن مثال، تا آن جا که امکان داشت، خودداری کنم. اگر “مدل اطاقکی” در بحث‌های مربوط به گذار از “وضیعت کنونی” به “وضعیت آینده” مورد توجه قرار گرفت، من هم می‌توانم مثال‌هایی را که نظرات موضوعی خودم را منعکس می‌کند، در میان بگذارم.



نظر خوانندگان:


■ درود بر آقای جرجانی! نکاتی را که اشاره کرده‌اید، دقیقا در کشمکشهای قلمی و گفتاری گرایش‌های مختلف آشکار هستند. پیشنهاد شما نیز در خصوص بحث کردن در باره «موضوع واحد» و سپس مرحله به مرحله جلو رفتن، حرفی عقلانیست. ولیکن مشکل از اینجا ریشه می‌گیرد که ما با واقعیّت‌های سیّال و به غایت درهم‌تنیده به همراه کنش‌ها و واکنش‌های غافل‌گیر کننده روبرو هستیم. به عبارت بهتر؛ ما با وضعیّتی روبروییم که هر لحظه به اشکال مختلف پدیدار می‌شود. من اکثر اوقات به محل‌هایی که ساختمان‌سازی می‌کنند می‌روم و با دقّت خاصّی تماشا می‌کنم و حتّا بعضی مواقع به داخل آنها سرک می‌کشم و بعد از اینکه تکمیل شدند، باز می‌روم و از نزدیک آنها را تماشا می‌کنم از بهر برآوردهای خاصّ دیدگاهی و فکری و تجربی خودم. ما [در معنای وسیع ایرانیان و بالاخص کنشگران] می‌توانیم گام به گام به واقعیّت‌پذیر کردن حدّ نصابی از وضعیّت معقول مناسبات جامعه و حکومت گام برداریم؛ به شرطی که آزادی ایران و مردمش در کلیّت جغرافیایی آن، محور فعالیّت مشترک باشد.
بحث رویارویی با اقتدار فقاهتی-الهی یا از طریق حرکتی قهر آمیز – از سوی خود مردم یا از سوی نیروهای خارجی یا به کمک مردم و نیروهای خارجی- امکانپذیر خواهد شد یا اینکه از طریق مسالمت‌آمیز؛ آنهم با تسلیم شدن زمامداران حکومت فقاهتی-الهی در برابر اراده و خواست و آرزوی مردم – چه داخل نشین، چه خارج نشین. اگر حالت اول اتّفاق بیفتد، معلوم نیست عواقبش چه خواهند بود. امّا اگر حالت دوم – که من آرزو میکنم بشه؛ ولی آن را با توجّه به شرایط و عملکردهای سیستم الهی، بعید میدانم به دلیل بیماری قدرتپرستی و منفعت طلبی و اشتهای خونریزی حکّام- اتّفاق بیفتد؛ آنگاه میتوان با طمانینه و هوشیاری و بیداری و گشوده فکری و مسئولیّت به امکان برپایی مجلس موسسانی که واقعا برگزیده مردم ایران در کلیّتش باشد، امیدوار بود. خواه ناخواه تا زمانی که این دو اهرم حاد و داغ [حالت اول و حالت دوم] در کشاکش و سیّالیّت رفتاری و گفتاری و کرداری نسبت به همدیگر هستند، رویدادها و تنشهای غافلگیر کننده میتوانند سمت و سوی بسیاری از احتمالات و گمانه زنیها را نسبت به اکنون و آینده ایران تحت شعاع قرار دهند. مهمترین نکته عاجل و بایسته و بسیار کلیدی اینست که فعلا ماشین قتل و کشتار و شکنجه و اعدام و تجاوز حکومت فقاهتی را به هر وسیله ای که ممکن است از کار بیندازیم. اگر این شیوه های خونریزی و سرکوبهای وحشتناک و اعدامها و تجاوزات ددخویانه زمامداران فقاهتی با تکیّه به سپاه معاندین جبّارش ادامه پیدا کند، من میتوانم آن روزی را – که امیدوارم هرگز و هیچوقت اتّفاق نیفتد- در مخیله ام تصوّر کنم که جمعیّت ایران از هشتاد میلیون به هشت میلیون کاسته شود!؛ یعنی کشتاری به راه خواهد افتاد که هیچ پیروزمندی از آن بیرون نخواهد آمد؛ سوای دریایی از لاشه ها. ایرانیان و فرزندانشان؛ منهای آن بخش از ذینفعان حکومتی، واقعا خسته و بیزارند از این حکومت کشتار و بی مزه و آلوده به مزخرفات الهی و به شدّت ضدّ زندگی و آزادی.
شاد زی و دیر زی! فرامرز حیدریان


■ فرامرز حیدریان گرامی.
گفت‌وگوی ما دو نفر، مثال بسیار خوبی از یک گفت‌وگوی متنافر است. “من از بهر جعبه سیاه ۵ در اضطرابم، تو از جعبه سیاه ۱ می‌گویی جوابم”. نویسندگان و نظرنویسان ما به اندازه کافی راجع به “وضعیت کنونی = جعبه سیاه ۱” گفت‌وگو کرده‌اند، و خیلی وقت هم هست که راجع به چنین موضوعاتی توافق وجود دارد. به طور خلاصه، شهروندان ایران از “وضعیت کنونی= جعبه سیاه ۱” ناراضی هستند. با این حال هنوز هم راجع به امری که در مورد آن توافق داریم گفت‌و‌گو می‌شود. و این چهره غالب گفت‌و‌گوهاست. نگاهی به تیتر مقاله‌ها و اخبار در همین سایت ایران امروز (و در هر سایت دیگری) هم همین را می‌گوید که در مورد “وضعیت کنونی = جعبه سیاه ۱” هم زیاد نوشته می‌شود و هم توافق وجود دارد. به مثال‌های زیر که همین الان در سایت ایران امروز دید می‌شوند نگاه کنید:
مقاله‌ها:
محمود سریع‌القلم: ایران در تفاهمِ جدیدِ آمریکا و چین
پرویز هدایی: فاشیسم اسلامی با تجاوز به زنان به دنبال چیست؟
محسن رنانی: هیچ‌چیز در کشور سر جایش نیست
مهرداد حسامی: دهه‌‌هشتادی‌ها چه می‌گویند و چه می‌خواهند؟
محسن رنانی: اذان به‌وقت دروغ
اخبار
مجوز مازوت‌سوزی در بالاترین سطوح حاکمیت
لغو تحریم‌‌های اینترنتی برای ایرانیان به چه معنی است؟
بیانیه نهضت آزادی ایران در اعتراض به بازداشت‌ها و اعدام‌ها
بیانیه درباره حضور لباس شخصی‌ها در مدارس
حکومت نیمی از استان‌های ایران را تعطیل کرد
زمستان سخت بی‌سرپناه‌ها در تهران
چرا ایران از کریدورهای مهم جهانی کنار گذاشته شد؟
اگر اثبات خرابی‌های “وضعیت کنونی= جعبه سیاه ۱” موثر بود، جمهوری اسلامی ایران خیلی وقت پیش رخت بربسته بود. “سخن گفتن از وضعیت کنونی کافی است”. گفت‌و‌گوی بیش‌تر راجع به چشم‌انداز روشن “وضعیت آینده = جعبه سیاه ۵” ضروری‌تر است.
با احترام - حسین جرجانی


■ درود بر آقای جرجانی گرامی!
اگر مقاله اخیر مرا خوانده باشید، گفته‌ام که «هیچ معیاری، قبل از تجربه به دست نمیاید». همجنین گفته ام که «آینده، بستر امکانهای محتمل است». یعنی چه؟. ایرانیان و بویژه طیف کنشگران عرصه سیاست به دلیل تجربه تلخ فاجعه انقلاب اسلامی و نیش زهر آلودی که از این رویداد فلاکتبار و خانمانسوز با گوشت و پوست و خون خودشان تجربه کرده‌اند و همچنان در چرخدنده های کُشنده آن، عذابها و تلفات جانی می‌دهند، طبیعتا نسبت به چگونگی وضعیّت آینده پس از خلع و عزل حکومت فقاهتی، تردید و هراس و نگرانیهای زیاد دارند. به دلیل آنکه، آینده، دامنه مجهولات است، نباید از غافلگیر شدن‌ها یا مسائل حاد، وحشت داشت؛ زیرا هر گونه ترسی، ما را از گام برداشتن به سوی مجهولات واپس میراند.
اتّفاقا مجهول بودن آینده باید تمام نیروهایی را که خواهان خلع و عزل اقتدار فقاهتی هستند به همدیگر نزدیک و همبسته و همعزم و همسو کند از بهر آزادی و زندگی شرافتمند برای مردم ایران در کلیّتشان. همبسته شدن کنشگران عرصه سیاست، - مهم نیست به چه چیزهایی معتقدند؛ زیرا اعتقادات را می‌توان سنجشگری کرد - باید آنها را در دلاور بودن برای آزمودن استعدادها و هنرها و دانشها و تجربیات و کاراکتر فردی خودشان بیانگیزاند. آینده را نمی‌توان دانست.
هیچکس از آینده، دانش قطعی ندارد. آینده از برآیندهای اکنونِ لحظه به لحظه در گستره تاریکی مجهولات است؛ اکنون عین نور چراغ قوّه است که با حرکت انسان به تاریکی می تابد و مخمل تاریکی را میشکافد و به پیش می‌رود. انسان، هیچگاه نخواهد توانست بر آینده تاریک چیره شود و آن را تحت سیطره درآورد. آینده، مجهول و رازآمیز می‌ماند به ابدیّت هستی.
پرسش من از شما و احتمالا دیگرانی که ممکن است مثل شما فکر کنند، اینست که مگر وقتی رستم به هفتخوان تاریکی‌ها می‌رفت، می‌دانست که چه چیزهایی او را غافل خواهند کرد؟ وقتی پرندگان عطّار به جستجوی سیمرغ بودند، می‌دانستند که در هفت وادی، چه چیزهایی در انتظار آنهاست؟ مگر نخستین انسانهایی که به کشف قطب جنوب و صعود بر قلّه اورست کوشیدند، می‌دانستند که چه چیزی در انتظار آنها خواهد بود؟ مهم، خواست و آرزو و یقین به خویشتن است که ما را در آزمودن و کشف و شناخت آنچه هستیم، توانمند می‌کند. نمی‌توان منتظر شد تا طیفی از ایده‌آل‌ترین انسانها و گرایشها و فراکسیون‌ها به گردهم آیند، تا مثلا مردم به آنها تمایل قطعی داشته باشند و انتخابشان کنند. چنین چیزی در هیچ جامعه‌ای تا کنون اتّفاق نیفتاده است.
البته در خصوص جعبه‌های سیاه می‌توان مفصّل نوشت. فقط زمانی می‌توان وضعیّت آینده را تا اندازه‌ای واقع‌بینانه ارزیابی و محاسبه کرد که زمامداران ولایت فقاهتی به اراده و خواست و آرزوی مردم ایران گردن نهند و آماده باشند که انتخابات آزاد برگزار شود و سپس تمام مردم ایران - چه داخل نشین، چه خارج‌نشین - در انتحابات شرکت کنند و نمایندگان خودشان را برای برپایی مجلس موسسان برگزینند. ولیکن شواهد فعلا نشان می‌دهند که آخوندها و اعوان و انصارشان حاضر نیستند معقولانه از اریکه قدرت افسارگسیخته و فعّال بودن گیوتین اقتلویی، میلیمتری واپس نشینند؛ ولو کلّ ایران و مردمش یک شبه به همراه مقتدرین از روی کره زمین محو شود.
آینده با توجّه به شرایط دم دست و واقعیّتهای تلخ و خونبار میهن، فعلا نامعلوم است حتّا برای طیف حاکمین خونریز. من امّا برغم تمام دلهره‌ای که واقعیّت‌ها مستوجب آن هستند، همچنان بر این اندیشه‌ام که می‌توان از پس حکومت فقاهتی برآمد؛ به شرطی که گرایش‌ها و نحله‌ها و سازمان‌ها و گروهها و غیره و ذالک؛ «آزادی و سرفرازی ایران و مردمش را در جامعیّت وجودی»، فراتر از اعتقادات و امتیازها و سائقه قدرتگرایی و جاه طلبیهای فردی و گروهی بدانند و با صمیمت و رادمنشی و پهلوانی به سوی همدیگر برای «آزادی ایران و مردمش» گام بردارند.
شاد زی و دیر زی! فرامرز حیدریان