ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sun, 20.11.2022, 13:26
قانون و حقّ جایگزینی

فرامرز حیدریان

«ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز ...... این تیزی سنان شما نیز بگذرد
چون دادِ عادلان به جهان در، بقا نکرد ...... بیداد ظالمان شما نیز بگذرد
در مملکت چو غرّش شیران گذشت و رفت ...... این عوعو سگان شما نیز بگذرد
آن کس که اسب داشت غبارش فرونشست ...... گَردِ سُم خران شما نیز بگذرد
زین کاروانسرای، بسی کاروان گذشت ...... ناچار کاروان شما نیز بگذرد
این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید ...... نوبت زناکسان شما نیز بگذرد»
(سیف فرغانی)

قوانین و قانون‌گزاری از پیامدهای باهم‌اندیشی بر شالوده خرد اندیشنده و رایزنی نمایندگان برگزیده مردم در طیف رنگارنگ گرایش‌های فکری متفاوت و رنگین کمانی آنهاست که در سمت و سوی نگاهبانی و کاربست اجرایی حقوق فردی و جمعی عبارت‌بندی می‌شوند. حقانیّت اجرایی قوانین کشوری نباید هرگز از حقیقت‌های کلیشه‌ای و نصّی و الهی و ایدئولوژیکی نشات بگیرد؛ زیرا آنانی که مُدّعی و مُبارز حقیقت‌های خودپنداشتی از الهی‌اش گرفته تا ایدئولوژیکی‌اش هستند، ابدا خللی در نصوص حقیقت‌های خود نمی‌‌بینند که بخواهند به بازاندیشی و اصلاح و گسترش و فسخ و ابطال آنها از بهر بهبود مُناسبات اجتماعی و باهمزیستی تلاش کنند.  قوانینی را که خرد اندیشنده و گشوده فکر می‌آفریند، قوانینی هستند که به تجربیات بیواسطه مردم و شعور و فهم و دانش انسانها و فرهنگ باهمستان تکیه دارند. در نتیجه، حقّانیّت دارند.

قانونگزار در خصوص قوانینی که عبارتبندی می‌کند، احساس مسئولیّت فردی و جمعی را برای حفظ شیرازه باهمستان و تنظیم مناسبات انسانی در مدّ نظر دارد. به همین دلیل نیز قوانین ابلاغی، امکانهای انعطاف‌پذیری و حکِّ و اصلاح را به ذات خود دارند؛ زیرا قانون‌گزار بر حسب پیامدهای اجرایی قوانین، امکان آن را دارد که در عبارت‌بندی کردن قوانین، بارها و بارها تجدیدنظر کند.

امّا آنانی که مُبارز هل من یزیدی حقایق نصّی هستند، هیچگاه مُعضلی خانمانسوز در نصوص ازلی-ابدی اعتقادات خود تمییز و تشخیص نمی‌‌دهند که بخواهند در صدد فسخ و تلطیف و حکّ و اصلاح آنها برآیند. مُجریان و متولّیان حقایق نصّی بر این عقیده منجمد و بی مغز فرو ماسیده‌اند که فقط مردم و جامعه موظّفند رفتار و گفتار و اندیشیدن و شیوه زندگی فردی خود را با تمام ابعاد نصوص مُتعیّن شده، همسو و هم‌تراز کنند؛ ولو کاربست قیراطی نصوص به قیمت لت و پار شدن و نابودی اجتماع و فرهنگ و مردم تمام شود. حقیقت نصّی، چون و چرا پذیر نیست و ضامن اجرایی‌اش در تمام جنبه‌های زندگی اجتماعی فقط می‌تواند «گیوتین اقتلویی» باشد همچون حاکمیّت اخانید. «احکام حقایق نصّی» به «مشروعیّت (religiöse Vorschriften) که بر شکافته از شرع اعتقادی اخانید و فقها و محدّثین» است، تکیه می‌کند و هرگز با «حقّانیّت (legitimacy/Legitimität/Rechtmäßigkeit)» که به شعور و خرد و فهم و نیروی رایزنی مردم تکیه می‌کند، سنخیّت معنایی و اجرایی ندارد و به شدّت در خصومت و تضاد با آن است؛ زیرا «شرع»، انسانها را «عوام کالانعام» و «صغیر» می‌داند.

آنانی که ادّعای «اصلاحات در حیطه مرام خشونتی و تشنه خونریزی حاکمیّت ولایت فقیه» را شبانه روز در بوق و کرّنا می‌دمند و به ضریح پوسیده جهالت آنها، دخیل می‌بندند، اگر به راستی ارزنی شعور و فهم فردی دارند، شرافتمندانه توضیح دهند که «حقیقت» را چگونه می‌توان اصلاح کرد؟ آیا آنچه ادّعای «کمال محض» می‌کند، هرگز نقصانی هم دارد که به ترمیم و حکّ و اصلاح محتاج باشد؟ دم و دستگاه حکومتگران خونریز و استبدادی اخانید از نخستین ایّام غصب قدرت تا همین ثانیه‌های گذرا برای توجیه تمام جنایتهایی که تا کنون مرتکب شده است، فقط به «نصوص الهی» استناد کرده و هرگز و هیچگاه نیز مسئولیّت جنایتهایی را که با قصد و هدفمند اجرا کرده است به عهده نگرفته و پاسخگو نبوده است.

زندگی، پدیده‌ای پویا و مدام در حال چهره‌پذیری رنگارنگ می‌باشد. آنچه ملزم است که تغییر کند و همپا و هم‌آواز با زندگی شود، حقیقتهای خودپنداشته می‌باشند؛ نه برعکس. مردم ایران و نسل جوان امروز، برای حقایق نصّی که زندگی آنها را از زادروز تا مرگروزشان، با باری از تلخی‌ها و مصیبت‌های عذاب‌آور و مملوّ از شکنجه و مشقّت‌های هولناک تلنبار کرده‌اند و حتّا هول و وحشت پس از مرگ را تا سر حدّ جنون مالیخولیایی در کوی و برزن تحمیل و تلقین می‌کنند، هیچ ارزش و اعتباری قائل نیستند و باید بالفور منسوخ شوند.

نیاز جامعه و مردم و نسل جوان امروز ایران، نیاز مبرم به «باهم‌اندیشی و آفرینش باهمستانی» است برای تک تک آحّاد مردم از بهر خوشزیستی و شادمانی و پیشرفت و آبادانی و آرامش روح و روان و رقص و عاشقی و عشق ورزی و شور و حال آوازخوانی. برای واقعیّت پذیر کردن آرزوها و آرمانها و خواسته‌های به حقّ،  بایسته و شایسته است که از عُل و زنجیرهای حقایق نصّی و الهی و ایدئولوژیکی و امثالهم گسست و آنها را منسوخ اعلام کرد تا بتوان به گستره «قانون و حقّ جایگزینی» با گشوده فکری و آگاهی و مسئولیّتهای فردی گام نهاد.

تا زمانی که در جامعه ایرانی، «حقیقت‌های نصّی» با تکیه به شمشیر خونریز بر اریکه قدرت ناحقّ تکیه زده‌اند، دوام و استمرار ولایت و سلطه خبیث ترین جنایتکاران امکانپذیر خواهد بود. «ایده دمُکراسی» به رنگ و بوی فرهنگ باهمستان مردم هر کشوری، زمانی واقعیّت ملموس و پدیداری خواهد داشت که انسانها بپذیرند، هیچکس مالک حقیقت ناب نیست و اصولا دخالت دادن مُعضلی به نام حقیقت خودپنداشته در مناسبات باهمزیستی به معنای اعلام جنگ توام با خونریزی در مناسبات با یکدیگر است. حقیقتهای خودپنداشته عواملی هستند که زمینه را برای ارتکاب انواع و اقسام جنایتها و تبهکاری‌ها و ستم‌ها و غارتگری‌ها و شکنجه‌ها و کشتارها و امثالهم مُهیّا و توجیه می‌کنند. برای ساختن ایرانی نو و آباد و آزاد و خُجسته چهره می‌توان از همین امروز آموخت که شرافتمندانه و دلیرانه، حقایق خودپنداشته را با اتکّای به فهم و شعور فردی خاک کرد و به گستره «جست-و-جو در مجهولزار آزادی» در کنار دیگران، همّت کرد.

سرزمینی که مردمش به قانون و قانونگزار احترام بگزارند و نسبت به قوانین، رفتاری نگهبان و مُجری و مُراقب و مسئولیّت پذیر داشته باشند، سرزمین مردمیست که «حقیقت مُنحصر به فرد» خویش را زاییده‌اند و با یقین به نیروی فهم و شعور و رایزنی و سنجشگری به آفرینش فُرمی از کشورداری دست خواهند یافت که واتاب دهنده شعور جمعی آنها باشد از بهر حلّ و فصل کردن مسائل باهمزیستی برای خوشی و شادمانی یکدیگر.

امّا مردمی که به «حقایق نصّی و الهی و ایدئولوژیکی و امثالهم» سفت و سخت پایبند می‌شوند، نخواهند توانست حتّا رویایی از «زندگی را در آزادی» تصوّر کنند؛ چه رسد به اینکه واقعیّت پذیری‌اش را با گوشت و پوست و خون بتوانند احساس کنند. در کشورهای باختری، وقتی سخن از «فلسفه قانون و قانونگزاری» می‌شود، آنچه در مدّ نظر متفکّران فلسفه حقوق است،« تصویر انسان» می‌باشد؛ نه اینکه چگونه می‌توان چم و خم قوانین را برای قانونگزاران الگوبندی کرد. «تصویر انسان (در فرهنگ ایرانیان: جمشید جم]» چراغیست فرا راه فلسفیدن حقوقی از بهر امکانهای اندیشیدن در باره رفتار و منش و واکنشهای فردی انسانها نسبت به یکدیگر. آنچه اجرای قانون را تضمین می‌کند، «حضور موثر و پیشگزارده تصویر ایده آلی انسان از شرافت و کرامت گوهر وجودی» خودش است که نسبت به همنوعانش با احترام به حقّ زندگی در صدد معاشرت و افت و خیز می‌کوشد.

قوانینی که زاییده و آفریده و عبارتبندی شده در کلمات زبان باهمستان مردم باشند، قوانین انسانی برای حفظ حیات و آزادی و کرامت انسانهاست. ولی «ابلاغگران احکامی» که آمریّتهای «معرفه‌ای و نهی» را از حقایق نصّی و الهی و ایدئولوژیکی اخذ می‌کنند، انسانها را به حیث «صغیرانی» در نظر می‌گیرند که باید بی چون و چرا به شکل قالب حقایق نصّی در آیند تا مثلا رستگاری آنها از  شرّ «جیفه دنیا» تامین و ترضیه شود.

آنانی که با کاربست استبدادی حقایق نصّی، زندگی را به جهنّمی از شرارتها و فلاکت‌ها و خونریزی‌ها و آزارها و کُشت و کُشتارها و زورگویی‌های هولناک و توصیف‌ناپذیر تبدیل می‌کنند، هرگز بویی از زندگی و آدمیگری نبرده‌اند تا بتوانند بفهمند که فقط نحوه رویارو شدن با «جان و زندگی و نگاهبانی از آن» است که ارزش هر حقیقت ادّعایی را به محک می‌زند و اعتبار و بی اعتباری آن را در نظر انسانها برای باهمستان ارزیابی می‌کند. مُجریان و مُتولّیان «حقایق خودپنداشته ای» که به شمشیر و خونریزی تکیه می‌کنند، از استدلال و منطق و دانش و آگاهی و شعور فردی به طور کُلّی تهی هستند. جایی می‌توان از استدلال و منطق در حیطه حقیقتهای نصّی سخن گفت که خردلی از آزادیهای کاملا نامتعارف را بتوان به عیان دید و اثبات کرد. متولّیان اسلامیّت از آغاز تا امروز فقط به قوّه شمشیر توانسته‌اند «احکام الهی» را با خشونت آمیزترین ابزارها و رفتارها بر جوامع گوناگون تحمیل و اجرا کنند. «حقایق نصّی» را تنها با فسخ کردن و ابطال تمام خشت و بندشان است که می‌توان سپس بر ویرانه‌های آنها ستونهای پُر صلابت «قانون و قانونمداری» را شالوده ریزی کرد.

همچنین گزینشی که فقط به دو بدیل تقسیم شده باشد، هرگز گزینش نیست؛ بلکه جبر و زور و تحمیل است؛ بویژه اگر یک طرف بدیل به بدترین شکل ممکن، ملعون و منفور و نکوهیده و شرّ قلمداد شده باشد. تنها گزینش واقعی، گزینشی است که از میان آلترناتیوهای گوناگون بدون هیچ اکراه و اجباری، حقّانیّت خود را به انتخاب شدن کسب کرده باشد. قوانینی که از پیامدهای باهماندیشی باشند به آحاد ملّت حقّ می‌دهند تا در انتخاب آزاد، خدمتگزارانی را برگزینند که شایسته مقام کشورداری باشند؛ طوری که مردم، هر لحظه بخواهند، بتوانند در تصمیمات اتّخاذی خود تجدیدنظر کنند و انتخاب شدگان را در صلح و آرامش، چنانچه در مسئولیّت‌های محوّل شده، قصور کنند، از مقام تفویضی معزول و نمایندگان جدید را جایگزین آنها کنند.

گزینش کشورداران برای مُدّت محدود به معنای ابدیّت بخشیدن به مقام کشوری نیست؛ بلکه شانس و امکانیست برای آزمودن ایده‌ها و برنامه‌های پیشنهادی متنوّع از بهر خوشزیستی و شادمانی و رفاه و بهبود مناسبات انسانها در گستره اجتماع.

مقام‌دارانی که با کاربست خشونت و خونریزی و آزردن جان و زندگی و پایمالی آزادی‌های فردی و اجتماعی برآنند که به حکومت خودشان، ابدیّت اقتداری دهند و حاکم مطلق بمانند، بایسته و ضروریست که از مقام‌داری خلع و توبیخ و به حیث مُتّهم در دادگاههای صالحه، پاسخگوی افسارگسیختگی سائقه قدرتپرستی خودشان باشند.
مردم ایران به نام یک کشور کهنسال با فرهنگی بسیار غنی در طول تاریخ هزاره‌ها، بارها و بارها ثابت کرده‌اند که برای داشتن فرمانروایانی میهندوست و انساندوست، شایستگی و کرامت گوهری را دارند. مردم ایران، حقّ مُسلّم خود می‌دانند که به زیستن در خوشی و شادی و بخشایشگری مهر بورزند و خواهان آنند که در جهانی از صلح و دوستی و همکاری چند جانبه با دیگر مردم جهان زندگی کنند. به همین دلیل، فرو کشاندن حاکمان بی‌لیاقت و فرّ فقاهتی از اریکه قدرتپرستی و مقام ناحقّ و خنثا کردن ابزارها و ارگانها و سازمانها و ادارات سرکوبگر و خونریزشان، بی‌چون و چرا حقّانیّت دارد.

مردم ایران در معنای وسیع، حقّ دارند به حیث موسّس، آلترناتیوهای مختلف را از بهر تاسیس مجلس موسسان انتخاب و آزمایش کنند. آنها حقّ مِسلّم خود می‌دانند که آزادانه، نمایندگان خود را برگزینند. همچنین در کنار تشکیل مجلس موسسان، مردم ایران، مُحقّ و مُجاز هستند که جهت ارزیابی و سنجشگری و بازاندیشی و کاربرد قوانینی که از طرف نمایندگان مردم در مجلس موسسان اتّخاذ می‌شوند، مجلس اقلیّتها را نیز انتخاب کنند.

منظور از مجلس اقلیّتها فقط اقلیّت‌های دینی و مذهبی و قومی و نژادی و امثالهم را شامل نمی‌‌شود؛ بلکه همچنین اشخاص سرشناس، شخصیّت‌های خوشنام، معتمدین مردم، اساتید نامدار دانشگاه‌ها و حقوقدانان برجسته و دیگر افراد به نام را در برمی‌گیرد. وجود ضروری مجلس اقلیّت‌ها از بهر کرانمند کردن قدرت ارگان‌ها و ادارات و سازمان‌ها و موسسات اجرایی است؛ طوری که هیچ ارگانی نتواند در امور و وظایف و تکالیف ارگان‌های دیگر، دخالت کند و ساز و کار آنها را تحت سیطره اقتدارخواهی قدرتپرستان درآورد.

کوشش به منظور کرانمند کردن و کنترل قدرت در تمام ابعاد اجرایی‌اش می‌تواند بر شالوده قوانینی واقعیّت پذیر شود که حقّانیّت آنها را مردم جامعه به رسمیت بشناسند. هر گونه تلاش در سمت و سوی اقتدار خواهی اشخاص و گروه‌ها و گرایش‌های قدرت‌پرست که بخواهد برای انباشت قدرت مطلق و امکانهای ذی‌نفوذی و غارتگری و لت و پار کردن مردم و خونریزی گام بردارد، باید تمام تار و پودش به پشتوانه قانون و حضور بیدار مردم، پیشاپیش کنترل و خنثا شود؛ آنهم قبل از اینکه اقتدار خواهان برای تثبیت اهرمهای قدرت به امکان‌هایی دست یابند. هزینه ممانعت کردن از سیطره‌یابی قدرت‌پرستان بی‌فرّ و نالایق، کمتر و بسیار با صرفه تر از آن است که به قدرت برسند و سپس مردم نتوانند آنها را با میلیاردها هزینه مالی و دریا دریا خونریزی از اریکه قدرتپرستی ناحقّ و آزخواهیهای زندگی آزار به پایین بکشند. رستاخیز خیزش مردم ایران علیه حکومت فقاهتی، بازپس گرفتن حقّ انتخاب کردن از طرف مردمیست که بالغ و با شعور و فهمیده و آگاه هستند و به هیچ قیّم شمشیر اقتلویی در هیچ زمانی و مکانی محتاج نیستند.


تاریخ نگارش: ۱۹.۱۱.۲۰۲۲