ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Wed, 13.07.2022, 22:35
با شاهزاده رضا پهلوی چه باید کرد؟

جمشيد اسدی

عنوان اصلی مقاله:
با شاهزاده رضا پهلوی چه باید کرد؟ نماد و نمود مشروطگی‎ و دیگر هیچ؟

نمی‌توان خواهان گذار از جمهوری اسلامی بود و شاهزاده رضا پهلوی را نادیده گرفت. چه بخواهیم و چه ‏نخواهیم پرآوازه‌ترین چهره اپوزیسیون، سر زبان‌ها و آشنای جهانیان است. سخن بر سر هواداری نیست. سخن بر سر ‏چهره‌ای است که جای و وزنه‌ای در سپهر سیاسی ایران دارد و از همین رو، باید دانست که آیا می‌تواند سرمایه‌ای ‏برای گذار از نظام ولایی به دمکراسی باشد و اگر آری چگونه؟

در این نوشته به همین می‌پردازیم و روی به کسانی داریم که انتخاب میان دو شکل پادشاهی یا جمهوری برای ‏حکومت دمکراسی را حق ایرانیان می‌دانند و برای رسیدن به آن با یکدیگر پیمان می‌بندند. با دو دسته کاری نداریم. ‏کسانی که از دوران پادشاهی جز امتیاز به یاد نسپرده و از جنبش آزادی خواهی هیچ نیاموخته‌اند و کسانی که در کینه ‏کهنه مانده و جز از کاستی‌های محمدرضا شاه که در جای خود نقد کردنی است نمی‌گویند، اما خودکامگی و پشتیبانی ‏سازمانی خود از «زعیم عالیقدر، امام خمینی» را پوشیده می‌دارند. با این دو دسته کاری نداریم، اما آماده گفتگو با ایشان ‏در هر رسانه ایم تا مردم داوری کنند.

آهنگ نوشته بررسی نظری مبارزه به شیوه مشروطگی [۱] برای رسیدن به مشروطگی است و کاری که ‏شاهزاده برای آن می‌تواند کرد. پیش‌تر خواهیم دید که مشروطگی تنها پادشاهی نیست. اگر شاهزاده نگاه این نوشته را ‏پذیرفت که چه بهتر، اما نوشته ویژه ایشان نیست و همچنان که آمد برای کسانی است که دمکراسی خواه‌اند و از همین ‏رو انتخاب میان پادشاهی یا جمهوری را حق مردم می‌دانند و هم ایشان‌اند که این نوشته را با نقد و نظر راستی آزمایی می‌کنند.

جانمایه نوشته این است که اگر شاهزاده نمادِ نهاد مشروطگی شود و ایرانیان را به کار و رهبری میدانی ‏برانگیزد، بی‌آن که خود دست به رهبری اجرایی زند، سرمایه‌ای برای گذار از نظام ولایی می‌تواند بود. اما نهاد و نماد ‏کدام‌اند؟ مشروطگی چیست؟ و برانگیختن ایرانیان به کار بدون رهبری اجرایی چگونه کاری است؟

نهاد و نماد. در زندگی اجتماعی همه چیز انتخابی نمی‌تواند بود. نهاد را می‌توان و بلکه می‌بایستی انتخاب ‏کرد، اما نماد را نه. فرق است میان این دو.‏

نهاد (‏Institution‏) سامانه‌ای است که به زندگی اجتماعی نظم می‌دهد تا مردم تا در امنیت به سر برند و بر ‏سر هر اختلافی نستیزند. دو نگاه به نهاد هست. یکی آن را برساخته قول و قرار انسان‌ها می‌داند و دیگری ناشی از ‏الگوی مینوی یا طبیعی پیش از اراده انسان. منتسکیو در «روح القوانین» نهاد را در برگیرنده آداب و قوانینی می‌داند که ‏انسان‌ها برای حکمرانی میان خویش می‌سازند. آداب، کنش انسان، و قوانین، کنش شهروند را سامان می‌دهند. بهترین ‏نهاد حکومتی برای سامان زندگی اجتماعی مردمان برساخته و انتخاب خود ایشان است و مشروطه خواه نهاد حکمرانی ‏دیگری را بر نمی‌تابد.‏

نماد برابر واژه فرنگی ‎سمبل (‏symbole‏) است و به نشانه‌های معنی دار همچون پرچم و زبان مشترک و ‏جشن ملی اشاره دارد. در فرنگ دمکراتیک هم، همچون در فرانسه و آمریکا، کسی که با رای مردم برای مدتی به نهاد ‏ریاست جمهوری انتخاب می‌شود، در کنار نمادهای فرهنگی و هویتی غیر انتخابی همچون پرچم و سرود پدیدار می‌‏شود تا نشان دهد که برای خدمت به مردم و کشوری آمده که پیش از وی بوده و پس از وی خواهند بود. نماد همچون ‏زبان مفهومی میان واقعیت و انگاره است. واژه «کتاب» خودِ کتاب نیست، اما انگاره‌ای است که همه فارسی زبانان را ‏متوجه کتاب واقعی می‌کند.

نمادها برآمده از فرایندی تاریخی‌اند و به مردم سامانه و نشانه و رسم و رسومی برای همزیستی می‌دهند و ‏همین رو ناشی از انتخاب دوره‌ای نیستند، چه اگر چنین باشند همزیستی را به رسم و نشانه رای دهندگان فرو می‌کاهند. ‏البته مردمان با گفت و شنید و نشست و برخاست و بده و بستان نمادها را همواره به روز می‌کنند. فرهنگ، منظومه ‏نمادها است.‏

از دیدگاه نظری وابسته کردن همه نمادها و به ویژه نماد پادشاهی به رای و انتخاب دوره‌ای نادرست است و ‏اگر برای مصلحت اندیشی و مثلا نرم کردن ستیزه جویان و کشاندن ایشان به جبهه مشترک باشد نتیجه‌ای ندارد. چه ‏کسانی که حق مردم برای انتخاب میان جمهوری و پادشاهی را بر نمی‌تابند، «میهن بان» و «دولت بان» و «پادشاه ‏انتخابی» را هم نمی‌پذیرند.‏

البته گاهی نماد سیاسی انتخابی است همچون مقام ریاست جمهوری در آلمان و اتریش و اسراییل که تشریفاتی و ‏به دور از کار اجرایی است. به باور ما، اگر نهاد ریاست جمهوری انتخابی و به رای مردم شد، بهتر آن است که دوره‌اش با دوره اجرایی نخست وزیر یکی نباشد و بلکه بلند‌تر باشد، تا مادامی که مدیر اجرایی به کارهای روزمره و جاری ‏کشور می‌رسد، کسی هم پرستار هویت تاریخی بلند آهنگ کشور باشد.‏

مفهوم نهاد و نماد در علوم اجتماعی روشن است، اما گاهی واژه نهاد در تعریفی فراتر از سپهر سیاسی و برای ‏هر سامانه بلند آهنگ اجتماعی همچون زبان نیز به کار می‌رود. ما در این نوشته برای روشنی بحث، نهاد را در معنای ‏سیاسی آن به کار می‌بریم و نماد را به جای نشانه فرهنگی. در مشروطگی نهاد اجرایی برآمده از انتخاب مردم و نماد ‏پادشاهی نشانگر هویت فرهنگی است. ‏

مشروطگی. مشروطگی در برابر واژه فرنگی ‏Constitutionalisme‏ می‌آید و چه بنوشته باشد همچون در ‏ایران (قانون اساسی ۱۲۸۵) و آمریکا (منشور حقوق، ‏Bill of rights‏) و چه ننوشته همچون در انگلستان، «قانون قانون‌ها» ست و به جانمایه حکومتی اشاره دارد که کِرد و کار پایوران دولتی و قانونگذاری و دادگستری را مشروط به ‏پاسداری از حقوق طبیعی فرد می‌داند. جانمایه حکومت مشروطه که پاس داشته شد، شکل آن می‌تواند پادشاهی یا ‏جمهوری باشد.‏

ستون پایه مشروطگی، حقوق طبیعی فرد است که خود بنیاد، نازدودنی، بی‌نیاز به رای مردم یا حکم حاکم و ‏ورای ویژگی‌های سیاسی، مینوی، اجتماعی، قومی و اقتصادی است. حقوق طبیعی فرد یعنی هیچ فردی در جامعه ‏ممتازتر از دیگری نیست و فرد شهروند در پندار و گفتار و کردار آزاد است و حکومت گر خود را انتخاب می‌کند [۲].

از دیدگاه مشروطگی، ایرانیان حق انتخاب میان پادشاهی و جمهوری دارند. کاری به شاهزاده رضا پهلوی ‏ندارد. حتی اگر شاهزاده به روشنی بگوید و به رسم و رسومی بنویسد که در پی پادشاهی نیست و جمهوری خواه است، ‏باز هم حق مشروطگی مردم برای انتخاب میان پادشاهی و جمهوری از میان نمی‌رود.‏

هوادار مشروطگی آن را به فردای رسیدن به حکومت وا نمی‌سپارد و در مبارزه سیاسی هم آن را پی می‌گیرد ‏تا روزی که برپای‌اش کند. مشروطگی باور سیاسی ویژه‌ای نیست و بلکه شیوه قانونمند همزیستی باورهای گوناگون ‏است. بسیاری همواره در پی شناخت آسیب‌های اپوزیسیون‌اند تا راهی بنمایند. اما دیدگاه مشروطگی این نیست و در پی ‏همزیستی قانونمند باورهای گوناگونی است که‌ای بسا این آن را و آن این را آسیب دیده بدانند. خودکامه در پی پیاده کردن ‏اندیشه درست خویش است و مشروطه خواه، در پی قدرت و در قدرت، در پی شیوه همزیستی قانونمند اندیشه‌های ‏گوناگون.‏

این از شیوه مبارزه مشروطه خواه برای مشروطگی. اما شاهزاده چه می‌بایستی کرد؟

شاهزاده رضا پهلوی و نماد و نمود مشروطگی. شاهزاده رضا پهلوی که همای فرّهیِ پرآوازگی بر دوش‌اش ‏نشسته، برای ایرانیانی که از روزگار سخت میهن ناخرسند و در پی برون شد از نظام ولایی‌اند چه می‌تواند کند؟

نخست این که همچون دیگر مبارزان آزادی خواه از دوران مبارزه پایبند به مشروطگی باشد برای برپایی ‏مشروطگی. اما به همه دلیل‌هایی که آمد وی کار ویژه‌ای نیز می‌تواند کرد که از کس دیگری بر نمی‌آید و آن به گردن ‏گرفتن نماد و نمود مشروطگی است برای فراخواندن ایرانیان با باورهای گوناگون به هم افزایی نیرو، گذار از نظام ‏ولایی و انتخاب میان پادشاهی و جمهوری برای دمکراسی.

نماد مشروطگی یعنی نماد حاکمیت مردم در کهن سرزمین ایران. این نماد برآمده از هویت مردمانی است که ‏دست کم سه هزار سال در کنار هم زیسته‌اند و صد و پنجاه سالی هم برای حقوق شهروندی کوشیده‌اند.‏

نمود یعنی پدیداری نماد در دوره‌های تاریخی گوناگون و همخوانی آن با ویژگی‌های هر دوره. چنان که شاه ‏که همواره نماد استقلال سیاسی ایران بود در دوره‌های گوناگون نمود‌های گوناگون یافت و در دوران نزدیک به ما ‏پادشاه مشروطه شد.

بزرگ‌ترین کاری که شاهزاده برای گذار از نظام ولایی به دمکراسی ایرانی و به وجود آوردن فضای آرامش ‏و آزادی و گفتگو برای انتخاب میان پادشاهی و جمهوری می‌تواند کرد، به گردن گرفتن نماد و نمود مشروطگی است.

نماد یعنی آن که شاهزاده رضا پهلوی نشانه استقلال سیاسی ایران بر پایه حاکمیت مردم ایران باشد. نمود یعنی ‏آن که شاهزاده‌ای باشد که حق انتخاب مردم ایران میان دو گزینه شاهنشاهی و جمهوری را پاس می‌دارد و برای آن می‌‏کوشد.‏

پیمان مشروطگی دو سر دارد. بر یک سر پیمان (نوین)، شاهزاده رضا پهلوی نماد و نمود مشروطگی است و بی‌سوگرایانه همه گرایش‌ها را به هم افزایی نیرو برای گذار از نظام ولایی فرا می‌خواند، سوی کسی نمی‌گیرد و ‏دستینه‌ای بر کارزاری نمی‌گذارد که دیگر ایرانیان، حالا به هر دلیل، با آن همداستان نباشند. در سوی دیگر، گرایش‌های ‏جمهوری و پادشاهی و دیگر نیروها هستند که باورهای خود را به روشنی باز می‌گویند و پاسدار آن‌اند. اگر هر گونه ‏سوگيرى از سوی شاهزاده به زیان جنبش مشروطگی است، آشکارگویی نیروهای هموند به سود آن است. چه پیمان بر ‏سر مشروطگی است، نه یکی شدن گرد چهره یا اندیشه‌ای یگانه و کنار گذاردن باورها.‏

اما تا گذار از نظام ولایی و رسیدن به انتخاب میان دو گزینه پادشاهی و جمهوری مشروطگی، شاهزاده نماد و ‏نمود مشروطگی چه می‌تواند کرد؟

از نماد و نمود مشروطگی تا رهبری و کار میدانی. بسیاری از ایرانیان از وزنه شاهزاده رضا پهلوی در ‏سپهر سیاسی ایران آگاه‌اند و خواهان همکاری با وی‌اند، اما نمی‌دانند که وی چه نقش ‏و کاری به گردن گرفته‌ و با ‏‏«بنیاد میهن»، ‏‏«شورای ملی ایرانیان»، «ققنوس»، «فرشگرد» و «پیمان نوین» چه کرد و زین پس چه می‌خواهد کند. ‏مردم انتظار دارند که شاهزاده به این ناروشنی‌ها پایان بخشد.

به راستی شاهزاده نماد و نمود مشروطگی چه کاری برای ایران در بند و درد می‌تواند و می‌بایستی کرد؟ بی‌‏تردید، کار وی رهبری سازمانی و میدانی نمی‌تواند بود. این نه همخوان مشروطگی است و نه از عهده ایشان بر می‌آید. ‏پرهیختن از کار میدانی اما، این نیست که شاهزاده به گفتن بسنده کند. به باور ما، شاهزاده در همان چارچوب نماد و ‏نمود مشروطگی و به دور از کار اجرایی می‌تواند ایرانیان را به کار در میدان برانگیزد و گزارش آن را به مردم دهد. ‏چگونه؟ چند نمونه بیآوریم.‏

شاهزاده در پیام ۱۳ خرداد ۱۴۰۱ به ایرانیان پیشنهاد کرد از خانواده‌های زندانیان سیاسی پشتیبانی مالی کنند. ‏پیشنهاد به جایی است، اما بی‌پیگیری گفت و نه گفت آن یکی است. شاهزاده، بدون آن که درگیر مدیریت این کار شود، می‌تواند فراخوانی دهد و از حسابداران قسم خورده ایرانی بخواهد که یک حساب بانکی بگشایند و سرپرست آن باشند و ‏سپس از ایرانیان بخواهد که به اندازه توان خود به آن حساب واریز کنند و سرانجام پول جمع شده را با کمک شبکه‌ای ‏به دست خانواده‌های زندانیان رسانند. شاهزاده هر از چندی حسابرسی این کار را به مردم گزارش می‌دهد و کمک می‌‏گیرد.‏

شاهزاده در پیام ۱۳ خرداد ۱۴۰۱ پیشنهاد نیک دیگری نیز داد و از ایرانیان برون مرز خواست که روزگار ‏سخت مردم و مقاومت و مبارزه ایشان علیه ستمگری نظام ولایی را به آگاهی جهانیان برسانند. پیگری این کار نیز می‌‏تواند دستآورد درخوری داشته باشد. شاهزاده می‌بایستی این پیشنهاد را پی گیرد و از روزنامه نگاران تجربه آموخته ‏بخواهد که خبرهای ایران را که جهانیان می‌بایستی بدانند دستچین کنند و برای ترجمه در اختیار ایرانیان آشنا به زبان و ‏فرهنگ فرنگی قرار دهند و سرانجام خبرهای ترجمه شده را از راه رسانه‌های اجتماعی و متعارف به آگاهی فرنگی‌ها ‏رسانند. بدین ترتیب، اذهان عمومی در غرب که مدیران دولتی بدان بی‌اعتنا نمی‌توانند بود برداشتی همخوان خواست ‏ایرانیان خواهد داشت و بر سیاست‌های غرب در مورد ایران تأثیرگذار خواهد بود. در این جا هم، شاهزاده دست به کار ‏اجرایی نمی‌زند، بلکه روند کار را به آگاهی مردم می‌رساند و ایشان را به پشتیبانی می‌خواند.

دیگر پیشنهاد درخور شاهزاده در پیام ۱۳ خرداد، پشتیبانی از مبارزه هم میهنان در میدان درون مرز بود. این ‏را نیز می‌بایستی پی گرفت. در این جا هم شاهزاده بدون آن که وارد کار میدانی و اجرایی شود می‌تواند میانجی ‏کوشندگان درون و برون مرز باشد تا هماهنگ شوند و در پی آن ایرانیان در درون مرز بگویند و بکوشند و ایرانیان ‏برون مرز پشتیبانی کنند. شاهزاده هر از چندی به مردم گزارش این کار را می‌دهد.‏

افزون بر پیشنهادهای پیام ۱۳ خرداد شاهزاده که ما طرح‌هایی برای پیگیری آن آوردیم، خود نیز پیشنهادی ‏داریم که در پیام ایشان نبود، اما به نشانه‌هایی باور داریم که برای جنبش آزادی خواهی مردم ایران دستآورد بزرگی می‌‏تواند داشت. ولادیمیر زلنسکی، رئیس جمهور اوکراین برای رساندن صدای مقاومت مردم کشور خود و بهره مندی از ‏پشتیبانی جهانیان در برابر تهاجم روسیه از رسانه‌های اجتماعی استفاده فراوان می‌کند و همواره بر روی اینترنت با ‏سران کشوری و لشکری و نیز نمایندگان مجلس کشورهای مختلف دیدار انگارانه اینترنتی دارد.‏

اما وی که مدت‌ها برای مردمان کوچه و بازار در تلویزیون و سینما نقش آفرینی می‌کرد، به اهمیت نقش اذهان ‏عمومی در این کشورها نیز آگاه است و از همین رو، هر از چندی، نشست‌های انگارانه‌ای نیز بر روی اینترنت با ‏جامعه مدنی و شهروندان این کشورها دارد. چندی پیش، در آغاز سال ۲۰۲۲ میلادی، نشستی انگارانه با چند مؤسسه ‏آموزش عالی در فرانسه داشت که مؤسسه ما یکی از آن‌ها بود. برداشت همکاران و دانشجویان از سخنرانی زلنسکی که ‏چند پرسش و پاسخ کوتاه هم به دنبال داشت، بسیار مثبت و به سود مقاومت در اوکراین تمام شد. به باور ما شهبانو و ‏شاهزاده نیز می‌توانند بر روی اینترنت دور جهان بگردند و گزارشگر جنبش مردم ایران و بازگو کننده درخواست‌های ‏ایشان در پیشگاه جامعه مدنی و اذهان عمومی غربیان و فرنگیان باشند. آگاه کردن و به دست آوردن پشتیبانی جهانیان از ‏مبارزه و خواست مردم ایران بی‌تردید کمک به گذار از نظام ولایی تواند بود.‏

سخن پایانی. در این نوشته از نهاد و نماد و مشروطگی و کار به دور از اجرایی شاهزاده و میانجگیری ایشان ‏برای برانگیختن ایرانیان به کار میدانی گفتیم.‏‎ ‎نیز آوردیم که آهنگ نوشته بررسی نظری مشروطگی در ایران امروز ‏است و نه برای پادشاهی و نه برای شاهزادگی و نه برای جمهوری است و بلکه برای آغازیدن بحثی است در مورد ‏مشروطگی و حق انتخاب ایرانیان میان پادشاهی و جمهوری. امیدواریم که این بحث پی گرقته شود و با نقد و نظر ‏راستی آزمایی شود. نه برای کسی. برای ایران. پایان سخن پایانی را به نمادهای پایای ایران واگذاریم.

به فرموده سعدی: عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی! و حافظ که: هنوز بر سرِ عهد و وفایِ خویشتن است!‏

———————————-
پانوشت‌ها:‏
‏۱- واژه «مشروطگی» کمی نا آشناست، اما بسیاری آن را به کار می‌برند، چرا که واژه‌هایی مانند «مشروطه» و «مشروطه خواهی» ‏معنی مورد نظر را نمی‌رساندند. واژه «مشروطه» اسم و صفت است و واژه «مشروطه خواه» اسم فاعل. در حالی که «مشروطگی» همچون ‏آزادگی اسم مصدر است و به اصل و ریشه بدون در نظرداشت شخص و تاریخی خاص اشاره دارد و این همان است که مورد نظر است، یعنی اشاره ‏به اصل و ریشه فعل حاکمیت مردم در آزادی و استقلال بدون اشاره به چهره و دوره‌ای خاص.‏
‏۲. در ادامه گفتار نظری در مورد مشروطگی، این را نیز بیآوریم که قانون اساسی تنها برای نظارت و کنترل حکومت گران قوای اجرایی ‏نیست، بلکه حکومت گران قوای قانونگذاری یعنی نمایندگان مجلس را هم نظارت و کنترل می‌کند و به ایشان پروانه نمی‌دهد که هر اکثریتی هر ‏قانونی را به تصویب رساند و همگان را به پیروی از ان وادارد. به دیگر سخن، قانون اساسی مشروطگی قانون گذاری با اکثریت رای نیست و بلکه ‏همواره پاسدار حقوق طبیعی فرد است و آن را به رای نمی‌گذارد تا در پی هیجانی یا مصلحتی ایده ئولوژیک حقوق طبیعی بشر را پایمال کند. به ‏باور جیمز بوکانان، قانون اساسی می‌بایستی امکان قانونگذاری به حکم اکثریت به ویژه برای توزیع ثروت و امتیاز را کم و مشروط کند. کم کردن ‏امکان قانونگذاری برای هر امتیازی، از نفوذ و لابی گری می‌کاهد.‏



نظر خوانندگان:


■ جمشید اسدی گرامی. هنگام خواندن نوشتار شما، چندین ضرب‌المثل شیرین به ذهنم آمد که شاید بازگویی دو تا از آن‌ها کافی باشد. ضرب‌المثل اول: “بی‌مایه، فطیر است.” به این معنی که برای اجرای پیش‌نهاد‌هایی که در نوشتار شما آمده بود به صفاتی احتیاج است که در “شاهزاده” دیده نمی‌شود. لیست کوتاهی از صفات مورد احتیاج شامل این موارد خواهد بود: حداقلی از دانش در چندین زمینه (علوم انسانی، اجتماعی، اقتصادی، ...)، حداقلی از تجربه در زمینه سازماندهی کار گروهی (ایجاد شبکه‌ای از افراد با دانش فراوان از زمینه‌های مختلف)، قدرت جمع‌بندی نظرات مختلف و عرضه برآیندی که دیگران بتوانند به صورت موقت آن‌ها را قبول کنند، توان روحی در پی‌گیری یک کار جمعی و باقی‌ماندن در یک جمع نسبتن باثبات، ... و غیره. من چنین صفاتی را در “شاهزاده” ندیده‌ام.
ضرب‌المثل دوم: “... برای رعایت ادب از بازنویسی ضرب‌المثل خودداری می‌کنم ...”. به این معنی که بارسنگین سازماندهی اجرایی کارهای پیش‌نهادی شما به گردن دیگران می‌افتد. دیگران هم تابه‌حال، به دلایل متفاوت، این کار را نکرده‌اند. یکی از مهم‌ترین دلایل آن است که ما نمی‌دانیم “شاهزاده” کجا ایستاده است. به جبران بازگو نکردن ضرب‌المثل دوم،
ضرب‌المثل سومی را نقل می‌کنم: “این امام‌زاده، مراد نمی‌دهد”. خلاصه این که اگر من به دلایل تاریخی بخواهم به دنبال پادشاهی مشروطه بروم، برای پادشاه شدن جمشید اسدی را به رضا پهلوی ترجیح می‌دهم.
با احترام. حسین جرجانی


■ دوست گرامی با سپاس از اعتنایی که به نوشته من داشتید و پیامی که گذاردید. من داوری ویژه‌ای در مورد توانایی‌های شاهزاده ندارم و وقت و توانی هم برای وارسی آن نخواهم گذاشت. اما این را می‌دانم که آن چه را من در آن نوشته پیشنهاد می‌کنم کاری است که از توان شاهزاده برای جنبش مشروطگی ایران بر می آید. همچنان که در نوشته آورده‌ام از او نمی‌خواهم که وارد کار میدانی شود. می‌بینید که چه توان این کار داشته باشد و چه نداشته باشد، این آن چیزی نیست که من از وی می خواهم. آری این درست است که ما خود بسیاری از کارهایی که می‌بایستی نکرده‌ایم. ترجیح می‌دهیم که وقت خود به ایراد گیری دیگران بگذاریم تا این که خود نشان دهیم چگونه می‌توان کاری کرد. حتی به اندکی. حتی کار کوچکی. در چنین شرایطی نمی توان به شاهزاده ایراد گرفت. البته اگر کسی به شاهزاده ایراد بگیرد خود داند و به من بر نمی‌خورد.
ارادتمند شما، جمشید اسدی، در حد و قواره پادشاهی و هیچ کار دیگری نیست جز معلمی. تازه در مورد این که آیا کار معلمی را درست انجام می دهم هم جای بحث و گفتگوست. هر چه هست این تنها کاری است که برای گذران زندگی دوست می‌دارم و پس از بیش از سی سال کوشندگی در معلمی، هر کار دیگری را تنزل مقام می‌دانم. باز هم سپاس که پیامی فرستادید. من را تنها نگذارید و به گفتگو ادامه دهید.
با گرامی داشت و دوستداری / اسدی