جماعت موصوف به “دلواپسان” از این که تیم مذاکرهکنندۀ جمهوری اسلامی در وین “بار دیگر خطوط قرمز نظام و رهبری را در مذاکرات نادیده بگیرد” ابراز نگرانی شدید میکنند!
خب اگر این تیم به قول آنان قبلاً خطوط ِقرمز مورد نظر را زیر پا گذاشته است، پس روی چه حسابی دوباره مأمور مذاکره در بارۀ همان موضوعات شده است؟
با این حرفها اصلاً معلوم است در این کشور چه میگذرد؟ راستش برای من که معلوم است. به نظرم برای خودشان هم معلوم است. آنکه قرار است برایش نامعلوم باشد همان بخشِ ایدئولوژیکترِ پایگاه اجتماعی این جماعت است تا با سرگرم شدن به این نوع منازعات متوجۀ اصل داستان نشوند!
در همین حال، اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس جمهور گفته است: “دود تحریم اقتصادی از دل تحریم انتخابات بلند شده است.”
منظورش هم انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ است که در مرحلۀ اول ۶۲ درصد و در مرحلۀ دوم نزدیک ۶۰ درصد واجدان شرایط در آن شرکت کردند. اگر قرار بود مرحوم هاشمی رفسنجانی در مرحلۀ دوم انتخابات به پیروزی برسد باید حدود ۱۷ درصد دیگر از مردم در انتخابات شرکت میکردند و همگی هم به او رأی میدادند. خب، مشارکت حدود ۸۰ درصدی در کجای جهان امری معمول است که شما پیروزی جناح خود را به آن گره زدهاید و دائم مردم بینوا را مسئول همۀ مصائب نازل بر کشور معرفی میکنید؟
گذشته از این، به فرض اگر مرحوم هاشمی در سال ۸۴ به ریاست جمهوری رسیده بود، میخواست با دستور رهبری به دولت خاتمی برای فکّ پلمپ از تأسیسات هستهای اصفهان چه کند؟ آن را لغو کند؟
از همۀ این بحثها هم که بگذریم، چهار سال قبل بیش از ۷۳ درصد مردم به پای صندوقهای رأی رفتند و آقای روحانی را به عنوان رئیس جمهور انتخاب کردند. او چقدر توانست مانع بازگشت سیلآسای تحریمها آن هم با این شدت و حدت بیسابقه شود؟
همشهری گرامی! آیا واقعاً سزاوار است که در فصلِ کار، رئیس جمهور و دم و دستگاه آن را فاقد قدرت لازم برای تصمیمگیری بدانید ولی در فصل رأیگیری، توانایی و تأثیرگذاری آن را به عرشِ اعلی برسانید و نهایتاً هم همۀ کاسه - کوزهها را بر سرِ تصمیم بخشی از مردم بشکنید؟
در واقع، این نوع سخنان چه تفاوت معناداری با ادعای برخی از رقبای اصولگرایتان دارد که به قول دکتررنانی “با وقاحت” تمام مشکلات کنونی کشور را به گردن “انتخاب مردم” میاندازند آن هم با آن نوع آرایشی که به انتخابات میدهند؟