ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Tue, 14.07.2020, 10:30

نرگس محمدی و سیاست و حقوق انسانی / احمد زیدآبادی


هر گاه نویسنده یا کنشگری خواستار ملایمتِ مقام‌های جمهوری اسلامی با شهروندان و رعایت کامل حقوق آنها می‌شود، معمولاً از دو سو مورد هجوم قرار می‌گیرد.
یک سوی این تهاجم برخی اصولگرایان افراطی هستند که به طرزی تناقض‌آمیز، از یک طرف “حقوق بشرِ” رایج در جهان امروز را به بینش و فرهنگ خاصِ غربی نسبت می‌دهند و آن را امری استعماری و سلطه‌آمیز می‌دانند و از طرف دیگر هر نوع نقض حقوق بشر در کشور را اتهام تلقی کرده و مدعی رعایت کامل آن از طرف نهادهای مورد قبول خود می‌شوند.

سوی دیگر این تهاجم، جمعِ خاصی از نیروهایِ مدافع سقوط نظام جمهوری اسلامی قرار دارند که هر گونه تقاضای مدنی برای مدارای حکومت با متهمان و محکومان و زندانیان و یا حتی افراد عادی را دامن زدن به انتظارات بیهوده از نهادهای حاکم و یا حتی نوعی تلاش برای استمرار و بقای نظام و دستِ آخر “ماله کشی” بر عملکرد نادرست آنها جلوه می‌دهند و با عباراتی زشت و زننده به آن حمله می‌کنند.

این وضعیت، عملاً بسیاری از کنشگران مدنی را در مقابل برخی دادخواهی‌ها به سکوت کشانده است به طوری که با خود می‌گویند، تقاضایی که از دو سوی متعارض مورد تهاجم قرار می‌گیرد و نهایتاً هم جز طرح اتهام پیامدی ندارد، چه دلیل منطقی برای مطرح کردن آن وجود دارد؟

طبعاً کسی که سقوط یک رژیم سیاسی را به عنوان هدفی قطعی و غیر قابل چشم پوشی دنبال کند، نقض حقوق افراد از سوی آن رژیم را ابزار تبلیغاتی مناسبی برای پیشبرد اهداف سیاسی خود می‌بیند و به همین دلیل نیز به جای آرزوی بهبود اوضاع، وخامت روزافزون آن را ترجیح می‌دهد.

بدین علت، درخواست رعایت حقوق بشر از طرف یک حکومت، در ذاتِ خود عمدتاً امری مدنی و غیرِسیاسی و با انگیزۀ صرفاً بشردوستانه است و بخصوص با هدفِ سیاسی سرنگون‌طلبانه سرِ سازگاری ندارد.

برخی سرنگون‌طلبان البته به پیامد خط - مشی خود واقف‌اند و به جای درخواست رعایت حقوق بشر معمولاً از نقض آن به عنوان ابزاری تبلیغاتی برای توجیه هدف سرنگونی استفاده می‌کنند. نمونۀ این نوع سرنگون‌طلبان، سازمان مجاهدین خلق است که زندانیان وابسته به آن، معمولاً به شرایط خاص خود در زندان به عنوان امری محتوم و حتی مفید به حالِ هدف بلندمدت‌شان تن می‌دهند و هیچگاه خواهان ملایمت حکومت و تسهیل شرایط خود نمی‌شوند.

برخی دیگر از مدعیان سرنگون‌طلبی اما در این زمینه هیچگونه انسجام ذهنی ندارند و اساساً مشخص نیست که از گرفتاری یک شهروند خوشحال و یا واقعاً نگران می‌شوند؟ از همین روست که آنها در این گونه موارد، از یک طرف هرگونه درخواست و آرزو برای مدارا و ملایمت حکومت را به شدت محکوم می‌کنند و از طرف دیگر خواهان آزادی فوری و بی‌قید و شرط تمام زندانیان سیاسی و عقیدتی می‌شوند!

منظور اینکه متأسفانه در کشور ما دفاع از حقوق انسانی افراد به نحوی قربانی کشکمش‌های سیاسی شده است و این را می‌توان در ماجرای نرگس محمدی به روشنی دید.

نرگس گویا در زندان زنجان با شرایط سخت و دشواری روبروست به طوری که وضعیت جسمی او تاب تحمل این میزان دشواری را ندارد. او به گفتۀ خودش حتی به ویروس کرونا مبتلا شده و از امکانات پزشکی لازم محروم است.

چنین شرایطی حکم می‌کند که نیروهای دلسوز و آگاه جامعه خواهان آزادی یا مرخصی یا انتقال نرگس به زندان اوین و یا دستکم رسیدگی کامل به وضعیت او شوند. اما با چه زبان و لحن و بیانی می‌توان چنین خواستۀ بشردوستانه‌ای را مطرح کرد که اولاً موجب لجاجت دستگاه‌های حاکم نشود و ثانیاً اسباب غوغای نیروهای سیاسیِ مخالف و اتهام‌پراکنی آنها را فراهم نکند؟

اگر لحن تند و تیز و همراه با تهدید و به کارگیری الفاظ درشت باشد، روشن است که تأثیر مثبتی بر سرنوشت نرگس نمی‌گذارد، اما اگر لحن ملایم و ملاطفت‌آمیز و از سرِ خیرخواهی برای تمام طرف‌های قضیه باشد که در آن صورت، موجب تهاجم همراه با توهین و اهانتِ برخی مدافعان سرنگونی می‌شود!

این است که بسیاری از دلسوزان جامعه، زبان مناسب برخورد با چنین پدیده‌های بغرنجی را پیدا نمی‌کنند و سکوت را ترجیح می‌دهند. نتیجه هم به زیان امثال نرگس تمام می‌شود.

حالا آیا عاقلی، خیرخواهی، انسان دوستی، خداباوری در این میان پیدا می‌شود که خارج از نزاع‌های سیاسی مرسوم و فارغ از نوعِ کنشگری نرگس محمدی به وضع او رسیدگی کند؟