چرا باید دوباره از نظام یک انتقاد اساسی با مضمون ناخردمندی راهبردی و کم عقلی تاکتیکی بکنیم، آنهم در باره تصمیمی اقتصادی که کارشناسان اساس آن را درست و لازم میدانند؟ به این دلیل ساده که تصمیم اعلام شده در باره بنزین اساسا سیاسی است و نه اقتصادی. این به خودی خود اشکالی نداشت اگر عواقب آن سیاسی و امنیتی نبود، اما مصداق کامل یک تصمیم اقتصادی بد در یک زمان نامناسب سیاسی است که شواهد نشان میدهد به رقابت بلاهت بار درونی نیز آلوده است: سواری دوترکه بر اسبی سرکش که در زمین سنگلاخ چهار نعل میتازد، همراه با وسوسه پایین انداختن کسی که دهنه را در دست دارد؛ هردو سقوط میکنند. به این میگوییم ناخردمندی و کم عقلی!
درباره درستی اصلاح قیمت بنزین حرف نزنیم که قبلا همه پذیرفتهاند، مانور تبدیل افزایش قیمت بنزین به کره برای مالیدن روی نان مردم را نیز باید ناباورانه فقط گوش کرد. بهتر است نگاهی به درستی تصمیم اجرایی کردن آن در این موقعیت بیندازیم و اینکه امکان لغو آن هست یا نه.
موقعیت کشور چنین تصمیمی را ایجاب نمیکرد و نمیکند، چرا که امکان تبدیل آن به محرک ناآرامی اجتماعی با مضون نهایی سیاسی بسیار بالا است: جامعه از بسیاری چیزها خشمگین و رابطه آن با نظام بسیار شکننده است؛ فضای اجتماعی منطقه و در کشورهای همسایه تحریک کننده و مشوق نافرمانی و ناآرامی است، و تلقی عمومی از مشکلات بینالمللی حکومت هم، همدلی پدید نمیآورد که هیچ، نقد و شکایتهای بیپاسخ را هم توسعه داده است؛ این که جامعه چراغ روا به خانه ایرانیان را حرام خانه دیگران میداند، دیگر بر همه اجزای نظام آشکار است. هزینه درازمدت سیاست خارجی حکومت بر مردم عیان شده، و این تصمیم تبلور بیاعتنایی کل حکومت به این واقعیتها است. حاصل همه اینها، ممکن است خشم کور باشد و نه حتی تظاهرات اعتراضی آرام که این روزها حکومت به رضایت به آن تظاهر میکند. ادعای خرد و تعقل را نمیتوان در چنین عرصهای داشت.
اگر گوش شنوایی باشد، توصیه به بازگشت عاقلانه به موقعیت پیشین و لغو این تصمیم بیموقع است، حتی اگر احساس میشود اعتراض چندانی در پیش نباشد؛ تلنبار کردن نارضایتی، از تخلیه موردی آن ویرانگرتر است. فورا باید برگشت.
فقط دعا باید کرد که جامعه اسب خود را برای استفاده از این موقعیت زین نکند. به وقتش، اسب جامعه از یابوی حکومت سرکشتر است و کشور ما به علت فقدان نهادهای مدنی قوی، سازمانهای حزبی، و مدیریت امنیتی معتقد به کاربرد عقل و تحمل، توانایی جهت دهی و کنترل امواج اعتراضی و هدایت آن به کانال مسالمت و اصلاح معقول را ندارد ... مساله امروز، ماجرای کاسپین نیست. کار به دست آنسوی مرز میافتد با این سطح از درک موقعیت.