ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Thu, 15.02.2018, 18:17

آخرین روزهای زندان / ضیا نبوی


هی پسر! آخرین روزای حبس‌ته، متوجهی؟! چند روز دیگه قراره آزاد بشی، حالیت هست؟! می‌دونی تو چه وضعیتی هستی؟ اهمیت این لحظات رو درک می‌کنی؟…

در این مدت از موقعیت‌هایی عبور کردم که هرگز و هیچ‌وقت در مخیله‌ام نمی‌اومدن؛ صد روز در بند ۲۰۹ اوین، یک ماه در بند قرنطینه، یک ماه در بند هفت، یک ماه در بند ۲۴۰، یک‌سال در بند ۳۵۰، انتقال و تبعید به زندان کارون اهواز، هشت ماه در بند ۶ زندان کارون، دو هفته در بازداشتگاه اطلاعات اهواز، انتقال به زندان کلینیک اهواز، ۴ ماه در بند

یادمه اون روزهای اول بازداشت که هنوز زندان رو مثل یه خونه نمی‌دیدم، روی دیوار سلولم این مصرع از حافظ رو نوشته بودم: «تا چه خواهد شد در این سودا سرانجامم هنوز» پایین‌ترشم اینطور آورده بودم: «ضیا نبوی، دانشجوی ستاره‌دار. تاریخ بازداشت: ۸۸/۳/۲۵. تاریخ آزادی: …» وقتی به اون زمان فکر می‌کنم می‌بینم که چقدر دلم می‌خواست یه روزی اون جای خالی رو با عددی واقعی پر کنم.

الان خیلی دلم هوس اون حس و حال رو کرده. اینکه به اون شرایط برگردم و با همون اشتیاق دیوانه‌واری که اون زمان به آزادی داشتم، با همون احساس تأثر عجیبی که حتی از واژه آزادی بهم دست می‌داد و با همون شوری که خیال لحظه آزاد شدن درونم ایجاد می‌کرد اون جای خالی باقیمانده روی دیوار رو پر می‌کردم، و به خودم می‌گفتم: دیدی تو هم آزاد شدی؟ دیدی بالاخره تموم شد؟