طرح بحث
موضع حقوقی اصلاحطلبان درباره کاندیداتوری احمدینژاد روشن است. جمهوری اسلامی از طریق دادگاه صالحه به اتهام فساد عظیم دوره او رسیدگی کند. اگر خطاکار شناخته نشد حق او و طرفدارانش هست که او به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری در مبارزات انتخاباتی ایفای نقش کند. اما اینک بحث ما موضع حقوقی اصلاحطلبان نیست بلکه سوال این است که چرا احمدینژاد از حضور در انتخابات «نهی» شد و پیامد آن چیست و اصلاحطلبان چه تدبیری باید داشته باشند؟
متن بحث
۱. اگر خوشبینانه ارزیابی کنیم نهی احمدینژاد بخاطر این بود که فضای سیاسی انتخابات ۱۳۹۶ چالشی و غیر قابل پیشبینی نشود. مثلا اگر او میامد به هر میزان رایش از ۲۴ میلیون رای (یعنی رایی که در انتخابات سال ۸۸ برای او اعلام شد) کمتر میشد خودش نوعی شکست بود. یا ممکن بود احمدینژاد در جریان مبارزات انتخاباتی با کلماتش دو پینگ رسانهای میکرد و میتوانست اوضاع را از حیث داخلی یا خارجی متشنج بکند. در صورتیکه با این وضع و در یک شرایط غیر قطبی روحانی برای بار دوم با رای کمی رییس جمهور میشود و دوره او هم تمام میشود! لذا با نهی احمدینژاد از حضور در انتخابات مشکل را زود تر و به اصطلاح بهداشتی تر حل کردند.
۲. اما اگر بدبینانه نگاه کنیم این نهی احمدینژاد میتواند مقدمهای را برای تندروها فراهم کند تا انتخابات را پیچیده مدیریت کنند و در انتها نگذارند روحانی برای بار دوم وارد صحنه انتخابات شود یا اگر آمد او را رد صلاحیت کنند. زیرا شرایط جامعه سیاسی در دوره جانشینی بگونهای است که از نظر تندروها به هیچ نحو صلاح نیست روحانی در سالهای ۱۳۹۶ تا ۱۴۰۰ در موضع ریاست جمهوری باشد.
پیشنهاد:
۳. با توجه به آنچه آمد اصلاح طلبان نباید به رخداد عدم ورود احمدی نژاد خوشبینانه نگاه کنند. همه باید نسبت به احتمال مدیریت انتخابات توسط تندروها در این دوره حساس باشند و ارزیابی بدبینانه فوق را مورد توجه قرار دهند.
۴. حال اگر این ارزیابی بدبینانه را جدی بگیریم تمام لایههای اصلاح طلبی و اعتدال گرایی (و اصولگرایانی مانند علی مطهری) فقط باید روی تک کاندیداتوری روحانی بایستند و هیچ کاندیدای دیگری را معرفی نکنند. چون تنها عاملی که میتواند روند مدیریت انتخابات را از سوی تندروها را بیاثر کند تقویت و انسجام افکار عمومی در حمایت از کاندیداتوری روحانی است. ما چنین تجربهای را در دور دوم انتخابات ۱۳۸۰ داشتیم. در آن سال هم تندروها کوشش زیادی کردند که خاتمی برای بار دوم کاندیدا نشود و تقاضا در افکار عمومی این فشار را خنثی کرد.
۵. با معرفی کاندیداهای دیگر نباید پشت حمایت روحانی را از سوی افکار عمومی سست کرد تا راحتتر ایشان را بتوانند رد صلاحیت کنند. قطعا اگر بخواهند روحانی را رد صلاحیت کنند لابد میخواهند راه را برای رئیسی یا فتاح یا ضرغامی یا از این نوع بهتر باز کنند.
۶. ضروری است شخصیتهای تاثیر گذاری همچون خاتمی اطمینان حاصل کنند که احتمال ثبت نام کاندیداهای تکرو در حاشیه نشینهای جریان اصلاحطلب تحقق پیدا نکند. چون چنین اقدامی احتمال رد صلاحیت روحانی را بالا میبرد. (حتی با این توجیه که کاندیداهای حاشیهنشین اعلام کنند که با حضور روحانی کنار خواهند کشید).
۷. از جبهه دلسوزان کشور و انقلاب و اصلاح طلبان و اعتدال گرایان فقط یک صدا باید بلند شود: «کاندیدای ما فقط روحانی» است.