حضور گسترده ايرانيان مقيم شهر استکهلم در دفاع از جان اکبر گنجی
ايران امروز/ استکهلم
هرگز از مرگ نهراسيدهام
گرچه دستانش از ابتذال شكنندهتر بود
هراس من – بارى – همه از مردن در سرزمينىست
كه مزد گوركن
از آزادى آدمى
افزون باشد
در پاسخ به دعوت همسر اکبر گنجی و در اولين روز رياست جمهوری احمدی نژاد، برای آزادی کليه زندانيان سياسی، چهارشنبه ١٢ مرداد ١٣٨٤ (٣ آگوست ٢٠٠٥) ايرانيان مقيم شهر استکهلم پايتخت سوئد در مقابل دفتر سازمان ملل متحد در اين شهر گرد هم آمدند. لازم به ذکر است که نمايندگی سازمان ملل در شهر استکهلم دفاتر متعددی در رابطه با بخشهای مختلف اجرائی اين سازمان دارد و از آنجائی که اين حرکت مردمی از طرف تشکل سياسی خاصی هماهنگی و سازماندهی نشده بود، گروههای خودانگيخته مردم در مقابل دفاتر مختلف سازمان ملل تجمع کردند. شرکت کنندگان در تجمعهايی که از روز يکشنبه شروع شده است برای فراخواندن ايرانيان "گروه همکاری" را که از تعدادی جوان پرشور و علافمند تشکيل میشود را انتخاب کردند و اين گروه با مسئولين نمايندگی سازمان ملل در استکهلم ملاقات و پيام و خواست ايرانيان سوئد مبنی بر آزادی بی قيد و شرط اکبر گنجی را با آنها در ميان گذاشتند. ايرانيان همچنين تماسهايی با سازمان عفوبينالملل شاخه سوئد و نمايندگان احزاب سوئد نيز برقرار کردهاند.
شرکت کنندگان در اين حرکت با در دست داشتن یک شاخه گل برای زندانيان سياسی در ساعت ۲۰ در ميدان مرکزی شهر (ميدان سرگل Sergels torg)، واقع در مرکز شهر استکهلم، حضور يافتند. ميدان سرگل شاهد حضور صدها تن از ايرانيانی بود که به دعوت گروه همکاری، با کمک بی دريغ راديوهای محلی بخصوص آوا و رنگارنگ آمده بودند تا به پشتيبانی از اکبر گنجی، روزنامه نگار و زندانی سياسی شمعی برافروزند، با اين اميد که شمع ِ جان اين انسان آزاده که تو گوئی بار گناهان همه ما را بر دوش میکشد، خاموش نگردد. ايرانيان مقيم استکهلم در اين گرد هم آيی به روشن کردن شمع و خواندن سرود پرداختند، سرودهايی که خوانده شد، سرود ای ايران، ياردبستانی، شعر شبانه بودند. علاوه بر چهرههای شناخته شده از فعالين سياسی، حضور چشمگير خانوادهها با فرزندانشان، نوجوانان، و جوانان در اين حرکت قابل توجه و تعمق بود.
حضور چشمگير خانوادهها با فرزندانشان، نوجوانان، و جوانان
... يه شب ِ مهتاب
ماه مياد تو خواب
منو میبره
از توی ِ زندون
مث ِ شبپره
با خودش بيرون،
میبره اون جا
که شب ِ سيا
تا دَم ِ سحر
شهيدای ِ شهر
با فانوس ِ خون
جار میکشن
تو خيابونا
سر ِ ميدونا:
«ــ عمويادگار!
مرد ِ کينهدار!
مستی يا هشيار
خوابی يا بيدار؟»
مستايم و هشيار
شهيدای ِ شهر!
خوابايم و بيدار
شهيدای ِ شهر!
آخرش يه شب
ماه مياد بيرون،
از سر ِ اون کوه
بالای ِ دره
روی ِ اين ميدون
رد میشه خندون
يه شب ماه مياد...
بخشی از شعر شبانه که در زندان قصر توسط احمد شاملو سروده شده و با نامهای ديگری چون عمو يادگار، يه شب مهتاب و شهیدان شهر نيز معروف است.