هشدار دوم البرز سلیمی
در آستانه ابرتورم، انفجار مدنی و رستاخیز میهنی
مقدمه: بحران اقتصادی ایران
ایران در آستانه یکی از خطرناکترین و سرنوشتسازترین لحظات تاریخ معاصر خود قرار گرفته است. شتاب بیسابقه تورم و ظهور نشانههای روشن ابرتورم، رشد منفی تولید ناخالص داخلی، گسترش رکود تورمی فراگیر و کسری بودجهای با برآوردهای نجومی تا سقف ۲۵۰۰ تریلیون تومان، اقتصاد کشور را وارد مرحله فروپاشی ساختاری کرده است.
افزایش بیسابقه مالیاتها و عوارض گوناگون، همراه با طرحهایی مانند «تأمین امنیت غذایی در شرایط جنگی»، فشار معیشتی بر جامعه را به شکل بیسابقهای افزایش داده و تابآوری اجتماعی را در معرض فروپاشی قرار داده است. این روندها به وضوح نشان میدهد که جامعه ایران در حال نزدیک شدن به نقطه انفجار است.
دلاریزهشدن اقتصاد: بمب خاموش فروپاشی
در قلب بحران، روند دلاریزهشدن اقتصاد قرار دارد؛ پدیدهای که میتوان آن را مخربترین بمب ساختاری علیه اقتصاد و جامعه ایران دانست. دلاریزهشدن نه تنها جایگزینی یک واحد پولی با واحدی دیگر نیست، بلکه نشانه فروپاشی اعتماد عمومی و زوال حاکمیت اقتصادی است.
وقتی دلار به معیار ارزش، ابزار پسانداز، مرجع قیمتگذاری و مبنای محاسبات روزمره بدل میشود، پول حکومتی از کارکرد تهی شده و سیاستگذاری اقتصادی عملاً فلج میگردد. در سطح اجتماعی، دلاریزهشدن شکاف طبقاتی را بهصورت انفجاری تعمیق میکند: اقلیتی که دسترسی به دلار دارند هر روز ثروتمندتر میشوند و اکثریت ریالی، به سرعت به زیر خط فقر رانده میشوند.
تجربه تاریخی نشان میدهد که ترکیب ابرتورم و دلاریزهشدن، در آرژانتین، ونزوئلا و آلمان وایمار، به فروپاشی سریع اقتصاد و انفجار اجتماعی انجامیده است. ایران امروز دقیقاً در مسیر مشابه قرار دارد، با این تفاوت که عمق بحران و سطح نارضایتی، ظرفیت یک رستاخیز میهنی را نیز در خود دارد.
انفجار مدنی یا گذار ملی؟
جامعه ایران امروز در برابر دو مسیر قرار دارد:
• ادامه وضع موجود و حرکت به سمت انفجار مدنی پرهزینه و کور
• یا تبدیل این لحظه تاریخی به گذار آگاهانه، ملی و سازمانیافته
نقشه گذار اقتصادی–سیاسی، پیش از هر چیز، نیازمند بازسازی اعتماد عمومی است:
• بازگرداندن حاکمیت پول حکومتی
• پایان دادن به اقتصاد رانتی و دلاری
• حمایت هدفمند از معیشت و تولید ملی
• استقرار نظام پاسخگو و شفاف
انکار مدنی؛ همگرایی خاموش جامعه
در بطن این فروپاشی اقتصادی، نشانههای روشنی از ورود جامعه به مرحله «انکار مدنی» قابل مشاهده است. حرکتهای همسو در میان کسبه، بازاریان و فعالان اقتصادی خرد ـ از تعطیلیهای اعتراضی تا مقاومت در برابر مالیاتهای تحمیلی ـ به تدریج با موجهای روبهگسترش اعتراضات و اعتصابات صنفی کارگران، معلمان، بازنشستگان، کارکنان بخش سلامت، رانندگان و دیگر اقشار مولد جامعه در هم تنیده میشود.
همزمان، بیش از ۲۵ میلیون گرسنه، فقیر و حاشیهنشین، که از حداقلهای زیست انسانی محروم هستند، همچون انبار باروتی عظیم در سراسر کشور گستردهاند. این جمعیت میلیونی، که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد، در صورت همزمانی با اعتصابات صنفی و نافرمانی اقتصادی طبقه متوسط و بازار، میتواند به نیرویی قاطع و برگشتناپذیر در معادله قدرت بدل شود.
تجربه تاریخی نشان میدهد: هنگامی که بازار میایستد، نیروی کار دست از کار میکشد و حاشیهنشینان به میدان میآیند، سرنوشت نظمهای فرسوده نه در اتاقهای امنیتی، بلکه در خیابانها و میدانهای شهر رقم میخورد. ایران امروز به این نقطه نزدیک شده است؛ نقطهای که یا به انفجار مدنی مهارنشدنی میانجامد، یا ـ اگر آگاهانه و مسئولانه سازمان یابد ـ به رستاخیزی میهنی و گشایش راه گذار ملی.
جمعبندی هشدار و فراخوان
بحران اقتصادی امروز صرفاً یک مشکل مالی نیست؛ بلکه پیشلرزههای یک دگرگونی تاریخی است. ابرتورم، دلاریزهشدن و فشار معیشتی زنگ پایان نظم فرسوده را به صدا درآوردهاند. این لحظه، هم میتواند به انفجار مدنی بیانجامد و هم، اگر آگاهانه و ملی هدایت شود، به رستاخیز میهنی و نجات ایران.
این هشدار دوم است؛ هشدار به همه کسانی که هنوز سرنوشت ایران را جدی میگیرند.
البرز سلیمی-۸ دیماه ۱۴۰۴