صادق زیباکلام
موفقیت شگفتانگیز مستند زیبای ترانه علیدوستی، ساختۀ هنرمندانۀ پگاه آهنگرانی، علیرغم استقبال میلیونی، با مخالفتهایی هم روبهرو شده.
از مخالفتها و انتقادات فردی که بگذریم، مخالفتهای عمدهتر را میتوان به دو دستۀ بزرگتر و یک گروه کوچکتر تقسیم نمود. دو گروه اصلی عبارتاند از وابستگان ج.ا و طرفداران شاهزادۀ ولیعهد.
مخالفت طرفداران نظام از مستندی که از «زن، زندگی، آزادی»، بالأخص در جامعۀ مردسالار ایران تجلیل نماید، خیلی جای تعجب ندارد. اما نوادگان دایی جان ناپلئون حکومتی «عدالتخواه»، برای تخطئۀ ترانه رفتهاند بهدنبال تئوریهای توطئه و «کار، کار انگلیسیهاست».
خلاصۀ حرفشان هم این است که خانم علیدوستی به برخی الیگارشهای ثروت وابستهاند.
«عدالتخواهان» نزدیک به حکومت (اگر نگفته باشیم وابسته)، همۀ بدبختیها و فقر و بیعدالتی مملکت را ناشی از الیگارشهای امثال «بانک آینده» میدانند. آنها هیچ اشارهای به ساختار سیاسی و اقتصادی کشور نمیکنند و همۀ مصیبتها را بر گردن «مفسدان اقتصادی با نفوذ» میاندازند. با اینکه تحصیلکرده هم هستند، اما هیچوقت از خودشان نمیپرسند که چرا این الیگارشها اینهمه در ایران نفوذ و قدرت دارند. آنها هدف مستند ترانه را «سفیدشویی الیگارشها» میدانند.
فهم چرایی دشمنی پادشاهیخواهان با ترانه، سادهتر از طرفداران نظام است. مشکل آنها با ایشان همان داستان تمامیتخواهی طرفداران ولیعهد است. هر که با شاهزاده بیعت نکرده و سر خم نکند، «غیرخودی» است.
اگر از بانو فاطمه سپهری و زندانیان سیاسی دیگری که رسماً از شاهزاده طرفداری نمودهاند، بگذریم، کلاً سلطنتطلبها در قبال زندانیان سیاسی و فعالین مدنی، در بهترین حالت، سکوت اختیار کرده، و اِلّا که آنان را پنجاهوهفتی، اصلاحطلب، مجاهد، چپ، نفوذی و... میخوانند و بعضاً هم آدرس تیر چراغ برقی که بعد از پیروزی و تشریففرمایی شاهزاده بهکشور، جمهوری اسلامیچیها از آن آویزان خواهند شد را میدهند.
البته کدورت آنها از پگاه و ترانه فقط بهخاطر سر خم نکردن آنان در برابر ولیعهد آزادیخواه نیست.
ترانه با در دست گرفتن پلاکارد «ژن، ژیان، ئازادی»، مرتکب گناه نابخشودنی دیگری هم شده، که هم از دید ج.ا و هم سلطنتطلبها، «طرفداری از کردها» میباشد. هر کس از مطالبات مدنی کردها دفاع کند، از دید ج.ا و پادشاهیخواهان «تجزیهطلب» است.
کُرد میهنپرست، کردی است که بیخیال مطالبات و حقوق مدنیاش باشد.
تلگرام نویسنده