وقتی آقایاسر عرب پیشنهاد سفر به قم برای دیدار با خانواده آقای اکبرنژاد را به من داد، با توجه به آلودگی هوا در پذیرش آن تردید داشتم اما عذاب وجدان از این که این همه وقت این خانواده ستمکشیده و رنجدیده را تنها گذاشته و به دلجوییشان نرفتهام، مرا به حرکت واداشت.
روز خوب من با همراهی مصاحبانی خوش خلق و خوش صحبت آغاز شد و در طول سفر فضای گفتگو و تجربهاندوزی مهیا بود.
دیدار با آیتالله ایازی و میزبانی بیریایشان و نیز ملاقات با احمدآقای منتظری و بانو زهرا ربانی املشی مرا یاد دیدارهای آنسالهای نهچندان دور ستمزده با مراجع، بویژه مرحوم صانعی و دیگر علمای قم، انداخت که هنوز پناه بودند و کلامشان التیامبخش زخمهایمان.
زیارت و اقامه نماز در فضای معنوی حرم حضرت معصومه هم لذتبخش بود با یادآوری دعاهای از ته دلی که برای آزادی یکایک زندانیان سیاسی آن دوران میکردم. عزیزانی که بیشترشان جوانان معصوم دختر و پسری بودند که دچار کینهتوزی بازجوهای سپاه و اطلاعات و قساوت و بیعدالتی قاضیهای خاص و دستگاه قضا شده بودند.
و بالاخره به برنامه اصلی سفر رسیدیم؛
دیدار با خانوادهی آزادهی دربند استاد اکبرنژاد که با چند زندانی پیرو یمانی همبند است.
میدانستم همسر آقای اکبرنژاد درگیر بیماری است اما از شدت آن بیخبر بودم. خودش در پاسخ به دوستانی که پزشک حاذق معرفی میکردند میگفت درمان فایده ندارد، همسرم که بیاید این دردها تمام میشود. من خوب میفهمیدم او چه میگوید چرا که خود مبتلا بوده و هستم.😔
مرا دردی است دور از تو، که نزد توست درمانش. بگویی تو چنین دردی دوا کردن توان؟ نتوان😔
من از عشق عمیق میان این روحانی دربند و همسرش آگاه بودم. درست از سفر دامغان که تابستان سال گذشته به میزبانی آقای دانشفر و همسرمهربانشان به همراهی چند تن از دوستان داشتیم.
گفتار عاشقانه خانم بلوچی در مورد همسرش در حضور فرزندانش و در جمع دوستان برای من آشنا و دوست داشتنی بود.
و همدلیهایش با من که احساس میکرد پس از آن نحوه بازگرداندن همسرجان به زندان همچنان دلآزردهام، قدردانستنی بود.
من هم او را که از کم لطفی نزدیکان و عناد و دشمنی متحجرین ناآگاه رنجیده بود، دلداری دادم و گفتم هرچند شرایط نگهداری همسرجان شما در زندان قم سختتر از اوین است، اما انشاءالله به زودی ایشان سرافرازتر و محبوبتر از قبل آزاد میشود و به آغوش خانواده برمیگردد.
در پایان این دیدار خوشآهنگ همه با هم برای رهایی همه آزادگان دربند دعا کردیم و عکس یادگاری گرفتیم.
منبع: تلگرام تاجزاده
@MostafaTajzadeh