دکتر حسین فاطمی شهید راه آزادی و استقلال ایران
نوزده آبان ۱۴۰۴، هفتادویکمین سالگرد شهادت دکتر حسین فاطمی، از رهبران و بنیانگذاران جبهه ملی ایران برای مبارزه با استبداد داخلی و استعمارگر خارجی بود. اعدام او توسط کودتاچیان ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نه فقط کشتن یک انسان آزادیخواه و استقلالطلب که اقدامی ددمنشانه به منظور خاموش کردن یک نَهضت ملی پرافتخار بود.
دکتر حسین فاطمی در سنین جوانی در حالیکه تنها سیسال داشت به ضرورت تشکل احزاب و اصناف ملی در قالب جبهه ملی ایران رسید. تأسیس جبهه ملی ایران، نیروی محرکه و قلب تپنده نهضت ملی در ملی شدن صنعت نفت به پیشنهاد او بود. از قضا دکتر فاطمی نخستین کسی بود که در یکی از جلسات شورای مرکزی جبهه ملی ایران، پیشنهاد ملی شدن صنعت نفت را جهت تصویب در دوره شانزدهم مجلس شورای ملی مطرح کرد. دکتر مصدق درباره نقش دکتر فاطمی در ملی شدن صنعت نفت چنین گفت: «اگر ملی شدن نفت خدمت بزرگی است که به مملکت شده، از آن کسی که اول این پیشنهاد را نمود، باید سپاسگزاری کرد و آنکس شهید راه وطن دکتر حسین فاطمی است که در تمام مدت همکاری با این جانب حتی یک ترکِاولی هم از آن بزرگوار دیده نشد.»
نقش او در شکلگیری نهضت ملی ایران و پیشنهاد او در قانون ملی شدن صنعت نفت ایران، انکارناشدنی است. شخصیت تأثیرگذار او عامل تعیینکنندهای در پیشروی اهداف نهضت ملی و دولت ملی داشت. تا جاییکه استعمار پیرِ بریتانیا دست به کار شد و با تحریک دربار و گروههای بنیادگرای متعصب، یعنی فدائیان اسلام، به ترور این رادمرد دست زد.
در روز ۲۳ بهمن ۱۳۳۰ در حالیکه بر سر مزار محمد مسعود، روزنامهنگار شهیدِ راهِ آزادی در حال سخن گفتن از مبارزات مسعود بود، با شلیک گلوله یکی از اعضای فدائیان اسلام، در خون خود درغلطید. دکتر فاطمی از این ترور جان سالم بدر برد، اما جراحت ناشی از این ترور تا دو سال و اندی بعدکه به شهادت رسید، همواره همراه وی بود. او پس از ترور نافرجام حتی در بیمارستان نجمیه نیز مورد سوءقصد مجدد مزدوران دربار و بریتانیا قرار گرفت. ترور دکتر حسین فاطمی توسط فدائیان اسلام، هیچگاه از صفحه تاریخ این سرزمین محو نخواهد شد. این ترور، مصداق بارز تروریسم دولتی سیستماتیک است که فدائیان اسلام با تکیه بر بريتانيا به ترور او دست زد.
طنز تلخ تاریخ این است که اکنون با گذشت چهلوهفت سال از انقلاب ایران، نه تنها برخی از سران هيأت حاکمه برآمده از آن گروه تروریست هستند، بلکه از همان راه و روش ترور برای حذف مخالفان و روشنفکران استفاده میکنند.
جبهه ملی ایران، ملیگرایان و رهروان راهِ مصدقِ بزرگ و شهید دکتر حسین فاطمی، هیچگاه آن ترور ناجوانمردانه و ددمنشانه و همراهی آنان با کودتای ننگین ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را فراموش نمیکنند.
نبرد ملت ارگان فدائیان اسلام در فردای کودتا چنین نوشت: «مصدق غولِ پیرِ خونآشام در زیر ضربات محو کننده مسلمانان استعفاء کرد. حسین فاطمی خائِن که از خطر گلوله برادران نجات پیدا کرده بود، قطعه قطعه شد.»
فداییان اسلام کودتا و حمله اراذل و اوباش و نظامیان خائن به خانه دکتر مصدق را گلوله برادران اسلام و ضربات محوکننده مسلمانانخواندند!
شگفتا کسانیکه دکتر فاطمی را ترور کردند، خبر قطعه قطعه شدن او را با بشارت دادند، نه تنها تأیید کننده کودتای ننگین ۲۸ مرداد بودند، بلکه خود کودتاچی بودند، پس از انقلاب ملت ستمدیدهِ ایران، مدعی انقلابی بودن و سکاندار قدرت شدند! کسانیکه از فلسفی فاسد ستایش میکردند و در همان ابتدای انقلاب، او را در بلندای فیضیه نشاندند. خیابان به نام آیتالله کاشانی کردند و ترور کننده دکتر فاطمی را به مقام و منصب رساندند.
میراثداران کودتا اکنون نه تنها آرمانهای استقلالطلبانه و آزادیخواهانه ملت ایران را در نهضت پرافتخار ملی بهرهبری دکتر مصدق و مجاهدتهای شهید دکتر حسین فاطمی را به تاراج بردند، بلکه همان خطمشی مرتجعانه و وابسته، فدائیان اسلام را در پیش گرفتند. سیاست قطعه قطعه کردن مخالفان، نویسندگان و روشنفکران را در داخل و خارج پیشه خود کردند.
دکتر حسین فاطمی روز کودتای ننگین ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به اختفاء رفت. زیرا قرار بود که او را قطعه قطعه کنند. حکومت برخاسته از کودتا برای پیکر وی جایزه گذاشته بود. شوربختانه روز شش اسفند ۱۳۳۲، کودتاچیان او را دستگیر کردند. پس از دستگیری اراذل و اوباش به سرکردگی شعبان جعفری و البته با فرمان شاه، قصد ترور دوباره وی را داشتند. از همینرو، دکتر فاطمی و خواهر شیرزنش سلطنت فاطمی را کنار کاخ شهربانی، با ضربات متعدد چاقو، کاردآجین کردند.
دکتر فاطمی بار دیگر از این ترور جان سالم بدر برد، اما در زندان مخوفِ کودتاچیان، در حالیکه از پیکر پاکش خون میریخت، با آن پیکر زخمی، نستوه و استوار در دادگاه نظامی، از آرمانهای نهضت ملی ایران به رهبری دکتر مصدق، جانانه دفاع کرد. او در زندان حسرت یک آه و درخواست عفو را از پادشاه، بر دلِ سیاهِ دربار و دشمنان ایران گذاشت.
دکتر حسین فاطمی در حالیکه از جراحت دو ترور نافرجام، به شدت بیمار و مجروح بود. به پیشنهاد دو قدرت کودتاگر و دستور پادشاه از روی برانکارد به جوخه آتش سپرده شد و در حالیکه «زندهباد آزادی»، «زندهباد مصدق» و «پاینده ایران» سر میداد، خون پاکش نهال آزادی ایرانزمین را آبیاری کرد.
چند دقیقه پیش از شهادت آزموده دادستان ارتش به دکتر فاطمی گفت: «اگر وصیتی دارید بفرمایید، شما که مکرر میگفتید من از مرگ ابایی ندارم، مرگ حق است؟» دکتر فاطمی سخنان او را قطع کرد و گفت: «آری آقای آزموده مرگ حق است و من از مرگ ابایی ندارم، آن هم چنین مرگ پرافتخاری، من میمیرم که نسل جوان ایران از مرگ من عبرتی گرفته و با خون خود از وطنش دفاع کرده و نگذارد جاسوسان اجنبی بر این کشور حکومت کنند. من درهای سفارت انگلیس را بستم، غافل از اینکه تا دربار هست، انگلستان سفارت لازم ندارد.»
اعدام دکتر فاطمی، نه فقط اعدام یک انسان، بلکه ترور عامدانه و سیستماتیکِ دولتی بود که زندگی این شخصیت برومند، تداوم پیدا نکند و نسلهای بعدی نتوانند پس از دکتر مصدق از رهبري چنین فرد آزاديخواه و استقلالطلبی بهرهمند شوند. هیچگاه کودتا، سرکوب، کشتار، شکنجه، خفقان و اختناق ۲۵ ساله، از اذهان خارج نخواهد شد. شگفتا که میراثداران آن داغ و درفش اکنون مدعی مبارزه در راه آزادی و مدعی دوباره قدرت بر مردم ستمدیده شدهاند.
نظام گذشته نه تنها دکتر فاطمی را چنین بیرحمانه اعدام کرد، بلکه در ادامه به سرکوب احزاب، به ویژه ملیگرایان راه دکتر مصدق پرداخت. دکتر مصدق را تا آخر عمر پربرکتش در زندان و حصر نگهداشت. اجازه ندادند جریان ملی در ایران دوباره شکل بگیرد و پیوسته آنرا سرکوب کردند. از این سرکوب و فرصت، میراثداران فدائیان اسلام و کاشانی استفاده کرده و انقلاب مردمی را به تاراج بردند و کار ناقص شاه را به طور کامل اجرا کردند. به ویژه قتلعامهای بیرحمانه در دهه شصت، قتلهای سبعانه دگراندیشان در داخل و خارج، استبداد مطلق، نابرابری، فساد و فقر فراگیر، سرکوب همه طبقات اجتماعی، بهویژه زنان، کارگران، معلمان و جوانان را در دستور کار خود قرار دادند.
جبهه ملی ایران بر این باور است که مجازات اعدام یک ترور دولتی و یک اقدام شنیع ضد بشری است که باید برای همیشه در کشور با فرهنگ و متمدن ما کنار گذاشته شود.
هیأت رهبری-اجرائی جبهه ملی ایران
تهران – ۱۹ آبان ۱۴۰۴