ما و آینده
سخنرانی بهروز اسدی فعال حقوق بشر و عضو انجمن زن زندگی ازادی آلمان/ فرانکفورت در جلسه فراخوان همبستگی برای روز جهانی نه اعدام.
این سخنرانی در رابطه با نقش، فعالان مدنی و دادخواهان و عدالت طلبان در مقابل چرخه های اعدام های رژیم با عنوان “ما و آینده ” انجام گرفت
خانمها و آقایان، دوستانِ گرامی، همراهانِ
امروز در روز جهانی «نه به اعدام» گرد هم آمدهایم تا صدای مشترکی باشیم برای آنانی که دیگر سخنی در گلو ندارند؛ برای آنانی که نامشان گاه در شمارِ ارقام گم میشود و چهرهشان از حافظهٔ عمومی پاک میگردد. هر روز در ایران، چندین انسانِ بیگناه با حکمِ اعدام جان میبازند؛ حکمی که دیگر صرفاً مجازات نیست، بلکه در بسیاری از موارد فراقانونی و فراقضائی اجرا میشود، تبدیل به ابزاری سیاسی برای حذف معترضان و ترساندن جامعه ، یعنی قتلِ حکومتی. وقتی این موارد گسترده شوند، آنچه رخ میدهد از مصادیقِ فردی فراتر رفته و در چارچوبِ بزرگتری چون جنایت علیه بشریت و نسلکشی قرار میگیرد. ما باید این حقیقت را با شجاعت بیان کنیم و به زبان حقوق بگوییم.
لذا باید ما و آینده را در مورد چرخه اعدام روشنتر و شفاف تر و صریح تر بیان کنیم.
باید اذان کنیم که فعالیت های بسیار و بسیار در این مورد انجام گرفته است ،اما در عین حال شاهدیم که رژیم اعدام ها را بیشتر و بیشتر کرده است و حتی در روز جهانی نه به اعدام را آگاهانه تبدیل به روز اعدام میکند. از این جنایتکاران نباید امیدی داشت زیرا
اعدام ها تنها گرفتنِ جانِ یک انسان نیست. با هر حکمِ مرگ، یک خانواده کشته میشود؛ یک شبکهٔ اجتماعی و اقتصادی فرو میریزد و زخمِ روانی و اجتماعی بر جای میماند. فرزندان یتیم میشوند، والدین نابود میگردند، و اجتماعِ کوچکِ آنها سالها یا نسلها با آثارِ این خشونت دست و پنجه نرم میکند. بنابراین هر اعدام در واقع کشتنِ یک جمعیت است و این است دلیلِ آن که مقابلهمان باید فراتر از اعلامِ موضع باشد و به اقدامِ سازمانیافته جنعی و فرا گروهی و حقوقی تبدیل شود. اگر حتی تکرار تجربه ها باشد باید تکرار شود که از حافظه تاریخی جامعه حذف نشود .
وظیفهٔ ما روشن و چندوجهی است ، و هر یک از این گامها، هزینهای واقعی بر دستگاه سرکوب تحمیل میکند:
۱) حقیقتیابی و مستندسازیِ جامع:
ما باید نه تنها نام و تاریخ و مدرک پزشکی، که روایتِ کاملِ خسارتِ فرهنگی، اقتصادی و روانی خانوادهها را ثبت کنیم. ناپدیدشدگان قهری باید بهطور مستقل و شفاف ثبت و پیگیری شوند. آرشیوِ دیجیتال و فیزیکی از اسناد، عکسها، صداها و ویدئوها بسازیم تا هیچ بهانهای برای انکار باقی نماند.
۲) عدالت و پیگیریِ حقوقیِ ساختاری:
افشای موارد کافی نیست؛ باید مدارکِ مستدل را در اختیار نهادهای بینالمللی و محاکم مختص قرار دهیم: گزارشهای مستند، شکایتهای جمعی، و ارجاع به محاکم بینالمللی و سازوکارهای حقوق بشری. توانِ مردم باید تبدیل شود به ظرفیتِ حقوقی: پروندهسازی سازمانیافته و فشار دیپلماتیک مبتنی بر اسناد.
۳) جبرانِ آسیب و حمایت از خانوادهها:
ایجادِ صندوقهای اضطراری، فراهم کردن وکیل، مددکاری و خدماتِ درمانی و روانشناختی. جبرانِ مادی و معنوی نشان میدهد که جوامعِ ما قربانیان را تنها نمیگذارند و برای بازسازیِ زندگی آنها برنامهریزی دارند.
۴) تضمینِ تکرارنشدن از طریق نهادسازی و نظارت مردمی:
باید اصلاحات نهادی و نهادهای مستقل نظارتی را پیگیری کنیم. گزارشهای دورهای، شفافیت قضایی و مکانیزمهای پاسخگویی از پیششرطهای جلوگیری از بازگشتِ این فجایع هستند.
۵) بالا بردنِ هزینهٔ سیاسی و دیپلماتیک (فشارِ مستمر و متنوع):
هر اعدام باید برای رژیم هزینهزا باشد؛ و این هزینه را با کارزارهای حقوقی، تماس با پارلمانها، تحریمهای هدفمند علیه مسئولان مشخص، محرومیتهای دیپلماتیک و کمپینهای افشاگرانه رسانهای افزایش میدهیم. فشارِ بینالمللی و نمادین — تحریم، محرومیت از جوایز، لغو رویدادهای همکاری فرهنگی و علمی و کمپینهای افشاگر همگی ابزارهاییاند که باید بهطور هوشمندانه و مستمر به کار گرفته شوند.
۶) تبدیلِ خواستهای صنفی به اهرم فشار بینالمللی:
اعتصابات معلمان، تجمعهای کارگران، خواستههای کادر درمان و مطالبات بازنشستگان سرمایههای اصلیِ فشارِ مدنیاند. این مطالبات را باید به شبکههای جهانی متصل کنیم تا هر اعتصاب یا تجمع، به صدایی بینالمللی بدل شود.
۷) تمرکز بر ناپدیدشدگان قهری و خانوادهها در مستندسازی:
برای ناپدیدشدگان، مستندسازیِ مستقل و ادامهدار، پیگیریِ قضایی و فشارِ بینالمللی حیاتی است. روایتِ خانوادهها را به صورت پروندهمحور مستند کنیم تا هر غیبتِ اجباری، اثباتپذیر و قابل پیگیری شود.
۸) حافظهٔ جمعی، آموزش و فرهنگِ مقاومت:
یادمانها، موزهها، تقویمهای رسمی و گنجاندنِ روایتها در برنامههای آموزشی، سدِ محکمی در برابر فراموشیاند. هنر و فرهنگ میتوانند پیامِ انسانی را فراتر از مرزها منتقل کنند و وجدانِ جهانی را بیدار سازند.
دوستان، اینها باید همزمان و هماهنگ اجرا شوند؛ مستندسازی بدون فشارِ دیپلماتیک ناقص است و فشارِ سیاسی بدون حافظهٔ جمعی شکننده خواهد بود. ما باید با اتحادِ نهادهای مدنی، صنوف، رسانهها و هنرمندان، یک جبههٔ یکپارچه بسازیم: جبههٔ زندگی در برابر مرگ.
در نهایت، باید با صدای بلند اعلام کنیم: این اعدامها فراقانونی و فراغضائی نیز هستند؛ ابزارِ سیاسی و قتلِ حکومتیاند؛ در سطوح گسترده، مصادیقِ جنایت علیه بشریت و حتی نسلکشی را به یاد میآورند. بنابراین، تنها «بیانیهٔ اخلاقی» کافی نیست . ما باید اشکالِ فشارِ متنوع و مستمر را پیگیری کنیم؛ فشارِ بینالمللی، حقوقی، دیپلماتیک، اقتصادی و رسانهای. و بیش از همه، باید وضعیتِ هر زندانیِ محکوم به اعدام را بارها و بارها مطرح کنیم ،چرا که تکرارِ نامها، نمایشِ انسانیتِ پشتِ هر پرونده و برجستهکردنِ شواهدِ حقوقی، میتواند در معادلاتِ بینالمللی مؤثر واقع شود و جانِ زندانیان سیاسی و عقیدتی را نجات دهد.
بیایید امروز عهد کنیم: اطلاعرسانی را ادامه دهیم، مستندسازیِ خانوادهها و ناپدیدشدگان قهری را تشدید کنیم، پیگیریِ حقوقی و فشارِ بینالمللی را سازماندهی کنیم و هرگز نگذاریم نامِ هیچ انسانی به شمارهای سرد تبدیل شود. تا وقتی آخرین طنابِ اعدام از میلههای زندانها برداشته نشده است، از تلاشِ خود دست نمیکشیم.
نه به اعدام. آری به زندگی. آری به کرامت. آری به عدالت.
نه میبخشیم و نه فراموش، میکنیم
زن زندگی آزادی
بهروز اسدی فعال حقوق بشر و عضو انجمن زن زندگی آزادی المان/ فرانکفورت
یازدهم اکتبر ۲۰۲۵