ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Wed, 01.10.2025, 14:17

افتخار تلخ؛ ۴ کارگردان ایرانی از ۴ کشور در اُسکار!


جعفر پناهی از فرانسه، علیرضا خاتمی از کانادا، شهرام مکری از تاجیکستان و علی زرنگار از ایران در اسکار حاضرند و این یعنی سینمای ایران مرزها را درنوردیده اما نمی‌دانیم به خاطر حضورسینماگران‌ ایرانی در اسکار و به نمایندگی از کشورهای دیگر خوش‌حال باشیم یا غمگین؟

عصر ایران؛ محسن سلیمانی فاخر

اُسکار امسال برای سینمای ایران «حال و هوایی دیگر» دارد. چهار فیلم‌ساز ایرانی از چهار مسیر متفاوت به این رقابت جهانی رسیده‌اند: جعفر پناهی با فیلم یک تصادف ساده بود (It Was Just an Accident) از فرانسه، علیرضا خاتمی با فیلم چیزهایی که می‌کشی (The Things You Kill) از کانادا، شهرام مکری با فیلم «خرگوش سیاه، خرگوش سفید» (Black Rabbit, White Rabbit) از تاجیکستان، و علی زرنگار با فیلم علت مرگ: نامعلوم (Cause of Death: Unknown) از ایران.

این هم‌نشینی نام‌ها و فیلم‌ها پرسش‌های جدی‌یی پیش می‌کشد: آیا این افتخار و سربلندی سینمای ایران است که فیلمسازان آن در کشورهای مختلف نماینده باشند؟ یا نشانه‌ای است از شکست دیپلماسی فرهنگی رسمی که قادر به مدیریت و حفظ و حمایت از استعدادهای خود نیست؟

رشد سینمای مستقل یا بی‌مهری به فیلم‌سازان داخلی؟

واقعیت این است که سینمای ایران، به‌ویژه در بخش مستقل، سال‌هاست در مسیر رشد حرکت می‌کند. فیلم‌های پناهی، خاتمی، مکری و زرنگار، هر یک نمونه‌ای از این بلوغ‌اند: روایت‌های تازه، فرم‌های خلاقانه و دغدغه‌هایی که ریشه در زندگی ایرانی دارند.

انتخاب آن‌ها از سوی کشورهای مختلف نشان می‌دهد سینمای مستقل ایران مرزها را شکسته و جهانی شده است. اما هم‌زمان باید دید چرا این فیلم‌سازان به جای آن‌که نماینده ایران خودمان باشند، به عنوان نمایندگان فرانسه، کانادا یا تاجیکستان پذیرفته شده‌اند؟

این همان نقطه ضعف ساختار فرهنگی رسمی است: جایی که محدودیت‌ها، سانسور و نگاه امنیتی به سینما باعث شده بخشی از بهترین صداها در کشور خودشان مجال دیده‌شدن نیابند. در نتیجه، کشورهای دیگر به استقبال آن‌ها می‌روند و آن‌ها را در قامت نماینده فرهنگی خود معرفی می‌کنند.

درواقع، موفقیت بیرونی فیلم‌سازان ایرانی هم‌زمان با نوعی بی‌مهری درونی اتفاق افتاده است. وقتی پناهی به دلیل سال‌ها ممنوعیت کار و محدودیت، ناچار است با امکانات حداقلی بسازد و بعد نماینده فرانسه شود، این هم افتخار است و هم تلخی.

دیپلماسی فرهنگی یا فقدان آن؟

انتخاب «علت مرگ: نامعلوم» ساخته علی زرنگار از سوی ایران، در ظاهر نشانه‌ای است از توجه به سینمای متفاوت. اما باید پرسید آیا این انتخاب یک روند ساختاری و پایدار است یا تصمیمی موردی برای رفع انتقادها؟

سیاست فرهنگی ایران در سال‌های اخیر بیشتر بر کنترل و حذف تمرکز داشته تا بر حمایت و پرورش. همین است که در نهایت، برند سینمای ایران در جهان نه با انتخاب‌های رسمی، که با آثار فیلم‌سازانی شکل می‌گیرد که در خارج از کشور یا در حاشیۀ ساختار رسمی رشد کرده‌اند.

دیپلماسی فرهنگی زمانی موفق است که از سرمایه‌های انسانی خود دفاع کند. در حالی‌که امروز، سرمایه‌های اصلی سینمای ایران – از پناهی تا خاتمی – به جای آن‌که در ایران فرصت نمایندگی بیابند، به «سرمایه‌های فرهنگی» کشورهای دیگر تبدیل می‌شوند.

این وضعیتی پارادوکسیکال است: هم نشانه قدرت هنری سینمای ایران است، هم بیان‌گر ضعف دیپلماسی فرهنگی رسمی.

وجه هنری یا سیاسی انتخاب‌ها؟

نمی‌توان از این انتخاب‌ها سخن گفت و وجه سیاسی آن‌ها را نادیده گرفت. انتخاب پناهی توسط فرانسه تنها به کیفیت سینمایی او مربوط نیست؛ پیام روشنی دارد درباره آزادی بیان، مقاومت هنری و مخالفت با سانسور. فرانسه از این طریق هم از یک فیلم‌ساز برجسته حمایت می‌کند و هم موضع فرهنگی-سیاسی خود را به نمایش می‌گذارد.

انتخاب خاتمی از جانب کانادا نیز تنها تصمیمی هنری نیست. کانادا سال‌هاست به دنبال تقویت چهره چندفرهنگی خود است و معرفی فیلم‌ساز ایرانی-کانادایی فرصتی است برای نمایش این سیاست فرهنگی. تاجیکستان هم با برگزیدن فیلمی از شهرام مکری، می‌خواهد حضور خود را در نقشه سینمای جهان تثبیت کند، حتی اگر از سرمایۀ انسانی ایران استفاده کرده باشد.

در ایران نیز انتخاب فیلم زرنگار را می‌توان تلاشی برای نشان‌دادن «چهره متنوع‌تر» سینما دانست؛ هرچند این انتخاب بدون تغییرات بنیادین در سیاست فرهنگی، بیشتر به تصمیمی تاکتیکی شباهت دارد تا راهبردی.

به این ترتیب، می‌توان گفت هیچ‌یک از این انتخاب‌ها صرفاً هنری نیستند؛ همه بار سیاسی و فرهنگی خاصی دارند.

در جهان امروز، اسکار تنها یک جشن سینمایی نیست؛ میدان دیپلماسی فرهنگی سیاسی است که هر کشور با انتخاب فیلم، پیام خود را به جهان مخابره می‌کند.

افتخار تلخ

اسکار امسال برای سینمای ایران تصویری دوگانه ساخته است: از یک سو، ما شاهد سربلندی هستیم: فیلم‌سازان ایرانی با آثارشان به حدی رسیده‌اند که کشورهای دیگر به آن‌ها اعتماد می‌کنند و صدای آن‌ها را صدای خود معرفی می‌کنند. این یعنی سینمای ایران، مستقل از سیاست‌های داخلی، به جایگاهی جهانی رسیده است.
اما از سوی دیگر، این تصویر تلخ است: چرا باید جعفر پناهی نماینده فرانسه باشد نه ایران؟ چرا خاتمی در کانادا پذیرفته می‌شود اما در ایران ناشناخته است؟ چرا مکری باید فیلم خود را از طریق تاجیکستان به اسکار بفرستد؟ این پرسش‌ها پاسخ روشنی دارند: ضعف ساختاری و ناتوانی در دیپلماسی فرهنگی.

اگر سیاست فرهنگی ایران به جای محدودیت و حذف، بر حمایت و آزادی تکیه کند، آنگاه می‌توان امیدوار بود این سرمایه‌های انسانی به جای تبدیل‌شدن به نماینده فرهنگی دیگر کشورها، به عنوان نمایندگان واقعی ایران در جهان بدرخشند. در غیر این صورت، همچنان باید با افتخار تلخ زندگی کنیم: سینمایی که می‌درخشد، اما در خانه‌اش پذیرفته نمی‌شود.