ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Mon, 01.09.2025, 9:03

آغاز پایان جمهوری اسلامی / بهروز اسدی


آغاز پایان جمهوری اسلامی؛ سرکوب داخلی، دریوزگی خارجی و ضرورت اتحاد ملی

جمهوری اسلامی پس از بیش از چهار دهه حکمرانی، امروز در نقطه‌ای ایستاده است که بسیاری از تحلیلگران آن را «آغاز پایان» می‌نامند. این نظام از درون دچار بحران‌های ساختاری و از بیرون منزوی و ایزوله است. آنچه به چشم می‌آید نه نشانه‌های قدرت، بلکه تدابیر بقا در شرایط ضعف است: سرکوب و اعدام در داخل، باج‌دهی و دریوزگی در برابر روسیه و چین، و جنگ‌طلبی در برابر غرب. سیاست کلان جمهوری اسلامی همواره بر پایه دروغ، ریاکاری و وارونه‌نمایی واقعیت استوار بوده و در منطق آن، «حمله بهترین دفاع» است. اما این الگوی تهاجمی بیش از هر چیز نشان‌دهنده درماندگی است، نه اقتدار.

سرکوب داخلی، اعدام‌ها و فروپاشی اجتماعی
ستون اصلی بقای جمهوری اسلامی، سرکوب سازمان‌یافته جامعه است. این سرکوب در سه سطح آشکار است:

۱. اعدام‌ها و دستگیری‌ها: ایران در سال‌های اخیر در صدر آمار جهانی اعدام قرار گرفته است. هزاران زندانی سیاسی و عقیدتی در زندان‌های کشور محبوس‌اند، تنها به جرم اعتراض، اندیشه یا عقیده‌ای متفاوت. دستگاه قضایی، که باید حافظ عدالت باشد، به ابزاری برای ایجاد وحشت بدل شده است.

۲. ایجاد محیط وحشت و خفقان: سیاست ارعاب در خیابان‌ها، دانشگاه‌ها، مدارس و محیط کار اجرا می‌شود. حکومت با ایجاد ترس دائمی، تلاش می‌کند هرگونه اعتراض اجتماعی را در نطفه خفه کند.

۳. بحران معیشت و تحقیر اجتماعی: در کنار سرکوب، ناکامی ساختاری در اداره کشور مردم را با بی‌آبی، خاموشی‌های مکرر، سقوط ارزش پول ملی، تورم افسارگسیخته و بیکاری گسترده روبه‌رو کرده است. این مجموعه نشان‌دهنده ناتوانی مطلق نظام در تأمین حداقل‌های زندگی است.

در چنین فضایی، هیچ جناحی بر دیگری غلبه ندارد؛ همگی به نوعی حس سرنگونی را درک کرده‌اند و با مظلوم‌نمایی و وارونه‌نمایی واقعیت، می‌کوشند بقای موقت خود را توجیه کنند.

سیاست خارجی دوگانه؛ دریوزگی و جنگ‌طلبی و زدن بر طبل جنگ راه گریزی حاکمیت و شخص علی خامنه‌ای است
سیاست خارجی جمهوری اسلامی دو چهره متناقض دارد. از یک‌سو رهبران نظام آشکارا اعلام می‌کنند «هر چه در توان داریم باید با چینی‌ها معامله کنیم» و عملاً منابع ملی را در اختیار پکن و مسکو می‌گذارند. از سوی دیگر، در برابر اروپا و آمریکا شمشیر می‌کشند و با تهدید هسته‌ای بر طبل جنگ می‌کوبند. این دوگانگی بیانگر آن است که سیاست رژیم نه بر اساس منافع مردم، بلکه بر پایه بقا و تبلیغات شکل گرفته است. چین و روسیه به‌خوبی می‌دانند که این رژیم پایدار نیست، اما از آن به‌عنوان ابزاری ژئوپلیتیک و منبع انرژی ارزان استفاده می‌کنند.

مظلوم‌نمایی، وارونه‌نمایی و منطق تهاجمی تبدیل به بخشی از دکترین نظام گشته است 
یکی از شگردهای دائمی جمهوری اسلامی، وارونه جلوه دادن واقعیت‌هاست. بحران‌های ناشی از سوءمدیریت، مانند کم‌آبی یا سقوط اقتصاد، به گردن دشمن خارجی انداخته می‌شوند. شکست‌ها پیروزی نام می‌گیرند و جنگ‌طلبی نشانه قدرت معرفی می‌شود. این دروغ‌پردازی و سیاه‌کاری ریشه در منطق کلی نظام دارد: «حمله بهترین دفاع است». چه در سرکوب داخلی و چه در سیاست منطقه‌ای با نیروهای نیابتی، این منطق تهاجمی به‌کار گرفته می‌شود. اما در حقیقت، این رفتار بیش از هر چیز نشانه‌ی ضعف و احساس فروپاشی است.

تحریم‌ها، مکانیسم ماشه و انزوای جهانی
جمهوری اسلامی بیش از هر زمان دیگری در صحنه جهانی منزوی شده است. تحریم‌های اقتصادی، خطر فعال شدن مکانیسم ماشه و سقوط ارزش پول ملی نشان می‌دهد که رژیم از نظر اقتصادی نیز در بن‌بست قرار دارد. حتی نشست‌ها و اجلاس‌های بین‌المللی مانند سازمان همکاری شانگهای یا بریکس نیز برای جمهوری اسلامی بیش از آنکه دستاورد واقعی داشته باشد، صرفاً ابزار تبلیغاتی است. این همکاری‌ها برای حکومت تنها خروجی موقت و گذرا دارند و قادر به تغییر روند کلی سقوط نیستند.

دریوزگی دیپلماتیک و هزینه‌سازی برای مردم
باج‌دهی به قدرت‌های خارجی، از جمله چین و روسیه، از جیب مردم پرداخت می‌شود. قراردادهای نفتی و تجاری با تخفیف‌های سنگین، کاسه‌لیسی دیپلماتیک، و خرج‌های کلان برای حمایت از نیروهای نیابتی در منطقه، همه به قیمت فقر و بدبختی مردم ایران تمام می‌شوند. این روند نه‌تنها مشکلات کشور را حل نمی‌کند، بلکه شکاف میان حکومت و جامعه را عمیق‌تر می‌سازد.

ضرورت اتحاد؛ از «زن، زندگی، آزادی» تا آینده دموکراتیک
جنبش‌های اعتراضی اخیر، به‌ویژه خیزش مهسا ژینا در ۱۴۰۱ و مانیفست «زن، زندگی، آزادی»، نشان داد که نیروی واقعی تغییر در اراده مردم ایران نهفته است. این شعار، که به نماد همبستگی ملی و اجتماعی بدل شد، نشان داد که جامعه ایران فراتر از هر تقسیم‌بندی قومی، مذهبی یا سیاسی، بر محور آزادی و کرامت انسانی می‌تواند متحد شود.

هیچ جریان یا گروهی به تنهایی قادر به عبور از جمهوری اسلامی نیست. همچنین تاریخ استعمار در ایران نشان داده که اتکا به بیگانه هیچ‌گاه به نفع مردم تمام نشده است. بنابراین، تنها راه واقعی، اتحاد نیروهای مخالف است. فحاشی و اتهام‌زنی میان اپوزیسیون تنها به نفع جمهوری اسلامی است و دستگاه سرکوب آن را تقویت می‌کند. در مقابل، شکل‌گیری جبهه‌ای دموکراتیک و متکثر، بر پایه احترام متقابل و هدف مشترک، می‌تواند زمینه پایان استبداد و آغاز فصلی نو در تاریخ ایران باشد.

اگر جدا از هر دیدگاهی نتیجه ای بخواهیم بگیریم، که جمهوری اسلامی امروز بر دو ستون لرزان سرکوب خونین داخلی و دریوزگی خارجی ایستاده است. هزاران زندانی سیاسی و عقیدتی، اعدام‌ها و دستگیری‌های فله‌ای، و فضای خفقان حاکم، نشانه‌هایی از سیاست بقا به هر قیمت‌اند. مظلوم‌نمایی، تبلیغات و منطق «حمله بهترین دفاع است» تنها بیانگر درماندگی نظام‌اند. تحریم‌ها، ورشکستگی اقتصادی، بی‌آبی، بی‌برقی، و انزوای بین‌المللی همگی نشان‌دهنده فروپاشی‌اند. اجلاس‌های چین و روسیه و باج‌دهی به قدرت‌های خارجی تنها مُسکن‌های موقت‌اند که هیچ تغییری در مسیر سقوط ایجاد نمی‌کنند.

آغاز پایان جمهوری اسلامی فرا رسیده است. آینده ایران نه در وابستگی به شرق و نه در جنگ‌طلبی با غرب، بلکه در اتحاد مردم حول ارزش‌های «زن، زندگی، آزادی» و در مبارزه‌ای دموکراتیک برای آزادی و عدالت رقم خواهد خورد.

بهروز اسدی
01.09.2025