کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ موجب استمرار استبداد سلطنتی و پس از آن برقراری استبداد دینی شد.
دولت ملی مصدق طی دو سال و چهار ماه حکومت خود، نمونهی موفقی از مردمسالاری و استقلال ملی و پاکدستی را در معرض دید ملت ایران و جهانیان قرار داد. دکتر مصدق در این مدت کوتاه گامهای بلندی در جهت برقراری آزادی و استقلال، رفاه و سعادت ملت ایران برداشت. این الگو برای قدرتهای سلطهطلب جهانی قابل تحمل نبود و با تدارک کودتا موجب سقوط آن دولت ملی شدند.
کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در حالی پیروز شد که انگليس و آمریکا با طراحی گسترده، از جمله به خدمت گرفتن دربار و بخشهایی از روحانیت و ارتش، اراذل و اوباش و بدکارههای شهر، با تصرف مراکز حساس نظامی و مکانهایی مانند رادیو، روزنامهها و احزاب و حمله و غارت و به آتش کشیدن منزل نخستوزیر، توانستند دولت ملی را واژگون کنند.
کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تنها کودتا بر علیه یک دولت ملی مبتنی بر حاکمیت ملی و استقلال و آزادی نبود، بلکه جنگ بر علیه بنیانهای دموکراسی در ایران بود که با به یغما بردن آن، هفتاد و دوسال کشور ما را از نعمت دموکراسی محروم کرده است. جنگ بر علیه استقلال ملی بود. استقلالی که با بیرون راندن استیلای روس و بريتانيا توانست، روی پای خود ایستاده و کشور را آماده استقرار حاکمیت ملی و دموکراسی کند. کودتای ۲۸ مرداد جنگ بر علیه آزادی بود. آزادی که توسط دکتر مصدق به ارمغان آورده شد، قابل مقایسه با وجود آزادی در سایر ملل مترقی و پیشرفته جهان بود. عوامل آن کودتای شوم، ابتدا یک استبداد مطلق پادشاهی ۲۵ ساله برپا داشتند و میراثداران روحانی آن، اکنون یک استبداد ۴۷ ساله را در وطن ما مستقر کردهاند.
کسانیکه ملیگرایی را کفر میخواندند، دکتر مصدق را به عنوان مظهر ملتگرایی، مُسلم نمیخواندند، کودتای انگلیسی آمریکایی ۲۸ مرداد را سیلی اسلام بر مصدق خواندند و جبهه ملّی ایران را مرتد اعلام کردند، اکنون مدعی ملی بودن شدهاند! گویا ملت ایران فراموش کرده است که شما هرآنچه نام ملی بر آن داشت، سرکوب کردهاید. مظاهر، نمادها، فرهنگ، میراث، احزاب و رَجُل ملی را از میان بردید. اکنون داعیه ملی بودن و ملتگرایی دارید؟ مهمترین رکن ملیگرایی و ملتگرایی، به رسمیت شناختن اراده مردم بر سرنوشت خود و استقرار حاکمیت ملی است. درحالیکه میبینیم هیچچیز جز اراده فردی و البته گروهی خاص، بر این کشور حکم نمیراند. وحدت ملی در گروی دولت ملی و حاکمیت ملی است. وقتی مردم احساس بیتوجهی از سوی حاکمان کنند، چه بسا ممکن است ارزش وحدت ملی را کمارج ببینند. شوربختانه در حمله ددمنشانه اسرائیل به خاک پاک میهن دیدیم، جامعه ایران آن وحدت و انسجام ملی که در پائیز ۱۳۵۹ در ابتدای حمله عراق به ایران داشت، اکنون از آن وحدت ملی دور شده است. به این خاطر که اکنون نیروها و احزاب ملی، راهی جز زندان و انزوا ندارند. رضاشاه همین روش را در پیش گرفت، رَجُل ملّی را زندانی کرد و حتی کشت. احزاب و نيروهاي ملی را سرکوب کرد، اما دیدیم که به محض حمله متفقین به ایران، به قول دکتر مصدق رَجُل ملی که پایه و قوام وحدت ملی بودند، اصلاً وجود نداشتند تا از کیان ملّی ایرانزمین دفاع کنند. از سوی دیگر دیده میشود که میراثداران نظام استبدادی گذشته، اکنون دم از آزادیخواهی و ملیگرایی میزنند. ملت ایران در این هفتاد و دو سال همواره به درستی تشخیص داده که این سامانه، بویی از آزادی و ملتگرایی نبرده است. مهمترین اصل ملیگرایی و ملتگرایی که حاکمیت ملی بود نه تنها مورد توجه آنان نبود که تمام احزاب و نيروهای سیاسی را با داغ و درفش ساواک از بین بردند. قانون اساسی مشروطه که دستاورد نیاکان ما بود به طاق نسيان زدند و اکنون هم آن را موهوم میشمارند و اعتقادی به پادشاهی مشروطه ندارند، تنها به قدرت و پادشاهی مرتجعانه میانديشند. باید دانست که اگر برخی افراد سطحینگر به رژیم گذشته گرایش پیدا کرده اند، هیچگاه به واسطه کارآمدی و عملکرد نظام گذشته نیست، بلکه به علت استبداد و انحصارطلبی، فساد و ناکارآمدی حکومت جمهوری اسلامی است که شرایط هولناک کنونی را برای ایران به وجود آورده است.
جبهه ملی ایران بر این باور است که ملت بزرگ ایران باید از این مدار بسته دو سامانه استبدادی گذشته و کنونی رها شود و این ملت باید عزم را جزم کند تا با استقرار حاکمیت ملی به مردمسالاری، استقلال، عدالت اجتماعی، جدایی دین از حکومت، نظام منبعث از رای ادواری ملت (جمهوریت) و اعتلا و توسعه پایداری که شایسته آن است دست یابد.
شورای مرکزی جبهه ملی ایران
تهران – ۲۸ مرداد ۱۴۰۴