کیست که نداند آقای پزشکیان چندین برابر شایستهتر از سایر کاندیداهاست.
کیست که شک داشته باشد او پاکدست، شجاع، صادق و خاکی است.
من در مورد صلاحیت داشتن و نداشتن پزشکیان هرگز بحث نکردهام.
موضوع آنست که آیا ایشان در این سیستم میتواند مفید باشد!؟
موضوع هزینه و فایده است. موضوع تایید سیستم انتخابات دو مرحلهای است که شورای نگهبان تعیین کند ما باید به کدامها رأی بدهیم. مطابق سلیقهاش!
موضوع عدم اعتماد به شمارش صحیح آراست.
موضوع وجود نهادهای موازی قدرتمند و زورگو و دارای زندان و بازداشتگاه است.
فردا که من رفتم و به کاندیدایم رای دادم و نتیجه آرا را نیمه شب اعلام کردند ۶۳ درصد قالیباف یا جلیلی رأی آورده، و من باور نداشتم، آیا راهی برای احقاق حق من هست؟
اگر هست نشانم بدهند.
بگویند کدام نهاد مستقل و عادلانهای برای رسیدگی به شکایت پیشبینی شده.
آیا باز نمیگویند مگر شما نمی دانستید شورای نگهبان ناظر است و شکایتتان را باید به همان شورا بدهید.
اگر من رفتم و بطور مسالمت آمیز و در راهپیمایی سکوت، با تکه نوشتهای محترمانه گفتم رأیم کجاست، آیا به من شلیک نمیکنند؟ کتک نمیخورم، از محل کار اخراج نمیشوم.
من که میدانم این نظام اصلا دمکراسی را قبول ندارد. من میدانم سیستم ایدئولوژیک، انتخابات را تنها برای رنگ و لعابش میخواهد، بروم رأی بدهم که چه بشود.
من کتک خوردهام، من خونهای روی آسفالت را دیدهام، دختران بیپناه را در ونها دیدهام، من وقتی همسرم را در خیابان دستبند میزدند مجبور شدهام التماسشان کنم، بیایید مرا بگیرید، او یک خانم است، مرا دستبند بزنید، مرا که انقلاب کردم. او خواهر شهید است، من هم اسیر عراق بودم. مگر چه گفتیم!!
هزار سال از سال ۸۸ و ۸۹ نگذشته که فراموشش کنیم.
آیا سیستمی را که وزیر کشوری نظامی و تندرو مجریاش است و شورای تندروی نگهبانی اینچنین، ناظرش، قبولش دارید؟
واقعا قبول ندارید آنها اگر قانع شوند رأی مردم بر خلاف موازین اسلام خودشان و رهبری است، دست بردن در آراء را نه تنها مجاز که واجب میدانند.
آیا انتظار دارید باز هم تابلو بگیرم در دستم فقط بازشماری کنند، و باز التماسشان کنم نزنیدمان!؟
باز بگویم Where Is My Vote تا شاید دنیا بفهمد من چیز زیادی نمیخواهم و پشت پرده معاملاتشان را نکنند!
نفت ارزان بخرند و به من پشت کنند.
با تحریمشان پولهای مرا بردارند و به من بخندد.
یا نظام حواسش بوده با تایید پزشکیان ممکن است او رأی بیاورد یا نبوده.
اگر حواسش بوده پس تدبیرهایش را از قبل کرده که چطور او را مهار کند.
یا حواسش نبوده (که بعید میدانم) در این صورت راههای جلوگیری از بالا آمدن او، کاملا در اختیارش است. هم مجری است و هم ناظر!
و هیچکدام رأی مرا حجت نمیدانند.
به همین سادگی!
و خدایی را قبول دارند که من نمیشناسمش!
من نمیتوانم باز بروم فریاد بزنم رأی من کو
من نمیخواهم از دولتهای بیتفاوت جهان بخواهم حافظ رأیم باشند.
من خودم توانایی محافظت از رأیم را دارم.
آن را به صندوقی میاندازم که شمارش کننده و نظارت کنندهاش را قبول داشته باشم.
کسی را به سر کار میآورم که نگوید نگذاشتند کار کنم.
کسی را به قدرت میرسانم که نگویند فعلا دارد تقیه میکند. راستش را نمیگوید. بعدها خواهد گفت!
به کسی تکیه میکنم که حامل یک جریان باشد. یک تفکر پخته، با برنامه و قوی.
من قهرمان نمیخواهم.
قهرمان نیازی نیست بگوید من قهرمان تو هستم.
هر که تنهایی تصمیم بگیرد کار بزرگ کند
او در عمل خود را قهرمان پنداشته!
او باید بگوید مردم! بیایید با هم، آنهایی را که رأی ما و دمکراسی را نمیخواهند بپذیرند، کنارشان بزنیم. هر چقدر هم قدرت داشته باشند از عهده ما، وقتی با همیم برنمیآیند.
من میخواهم کسی بیاید و بگوید خون تمام کسانی را که بناحق به زمین ریخته شدهاند را پیگیری میکنم. مگر خون و جان بیگناه، کم چیزی است
بگوید همه آنها که صدمه دیدند هزینهشان را از خزانه میدهم و از یکایک آنها رسماً عذرخواهی میکنم.
بگوید غلط میکنند به خانمها اهانت کنند.
بگوید اگر به من رأی دادید یعنی این چند اصل؛
“رابطه با جهان، قطع کمک به جنبشها مادام که مردم ما گرسنهاند، احترام به حق تنوع پوشش، جذب متخصصین با هر عقیده و اندیشهای، نهادینه کردن دمکراسی و در صورت لزوم برگزاری رفراندوم و...”
و نهایتا بگوید چه تدبیری دارد رأی مردم دزدیده نشود.
آنها را قبول دارد؟
یا انتظار دارد من تیر بخورم و تنهایی بروم و فریاد کنم
“Where Is My Vote!”
تلگرام نویسنده
@ghomeishi3