مهشید گوهری، استاد ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد، خبر داد که بعد از هفت سال تدریس مستمر، این دانشگاه بهدلیل حمایت او از دانشجویان معترض اعلام «قطع همکاری» کرده است.
خانم گوهری که مدرس مدعو این دانشگاه بود، همچنین در اینستاگرامش نوشت: «این ترم شرایطی فراهم شد که بهصورت عملی مشق خردورزی و آزاداندیشی و حقجویی را در دانشگاه تمرین کنیم و همین بهانهای شد برای پاکسازی گروهی از ما مدرسان ادبیات دانشگاه فردوسی.»
روزگار غریبیست نازنین
دهانت را میبویند...
مبادا كه گفته باشی «دوستت میدارم»
عشق را در پستوی خانه نهان باید كرد...
به اندیشیدن خطر مكن ...
از سال ۷۶ دانشگاه فردوسی خانه دوم من شد، سالها دانشجویی و تدریس. و حالا بعد از هفت سال تدریس مستمر، خبر قطع همکاری با من و چند نفر از همکارانم تایید شد.
یکی از قشنگترین اتفاقات زندگیام، شانس تدریس و ارتباط با دانشجویانی باهوش و پر انرژی بوده است. عاشق تدریس هستم، همیشه لحظه لحظه آن را غنیمت میدانستم و با حداکثر توانم تلاش میکردم از این فرصت بهره ببرم تا به دانشجویانم بیاموزم که با نگاهی دیگرگونه به ادبیات بنگرند و به آنها نشان دهم که آگاهی از تاریخ و شناخت هویت ایرانی و مطالعه آثار ادبی و داستانی چقدر در رشد اندیشه آنها و درک و دریافتشان از مسائل سیاسی و اجتماعی موثر است.
در کلاسهای درس، جلسات نقد فیلم و کتاب و بازدیدهای علمی، در کنار یکدیگر از دریچه هنر و ادبیات، آموختیم، رشد کردیم و لحظات دلنشین و زیبایی را تجربه کردیم.
با زبان شعر و ادب بسیار فراگرفتیم، آموختیم که با ابزار خرد به نبرد تعصب و جهل برویم، از آزادیخواهی، حقطلبی و عدالتجویی سخن راندیم:
آن زمان كه بنهادم سر به پای آزادی
دست خود ز جان شستم از برای آزادی
آموختیم که با زبان برنده ادبیات میتوان به دل سیاهی زد و دست بیداد و تباهی را کوتاه کرد و به دل بیدادگران زمان هراس افکند.
البته این ترم شرایطی فراهم شد که به صورت عملی مشق خردورزی و آزاداندیشی و حقجویی را در دانشگاه تمرین کنیم و همین بهانهای شد برای پاکسازی گروهی از ما مدرسان ادبیات دانشگاه فردوسی.
همیشه در پایان ترم، پیامهای سرشار از مهر و لطف دانشجویان مرا در ادامه راه استوارتر میساخت. اما این ترم، آخرین جلسه کلاسها که همراه بود با اشکها، مهر و آغوشهای گرم و اظهار لطف دانشجویان عزیزم، اندوهی شیرین با خود داشت، شادی از داشتن چنین سرمایه ارزشمندی و افسوس از اینکه دیگر فرصت آموختن و همراهی این جوانان را که به مهر و عشق دوستشان دارم، نخواهم یافت.
به امید روزهایی زیباتر برای سرزمین عزیزم ایران و به امید روزی که دوباره رو در روی دانشجویانم با آنها سخن بگویم و از یکدیگر بیاموزیم.
مرا در خاطرت بسپار، من فرزند ایرانم
که مثل مادرم، مانند ایران، زنده میمانم