ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Mon, 21.11.2022, 23:24

تیم ملی در ایران باخته بود نه قطر


امتداد - داوود حشمتی

باخت پرگل تیم ملی ایران در قطر مقابل تیم انگلیس که با نتیجه 6 بر دو رقم خورد، از جنبه فنی و فوتبالی مانند همیشه قابل تجزیه و تحلیل نیست. این بازی (و احتمالا بازی های بعدی) متاثر از وقایعی است که طی دو ماه گذشته در ایران اتفاق افتاده است. تلخ تر اما این بود که دو دسته از این باخت خوشحال بودند. هم براندازان هم جریان ارزشی که وقتی سرود نخواندن بازیکنان ایران را دیدند به آنها سرکوفت زدند.

اهمیت ماجرا اینجاست که بدانیم پدیده های جمعی (همچون فوتبال و یا انتخابات) دماسنج مهم اجتماعی است. بازیکنانی که به قطر رفتند، زیر شدیدترین فشارهای روحی و روانی بودند. مانند همه ما. مانند همه آنها که در این زمانه پرآشوب طرف خشونت از هر دو سو نیستند. مانند همه کسانی که نگران آینده ایران هستند. مانند همه آنهایی که از افراطی ها بیزارند. مانند همه آنها که سالها هشدار دادند که بی توجهی در شنیدن صدای مردم نتیجه ای جز لج بازی مردم را به همراه ندارد.

تیم ملی در داخل سرزمین ایران باخته بود، نه داخل زمین فوتبال. حتی قبل از آنکه به زمین مسابقه با انگلیس وارد شود. تیمی که هر چهارسال یکبار کل جامعه ایران را یکصدا و همدل پشت سر خود داشت، امروز در حالی به میدان رفت که هشتک های «بازی را نمی بینیم» و «خوشحال از باخت تیم ملی» دست به دست می شد. همانطور که بازی با چالش بزرگ «خواندن و یا نخواندن سرود ملی» در ابتدا آغاز شده بود، با نتیجه ای غیر منتظره پایان یافت. نتیجه بازی را  نه فقط در زمین فوتبال که در سکوهای تماشاگران، در فضای مجازی، در میان مردم عادی کوچه و خیابان، در صدایی که از پنجره ها برمی خواست، می توانستیم بشنویم.

آنطرف نیز حسن عباسی ها همچنان به فوتبالیست ها توهین می کردند. تیم ملی باخت چون برعکس سالهای قبل از علی دایی تا علی کریمی، از عابدزاده تا قلعه نوعی و گل محمدی را یکصدا پشت سر خود نداشت. تیم ملی باخت چون بازیکنان ایران در میانه میدان در حال مبارزه با نگاه ها و قضاوت هایی بودند که از پیش حکم خودش را داده صادر کرده بود.

مساله من این نیست که این باخت را کم اهمیت جلوه دهم. آیا این باخت سنگین بود؟ بله. آیا بازیکنان بد بازی کردند؟ بله. اما اگر بپرسید، آیا بازیکنان ما اشکال فنی داشتند؟ آیا بازیکنان ما تاکتیک مناسبی را اتخاذ نکردند که منجر به باخت آنها شد، می گویم، خیر.

بازیکنی که در میانه میدان به جای تشویق فحش می شنود چه توانی برای مبارزه دارد؟ به باور من بازیکنان ما با نخواندن سرود ملی (که در هفته های اخیر بر سر آن چالش ایجاد شده بود) سعی کردند پیام همراهی با مردم صادر کنند. اما دریغ و درد که این میان تنها عده قلیلی هستیم که از این باخت ناراحتیم. من شرم ندارم از اینکه بگویم از این باخت ناراحتم. من شرم ندارم از اینکه بگویم یک چشمم به «جوانرود» و «مهاباد» بود و چشم دیگرم به قطر.  و برعکس ما دو دسته از این باخت خوشحال شدند.

براندازان از یک سو و اصولگرایان انقلابی از سوی دیگر. یک دسته این باخت را نیاز داشت تا اجازه ندهد همدلی میان ایرانیان ایجاد شود. انقلابی ها و مدعیان ارزشی هم که دیدند بازیکنان سرود تیم ملی را نخواندند خوشحال بودند که از این فقره برای بازیکنان سرکوفت بسازند.

من اما از این باخت ناراحتم. نه آنکه برد می توانست شادمانمان کند. اما می توانست فارغ از زنده باد و مرده بادهای این روزها، برایمان حس همدلی ایجاد کند. همدلی در فکر کردن به ایران. حتی اگر هر دو طرف تعارض این روزها آن را نخواهند. معتقدم هم می توان مانند همیشه به مسئولان انتقاد کرد که چرا صدای مردم و مطالبات آنها را نشنیدید و به جای اهمیت دادن به آن، چشم دوختید به افراطی هایی که هرروز مردم و سلبریتی ها را تحقیر کردند. هم می توان به براندازها انتقاد داشت که آنطرف جمهوری اسلامی که ترسیم می کنید نه تنها روشن نیست که گاه بسیار ترسناک است.

در عین حال دلمان برای ایران بسوزد. برای میهنی که اساسا بود و وجودش در همین لحاف چهل تکه بودن است. تنوع و تکثری که اگر به رسمیت شناخته شود، قدرت تولید می کند و اگر سیستمی بخواهد آن را یکدست کند، با شکست روبه رو میشود. من هنوز به آن حرف سیدمصطفی تاجزاده معتقدم که می گفت: «با این مردم نمیشود لج بازی کرد. این مردم می توانند از یک سیسمونی یک حرکت و اعتراض سیاسی بسازند. همانطور که در 57 برای اینکه لج نظام پادشاهی را دربیاورند عکس آیت الله خمینی را در ماه می‌دیدند»