iran-emrooz.net | Sun, 12.03.2006, 16:12
استبداد دينی مولد خشونت مخربتری است
خبرگزاری كار ايران
مراسم ويژه ششمين سالگرد ترور «سعيد حجاريان» از سوی شاخه جوانان جبهه مشاركت ايران اسلامی برگزار شد.
به گزارش خبرنگار "ايلنا"، «سعيد حجاريان» كه خود در اين مراسم حضور يافته بود، گفت: «من بقيهالسيف خيل عظيمی هستم كه ديگر دستشان از دنيا كوتاه است و نمیتوانند از خود دفاع كنند. كسانی چون پويندهها و مختاریها، فروهرها و شريفها، دوانیها و خيلیهای ديگر كه امروز در ميان ما نيستند و ما شاهد اين هستيم كه آنها را از دست دادهايم.»
وی در اين برنامه كه با عنوان «برای صلح...» برگزار شد، افزود: «ترور آنها باعث شده است پرونده مفتوح بماند و بسته نشود و متأسفانه ما مجبوريم سالانه اينجا جمع شويم تا وقتی از اين جمع گروهی حقيقتياب تشكيل شود و به ماجرا بپردازد، نه به قصد انتقام بلكه به قصد عبرت.»
متن كامل مقاله ارائه شده توسط سعيد حجاريان با عنوان «ترور به قصد ترور» به شرح زير است:
روزی در تحريريه روزنامه «سلام» مشغول رتق و فتق امور بودم كه مردی ميانسال وارد سردبيری شد و يكسره نزد آقای موسویخوئينیها رفت و برای او توضيحاتی داد. رنگش پريده بود و با احتياط همان طور كه آمده بود، سلام را ترك كرد. آخر شب بود كه بعد از بستهشدن روزنامه، من نزد آقای خوئينیها رفتم و از وی خداحافظی كردم تا عازم منزل شوم. ايشان به من گفت: «آقايی آمده بود اينجا و حرفهای عجيبی میزد. من كه باور نكردم آيا به نظر شما عاقلانه است كه جمعی از نويسندگان را كه با اتوبوس عازم ارمنستان هستند در گردنه حيران به ته دره بفرستند؟ يعنی ممكن است اين اتفاقات در جمهوریاسلامی بيفتد؟» گفتم: «از اين نوع كارها سابقه نداشته است اما من تحقيق میكنم و به شما خبر میدهم.»
در راه پيش خودم فكر میكردم لابد عدهای برای يكی از گردنههای راه آستارا به اردبيل نامی نيافتهاند و میخواستهاند با پرتاب اتوبوس مثلا اسم آنرا بگذارند «يازيجيكش» (به قياس گردنههای كوليكش، هنديكش، زينالكش و ... انواع گردنههايی كه كش دارد.)
بعد از مدتی تحقيقاتم به نتيجه رسيد و به آقای موسوی گفتم قصه حقيقت دارد. ايشان هم در ستون «الو سلام»، با تندی كسانی را كه سبب اين واقعه بودند، مورد خطاب قرار دارد و هشدار داد كه با اين كارها اتوبوسی را به لبه پرتگاه نمیفرستند بلكه كشوری را به پرتگاه هل میدهند.
اما قصه دامنهدارتر از اين حرفها بود. قتلهای زنجيرهای چه قبل از آن و چه بعد از آن در جريان بودند. تا زمان آقای خاتمی كسی به فكر جلوگيری از ماشين ترور نبود. برای من روشن بود كه سناريستهای اين داستان به دنبال چه هستند. آنها میخواستند كه صداهای مخالف را يا وادار به سكوت كنند يا آنها را به خارج از كشور كيش كنند. اولين باری كه اين تخم لق در دهان سناريستها شكسته شد، زمانی بود كه «غلامحسين ساعدی» در شماره اول «الفبا» در خارج از كشور مقالهای چاپ كرد. در آن مقاله آمده بود كه ما خارجنشينان از وطن مألوف بريدهايم و از ريشه كنده شدهايم و داريم كمكم هويت خود را از دست میدهيم. صدايمان پژواكی در جايی ندارد و ناگزيريم در غربت بميريم. آدم مهاجر، آدم بیهويتی است كه با نوستالژی گذشتههايش زندگی میكند و حتی همت آموختن زبان كشور متوقف فيه را ندارد. خلاصه درد غربت او باعث شده بود كه بعد از مرگ ساعدی يكی از روزنامههای زنجير پاره كرده داستانی به سياق داستانهای «آلاحمد» بنويسد به اين قرار كه:
«ساعت چهار بود كه تلفن زنگ زد. گوشی را برداشتم. فرزاد بود. با صدای گرفتهای گفت: غلام افتاد تو ارس. من سرم به دوران افتاد. مگر میشود؟ اولاً غلام شنا بلد بود ثانياً مگر در آن فصل سال ارس چقدر آب داشت كه باعث مرگ غلام شود؟ به فرزاد گفتم: «توم حواست هست چه میگويی؟» گفت: «بله غلام افتاد تو عرق و كبد و كليهاش پوسيد و مرد.»
مقصودم اين است كه هدف از ترورها فراری دادن سياسيون و نويسندگان و كليه كسانی كه در عرصه فرهنگ و سياست و اجتماع، ساز مخالف میزنند به خارج بود. بروند در آنجا يا جذب منافقين شوند و به عراق بروند و يا دربدر غربت شوند و از ريشه درآيند.
برای روشن شدن بحث بجاست كه ريشه لغوی ترور مورد بررسی قرار گيرد. ترور اساساً به معنای وحشت است و تروری كه ما میگوييم قبلا با لغت ASSASSINATION به كار میرفت كه همان فرقه «حشاشين اسماعيليه» است. در عربی لغتهای فتك، اغتيال و غيله به معنای ترور بوده است و كلمه ارهاب به معنای قدمايی آن كما اينكه در قرآن آمده است به معنی ترس و بازدارندگی است كه به تدريج در لغت عربی معنای آن تغيير يافته است و اكنون ارهابی به معنای تروريست بهكارمیرود. يك قاضی معروف جايی گفته بود: «فلانی را بیخود ترور كردند. بايد او را به دست من میسپردند تا من او را در دادگاهی علنی با حضور وكيل مدافع طبق آيين دادرسی محاكمه و اعدام میكردم.» اين كار به نظر من به مراتب موجهتر و معتدلتر از ترور است. چرا كه رژيمی كه مشروعيت دارد از اين طريق عمل میكند. ترور «جُهد العاجز» است. علامت نامشروع بودن تروريست است. ولی قتل با اينكه عملی غيرقانونی است، چه سهوی و چه عمدی، اما چون عنصر معنوی در آن غيرسياسی است و قصدی برای ارعاب و ارهاب در آن نيست، لذا قابليت بخشش و تبديل قرار دارد. يعنی میتوان به جای قصاص ديه گرفت يا متهم را بخشيد.
جا دارد تفاوت حقوقی ترور و قتل مورد بحث قرار گيرد. علمای حقوق معتقدند كه هر اتهامی برای اينكه تبديل به جرم شود بايد سه عنصر در خود داشته باشد. عنصر مادی، عنصر معنوی و عنصر قانونی. حال ببينيم كه در مورد ترور اين سه عنصر چه وضعيتی پيدا میكنند:
١- عنصر مادی:
مقصود از عنصر مادی فعل يا ترك فعلی است كه علت فاعلی جرم محسوب میشود. مثلا پرستاری كه داروی حياتی بيماری را سر موقع به وی نمیدهد با ترك فعل خود موجب قتل وی میشود. اما در مورد ترور چه بايد گفت؟ فاعل فعل ترور از لحاظ صوری با فاعل فعل قتل تفاوت چندانی ندارد. مثلا كسی كه ناصرالدين شاه را ترور كرد با فلان تك تيراندازی كه دشمن پدركشته خود را از پای در میآورد چندان تفاوتی ندارد. جز آنكه بگوييم در بعضی از انواع ترور مثلهكردن، قتلعام اهالی يك شهر، زنی مسن را با ٢٦ ضربه چاقو از پای درآوردن و از اين نوع اعمال وحشيانه غالب است. يا بگوييم نوعاًدر ترور ها اسباب اقوی از مباشر است اما در قتل، مباشر مجرم اصلی است و كمتر بايد به دنبال سبب گشت.
٢- عنصر معنوی:
مقصود از علت معنوی غايت يا مقاصدی است كه تروريست يا شبكه ترور از فعل خود تعقيب میكند. در اينجا بايد گفت كه علت معنوی شاخص مهمتری است برای تشخيص افتراقی قتل و ترور. معمولا ترور به قصد ترور صورت میگيرد. همانطور كه گفتيم ترور به دو معناست يكی به معنای فتك و اغتيال يعنی غافلگيرانه فرد يا گروهی را از پای در آوردن و ديگری به معنای وحشت و ارعاب و ارهاب است. در اينجا میتوان گفت كه علت معنوی جرم نه انتقام شخصی است و نه تسويه حساب قبيلگی است و نه ساير انگيزههايی كه در قتلهای معمولی شاهد آن هستيم. بلكه ترور فقط به اين خاطر صورت میگيرد كه بقيه افراد شبيه مقتول حساب كار دستشان بيايد. يا انزوا و سكوت پيشه كنند يا راهی خارج كشور شوند يا از خود سازمان زدايی كنند يعنی عبرت بگيرند تا سرنوشتی مانند وی پيدا نكنند. پيرمرد و پيرزن بیدفاعی مثل داريوش فروهر و پروانه اسكندری را با ضربات متعدد چاقو به قتل رساندن نه بر قاتلين لذت آفرين بوده است نه قصد انتقام داشتهاند اما مسببين «علی قدر مراتبهم» به دنبال اين بودهاند كه سياسيون و آلترناتيوهای احتمالی نظام در همان حالات جنينی خفه شوند و از بين بروند و رعب و تخفيف بر شهر سايه بگستراند.
تفاوت ديگر آنكه در ترور معمولا انگيزههای ايدئولوژيك و سياسی نهفته است. در حالی كه در قتل عمدتاً انگيزههای تبهكارانه يا شخصی قرار دارد. لذا اگر بنا باشد روزی جرم سياسی در ايران تعريف شود، ترور را بايد در عداد جرائم سياسی دستهبندی كرد.
٣- عنصر قانونی:
چون در ايران برای ترور فصل ويژهای باز نشده است لذا اينكه بگوييم چه تفاوتی بين قتل و ترور به لحاظ قانونی وجود دارد كمی مشكل است اما عللالاصول میتوان گفت كه ترور به لحاظ قانونی دو وجه دارد وجه عمومی و وجه خصوصی، اما قتل در كشور ما مطابق فتاوای علما عموما وجه خصوصی دارد به اين معنا كه قتل حقی را برای ولی دم ايجاد مینمايد كه میتواند اين حق را به صورت قصاص اعمال نمايد يا به صورت عفو اسقاط نمايد يا به شكل ديه تبادل نمايد. البته اگر قاتل در ذمه اسلام باشد، اوليا دم میتوانند به جای حق بر زمين مانده، او را تملك نمايند. در حالی كه ترور اساسا جز حقوق عمومی است و وجه عمومی آن بر وجه خصوصی آن غلبه دارد. پس حتی در صورت رضايت اولياءدم، چه به صورت اخذ ديه و چه به صورت عفو، اتهام ساقط نمیشود و مدعیالعموم بخاطر ارهابی كه در مردم ايجاد شده است، متهم يا متهمين را مجازات مینمايد كه اين میتواند حتی محاربه تلقی شود چون اينان «شاهر بالسيف» هستند و باعث اخافه مسلمين شدهاند.
اكنون كه دستگاه قضايی و تقيننی كشور به دنبال تعريف جرم سياسی و تهيه لايحهای برای تتميم قانون مجازات عمومی هستند، جا دارد كه بحثهايی از قبيل تعريف و ايجاد ترور و تفاوت آن با قتل مورد تدقيق قرار گيرد. گر چه بسياری از كشورها برای جرم سياسی فصلی علیحده نگشودهاند، اما در كشوری مثل ما چه به لحاظ ساخت سياسی و چه از آن جهت كه در قانون اساسی لفظ جرم سياسی آمده است ناگزيريم كه به اين مهم بپردازيم.»
هاشم آقاجری:
خشونت، قدرت در تاريخ درهم تنيده شدهاند
هاشم آقاجری گفت: اگر امروز گفته میشود تنها نهادی كه مشروعيت اعلام خشونت دارد، دولت است، برای اين است كه عرصه عمومی از خشونتهای لجامگسيخته پاك شود لذا در همين نهاد نيز بشر ترقیخواه و متمدن، كوشيده است كه خشونتزدايی كند.
به گزارش خبرنگار "ايلنا"، هاشم آقاجری در ويژهبرنامه شاخه جوانان جبهه مشاركت ايران اسلامی كه به مناسبت ششمين سالگرد ترور سعيد حجاريان و با عنوان "برای صلح ..." برگزار شد، با بيان اينكه همه قلبهای ايرانيان تحولخواه در نوروز سال ٨٠ با خبرهای بيمارستان سينا میتپيد، گفت: احساسات، دعاها، اشكها و دغدغههای مردم و ابراز تنفر از ضاربان و تروريستها همان موقع نشان داد كه آنها به هدفشان نرسيدهاند.
وی افزود: آنها از قبل پيام داده بودند كه اگر اصلاحطلبان عقب ننشينند، كاری خواهيم كرد كه ايران به قبل از دوم خرداد برگردد، هر چند اينها با اين ترور نتوانستند به هدف خود برسند اما پس از پنج سال بنا به علل و عوامل ديگری تا حدودی موفق شدهاند كه مراحلی از آن تحركات ضد تحولخواهی و ضداصلاحات را در ايران به اجرا درآورند.
آقاجری با اشاره به اينكه قرآن كريم بنيانگذار خشونت در تاريخ بشر را به ما نشان داده است، گفت: بنيانگذار خشونت قابيل است و تمام خشونتگرايان، فرزندان خلف و شايسته قابيل هستند و هابيل پاسخی كه به قابيل میدهد، اين است كه اگر دست دراز كنی و مرا بكشی، من چنين كاری نخواهم كرد زيرا كه معيار قبولی نزد خدا، پارسايی و تقواست اما بعد از آن، وارثان قابيل عرصه جامعه و تاريخ را با خشونت گره زدند.
استاد دانشگاه تربيت مدرس با بيان اينكه خشونت، قدرت و تاريخ در هم تنيده شدهاند، اظهار داشت: پشت خشونتهايی كه در تاريخ مكررا به ظهور میرسد، يا قدرت به معنای زور است يا ثروت است يا نژاد و قوميت يا ايدئولوژی اما به موازات خشونت، ما وجدان بيدار انسانی داشتهايم كه كوشيده است خشونتزدايی كند.
آقاجری با بيان اينكه جنگ عالیترين ظهور خشونت عليه ديگری و تابع قواعدی است، گفت: در دولتهای مدرن امروزی اعمال خشونت بايد بر اساس مبانی چون عقلانيت، خرد جمعی، عدالت، صلح، حقوق بشر و دموكراسی محدود شود.
آقاجری گفت: متاسفانه در جامعه ما يك فرقه سازمانيافته با يك ايدئولوژی خشونتساز و با اتكا به سازمان و تشكيلات برخوردار از منابع مالی، مادی و اطلاعاتی اعمال خشونت كرده است كه بايد بگويم متاسفانهتر اين است كه اين فرقه لباس دين به تن كرده و پيامبر رحمت را نيز مظهر خشونت معرفی میكرد؛ پيامبری كه در صحنههای جنگ - كه عالیترين مظهر خشونت عليه ديگری است- چنين رفتاری از خود به جای میگذارد كه به كينهتوزترين دشمنان خود نيز امنيت میدهد.
وی ادامه داد: خشونت تيغ دو لبه است، خشونتگر جلاد پيش از قربانی خود، قربانی خشونتی میشود كه خود اعمال میكند.
اين استاد دانشگاه اظهار داشت: خشونتگران از سطح انسانيت و اخلاق در عرصه اخلاقی سقوط میكنند و در عرصه اجتماعی به گواهی تاريخ دچار سرنوشت آن معماری میشوند كه در اساطير يونان به دستور حاكم، زندانی ساخت كه هيچكس نتواند از آن بگريزد و خود در آن گرفتار شد.
آقاجری تصريح كرد: تاريخ نشان داده است كه استعمارزدهای كه به اعمال خشونت عليه استعمار متوسل میشود، دالان و لابيرنتی خلق میكند كه استعمارزده را هم در گرداب خود فرومیبرد.
وی خاطر نشان كرد: متاسفانه نمیتوانيم انتظار داشته باشيم كه در آينده نزديك خشونت با همه ابعاد و سطوحش از تاريخ بشری رخت بركند.
آقاجری با تاكيد بر اينكه خشونت در اشكال روانی و فيزيكی محدود به كشتن و شكنجه نمیشود، گفت: خشونتهای ساختاری و نهادی در خانواده و خشونت عليه زنان و كارگران در جوامع مختلف وجود دارد و در جوامع عقبماندهتر اين خشونت عريان است، زن و كارگر مستقيم سركوب میشوند و كارگر و زنی كه میخواهد از حقوق خود دفاع كند، با او برخورد میشود.
وی با بيان اينكه هرچند امحاء كامل خشونت ممكن نيست اما میتوان خشونت و ساختار توليدكننده و گفتمان آن را كاهش داد، گفت: در جوامع شرقی استبداد سياسی يكی از توليدكنندگان خشونت است اما در استبداد دينی خشونت به نحو مخربتری توليد میشود و بعد پشتوانه نهادی پيدا میكند و كسانی مثل سعيد را مورد آماج خود قرار میدهد.
آقاجری تصريح كرد: سعيد شهيد زنده است كه با تنی بيمار و فلج خود به محكوميت و زشتی ترور و خشونت گواهی میدهد و ما وظيفه داريم در سطح گفتمانی و ايدئولوژيك از اسلام دفاع كنيم كه اين دفاع به معنای دفاع از مردم است.
عباس عبدی:
انگيزه اصلی در اعمال خشونت نهادی به سكوت واداشتن افراد است
عضو هيات موسس جبهه مشاركت ايران اسلامی گفت: مساله اصلی در خشونت اين است كه افراد را در هر سطحی و هر انگيزهای به سكوت وادار كنند و اگر عليه كسانی خشونت به كار نمیبرند، برای اين است كه ابزار آن را ندارند يا برايشان هزينه دارد.
به گزارش خبرنگار "ايلنا"، عباس عبدی در ويژه برنامه شاخه جوانان جبهه مشاركت ايران اسلامی كه به مناسبت ششمين سالگرد ترور سعيد حجاريان با عنوان "برای صلح ..." برگزار شد، با بيان اينكه همه ما از وضعيتی كه الان وجود دارد هم ناراحتيم و هم خوشحال، گفت: ناراحتيم از اينكه شش سال قبل سعيد خوشحال و سرحال بود و امروز با كمی صحبت كردن خسته میشود و خوشحاليم كه سعيد هنوز برخلاف خواست آنهايی كه دست به ترور زدند، زنده است و با فعاليت قلمی به پيشبرد روند فضای سياسی كمك میكند.
وی با بيان اينكه خشونت چيزی نيست كه هر يك از ما آن را لمس نكرده يا نشنيده باشيم، گفت: در حوزه سياست خشونت وسيله است نه هدف و به اين دليل بايد بدون ترديد به انگيزه و هدف عامل خشونت پرداخته شود چون خشونت فی نفسه مطلوبيتی برای اعمالكننده آن ندارد و تنها برای رسيدن به يك هدف برگزيده میشود.
عبدی به تبيين "خشونت نهادی" پرداخت و گفت: صاحبان قدرت تلاش میكنند خشونت را به عنوان آخرين راه حل انتخاب كنند زيرا خشونت بدنامیهای خاص خود را دارد و انگيزه اصلی در اعمال آن به سكوت واداشتن افراد به لحاظ بيان و عمل سياسی است و بهترين راه مقابله با آن هم شكستن سكوت است.
وی با بيان اينكه اگر كسی حرفی نزند و اقدامی نكند، عامل قدرت كاری با او ندارد و عليه او خشونت اعمال نمیكند، تصريح كرد: خشونت فيزيكی و درگيری يكی از نمادهای خشونت است، خشونت میتواند از پروندهسازی تا زندان رفتن را دربرگيرد كه همه اينها منجر به يك نتيجه میشود، بر اين اساس در تشكيلاتهايی كه حالت مخفی دارند و بعدها خاطراتشان را مینويسند، میتوان ديد كه از چه چيزهايی برای وادار كردن افراد به سكوت استفاده میشود.
اين فعال سياسی ادامه داد: مساله اصلی در خشونت اين است كه افراد را در هر سطحی و هر انگيزهای به سكوت وادار كنند و اگر عليه كسانی خشونت به كار نمیبرند، برای اين است كه ابزار آن را ندارند يا برايشان هزينه دارد.
عبدی با بيان اينكه خشونت برای هر كسی كه به آن عمل میكند، هزينه و فايده دارد، گفت: خشونت علیالاصول غريزی نيست و افراد بحث هزينه و فايده آن را برای خود ارزيابی میكنند، ممكن است در سطح فردی كوتاه آمدن، سكوت كردن و مماشات خشونت را كم كند اما در سطح نهادی اساساً چنين چيزی وجود ندارد و تنها موازنه قدرت و بحث اينكه چقدر هزينه به عملكننده تحميل خواهد شد، بستگی دارد.
حميدرضا جلايیپور:
مهمترين عامل اعمال خشونت سياسی در ايران دولت پنهان است
عضو شورای مركزی جبهه مشاركت ايران اسلامی، ترور سعيد حجاريان و حمله به خوابگاه دانشجويی را مصداق خشونت سياسی دانست و دولت پنهان را مهمترين عامل اعمال خشونت سياسی در ايران خواند.
به گزارش خبرنگار "ايلنا"، حميدرضا جلايیپور در ويژهبرنامه ششمين سالگرد ترور سعيد حجاريان كه از سوی جبهه مشاركت ايران اسلامی با عنوان "برای صلح..." برگزار شد، با طرح اين سوال كه علت اين خشونت سياسی در جامعه ما چيست، گفت: عدهای حاشيهنشينی و ايزوله بودن اجتماعی را عامل اعمال خشونت در جامعه ايران میدانند اما به نظر من علت اين امر وجود دولت پنهان در ايران و عملكردهايی است كه كسی حاضر به پاسخگويی در قبال آنها نيست.
وی افزود: از كاركردهای مهم دولت پنهان در ايران اين است كه قدرت را برای كسانی كه به انتخابات منصفانه معتقد نيستند، فراهم میكند، همچنان كه در انتخابات گذشته كاری كردند كه حتی صدای آقای هاشمی هم درآمد.
جلايیپور از كند كردن روند توسعه در كشور به عنوان كاركرد منفی دولت پنهان نام برد و اظهار داشت: دولت پنهان مانع اقتصاد قانونمند و دموكراسی میشود لذا تا دولت پنهان وجود دارد، نمیتوانيم توسعه بيابيم.
اين عضو شورای مركزی جبهه مشاركت ايران اسلامی تصريح كرد: دولت پنهان میتواند كشور را به خطر بيندازد همچنان كه دستاوردهای ١٦ ساله دولتهای گذشته در سياست خارجی از بين رفت بنابراين بايد نگران ضربه دولت پنهان به كشورمان باشيم.
جلايیپور با بيان اينكه انقلاب را حركتی عقلانی و نه عصبی میداند، افزود: هماكنون با بحران دستاوردهای انقلاب مواجهيم، متاسفانه دستاورد سياسی ما وجود دولت پنهان است كه حتی زور آقای هاشمی هم به آن نمیرسد.
جلايیپور تصريح كرد: متاسفانه امروز دموكراسی كه میتواند ارزش افزوده كشور و مهمترين دستاورد انقلاب باشد، با دخالت دولت پنهان مغفول مانده است.
سيدعليرضا علویتبار:
بدون نگرانكردن سنتگرايان واقعی میتوان جامعه را از خطر بنيادگرايی نجات داد
«سيدعليرضا علویتبار» گفت: «ما میتوانيم و بايد بتوانيم از سنت دفاع كنيم، اما دفاع از سنت نبايد به شكل سنتی باشد زيرا تلاش برای دفاع سنتی از سنت به بنيادگرايی منجر میشود و اين خود نوعی خشونت را ايجاد میكند.»
به گزارش خبرنگار "ايلنا"، «سيدعليرضا علویتبار» نويسنده، پژوهشگر و فعال سياسی كه در ويژه برنامه ششمين سالگرد ترور «سعيد حجاريان» با عنوان «برای صلح...» سخن میگفت، با تقسيمبندی خشونت به دو دسته، گفت: «يكدسته از خشونتها ناشی از اقدامات مجرمانه و با هدف جرم يا در قالب اقدامات مزدورانه صورت میگيرد و نوع ديگر آن در قالب تلاش برای صيانت يك فكر، فرهنگ يا قوم تجلی میيابد كه اين نوع از خشونت با بنيادگرايی گره خورده است.»
علویتبار با بيان اينكه «هر جا خشونتی از اين دست صورت گيرد، به نوعی ردپايی از بنيادگرايی در آن ديده میشود»، افزود: «اگر چه بنيادگرايی با سنت نسبت دارد، اما با آن يكی نيست.»
وی با تشريح مسأله بنيادگرايی در جوامع مختلف، گفت: «بنيادگرايی به معنای دفاع سنتی از سنت در شرايطی است كه ديگر نمیتوان به دليل شرايط حاكم در جامعه از آن به شكل سنتی دفاع كرد.»
علویتبار با طرح اين پرسش كه «در چه شرايطی نمیتوان از سنت به شكل سنتی دفاع كرد»، سه ويژگی عمده را برای پيروان و طرفداران سنت برشمرد و گفت: «اين سه ويژگیها باعث تمايز اين دسته افراد از ديگران میشود؛ نخست اينكه سنت در ذهن پيروانش دارای پيشينه موفقيتآميزی است، دوم اينكه حس عميقی از وفاداری نسبت به سنت در ميان طرفداران آن وجود دارد و سوم اينكه در همه سنتها، يك هسته ماندگار و ثابت وجود دارد كه اعمال ناشی از سنت را معنا میبخشد.»
اين مدرس دانشگاه ادامه داد: «آنچه سنت را تقدس میبخشد، گذشته آن نيست بلكه خردی است كه در گذشته ايجاد شده است.»
علویتبار با بيان اينكه «دفاع سنتی از سنت به مقدار زيادی با طبيعت پيوند خورده است»، افزود: «در واقع در جامعه امروزی ما امر طبيعی وجود ندارد و امور طبيعی به امری فرهنگی و اجتماعی تبديل شده است.»
وی گفت: «با حضور مدرنيته در جوامع و تكنولوژی حاصل از آن امور طبيعی از ميان رفته است و جای خود را به امور اجتماعی و فرهنگی تبديل كرده است.»
علوی تبار با بيان اينكه «در دفاع غيرسنتی از سنت، اين نوع دفاع مبتنی بر گفتوگو و سازش است»، راه درمان بنيادگرايی را نه نفی سنت بلكه بازكردن راهی برای دفاع غيرسنتی از آن دانست و افزود: «گذر از بنيادگرايی مستلزم آموزش صحيح به پيروان سنت برای دفاع غيرسنتی از سنت است.»
اين فعال سياسی با اشاره به ترور حجاريان در شش سال پيش گفت: «در قضيه ترور حجاريان كسانی كه فكر میكردند سنتی در خطر است، بازيچه دست كسانی قرار گرفتند كه به هيچ سنتی معتقد نبودند.»
وی در پايان تصريحكرد: «میتوان بدون اينكه سنتگرايان واقعی را نگران كرد، جامعه را از خطر بنيادگرايی نجات داد.»