ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sun, 27.08.2017, 17:06
سه علت مهاجرت نخبگان

روزنامه دنیای اقتصاد

چندی پیش در دانشگاه شریف به بهانه درگذشت مریم میرزاخانی ریاضیدان شهیر مراسمی برگزار شد که سخنرانان به وضعیت نخبگان ایرانی و دلایل بازنگشتن آنان به کشور پرداختند. مراسم در دو بخش برگزار شد؛ بخش اول به ارائه سخنرانی از سوی محمدعلی نجفی وزیر پیشین آموزش عالی و آموزش و پرورش ایران اختصاص داشت.

محمدعلی نجفی وزیر پیشین آموزش عالی و آموزش و پرورش، سخنرانی خود را با پرداختن به شخصیت و جایگاه علمی مریم میرزاخانی و زندگی این دانشمند فقید آغاز کرد و در ادامه از لزوم بازبینی جدی سیاست‌های آموزشی جاری در مدارس و دانشگاه‌های کشور با هدف شناسایی و جذب نخبگان سخن گفت.

حضور محمدعلی نجفی در این مراسم را می‌توان از دو جنبه تفسیر کرد. جنبه نخست به تحصیلات فردی او در حوزه ریاضی بازمی‌گردد اما جنبه دوم و البته مهم‌تر آشنایی نزدیک او با حوزه سیاست‌گذاری آموزشی، به‌واسطه سال‌های تصدی اجرایی در این مسوولیت‌ها، قابل تفسیر است. در دوره مسوولیت او گرچه سیاست حضور در المپیاد‌ها کلید زده شد، اما دغدغه مهاجرت نخبگان نیز از همان دوره به بعد پررنگ شده است.

بخش دوم مراسم نیز به میزگردی اختصاص داشت که اعضای آن را دکتر سعید سهراب‌پور، قائم‌مقام بنیاد ملی نخبگان و رئیس پیشین دانشگاه صنعتی شریف، دکتر سیاوش شهشهانی، استاد برجسته علوم ریاضی در دانشگاه صنعتی شریف و مهندس علی‌مرتضی بیرنگ، معاون امور بین‌الملل بنیاد ملی نخبگان تشکیل می‌دادند. این سه نفر نیز در سخنان خود وضعیت فعلی کشور در جذب و حفظ نخبگان را نقد و بررسی کردند.

«گالوای» ایرانی

در این جلسه تمامی سخنرانان ابتدا یاد مریم میرزاخانی را گرامی داشتند. محمدعلی نجفی در سخنرانی خود اظهار کرد: فوت این دانشمند عزیز، اندوه و غم سنگینی در سطح کشور به دنبال داشت، به‌طوری که تبدیل به یک ضایعه ملی شد. این اتفاق برای مریمی که سال‌های زیادی بود که دیگر ساکن ایران نبود و حضور پررنگی در جامعه نداشت، بسیار قابل توجه و به لحاظ جامعه‌شناسی قابل اعتناست.

وی ادامه داد: البته جامعه ما دچار یک بیماری است و آن هم موکول کردن تجلیل و تکریم از بزرگان به بعد از درگذشت آنها است که به نظرم این بیماری فرهنگی ما ایرانیان است و متاسفم که این وضعیت در مورد مریم میرزاخانی نیز صادق بود.

نجفی در صحبت‌هایش، با یادآوری سال‌های نوجوانی و جوانی مریم میرزاخانی گفت: اولین دوره شکوفایی و ظهور استعداد مریم به سال‌های دبیرستان برمی‌گردد جایی که او در سال دوم دبیرستان در المپیاد ریاضی، موفق به کسب مدال طلای کشوری شد و در سال سوم به‌عنوان عضو تیم اعزامی ایران به مسابقات جهانی راه یافت. بدین ترتیب در همین نخستین گام‌ها از دو جنبه صف‌شکن بود. نخست اینکه اولین دختری بود که به تیم ایران در مسابقات جهانی راه می‌یافت و دوم اینکه اولین دانش‌آموز سوم دبیرستانی‌ای بود که عضو تیم جهانی المپیاد ریاضی می‌شد.

وی ادامه داد: او در دو بار حضور خود در مسابقات جهانی المپیاد ریاضی در سال‌های سوم و چهارم دبیرستان موفق به کسب مدال طلا شد و بدین ترتیب یکی دیگر از صف‌شکنی‌هایش را به‌عنوان اولین دانش‌آموزی که دو مدال طلای المپیاد ریاضی را دارد، رقم زد.

نجفی با اشاره به سال‌های تحصیلات دانشگاهی میرزاخانی افزود: دوران فعالیت مریم در دانشگاه شریف و بعد از آن در دانشگاه هاروارد، همراه با همگرایی دو خصیصه در وجودش یعنی «نبوغ و استعداد» و «پرکار بودن» بود که این مسیر با حضورش در استنفورد به‌عنوان استاد، منجر به دریافت نشان فیلدز شد.

استاد بازنشسته دانشکده ریاضی دانشگاه شریف با تمجید از جایگاه مریم میرزاخانی در ریاضیات عنوان کرد: او را با بسیاری از ریاضی‌دانان بزرگ جهان می‌توان مقایسه کرد. او را با «امی نوتر» آلمانی می‌توان مقایسه کرد که زنی برجسته در علم ریاضیات بود. به لحاظ جوانی او را با «نیلس هنریک آبل» نروژی می‌توان مقایسه کرد، اما بیش از هرکس مایلم او را با «اواریست گالوا» فرانسوی مقایسه کنم. هم به لحاظ جوانی و هم به لحاظ حیف شدن. گالوا ۲۲ سال زندگی کرد و دستاوردهای مهمی در ریاضیات از خود به یادگار گذاشت. بسیاری از ریاضیدانان با حسرت از عمر کم او یاد می‌کنند و اعتقاد دارند شاید اگر پنج سال بیشتر زنده بود، جهشی به اندازه ۸۰ سال برای ریاضیات رقم می‌زد.

وی اضافه کرد: همین حسرت در مورد مریم وجود دارد. شاید اگر سال‌های بیشتری در سلامت زنده می‌ماند، دستاوردهای بسیار عظیم‌تری از خود به جا می‌گذاشت، اما متاسفانه همچون گالوا که در دوئلی عشقی هدف گلوله قرار گرفت و کشته شد، مریم هم نتوانست در دوئل با سرطان پیروز شود.

نجفی در ادامه صحبت‌هایش با تاکید بر وجهه مثبت اخلاقی و روحی پروفسور میرزاخانی گفت: هرکس که با او در ارتباط بود، تحت تاثیر سادگی، تواضع، اراده و صبری که به ‌خرج می‌داد، قرار می‌گرفت. خاطره‌ای از ایام اقامت او در دانشگاه پرینستون شنیدم که برای یکی از اساتید همکار ما توضیح داده بود: «سه ماه است که روزانه هشت ساعت روی یک مساله کار می‌کنم و حل نمی‌شود، اما به‌زودی آن را حل خواهم کرد.» این روحیه بسیار ممتازی است که متاسفانه امروزه در میان دانشجویان و دانشگاهیان ما به ندرت پیدا شده و خیلی زود تسلیم ناامیدی می‌شوند.

وی افـزود: شـایـد منحصر به‌فردترین خصلت او، سخاوت بالای علمی‌اش بود. چیزی که خیلی کم در میان ریاضیدانان دیده می‌شود. این امر رایجی میان ریاضیدانان است که یافته‌های خود را تا مدتی منتشر نکنند و منتظر کشف کاربردهایی برای نظریات خود بمانند تا بتوانند با ارائه آنها، بر اعتبار یافته‌های خود بیفزایند اما مریم برخلاف این رویه معمول، هرچه می‌دانست را به اشتراک می‌گذاشت و بسیار متواضع بود.

وی در پایان صحبت‌های خود اظهار کرد: باید بپذیریم که نه‌تنها جامعه علمی ایران، که جامعه علمی جهان نیز به این زودی نخواهد توانست مانند مریم تولید کند و جای او را پر کند، اما اعتقاد دارم که باید صبور باشیم و با اصلاح سیاست‌گذاری‌های نادرست، وضعیت کشف و پرورش نخبگانی همچون مریم را بهبود ببخشیم.

جای خالی میرزاخانی

دکتر سهراب‌پور نیز با اشاره به سال‌های تحصیل مریم میرزاخانی در دانشگاه شریف گفت: آشنایی من با ایشان به سال ۷۶ بازمی‌گردد که من به‌تازگی رئیس دانشگاه شده بودم و متاسفانه حادثه تلخ واژگونی اتوبوس حامل دانشجویان دانشکده ریاضی پیش‌آمد و نخبه‌های برجسته‌ای همچون صادقی را در آن فاجعه از دست دادیم. میرزاخانی از بازماندگان آن تصادف بود و خاطرم هست که تا ماه‌ها به خاطر جراحات ناشی از آن حادثه، با چوب‌دستی‌ که زیر بغل می‌گذاشت به دانشگاه می‌آمد.

وی اظهار کرد: پس از بروز عارضه سرطان، پزشکان دانشکده پزشکی دانشگاه استنفورد که از ماهرترین پزشکان دنیا هستند، برای حفظ جان این دانشمند عزیز تلاش‌های بسیاری انجام دادند که متاسفانه نتیجه نداد و ما ایشان را از دست دادیم.

معیارهای خشک ارتقای شغلی

این رویداد در کنار پاسداشت جایگاه مریم میرزاخانی و تمجید از او، بخش دیگری نیز داشت که به پدیده مهاجرت نخبگان و جایگاه آنان می‌پرداخت.در واقع هر سخنران در سخنان خود دو نیمه را مدنظر داشت.نیمه نخست احساسی و معطوف به شخص مریم میرزاخانی و نیمه دوم تحلیلی و متوجه چالش‌های شناسایی، پرورش و حفظ استعداهایی همانند مریم میرزاخانی بود.

این جنبه گرچه در سخنرانی دکتر نجفی نیز حاکم بود اما به‌صورت پررنگ‌تر در میزگرد سه‌نفره جلوه پیدا کرد. میزگردی که آغازگرش دکتر شهشهانی بود. او با اشاره به وضعیت دانشکده ریاضی دانشگاه شریف گفت: در وضعیت فعلی و به لحاظ جذب نیروی جوان شدیدا دچار افت شده‌ایم. در سال‌های اخیر تعداد اندکی نیروی جوان به مجموعه هیات‌علمی اضافه شده‌اند و این مساله به دلیل وجود چارچوب مقرراتی‌ است که از استاد انتظار تولید مقاله دارد.

چهره ماندگار ریاضیات کشور ادامه داد: زمانی که مریم میرزاخانی بعد از اتمام دکترای خود به کشور بازگشت، از پایان‌نامه‌اش مقاله‌ای به چاپ نرسانده بود. دلیل این مساله فعالیت‌های کم و محدود علمی او نبود، بلکه به رسم معمول دانشگاه‌های آمریکا، پس از دفاع از پایان‌نامه زمانی را صرف کرده بود که بتواند کارش را منسجم‌تر کرده و نهایتا آن را به مقاله تبدیل کند. بنابراین مطابق دستورالعمل‌های موجود مریم میرزاخانی نمی‌توانست جذب هیات علمی دانشگاه شود.

وی افزود: در ۱۰ دانشگاه برتر آمریکا، به‌طور متوسط هر استاد ریاضیات ۱/ ۱ مقاله چاپ شده دارد. در رشته فیزیک این عدد حدود ۴ و برای رشته شیمی چیزی حدود ۷ مقاله به‌طور میانگین از هر استاد به چاپ رسیده است در حالیکه معیار ارتقای رتبه علمی استادان در دانشگاه‌های ایران برای این سه رشته و سایر رشته‌های مهندسی یکسان است.

دکتر سعید سهراب‌پور نیز با اشاره به دقیق‌نبودن ضوابط جذب هیات‌علمی از معیارهای خشک در جذب و ارتقای اساتید انتقاد کرد و گفت: متاسفانه یکی از این ضوابط جذب، تعداد مقاله است که مقررات آن بسیار خشک است و بین رشته‌ها هیچ‌تفاوتی قائل نمی‌شود، در حالی که هر رشته‌ای شرایط خاص خود را برای تولید مقاله دارد و این مساله باید هرچه سریع‌تر در آیین‌نامه‌های وزارت علوم لحاظ و اصلاح شود.

نکته‌ای که در سخنرانی محمدعلی نجفی نیز نمود داشت و از آن به‌عنوان نگاه مکانیکی یاد کرده بود. نجفی در متن سخنرانی خود با اشاره به فضای دانشگاهی کشور گفت: سیاست‌های ناکارآمد و اشتباه در محیط دانشگاه وجود داشته و دارد. مشکل مهمی که امروزه با آن مواجه هستیم، بی‌توجهی دانشگاه‌ها به علوم‌پایه است و نگاه مکانیکی که به تحقیق و پژوهش در این حوزه وجود دارد، موجب فشار بسیار زیادی به اعضای هیات‌علمی جوان برای چاپ مقاله شده است.

به گفته وزیر پیشین آموزش عالی در حال‌حاضر استادانی در دانشکده ریاضی دانشگاه شریف مشغول به‌کار هستند که مسیری که در سال‌های جوانی طی کرده‌اند، بسیار مشابه مسیر مریم میرزاخانی بوده است. چه به لحاظ موفقیت در المپیاد ریاضی و چه موفقیت در دانشگاه و تحصیلات در خارج از کشور. اما اکنون که به ایران بازگشته‌اند، با این چالش جدی مواجهند که بتوانند مطابق مقررات موجود، شغل خود را در دانشگاه با چاپ تعداد مشخصی مقاله حفظ کنند.

اختلاف فاحش دستمزدها

سهراب‌پور در آسیب‌شناسی‌ خود از تفاوت عمیق میان شرایط بعد از تحصیل در ایران و خارج از کشور به‌عنوان چالش دیگری در حفظ نخبگان یاد کرد. او اظهار کرد: دانشجویی که پس از فارغ‌التحصیلی به کشور بازگردد، حقیقتا فداکاری کرده است. در حال‌حاضر کسی که از دانشگاه‌هایی همچون MIT یا استنفورد فارغ‌التحصیل شود و به ایران بیاید، در صورتی که در همین دانشگاه صنعتی شریف به استخدام هیات علمی درآید، درآمد ماهانه‌اش به میزان ۴ میلیون تومان خواهد بود که در مقایسه با دستمزدهای پرداختی با آن دانشگاه‌ها بسیار نازل است.

دکتر شهشهانی نیز در این باره با اشاره به مرتبه علمی اظهار کرد: مثال‌های بسیاری وجود دارد از دانشجویانی که تحصیلاتشان در خارج از کشور تمام شده و با وجود تنگناهای مالی موجود، مایل به بازگشت و فعالیت در ایران هستند. متاسفانه معیارهای فعلی به قدری خشک است که در صورتی هم که فرد بتواند جذب شود، در پایین‌ترین رده‌ها مشغول به‌کار خواهد شد؛ در حالی که ممکن است همان فرد در همان موقع در دانشگاهی در آمریکا به مرتبه استاد تمامی رسیده باشد.

وی با اشاره به خاطره‌ای از مریم میرزاخانی افزود: از مریم پرسیده شد که بهترین درسی که در دانشگاه شریف گذرانده‌ای کدام درس و با کدام استاد بوده است. بدون ذکر نام می‌گویم که او به درسی اشاره کرد که گفت زمینه‌ساز بسیاری از کارهای بعدی‌اش شده بود و از استادی نام برد که اکنون به خاطر همین چارچوب‌های ناقص و ناکارآمد از دانشگاه اخراج و خانه‌نشین شده است.

برخورد یکدست با تمام دانشگاه‌ها

اعضای میزگرد در ادامه نقد سیاست‌های مواجهه با نخبگان به برخورد یکدست با تمام دانشکده‌ها و دانشگاه‌های کشور پرداختند.شهشهانی در این رابطه عنوان کرد: جدا از مقررات خشک وزارت علوم، کمیته ممیزی دانشگاه‌ها نیز عامل دیگری هستند که با وضع قوانین غیرقابل پیش‌بینی، امثال دانشکده ریاضی دانشگاه شریف را در معرض نابودی قرار داده‎اند.

او با ارائه مثالی گفت: برای نمونه و به یکباره این کمیته قانونی وضع می‌کند که برای ارتقا از مرتبه دانشیاری، استاد باید حداقل دو دانشجو دکترا داشته باشد. در حالی که بسیاری از بزرگان تاریخ علم شاید در سراسر عمر خود به زحمت یک دانشجوی دکترا داشته‌اند.

وی اظهار کرد: ما در دانشگاه شریف برای حفظ کیفیت آموزشی، استانداردهایی را رعایت می‌کنیم و به تبع آن، محدودیت‌هایی در پذیرش دانشجو در مقطع دکترا داریم. این باعث می‌شود تعداد دانشجوهای دکترا در دانشگاه شریف از اساس کم باشند، بنابراین هر استاد برای پذیرفتن دانشجو با محدودیت روبه‌رو است.

این درحالی است که بسیاری از دانشگاه‌های کشور که کیفیت آموزشی به‌مراتب پایین‌تری دارند، تعداد دانشجوی دکترای بسیار بیشتری اخذ می‌کنند، بنابراین دست استادهای آن دانشگاه‌ها در این زمینه بسیار بازتر است. این مساله فشار بسیار زیادی به دانشگاه ما وارد می‌کند.

دکتر سهراب‌پور نیز با انتقاد از برخورد یکدست با تمام دانشگاه‌های کشور اشاره کرد: مشکل بزرگی که وجود دارد این است که مقررات برای تمام دانشگاه‌های کشور یکسان است و بین آنها فرقی قائل نمی‌شود. امیدوارم وزارت علوم هرچه زودتر برای دانشگاه‌های برتر کشور که حتی برتر بودن آنها را به‌رسمیت می‌شناسد، مقداری استثنا قائل شود و به آن دانشگاه‌ها آزادی‌های بیشتری برای تصمیم‌گیری بدهد. برای مثال بگذارند برخی مقررات داخلی و معیارهای استخدام را هیات امنای همان دانشگاه تبیین کنند.

دفاع از سیاست

در بخشی از میزگرد سهراب‌پور هرگونه کم کاری درباره مریم میرزاخانی در دوران تحصیل در ایران را رد و اظهار کرد: متاسفانه در روزهای اخیر بسیاری عنوان کردند که در داخل کشور هیچ کاری برای حمایت از میرزاخانی صورت نگرفت و این موجب شد که او ترک وطن کند. اعتقاد دارم که مهاجرت برای تحصیل در دانشگاه‌های برتر جهان امری بسیار پسندیده است و ما به هیچ عنوان نمی‌توانیم جلوی پیشرفت‌های تحصیلی دانشجویان خود را بگیریم.
به گفته او بنیان‌گذاران و بسیاری از استادان فعلی و سابق دانشگاه صنعتی شریف تحصیل‌کرده ممتازترین دانشگاه‌های جهان بوده‌اند و نمی‌توان دانشجویان این دانشگاه را از تحصیل در دانشگاه‌های برتر جهان منع کرد.

مهندس بیرنگ نیز با تایید سخنان سهراب پور گفت: امروزه در رسانه‌ها و اذهان عمومی این باور رواج دارد که ایران بالاترین رتبه در میان مهاجرت نخبگان را دارد. متاسفانه این تصور به اشتباه جا افتاده است و هیچ کدام از آمارهای معتبر بین‌المللی بر این مساله صحه نمی‌گذارد و بنا به آمار، ایران کشوری کاملا میانه و معمولی در زمینه مهاجرت تحصیلی در سطح جهان است.

معاون امور بین‌الملل بنیاد ملی نخبگان اضافه کرد: مهاجرت به قصد تحصیل و کسب علم به‌هیچ وجه مضموم و بد نیست، اما مساله اصلی این است که ارتباط با نخبگان و متخصصانی که برای تحصیل به خارج از کشور مهاجرت می‌کنند، قطع نشود. در سال‌های گذشته تمرکز بنیاد ملی نخبگان بر حمایت از نخبگان داخلی بود، اما در دوره اخیر با تاسیس بخش امور بین‌الملل، تلاش‌ها برای جذب نیروی متخصص و تحصیلکرده در خارج از کشور آغاز شده است.

وی بیان کرد: نظرسنجی‌هایی که بین دانشجویان تحصیلکرده در خارج از کشور انجام شده، نشان می‌دهد که بسیاری از فارغ‌التحصیلان مایل به بازگشت به کشور هستند؛ اما موانعی همچون فرآیند‌های وقت‌گیر تایید مدرک و جذب در هیات علمی و سربازی را در مقابل خود می‌بینند. در سال ۹۳ و در بخش امور بین‌الملل بنیاد نخبگان، به فرموله کردن این موانع اقدام کردیم و نهایتا با برطرف کردن آنها و ایجاد تسهیلاتی در قالب «سامانه همکاری با متخصصان غیرمقیم»، بستری فراهم کردیم تا پلی ارتباطی میان متخصصان و محصلان ایرانی در خارج از کشور با داخل وجود داشته باشد.

بیرنگ ادامه داد: طی ۲۸ ماه گذشته، ۷۲۰ نفر در قالب این طرح به کشور بازگشته‌اند و حدود نیمی از این تعداد، از فارغ‌التحصیلان ۱۰۰ دانشگاه برتر جهان بوده‌اند. متاسفانه این پروژه از ابتدای امسال به مشکلات مالی جدی برخورد و در حال حاضر امکان تقاضا برای آن، تنها به فارغ‌التحصیلان ۱۰۰ دانشگاه برتر دنیا محدود شده است.

وی عنوان کرد: در بحث نظام وظیفه نیز تسهیلاتی برای این افراد در نظر گرفته شده است. در چارچوب این طرح، چنانچه فرد بخواهد پس از تحصیلات به کشور بازگردد، به جای سربازی دوره‌ای به مدت ۴۵ روز را به‌صورت آموزشی می‌گذراند و بعد از آن طرح‌هایی پژوهشی در قالب امریه برای شخص تعریف خواهد شد.سهراب‌پور نیز اظهار کرد: سیاست‌ها به‌گونه‌ای است که از فارغ‌التحصیلان داخل کشور نیز برای استخدام در دانشگاه‌ها استفاده کنیم و این چنین طرح‌هایی منحصر به فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌های خارج از کشور نیست.

شناسایی صحیح نخبگان

در این میزگرد دکتر شهشهانی تنها شخصیتی بود که ترجیح داد به نقادی سیاست‌ها برای نخبگان بپردازد. او با اشاره به ناکارآمد بودن چارچوب‌های احراز نخبگی گفت: بزرگ‌ترین فاجعه‌ای که با آن دست به‌گریبان هستیم این است که هیچ تعریف مشخص و صحیحی از نخبه نداریم. بنا به تعریف، نخبه آن کسی است که تعریف‌پذیر نباشد؛ اما در کشور به جای آنکه تشکیلات عظیمی وجود داشته باشد که بتواند به کشف و شناسایی نخبه‌ها بپردازد، به وضعیتی دچار شده‌ایم که نخبه را تحت چارچوب مشخصی تعریف کنیم و سپس بررسی کنیم که بنابر آن چارچوب افراد صلاحیت نخبگی را احراز می‌کنند یا خیر.

وی تصریح کرد: باید یک دستگاه بسیار انعطاف‌پذیر وجود داشته باشد که قابلیت تشخیص داشته باشد و بتواند کسی را که استعدادی غیرعادی دارد شناسایی کند.این نکته از سوی محمدعلی نجفی نیز در سخنرانی افتتاحیه مراسم ابراز شده بود. به اعتقاد نجفی سیاست‌ها در شناسایی و حمایت از نخبگان باید مورد بررسی و بازبینی قرار بگیرد و اگر کم‌وکاستی وجود دارد، باید به مشکلاتی که از طرف خودمان وجود دارد توجه کنیم. بحران خروج نخبگان از کشور کاملا به خود ما مربوط است و جایی برای سرزنش آمریکا یا هیچ کشور دیگری وجود ندارد.