محمد فاضلی / اندیشه پویا، شماره ۴۱
جمهوری اسلامی ایران در پایان چهارمین دهۀ عمر خود به واسطۀ مجموعهای از مشکلات که برخی از آنها صورت بحرانی به خود گرفتهاند در وضعیت حساسی قرار گرفته است. ده گزارۀ اصلی دربارۀ این مشکلات که بُعد داخلی دارند - بدون لحاظ کردن اولویتبندی و اهمیت هر کدام - به این شرح است:
یکم: رشد اقتصادی با میانگین کمتر از چهار درصد در طول چهار دهه و افزایش جمعیت، به ایجاد عدم توازن ساختاری در برآوردن نیازهای کشور انجامیده است.
دوم: افزایش جمعیت و بیکاری فزاینده، جمعیت جوان را در معرض فرسایش و آمادگی برای اقدامات بیثباتکننده قرار داده است.
سوم: رشد اقتصادی اندک و نامتوازن، شکاف گستردهای میان مرکز و پیرامون کشور ایجاد کرده است.
چهارم: فقدان سرمایهگذاری در صنعت، و عقبماندگی فناورانه، نرخ بهرهوری را در سطح نامناسبی نگه داشته است.
پنجم: نظام بانکی به علل مختلف در وضعیت ناپایدار، ورشکسته و ناتوان از تأمین مالی توسعۀ اقتصادی قرار گرفته است.
ششم: اصلاحات در نظام اداری کشور دائماً به تعویق افتاده و ظرفیت دولتمندی کاهش یافته است.
هفتم: فساد به خصیصۀ سیستماتیک حکمرانی بدل شده است.
هشتم: مجموع خصایص اقتصاد سیاسی ایران باعث فرسایش شدید محیط زیست شده و کشور را با بحران منابع حیاتی روبهرو ساخته است. تغییر اقلیم نیز عاملی است که ایران و کشورهای منطقه را بهشدت تحت تأثیر قرار خواهد داد و بر شدت مشکلات میافزاید.
نهم: آسیبهای اجتماعی تحت تأثیر روندهای داخلی و همچنین روندهای بینالمللی افزایش یافته و به تهدیدی برای ثبات اجتماعی تبدیل شده است.
دهم: سرمایۀ اجتماعی کشور بر اثر مجموع مشکلات ذکرشده فرسایش یافته و اعتماد عمومی به حکمرانی کاهش یافته است.