سخنان روزهای گذشته مقام معظم رهبری درباره ویژگیها و شاخصهای تربیتی نسل آینده بود كه یكی از موارد آن به بحث درباره تحمل مخالف پرداختند و گفته شد كه «تحمل مخالف در جامعه نهادینه نشده است زیرا تا فردی مختصر طعنهای میزند، با مشت به سینه او كوبیده میشود؛ این، یعنی عدم تحمل مخالف.»
واقعیت این است كه تربیت و آموزش نسل جوان كشور یك مساله كلیدی و اساسی است و اگر جامعهای بخواهد آینده خوبی برای خود ترسیم كند، به ناچار باید بیشترین سرمایهگذاری را در زمینه آموزش و تربیت نسل آینده خود صرف كند. این آموزش نیز باید از دوران كودكی و نوجوانی آغاز شود، به ویژه آموزش و تربیت اموری كه بر رفتار انسانها مربوط میشود. ریاضیات را میتوان در میانسالی و بزرگسالی نیز یاد گرفت ولی نحوه ارتباط كلامی و عاطفی را باید از كودكی و نوجوانی آغاز كرد. ولی پرسشی كه در اینجا مطرح میشود این است كه چرا جامعه و نظام آموزشی ما اینگونه موارد اساسی را آموزش نمیدهد و اگر احیانا آموزش میدهد، چرا موثر نیست؟ الان ٣٨ سال از انقلاب گذشته است؛ چرا نتوانستهایم افرادی كه رفتاری شایسته و تحملكننده مخالف رادارند تربیت كنیم؟
در مورد اول كه چرا آموزش نمیدهیم، باید گفت كه به قول معروف اره دسته خود را نمیبرد. وقتی كه مدیریت اداری كشور از دههها و حتی سدهها پیش و به هر دلیلی مبتنی بر شایستهسالاری نبوده است و به همین دلیل قادر نبوده كه مخالفان خود را قانع كند، در نتیجه و به همین دلیل ساده اجازه شكلگیری مخالف را نمیدهد، حتی موافقان را نیز برنمیتابند، چه رسد به مخالفان. چنین ساختار اداری چگونه میتواند موضوعی را آموزش دهد كه در درجه اول با آن آشنا نیست و در درجه دوم آموزش آن را نافی بقای خود میداند؟ در چنین ساختار اداری اصولا موجودیت مخالف به رسمیت شناخته نمیشود. چه رسد به اینكه صدای آن شنیده و تحمل شود. مساله مهم دیگر این است كه فرض كنیم اینگونه رفتار آموزش داده شود، برای نمونه ممكن است در خانواده آموزش داده شود. ولی چرا آموزش دیدهها آن را درونی نمیكنند؟ علت این است كه یادگیری فیزیك و ریاضیات با یادگیری رفتارهای پسندیده به كلی متفاوت است. ما میتوانیم كه یاد بگیریم، چرا سیگار برای سلامت انسان بد است ولی این به معنای آن نیست كه از سیگار كشیدن پرهیز كنیم؟
همچنان كه همه میدانند كشیدن شیشه و مواد مخدر چه عوارض خطرناكی دارد، دهها فیلم و گزارش در مذمت این كار تهیه و منتشر میشود. در كتابها آموزش داده میشود كه این كار چه خطراتی دارد، حتی برای مرتكبین آن نیز مجازاتهای سخت در نظر گرفته شده است، با همه اینها مشاهده میكنیم كه از تعداد معتادان كم كه نمیشود، زیادتر هم میشود. چرا؟ برای اینكه میان رفتار و آموزش عناصر دیگری وجود دارند كه اجازه نمیدهند، فرد براساس آموزشهایش رفتار كند. آن عناصر ساختارهای جامعهشناختی است.
وقتی كه در یك ساختار اجتماعی، تبعیت و عدم مخالفت همراه با تشویق و جایزه، در مقابل نقد و مخالفت، همراه با هزینه است، بهطور طبیعی افرادی پیدا میشوند كه دور مخالفت را خط بكشند و خود را در چارچوب مرید و مرادی و مجیزگویی و تملق محبوس كنند. وقتی كه كسی میتواند با مشت به سینه مخالف بكوبد، حتی اگر كسانی باشند كه این مشت را نكوبند ولی چندان غیر طبیعی نیست كه كسانی هم پیدا شوند كه بكوبند، چرا كه این كار برای آنان منفعت دارد.
در مقام فردی كسی كه روحیه تحمل مخالف را دارد، بسیار ارزشمند است ولی در مقام اجتماعی، ما نیازمند آن هستیم كه هیچ فردی نتواند بر سینه مخالفان خود مشت بزند و اگر چنین كرد، چنان هزینه سنگینی را بپردازد كه از ترس پرداخت این هزینه مرتكب این كار نشود و از روی ناچاری هم كه شده یاد بگیرد صدای مخالف را تحمل كند، در این صورت پس از مدتی تحمل صدای مخالف، برای آنان ساده میشود و با گذشت زمان این صدا دلنشین هم خواهد شد!
این قاعده در سایر امور دیگر نیز وجود دارد. همانطور كه مقام رهبری نیز اشاره داشتهاند، مساله تربیت و فرهنگسازی فقط یكی از زیرساختهای اصلی برای تحقق این هدف است: «مصرف كالاهای خارجی و قاچاق دهها و صدها میلیاردی كالاهای لوكس، نمونههایی از الگوی مصرف غلط در كشور است كه باید اصلاح شوند و یكی از زیرساختهای اصلی برای اصلاح آنها، فرهنگسازی در نسل جوان است.»
البته كه برخی از مردم آن قدر پول دارند كه بهترین خودروهای خارجی را بخرند و در خیابانهای تهران جولان دهند ولی این كار را براساس فرهنگ و تربیت خود انجام نمیدهند ولی در این میان نیز كسانی هم پیدا میشوند كه این فرهنگ را ندارند و با این خودروهای لوكس دوردور میكنند. خب به آنان نمیتوان دستور داد كه انجام ندهند ولی میتوان ساختاری را تعبیه كرد كه هزینههای مادی انجام این كار را چنان افزایش دهد تا آنان یاد بگیرند رفتار درستتری را داشته باشند.
بنابراین هدف این یادداشت این بود كه نشان دهد، اگرچه تربیت و آموزش بسیار مهم است ولی ضروری است كه اصلاحات ساختاری در سطح جامعه نیز مورد توجه باشد. برای تحمل مخالف، نیازمند مطبوعات آزاد هستیم. مطبوعاتی كه با كوچكترین طعنه، دچار خشم دیگران نشوند. برای تحول مخالف، باید شفافیت و پاسخگویی به یك قاعده معمولی جامعه تبدیل شود.