مریم فقیه ایمانی کودکیاش را در راهروهای خانه آیتاله خمینی گذراند. او به مانند همه کودکان دیگر ایرانی، دسترسی به اطلاعاتی که سانسورچیهای رژیم نامناسب تشخیص میدادند نداشت و در نظرش اسرائیلی ها آدمهای بد داستان بودند. او شورشی بود و توانسته بود پدرش را متقاعد کند که به جای شوهر دادناش، اجازه تحصیلات پیدا بکند.
در شانزده سالگی در کتابخانه پدرش به دنبال کتابهای ممنوعه گشت و چیزهایی درباره انقلاب فرانسه خواند و به همه چیز شک کرد.
در لبنان بود که دچار تحول درونی شد. در آنجا با عالیمقامترین اعضای حزباله قهوه نوشید. آنجا بود که دید چطور در عین اینکه آتشبس برقرار شده، نظامیان حزباله به دهکده اسرائیلی موشک شلیک میکردند و در تلویزیون آن را انکار میکردند.
همچنین متوجه شد که همگیشان فارسی را بیلهجه حرف میزنند. این او را مشکوک کرد و وقتی پرسید که آیا آنها در ایران آموزش دیدهاند، به این نتیجه رسید که آنها دروغ میگویند که اینها تبلیغات اسرائیل است.
او بر خلاف خواست پدرش که یک آیتاله متنفذ بود از ایران خارج شد و مدتها در کشورهای مختلف مشغول آموزش و پژوهش بود. در این مدت با یهودیان زیادی آشنا شد و با آنها دوستی کرد و متوجه شباهتهای فراوان دو فرهنگ شد.
او باور دارد که وقت آن رسیده است که ایران و اسرائیل وارد مسیر جدیدی در روابطشان بشوند. او امیدوار است عربها اسرائیلیها و ایرانی ها را به هم نزدیک تر بکند و به جای نگریستن به سیاه چالههای گذشته، به آینده فکر بکنند.
منبع:
http://interesting-to-read-farsi.blogspot.de/
http://tabletmag.com/scroll/190515/daughter-of-an-iranian-ayatollah-fights-for-peace