ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sun, 09.02.2014, 9:32
مساله امروز اقتصاد ایران، مساله سیاسی است

محسن رنانی اقتصاد‌دان برجسته در کالبدشکافی دلایل افت اقتصاد و متعادل نبودن فضای کسب و کار در ایران می‌گوید: پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و انتخاب آقای روحانی، یکی از سرمایه‌گذاران ایرانی ساکن دوبی به دنبال فراهم کردن شرایط سرمایه گذاری در ایران بود. اما پس از شنیدن یکی از خطبه‌های نماز جمعه تهران قید سرمایه گذاری را زد. پرسیدم چرا؟ گفت: تا چند روز پیش بحث رفع حصر و آزادی زندانیان سیاسی بود اما یکباره اعلام شد که برخی از آن‌ها مستحق اعدام هستند. استدلال او این بود که ایران هنوز به ثبات مورد نیاز برای سرمایه گذاری نرسیده است.

هفته نامه تجارت فردا، گفتاری از محسن رنانی اقتصاد‌دان نهادگرای ایرانی را منتشر کرده است:

خلاصه‌ای از این گفتار در ادامه آمده است:

* این روز‌ها زیاد می‌شنویم که مشکل اقتصاد ایران نامساعد بودن محیط کسب و کار است اما احساس می‌کنم نوعی خطای فکری در فضای اقتصاد ایران رخ داده و همه آن را تکرار می‌کنند. در حالی که به نظر من این گونه نیست. مشکل اول این اقتصاد، فضای سرمایه‌گذاری است، بعد مساله محیط کسب و کار.

* از نظر من تفاوتی نمی‌کند که شاخص محیط کسب و کار در ایران ۶۰ باشد یا ۱۱۰ یا به رتبه ۱۲۰ برسد چون چیزی تغییر نمی‌کند. چون آنقدر مشکلات در اقتصاد ایران زیاد است که این تغییرات چیزی را عوض نمی‌کند. در مقابل محیط کسب و کار، یک محیط روانی و ذهنی کسب و کار هم داریم که به آن می‌گویند «فضای سرمایه گذاری». من معتقدم تا زمانی که این فضای ذهنی اصلاح نشود، بهبود فضای کسب وکار بی‌اثر خواهد بود.

* اگر فضای سرمایه گذاری مساعد نباشد، شاخص‌های محیط کسب و کار هر چقدر هم که خوب شود، اثری ندارد. عواملی که بر فضای سرمایه‌گذاری یا محیط روانی کسب و کار اثر می‌گذارند و می‌توانند سیاسی یا اقتصادی باشند.

*به نظر من فعالیت اقتصادی مثل رانندگی در یک جاده است. در این‌جاده شما باید برای طی مسیر چند محاسبه کنید. پیچ وخم و دست انداز جاده را در نظر بگیرید. پیچ‌های خطرناک جاده را بشناسید و توجه داشته باشید که در طول مسیر، تا چه اندازه علائم راهنمایی وجود دارد. دست انداز‌ها، پیچ‌های خطرناک، سربالایی‌ها و نبود علائم کافی برای شناخت مشخصات جاده،‌‌ همان دست اندازهای محیط کسب وکار هستند. اما اگر جاده را مه غلیظی فراگرفته باشد، آن وقت می‌شود فضای سرمایه گذاری.

* وقتی در حالت عدم اطمینان هستید فعالیت اقتصادی نمی‌کنید. هرگاه فضای سرمایه گذاری در حالت عدم اطمینان باشد یعنی جاده با مه کامل روبه رو شود سه تصمیم می‌توانید بگیرید. اصلاً حرکت نکنید. از راه‌های فرعی که می‌شناسید بروید یا اینکه صبر کنید تا پشت کامیون بزرگی حرکت کنید.

* مساله امروز اقتصاد ایران، مساله سیاسی است، مساله اقتصادی نیست. اگر اقتصاددان‌ها نمی‌توانند راه حلی بدهند، چون مساله اقتصادی نیست بلکه مساله، مساله سیاسی است و دست اقتصاددان‌ها نیست. راه حل وجود دارد ولی در این اقتصاد اگر بهترین اقتصاددانان را از دور دنیا جمع کنید نمی‌توانند نسخه اقتصادی بپیچند.

* مشکل امروز ما مساله سیاسی است. بنابراین تا پیش از این می‌گفتیم اقتصاد ما در بن بست سیاست گیر افتاده و سیاست ما در دام مناقشه اتمی سرگردان شده است. این زنجیره باید شکسته شود. باید از مناقشه آزاد شویم تا سیاست آزاد شود، از سیاست هم باید آزاد شویم تا اقتصاد آزاد شود.

*من معتقدم اغتشاش در مناسبات سیاسی می‌تواند فضای روانی کسب و کار را به هم بزند. یا مناسبات با خارج بر سر موضوع ساده‌ای به هم می‌ریزد. سر یک مصاحبه یا یک سخنرانی، مناسبات با خارج تنش آمیز می‌شود و این فضای سرمایه گذاری را به هم می‌ریزد. فضای عمومی یا سیاسی کشور هم می‌تواند با فراخوان سیاسی و تظاهرات یا حتی یک سخنرانی سیاسی به هم بریزد و محیط و فضای سرمایه گذاری مخدوش شود.

*اواخر سال گذشته، سرمایه گذاری پرسید بهتر است روی طلا سرمایه گذاری کنم یا روی زمین؟ گفتم شما با این هزینه سرمایه، فرصت‌های بهتری برای سرمایه گذاری واقعی و تولیدی دارید. گفت افق سیاسی روشن نیست. ترجیح می‌دهم بیشتر صبر کنم و ببینم چه کسانی کاندیدا می‌شوند و چه برنامه‌ای برای خروج از بن بست بین المللی دارند. این مسائل، افق فضای سرمایه گذاری را تغییر می‌دهد.

* کف نزنیم که شاخص محیط کسب و کار افت کرده یا نگران نباشیم که نزول کرده است. چون خیلی اثر ندارد. فضای سرمایه گذاری را گاهی با یک تحول سریع می‌شود عوض کرد. مثلاً بعد از انتخابات دولتی سر کار می‌آید که انتخاب این دولت منجر به بهبود محیط روانی می‌شود. مثل انتخاب آقای روحانی که محیط روانی یا فضای سرمایه گذاری را بهتر کرد. تا حدودی امیدبخش کرد و افق داد

* پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و انتخاب آقای روحانی، یکی از سرمایه گذاران ایرانی ساکن دوبی به دنبال فراهم کردن شرایط سرمایه گذاری در ایران بود. اما پس از شنیدن یکی از خطبه‌های نماز جمعه تهران قید سرمایه گذاری را زد. پرسیدم چرا؟ گفت: تا چند روز پیش بحث رفع حصر و آزادی زندانیان سیاسی بود اما یکباره اعلام شد که برخی از آن‌ها مستحق اعدام هستند. استدلال او این بود که ایران هنوز به ثبات مورد نیاز برای سرمایه گذاری نرسیده است.

*هرچه عدم اطمینان در محیط سرمایه گذاری بزرگ‌تر شود، افق سرمایه گذاری کوچک می‌شود. بنابراین کارآفرینان ما از فعالیت کارآفرینی خارج می‌شوند و به سمت فعالیت‌های سوداگرانه می‌روند. در این حالت حتی کارآفرینان هم تبدیل به سوداگران می‌شوند.

*امروز اقتصاد ایران انباشته از مدیرانی است که می‌توانستند کارآفرین باشند ولی به خاطر عدم اطمینان بلندمدت تبدیل شدند به مدیر مترصد یا مدیر فرصت جو. کارآفرینی که در فضای بلندمدت عدم اطمینان دوباره برود سراغ کارآفرینی به او می‌گوییم قمارباز.

*وقتی رقم ۱۲۳ میلیارد تومان سوء استفاده مالی فاضل خداداد به رقم سه هزار میلیارد تومان در مه آفرید خسروی می‌رسد، حتماً باید توجه داشته باشیم که این، تصادفی نیست. یک ایراد ساختاری است و این ساختار به صورت سیستماتیک دارد فساد تولید می‌کند. اینجاست که می‌گوییم عدم اطمینان ناشی از وجود فساد در اقتصاد ایران، یک موضوع تصادفی نیست و ذاتی شده است.

* پارلمانی که هر روز قانون عوض می‌کند، یک کارخانه تولید عدم اطمینان است. پارلمان نباید هر روز قانون عوض کند. قانون، قاعده بازی است حتی اگر غلط باشد. قاعده بازی باید خیلی کند عوض شود حتی اگر غلط است.

* بخشی از سیاستگذار‌ها و سیاستمدارهای ما اصلاً شخصاً تولید عدم اطمینان می‌کنند بعضی از چهره‌های سیاسی ما کارخانه تولید عدم اطمینانند. این افراد دائماً عدم اطمینان را بلندمدت می‌کنند. دوره عدم اطمینان را بسط می‌دهند.

* احکام خرد قابل تسری به احکام کلان نیست. به این می‌گوییم خطای ترکیب. قانونگذاران ما در تصمیم‌گیری کلان، دائماً مرتکب خطای ترکیب می‌شود. فردی که پیش از این معلم بوده یا درس طلبگی خوانده اگر می‌خواهد سیاستمدار شود باید نظریه سیستم بخواند، اقتصاد کلان بخواند، فلسفه بخواند تا بعد‌ها در سطح کلان دچار خطا نشود. در کشور ما یکباره افرادی از حوزه‌های مختلف در مقام سیاستگذار قرار می‌گیرند. به این ترتیب خرداندیشی به مرحله سیاستگذاری کلان تعمیم پیدا می‌کند.

* زمانی به آقای خاتمی گفتم پنج برگ سفید به مقامات بدهید و بگویید سه اولویت ملی را بنویسند. گفتم اگر در پاسخ‌ها، سه اولویت ملی یکی نبود یعنی اینکه دولت دارد به صورت نفوذ ناهمگن اداره می‌شود. اگر حاکمیت یکپارچه باشد، مدیران دولت یا حاکمیت باید در مورد اولویت‌های کشور به جمع بندی رسیده باشند. نه اینکه یکی بگوید حل مشکل اشتغال بر دیگر مشکلات اولویت دارد. یکی بگوید انرژی اتمی مهم‌ترین است و دیگری بگوید تهاجم فرهنگی از همه مهم‌تر است. این یعنی اینکه حکومت یکپارچه نیست.

* وزارت خارجه تصمیم می‌گیرد برای خروج از بن بست بین المللی، مذاکره کند، بخش‌های دیگر قدرت اما تصمیم می‌گیرند فضای مذاکرات را به هم بریزند. ساختارهای سیاسی که به این نگاه‌ها غلبه دارد دائماً به طور سیستماتیک عدم اطمینان تولید می‌کنند.

* نظام تدبیر در کشور ما دچار مشکل است. نمی‌دانم دلیل خطاهای مکرر نظام تدبیر ما چه بوده، اما در هر صورت مشخص است که خطای زیادی صورت گرفته که نتیجه‌اش وضع امروز است. شاید بخشی از مشکلات فعلی ناشی از تزریق نظام فکری سنتی به نظام تدبیر باشد

* نتیجه خطاهای مکرر در حوزه‌های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی این بوده که امروز به مرز بحران رسیده‌ایم و نه فرصت خطا داریم و نه حق خطا. بنابراین همه باید همت کنند که مبادا دچار خطای تازه‌ای شویم. به گمان من امروز جامعه ما روی لبه تیغ است و در خیلی از مسائل حق انتخاب نداریم. باید تصمیم بگیریم که ادامه بدهیم یا برگردیم. به سمت توسعه برویم یا به سمت فروپاشی.

* اقتصاد ایران اکنون در نقطه‌ای قرار دارد که حتی یک خطای سیاستگذاری اقتصادی می‌تواند کشور را به التهاب و فروپاشی اقتصادی نزدیک کند. ورود به این چرخه حتی می‌تواند منجر به فروپاشی سیاسی هم بشود. اما اگر از من بپرسید مهم‌ترین مشکل چیست؟ حتماً خواهم گفت بزرگ‌ترین مشکل این است که «نظام تدبیر ما هنوز نمی‌داند که در بحران است».

* بزرگ‌ترین بحران این است که نمی‌دانیم در بحران هستیم. این ناباوری البته تبدیل به یک معضل در همه حوزه‌ها شده و خیلی سخت است که کار‌شناسان مستقل بتوانند به نظام سیاسی بقبولانند که ما در بحران هستیم. بخش‌هایی از نظام سیاسی متولی حل بحران شده‌اند، بخشی از مدیریت این نظام، تقریباً متوجه حاد بودن مسائل شده‌اند اما برداشت من این است که هنوز بخش‌های موثری از نظام سیاسی و نظام تدبیر متوجه بحرانی بودن اوضاع نیستند.

*بخشی از تحریم‌ها به این زودی‌ها برداشته نمی‌شود و اگر برداشته شود زمان بر است بنابراین نمی‌توانیم بازارهای از دست رفته را در مدت زمان کوتاه به دست آوریم. اما توافقنامه اخیر می‌تواند بخشی از فضای عدم اطمینان را به فضای ریسک منتقل کند. یعنی ممکن است در حوزه‌هایی که مناقشه باعث عدم اطمینان شده، به ریسک تبدیل شود. البته یکسری از عدم اطمینان‌های موجود در اقتصاد ایران ربطی به مسائل هسته‌ای ندارد و بیشتر ناشی از منازعات داخلی است. *فضای سرمایه گذاری در حال حاضر روبه بهبود است و اگر دولت در نظر دارد که فضا به شکل واقعی تغییر کند و سرمایه گذار داخلی تشویق شود باید دو گام برداشته شود. گام اول برای از بین بردن عدم اطمینان است که در داخل تولید می‌شود. گام دوم برای باز کردن راه ورود سرمایه ایرانی‌های خارج از کشور به داخل است. این دو گام باید برداشته شود تا فضای سرمایه گذاری به شکل واقعی بهبود یابد.