جبهه مشارکت، سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت) و شورای هماهنگی راه سیز امید، با صدور بیانیههای جداگانهای قتل ستار بهشتی توسط ماموران امنیتی را محکوم کردند. جبهه مشارکت در بیانیه خود نوشته است، سابقه فجایعی اینچنینی مانند قتل زهرا کاظمی، زهرا بنییعقوب، جنایات کهریزک و فوت پرابهام هدی صابر نشان دهنده آن است که در فضای زندان ها، زندانیان بیپناه در معرض خطرات گوناگونی هستند که یکی از آنها مرگ در اثر ضرب و شتم بی رحمانه است.
بیانیه جبهه مشارکت
خبر تکان دهنده قتل یک زندانی سیاسی، آقای ستار بهشتی موجی از نگرانی در جامعه ایران برانگیخته است. در حالی که مقامات مسئول سکوت اختیار کرده و حتی از تایید یا تکذیب این فاجعه خودداری می کنند، طبیعی است که هر روز شایعات گوناگونی در فضای خبری انتشار می یابد.
سابقه فجایعی اینچنینی مانند قتل زهرا کاظمی، زهرا بنی یعقوب، جنایات کهریزک و فوت پرابهام هدی صابر نشان دهنده آن است که در فضای زندان ها، زندانیان بی پناه در معرض خطرات گوناگونی هستند که یکی از آنها مرگ در اثر ضرب و شتم بی رحمانه است.
این در حالی است که به دلیل عدم حساسیت جامعه به سرنوشت بزهکاران زندانی، این احتمال وجود دارد که بسیاری از این زندانیان نیز که حقوق انسانی و قانونی آنها محفوظ است در معرض آسیب های جدی ناشی از آنچه به اصطلاح بازجویی فنی نامیده می شود، هستند و چه بسا آنها نیز در این روند از پا در آمده اند.
مسئولان ارشد کشور چه از این فجایع مطلع باشند و چه نباشند، در هر حال مسئول آن هستند و تنها در صورت برخورد جدی با مسببان و مباشران این جنایات می توانند جامعه ایران را قانع کنند که این حوادث سیستماتیک و از قبل برنامه ریزی شده نیست.
آنچه این جنایات را ممکن می کند، قوانین ناقصی است که دست بازجویان را برای هرگونه رفتاری با بازداشت شدگان باز می گذارد و هرگونه ارتباط خویشاوندان، وکلا و نهادهای مدافع حقوق انسان ها را با این زندانیان بی پناه برای مدت طولانی قطع می کند.
اگر اراده ای برای اصلاح این روند وجود دارد، یکی برخورد قاطع با تمام فجایعی است که در طول سال های قبل در زندان ها اتفاق افتاده و متاسفانه حتی در یک مورد هم با آنها برخورد جدی نشده است. اقدام بعد اجازه نظارت مستمر بر بازداشت گاه ها و زندان ها توسط نهادهای مستقل و مورد اعتماد جامعه است. برچیدن همه زندان ها و بازداشتگاه های غیررسمی نیز باید سریعا انجام شود و بالاخره اصلاح قاطع قوانین در جهت حمایت از زندانیان و محدود کردن اختیارات بی حد و حصر بازجویانی که نه تنها به هیچ کس پاسخ گو نیستند بلکه در بسیاری از موارد برای قضات و نهادهای قضایی تعیین تکلیف هم می کنند، شرط اساسی پیشگیری از این جنایات است.
جبهه مشارکت ایران اسلامی ضمن محکوم کردن این حوادث، برخورد غیر انسانی و بدور از شرع و اخلاق و قانون با بازماندگان این حوادث به خصوص موضوع مبهم آقای ستار بهشتی را محکوم می کند و اعلام می دارد، چه در صورت قتل در بازجویی به عنوان یک جنایت و چه ایجاد التهاب در جامعه به واسطه عدم اعلام زنده بودن فرد بازداشتی که شکنجه او بر اساس شهادت زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ قطعی است، این واقعه محکوم است.
ما ضمن همدردی با خانواده این زندانی مظلوم، از مسئولان امر می خواهیم هرچه زودتر در مورد سرنوشت آقای ستار بهشتی ابهام زدایی کنند و در صورت بروز جنایت، مرهمی بر زخم عمیق خانواده این عزیز بنهند.
جبهه مشارکت ایران اسلامی
۲۰ آبان ۱۳۹۱
بیانیه ادوار تحکیم وحدت
یک بار دیگر خبر مرگ یک زندانی سیاسی در زندان های جمهوری اسلامی ایران بر اثر شکنجه ماموران امنیتی در رسانه ها منتشر شده است و صدای ناله ها و ضجه های خانواده وی بار دیگر قلب هایمان را به درد آورده است.
اما با وجود آن که چند روز از انتشار خبر کشته شدن جوان وبلاگ نویس به نام ستار بهشتی که از سوی پلیس فتا (پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران) بازداشت شده بود در رسانه های داخلی و خارجی سپری شده است، تاکنون تمامی نهادهای مسئول از به اصطلاح نمایندگان مردم در مجلس گرفته تا دولت مدعی مهروزی و مقامات مسئول در قوه سابقا قضا! در قبال این فاجعه در سکوتی محض فرو رفته اند و کسی پاسخگوی افکار عمومی نیست.
خبر قتل این وبلاگ نویس جوان ایرانی در زندانهای جمهوری اسلامی ایران، گر چه حکایت تازهای از برخوردهای رایج سیستم امنیتی ایران با معترضان نیست، اما آن چه که این فاجعه را تحت الشعاع خود قرار داده است بی مسئولیتی، بی کفایتی، بی تفاوتی و عدم پیگیری و پاسخگویی مناسب نسبت به سرنوشت یک شهروند ایرانی از سوی مقامات مسئول است. به نظر می رسد ﻣﺘﻮﻟﻴﺎﻥ ﻣﺴﺘﺒﺪ ﻧﻬﺎﺩﻫﺎی ﺍمنیتی ﻭ قضایی با بیاعتنایی به حقوق اساسی شهروندان ﻭ ﻗﻮﺍﻧﻴﻦ ﺟﺎﺭﻯ، هر روز فاجعهای جدید میآفرینند، بی آن که پاسخی به افکار عمومی ارائه نمایند.
در آن سو، شماری از به اصطلاح نمایندگان مجلس که سالهاست فرصت طلبانه و رندانه خود را در مقام نمایندگی مردم ایران قرار داده اند همچون همیشه به جای پیگیری این ماجرا سرگرم جدال قدرت با دولت مردان و از میدان به در کردن رقیب سیاسی خود هستند. به راستی کدام نهاد در جمهوری اسلامی می بایست پاسخگوی افکار عمومی در خصوص این پرونده باشد؟
چه کسی باید از دلایل بازداشت، نحوه بازداشت و نگهداری این شهروند معترض در بازداشتگاه و نحوه انجام تحقیقات اطلاع رسانی کند؟
این که چه شخص یا مقامی تحقیق از وی را بر عهده داشته است؟ بازپرس پرونده او چه کسی بوده است؟ زمان مرگ و علت مرگ چه بوده است؟ و بی شمار سولاتی که هر مرجع قضایی سالم و با ساختاری مستقل از قدرت و متکی به قانون، باید به آنها پاسخ دهد. اگر نمایندگان واقعی ملت امروز در مجلس حضور داشتند بی شک می بایست علیه کلیه کسانی که در دستگیری، بازداشت، تحقیقات، دادستانی، بازپرسی و همه مأموران مشغول به خدمت در بازداشتگاهی که ستار بهشتی در آن نگهداری می شد، اعلام شکایت می کردند.
آن چه مشخص است روند غیر قانونی طی شده در پرونده این وبلاگ نویس جوان، از تهدیدهای مداوم ماموران امنیتی، تا بازداشتهای مکرر و ربودن وی بدون ارائه حکم قضایی به مکانی نامعلوم، اعمال شدیدترین شکنجهها و فشارهای غیر اخلاقی وارده بر خانواده این فرد از زمان دستگیری تا امروز، قابل کتمان نیست و این تنها گوشهای از نقض کامل حقوق شهروندی و انسانی یک فرد و خانواده او در ایران امروز است و متاسفانه اینها همه حاکی از استیلای روحیه قانون گریزی، خشونت و سرکوب، قتل و فرار از مسئولیت بر نهادهای امنیتی و صد البته سیستم قضایی کشور دارد.
پر واضح است که اگر مسئولین و جریانهای سیاسی از سالها پیش در مقابل پرونده های افرادی همچون زهرا کاظمی، اکبر محمدی، زهرا بنی یعقوب، محسن روح الامینی، محمد کامرانی، رامین قهرمانی، امیرجوادیفر، احمد نجاتی کارگر و دیگران سکوت نمی کردند و به جای ارتقاء درجه عاملان و آمران این قتل ها، بازخواست و محاکمه قانونی آنها را در دستور کار قرار می دادند و ملت را از نتیجه این رفتار غیر قانونی آگاه می کردند، امروز شاهد آن نبودیم که جوانی معترض به صرف نگارش نظرات و عقایدش، به بی رحمانه ترین وجه ممکن شکنجه شود و مادر پیر و خواهر جوانش این گونه در غم فراق او بسوزند و تازه از سوی ماموران تحت فشار و تهدید نیز قرار گیرند بی آنکه یار و یاوری داشته باشند.
اما غمگنانه تر آن که در میان این سکوت قبرستانی حاکم بر مسئولان و متولیان امر، در این سوی بسیاری از نهادها و جریان های سیاسی در داخل و مراجع تقلید و رسانه های مدعی استقلال نیز در اقدامی تعجب برانگیز به کنجی خزیده اند و تنها ناظر و شاهد ضجه های خانواده این زندانی سیاسی هستند و هیچ گونه تلاشی جهت روشن شدن ابعاد این جنایت هولناک نمی کنند.
از این رو سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت) به نوبه خود از تمامی مقامات مسئول، مراجع تقلید، رسانه های مستقل می خواهد تا موضوع قتل این شهروند معترض را پیگیری نمایند و به سکوت خود در این باره پایان دهند.
این سازمان همچنین خواستار روشن شدن همهحقایق در باره قتلهای پی در پی زندانیان سیاسی و به ویژه پرونده اخیر است.
بی شک مسئولان زندان، نهادهای امنیتی دخیل در پرونده این زندانی سیاسی و فراتر از آن حاکمیت جمهوری اسلامی باید نسبت به وقوع اینگونه رخدادهای ننگین و ضد بشری در محضر ملت پاسخگو باشند.
زندانبانان نیز بدانند که حتی یک ساعت زندانی نمودن بیگناهان ظلمی آشکار است و آمرین و عاملین آن در دنیا و آخرت باید پاسخگو باشند.
اگر امثال ستار بهشتی ها روانه زندان نمی شدند بی شک چنین سرنوشتی برای آنان رقم نمیخورد و اگر مسبّبان درگذشت امید میرصیافی، هدی صابر، اکبرمحمدی و دیگر زندانیان جان باخته در زندان مجازات میشدند، زمینه بروز چنین اتفاقاتی به وجود نمیآمد.
این سازمان از نهادهای بین المللی حقوق بشری و سازمان ملل متحد نیز می خواهد که ضمن نظارت دقیق بر وضعیت زندانیان سیاسی، جمهوری اسلامی را وادار به رعایت حقوق زندانیان سیاسی و پذیرش مطالبات به حق آنان کند.
بدیهی است این برخورد ها با هر نیت و مقصودی، نتیجه ای جز، بی آبرویی مطلق برای نیرو های امنیتی و قوه قضاییه جمهوری اسلامی ایران نداشته و تنها دست آورد آن برانگیختن خشم ملتی است که سالهاست متمدنانه اعتراض می کنند و بی رحمانه سرکوب می شوند.
سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت)
بیست آبان ماه هزار و سیصدو نود و یک
بیانیه شورای هماهنگی راه سیز امید
بهنام خدا
«مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا»
«هرکس فردى را بجز بهخاطر قصاص یا بهدلیل کیفر فسادى در زمین بکشد چنان است که گویى تمامی مردم را کشته باشد»
(قرآن مجید، آیه ۳۲ سوره مائده)
شاهدی دیگر برای ستم و استبداد از راه رسید. شهیدی دیگر برای مردم مظلوم ایران. «ستار بهشتی» جوان ۳۵ سالهای که در اعتراض به اوضاع نابسامان اقتصادی و معیشتی هموطنانش، سخن میگفت، به شکلی ناجوانمردانه و ضدانسانی بر اثر شکنجه جان باخت. تمام جرم زندهیاد ستار بهشتی، تنها پسر مادر بیمارش آن بود که در وبلاگ خود، به انتقاد از خودکامگان و حاکمان بیکفایت کشور میپرداخت.
این کارگر ساکن رباط کریم از تنها ابزار در اختیارش (وبلاگ) برای بیان مخالفت و اعتراض به اوضاع اسفبار کشور سود میجست. نهادهای امنیتی او را مورد تهدید قرار دادند، و سرانجام در روز ۹ آبان ۱۳۹۱ پلیس فتا (پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات نیروی انتظامی) او را به شکلی غیرقانونی بازداشت کرد. دو روز بعد، زندهیاد بهشتی با پیکری مجروح و رنجور از خشونتهای شدید و شکنجهی ضدانسانی، تنها برای ساعاتی به بند ۳۵۰ اوین منتقل میشود. زندانیان سیاسی این بند، شاهد پیکر به شدت مجروح این شهروند منتقد بودهاند. او در نامهای به مسئول بند ۳۵۰ اوین، از بدرفتاری شدیدی که با او شده، گزارش میدهد و شکایت میکند. با کمال تأسف، روز ۱۶ آبان خانواده مرحوم ستار بهشتی از خبر جان باختن وی مطلع میشوند. پیکر وی بدون حضور خانواده، و بدون رعایت آداب و آیین تشییع و تدفین، مخفیانه به خاک سپرده میشود. از آن هنگام تاکنون، هیچ مقام مسئولی در نیروی انتظامی، و دستگاههای مسئول قضایی و امنیتی جمهوری اسلامی، نسبت به این فاجعه، حاضر به توضیح نشده است. رسانههای رسمی حکومت نیز در سکوتی موحش، حاضر به انعکاس و انتشار خبر این قتل نشدهاند.
شورای هماهنگی راه سبز امید، با ابراز تأسف شدید از جان باختن یک شهروند منتقد، آنهم بر اثر شکنجه، مراتب اعتراض شدید خود را نسبت به تداوم سرکوب بیرحمانه و ضدانسانی علیه شهروندان ابراز و خواهان پیگیری و پاسخگویی شفاف نهادهای مسئول و به ویژه قوای قضائیه و مقننه در این باره و تشکیل کمیته حقیت یاب مستقل متشکل از شخصیتها و حقوقدانان مورد اعتماد مردم می باشد. انتقاد و پرسش از وضع بحرانی ایران و نحوهی اداره کشور، حق شهروندان است، چنانکه ابراز عقیده به تصریح قانون اساسی، حق ایرانیان و آزاد است. متاسفانه پاسخ حاکمان اقتدارگرا به اعتراض و انتقاد و پرسش شهروندان، از فردای کودتای انتخاباتی خرداد ۸۸ تاکنون، تهدید و ارعاب و خشونت بوده و زندان و شکنجه و گلوله. رفتاری که نه تنها گرهی از بحرانهای رو به تزاید اقتدارگرایان حاکم برکشور نگشوده بلکه بر فاصلهی شهروندان آگاه از حاکمان افزوده و بحران مشروعیت حاکمیت را تشدید کرده است.
هنوز پروندهی دهها شهید جنبش سبز (ازجمله شهدای مظلوم کهریزک)، مرگ دکتر رامین پوراندرجانی، قتل خانم زهرا کاظمی روزنامه نگار، خانم دکتر زهرا بنییعقوب، و بسیاری قربانیان مظلوم دیگر که با نقض اشکار موازین ابتدایی حقوق بشر, تعهدات بین المللی دولت ایران و همچنین اصول قانون اساسی و قوانین عادی کشور بازداشت، شکنجه و کشته شدهاند، مفتوح است. وجدان ایرانیان آگاه و آزاد، تا حصول به نتیجه ی مشخص و قانع کننده، و مشخص شدن آمران و عاملان این قتلها و جنایتها، پیگیر حقوق هموطنان مظلوم و جانهای قربانی شده، خواهد بود.
یاد و خاطرهی زندهیاد ستار بهشتی که در پای نوشتههایش امضا میکرد: «زنده و پاینده ایران و ایرانی، جانم فدای ایران»، گرامی باد و زنده.
شورای هماهنگی راه سبز امید
۲۰ آبان ۱۳۹۱