iran-emrooz.net | Fri, 03.06.2011, 6:47
خواهان پیگرد عوامل و آمرین این جنایت هولناک هستیم
به نام خدا
وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ (بقره/۱۵۴)
کسانی که در راه خدا کشته میشوند، مرده مخوانید! آنها زندهاند اما شما در نمییابید.
ما همه هاله هستیم،
میگوییم: «به خشونت پایان دهید و آزادی و اخلاق را برای زر و زور و تزویر قربانی نکنید.»
-----------------------------
هالهٔ سحابی، عضو شورای فعالان ملی- مذهبی، در مراسم تشییع پدرش مهندس عزتالله سحابی، به شهادت رسید. او مظلومانه زیست و مظلومانه به شهادت رسید و غریبانه، در شامگاه دیشب در انباری مخروبه در تاریکی شب، جامهٔ سفید به تن کرد و بر دوش زنانی که «یا زهرا» میگفتند، در زیر سایهٔ سلاح مأموران لباس شخصی و گاردهای تا دندان مسلح، به خاک سپرده شد. او که عمری برای زندگی، صلح و مدارا شعر میگفت و قرآن تفسیر میکرد. در مظلومیتی بیمانند، با پدر نیکاندیش و فرزانهاش، همراه شد.
هاله میگفت: «من از خشونت تنفر دارم و مانند هر انسان دیگری از مرگ میترسم، اما به تظاهرات میروم تا شاید به خاطر زن بودنم، مأموران رعایت حال مرا بکنند و این جوانها را کتک نزنند و بچههای مردم را به کهریزک نبرند.» در تظاهرات جنبش سبز دیده شد که برای نجات پسران و دختران جوان، خودش را بر روی آنها انداخته و به مأموران التماس میکند که آنها را رها کنند و بجای آنها، او را ببرند.
روزی که او را به زندان بردند، میگفت: «حکم سنگین زندان من، برای فشار به پدرم صادر شده، من سکوت خواهم کرد تا به خانوادهام، فشار نیاورند.» از اینرو، زمانی که روانهٔ اوین شد با هیچ رسانهای مصاحبه نکرد و حتی به بسیاری از دوستانش خبر نداد، تا مبادا به مهندس سحابی تعرض کنند. در زندان برای زنان زندانی کلاس زبان فرانسه و تاریخ معاصر میگذاشت و بین زندانیان، به مرجع حل اختلاف و آشتی بدل شده بود.
در بیمارستان میگفت: «روزی که میخواستند به من مرخصی بدهند، مأموران میگفتند در صورتی به تو مرخصی خواهیم داد که مصاحبه نکنی و در هیچ جلسهای شرکت نکنی.... من چشمی به پدر بر تخت بیمارستان داشتم و دلی با دختران زندانیم. آنها من را، مادر خودشان میدانند. روزی که به مرخصی میآمدم، دخترانم اشک میریختند. کیست که نخواهد در آستانهٔ مرگ به ملاقات پدرش برود. اما امشب که به مرخصی آمدهام، دخترانم در زندانند و پدرم در اغما.»
* * *
خانوادهٔ سحابی قصد داشتند که مراسم تشییع مهندس سحابی، بر اساس سنتها و باورهای مذهبی برگزار شود، نمیخواستند تشییع جنازه را به میتینگ سیاسی بدل کنند و به همین دلیل، تمامی تضییقاتی را که مأموران حکم کرده بودند، پذیرفتند. به حکم مأموران، مقرر شده بود که تابوت مهندس سحابی تا انتهای کوچه گلستان، بر دوش خانواده و دوستانش حمل شود و در خیابان صحرای ناران، مراسم نماز میت، برگزار شود و تابوت با آمبولانس، به محل گورستان، حمل و مراسم تشییع، بدون هر گونه شعار یا سخنرانی برگزار شود. اما، بر خلاف آنچه خودشان قبلاً دستور داده بودند، مأموران لباس شخصی و اونیفورمپوش، بلافاصله پس از خروج تابوت از خانه، در حالی که عزاداران لااله الا الله گویان، تابوت را بر دوش خود حمل میکردند، به سمت عزاداران حمله آوردند، فحاشی کردند و به ضرب و شتم آنها پرداختند. عکس مهندس سحابی که در دست هاله بود، پاره کردند. یکی از عوامل لباس شخصی که توسط یک سرهنگی لباس شخصی فرماندهی میشدند، در برابر دوربینهای اطلاعات و نیروی انتظامی به پهلوی هاله ضربهای وارد ساخت. هاله سحابی پس از ضربه به پهلویش بر زمین افتاد. مأموران حتی فرصت ندادند که به وضعیت او رسیدگی شود. آنها عربده میکشیدند و فحاشی میکردند. آمبولانسی در محل نبود تا اقدامات اورژانس را انجام دهد؛ به ناچار، در حالی که اطرافیان، تن نیمه جان هاله را به سوی خودرو سواری میکشیدند و در شرایطی که نیمی از بدنش از در بیرون بود، همان مأموران لباس شخصی و مسلح، در خودرو را بر بدن نیمهجان او فشار میدادند. مأموران، ده تن از عزاداران را پس از ضرب و شتم بازداشت کردند و به پلیس امنیت تهران بردند. آنها، تابوت مهندس سحابی را از دست تشییعکنندگان ربودند، مراسم نماز را، بر خلاف موازین دین و اخلاق لغو، و جسد را توسط مأموران خودشان، به گورستان منتقل و گورستان را با مأموران مسلح خود محاصره کردند. مأموران، جسد هاله را نیز مجدداً به گروگان گرفتند و اجرای مراسم تدفین را بر خلاف عرف و اخلاق مذهبی، در همان شب، به خانوادهٔ سحابی اجبار کردند. این نخستین تدفین شبانه در گورستان لواسان بود. تغسیل و کفن در تاریکی و در سولهای متروکه، بدون نور و حداقل امکانات لازم انجام شد.
مأموران امنیتی و لباس شخصی، که هر موبایل و دوربینی را ضبط میکردند، با دهها دوربین، صحنه را ثبت کردهاند. مقامات حکومت به جای تناقضگوییهای متداول که پس از این جنایت هولناک طرح میکنند، اگر صداقت دارند، واقعه را آنگونه که بود، به منظر عموم بگذراند تا وجدان عمومی قضاوت کند که در این حادثه، مأمورانشان چه کردند و بر سر هالهٔ سحابی چه آوردند؟
* * *
برای صیانت از حقوق ملت و پایان دادن به دور باطل خشونت، بیاخلاقی، سرکوب مردم بیدفاع و مسالمتجو توسط نهادهای فراقانونی و اعمال جنایت به دست مأموران لباس شخصی، ما خواهان تشکیل دادگاهی عادلانه، علنی و با حضور هیأت منصفه، برای رسیدگی و پیگرد عوامل و آمرین این جنایت هولناک هستیم.
شورای فعالان ملی- مذهبی
۱۲/۳/۱۳۹۰