iran-emrooz.net | Tue, 26.08.2008, 10:00
بیانیه وکیل بیست و پنج نوجوان در انتظار مرگ
چطور میتوانیم نوجوانی را با قصد و نیت قبلی، اعدام کنیم در حالی که او با قصد و نیت قبلی کسی را نکشته است. چطور میتوانیم با اینکه میدانیم میخواهیم کسی را به قتل برسانیم طناب دار را به گردن وی اندازیم و مجرمی را که ناخواسته این نام را با خود به یدک میکشد، بکشیم. چطور میتوانیم لرزش بدن نحیف نوجوانی را ببینیم که وجودش سرشار از پشیمانی و ندامت است. چطور میتوانیم کسی را که سالها در زندان در بدترین شرایط محبوس بوده است را دو بار مجازات کنیم یک بار برای سلب آزادی و بار دیگر برای سلب حیات و ما چطور میتوانیم ..... آیا پس از به دار آویختن این نوجوانان که بر حسب قضا و قدر مرتکب اشتباهی شده و دست تقدیر جان دیگری را گرفته، میتوانیم آسوده بخوابیم؟ آیا میتوانیم لرزشهای بدن نوجوان ایرانی را که ناخواسته مرتکب جرم شده است را در ذهن خود تجسم کنیم؟ آیا میتوانیم جنازه آویزان وی را در بالای دار در ذهن خود مرور کنیم؟ و یا صدای خرخر جان دادنش را در گوش خود تکرار کنیم؟....
قبول میکنم که - بر اثر هر چیزی که شما بفرمایید یا اشتباه یا کودکی یا حماقت یا بیعقلی و یا... - عزیزی از عزیزان خانوادهای جان داده و روحش به ملکوت علی پیوسته است ولی آیا اگر این نوجوانان درمانده را به دار آویزیم جان آن عزیز از دست رفته اعاده میگردد؟ آیا جامعه عاری از جرم و جنایت میشود؟ آیا مجرم تنبیه میگردد در حالی که با سلب حیاتش دیگر وجود خارجی نخواهد داشت؟ و آیا به آرامش خاطر میرسیم؟ هر چند تجربه ثابت کرده است که کسانی که قاتل عزیزشان را به دار میآویزند نه تنها به آرامش نمیرسند بلکه به مراتب به درد و استرسها و دغدغههایشان افزوده میگردد.
کشور ما از معدود کشورهایی میباشد که اطفال زیر ۱۸ سال را که مرتکب جرمی میشوند که مجازات آن سلب حیات است به مرگ محکوم میکند و حکم مرگ را چه در سن زیر ۱۸ و چه در بالای ۱۸ سال اعمال و این مجازات را – گاهی اوقات در اسرع وقت - اجرا میکند مجازاتی که در سال ۱۳۷۲ از قوانین کشورمان با تصویب ماده ۳۷ کنوانسیون حقوق کودک زدوده شد ولی به دلایل مختلف از جمله عدم آگاهی قضات به مفاد کنوانسیون و نظریه شورای محترم نگهبان در مورد غیرشرعی بودن این ماده در حکم قانون، همچنان جان نوجوانان را میگیرد.
چند سالی است که وکالت اطفالی که در هنگام ارتکاب جرم سنشان زیر ۱۸ سال بوده را برای رضای خدا و بر حسب سوگندی که یاد کردهام به صورت رایگان و مجانی قبول نموده و در این راستا تمام سعی و توان خود را به کار بردهام تا این نوجوانان به پای چوبه دار نروند. در این راه عدهای از نوجوانان از لحاظ قضایی نور امیدی مییابند. عدهای مشمول عفو و بخشش اولیای دم قرار میگیرند و از مرگ و زندان رها میشوند و عدهای نیز، همچون امیر امرالهی، محمد فدایی، بهنام زارع و دهها نفر دیگر نه اقبالی در رسیدگی قضایی داشته و نه نور امیدی به بخشش اولیاء دم دارند.
کافی است هر یک از ما به سراغ نوجوانان محکوم به مرگ رفته و با تک تک آنها رو به رو شویم از آنها بشنویم که چطور مرتکب جرم شده اند؟ آیا انگیزه خاصی برای ارتکاب جرم داشتهاند؟ و همچنین از آمال و آرزوهایشان بشنویم. آنوقت است که حکم خواهیم داد به استحقاق ادامه زندگی آنها و اینکه راهی پیش رویشان بگذاریم که جبران مافات کنند و اثبات نمایند که عمدی در ارتکاب جرم نداشته و ناخواسته وارد ماجرایی شدهاند که نتیجه آن داغدار شدن دو خانواده گردیده است.
در کشور ما سالانه تعدادی نوجوان که در سنین کودکی مرتکب جرم شدهاند به دار آویخته میشوند و بدون آنکه فرصتی برای زیستن داشته باشند دار فانی را وداع میگویند. در بسیاری از پروندههایی که داشتهام وقتی خبر اعدام قریب الوقوع نوجوانی در مطبوعات مطرح میگردد عده بسیاری از مردم خیر و نیکوکارکه هیچ نسبتی با محکوم به اعدام ندارند اعلام آمادگی میکنند که به هر نحو ممکن جان نوجوان در انتظار اعدام را نجات دهند در این بین هنرمندان، ورزشکاران و حتی سیاسیون پا پش گذاشته و از طرق مختلف سعی در رهایی نوجوان، از مرگ مینمایند و اگر نوجوانی به دار آویخته شود نه تنها دیگران خوشحال نمیشوند بلکه متاثر و متاسف میگردند و اگر ریاست محترم قوه قضاییه و یا هر مقام دیگری دستور توقف اجرای حکم را صادر کنند نفسی راحت کشیده و خدا را سپاس میگویند.
خبر به دار آویختن رضا حجازی در زندان اصفهان به همان اندازه ناراحت کننده بود که خبر توقف اجرای حکم بهمن سلیمیان که ۱۲ سال از عمر خود را در بدترین شرایط گذراند و از بلاتکلیفی، خواسته است که هر چه زودتراعدام شود خوشحالمان کرد تمام این موارد نشانههایی از نیاز جامعه به تغییر این رویه ناشایست و گام برداشتن به سوی روشی منطقی و معقولانه است. امروز در شرایط و وضعیتی از اجتماع قرار داریم که دستگاه قضایی و مقننه میبایست با دید باز به واقعیتهای مسلم جامعه بنگرد و زمینه شکوفایی و پیشرفت تمام کودکان و نوجوانان را فراهم کند حقوق آنان را در اولویت قرار دهد و خشونت را از سطح اجتماع بزداید. بدیهی است با سلب آزادی، شلاق و گرفتن جان کودکانی که در زمان ارتکاب جرم کمتر از ۱۸ سال سن داشتهاند نمیتوان به آرمان و اهداف سالم سازی محیط اجتماع کمک کرد و حتی نمیتوان آن را به عنوان مسکن مورد استفاده قرار داد چرا که به دار آویختن کودکان زیر ۱۸ سال به هیچ عنوان نمیتواند درس عبرتی برای کودکان دیگر شود. آنها هنوز پا به اجتماع نگذارده و هیچ تجربهای در چگونه زیستن کسب نکردهاند. امروز دستگاه قضایی و مقننه مکلف است نیازی که در جامعه احساس میشود فراهم کند و با درایت و تدبیر، جلوی اجرای احکام مرگ را علیه نوجوانان این مرز و بوم گرفته و با بازپروی، آنان را برای خدمت به هم نوعانشان به جامعه بازگردانند و مجازات مرگ را لااقل برای این عده از نوجوان و کسانی که قصد و نیت نتیجه مجرمانه را ندارند منتفی نمایند.
کافی است مروری به قوانین کشورهای مختلف بیاندازیم و آماری از اعدامهای اطفال زیر ۱۸ سال بگیریم آنوقت خواهیم دید که ایران رتبه اول را در اعدام اطفال زیر ۱۸ سال کسب کرده و اکثر قریب به اتفاق کشورهای جهان مجازات اعدام را برای نوجوانان بیفایده و ناشایست دانسته و از قوانینشان برداشتهاند.
در نهایت - اگر مروری به قران، کلام خدا و معجزه حضرت محمد (ص) بیاندازیم درخواهیم یافت که خداوند متعال در همه حال بخشنده و مهربان است حال چرا ما بخشنده و مهربان نباشیم؟ ما میتوانیم خشونت را برداریم و مهربانی و بخشندگی را جایگزین آن کنیم و با مهربانی و عطوفت خودمان، به دیگران درس سالم زیستن را بیاموزانیم.
محمد مصطفایی وکیل تعدادی از نوجوانان درانتظار اعدام
http://www.mostafaei.blogfa.com