آرش عزیزی / آتلانتیک / ۱۷ دسامبر ۲۰۲۵
در اواخر ماه نوامبر، دو روحانی سالخورده در تهران سخنرانیهایی ایراد کردند و در آنها به بررسی درسهایی پرداختند که از حملات تابستانی اسرائیل و آمریکا به کشورشان باید آموخت. تفاوت دیدگاه این دو نفر بهخوبی نشان میدهد که ایران اکنون در چه بنبست دشواری گرفتار شده است.
رهبر جمهوری اسلامی، آیتالله علی خامنهای، از «پیروزی کامل» سخن گفت. او در ۲۶ نوامبر با لحنی پیروزمندانه اعلام کرد: «بدون تردید، ملت ایران در جنگ ۱۲روزه، آمریکاییها و صهیونیستها را شکست داد. آنها در دستیابی به هیچیک از اهداف خود موفق نشدند.»
اما یک روز پیش از آن، حسن روحانی، رئیسجمهور پیشین و رقیب خامنهای، دیدگاهی کاملاً متفاوت ارائه داد. او توصیه کرد که ایران دستکم گرفتن دشمنانش را کنار بگذارد و بر استفاده از دیپلماسی برای بازدارندگی از وقوع جنگی دیگر تمرکز کند. روحانی در جمعی از وزیران پیشین کابینهاش گفت: «متأسفانه ما هنوز در وضعیتِ “نه جنگ، نه صلح” قرار داریم. هیچ احساس امنیتی در کشور وجود ندارد.»
در ظاهر، تنها یکی از این دو روحانی اختیار اجرای دیدگاه خود را دارد. خامنهای از سال ۱۹۸۹ تاکنون قدرتمندترین فرد در ایران و رهبر این کشور بوده است. روحانی، در مقابل، هیچ منصب رسمیای ندارد و حتی سال گذشته از نامزدی برای کرسیای که از سال ۲۰۰۰ در یک نهاد نظارتی در اختیار داشت، منع شد.
اما این ظاهر ماجرا میتواند گمراهکننده باشد. جنگ، ضربهای سنگین به موقعیت خامنهای وارد کرد. او دههها به خود میبالید که ایران را از درگیری مستقیم دور نگه داشته است. با این حال، در دو سال گذشته یکی از متحدان منطقهای ایران، یعنی رژیم اسد در سوریه، سقوط کرده و دو متحد دیگر، حماس و حزبالله، زیر ضربات سنگین اسرائیل قرار گرفتهاند. سپس نوبت به بمباران ماه ژوئن رسید؛ حملهای که خامنهای در جریان آن در یک پناهگاه مخفی شده بود و همین مسئله احترام بسیاری از افراد در جمهوری اسلامی را نسبت به او از بین برد.
افول قدرت خامنهای، روحانی و دیگران را جسورتر کرده تا مواضع او را به چالش بکشند و گزینههای جایگزین ارائه دهند. ساختار حاکمیت در ایران متشکل از جناحهای متعددی است که اغلب با شدت بر سر مسیر پیشرو اختلاف نظر دارند. بسیاری از آنها به دیدگاه روحانی نزدیکترند تا به مواضع خامنهای. اما تا زمانی که خامنهای زنده و در قدرت است، دیدگاه او حاکم خواهد بود و فضای کلی کشور در وضعیتی از رکود و انجماد ناآرام باقی میماند.
ماههای پس از جنگ ۱۲روزه برای ایران بسیار دشوار بوده است. در ماه سپتامبر، ایالات متحده و اروپا به بازگرداندن تحریمهای سازمان ملل کمک کردند؛ تحریمهایی که در سال ۲۰۱۵ لغو شده بودند. اقتصاد کشور در سراشیبی سقوط آزاد قرار دارد. بیش از ۶۰ درصد از جمعیت در سن کار ایران شاغل نیستند. ایران همچنان یکی از تنها سه کشور جهان ــ در کنار کره شمالی و میانمار ــ است که در فهرست سیاه گروه ویژه اقدام مالی (FATF) قرار دارد. حتی تصویب دو کنوانسیون بینالمللی که سالها بهعنوان پیششرط خروج از این فهرست تلقی میشدند نیز کمکی نکرده است. نرخ دلار آمریکا اکنون به رقم بیسابقه یکمیلیون و ۲۵۰ هزار ریال ایران رسیده است.
زیرساختهای کشور در حال فروپاشی است. قطعیهای برنامهریزیشده و ناگهانی برق به بخشی از زندگی روزمره تبدیل شدهاند. بحران آب آنچنان شدید است که کارشناسان از «ورشکستگی آبی» سخن میگویند. مسعود پزشکیان، رئیسجمهور، اخیراً اعلام کرد که اگر تهران با کمبود کامل آب مواجه شود، دولت او ممکن است ناچار شود شهر را تخلیه و پایتخت را جابهجا کند. دستگاه سرکوب نیز بیش از پیش روحیه عمومی را تضعیف کرده است. از زمان پایان جنگ، صدها نفر اعدام شدهاند و در هفتههای اخیر چندین پژوهشگر چپگرا بازداشت شدهاند.
نه روسیه و نه چین تمایلی به نجات ایران نشان ندادهاند. تنها چند روز پس از پایان جنگ، وزیر دفاع ایران در اجلاس سازمان همکاری شانگهای در شهر چینگدائو چین شرکت کرد. برخی گزارشهای رسانهای مدعی شدند که چین با تحویل سامانههای پدافند هوایی برد بلند HQ-9 و احتمالاً جنگندههای «چنگدو J-10» به ایران موافقت کرده است، اما سفارت چین در تلآویو این خبر را تکذیب کرد. جمهوری اسلامی روابط گرمی با چین دارد، اما بهتر است به یاد داشته باشد که پکن همزمان روابط اقتصادی سودآوری با اسرائیل و رقبای عرب ایران نیز دارد.
تهران از روسیه حتی انتظار کمتری میتواند داشته باشد. مقامهای ایرانی، از جمله وزیر بهداشت، مدتی است از نبود حمایت روسیه در جریان جنگ ۱۲روزه گلایه میکنند. یکی از مقامها حتی مدعی شد که روسها در این جنگ با اسرائیل علیه ایران همکاری کردهاند. پزشکیان ماه گذشته با لحنی گلایهآمیز گفت کشورهایی که ایران آنها را «دوست» میپنداشت، در زمان جنگ رهایش کردهاند و ایران ناچار شده است تنها به «خدا و مردم» تکیه کند.
با این همه، حکومت در تلاش است تا روابط خود را ترمیم کند و تصویری از اقتدار به نمایش بگذارد. علی لاریجانی، مشاور امنیت ملی کشور، به روسیه، بلاروس و پاکستان سفر کرده است؛ سفری که بهاحتمال زیاد با هدف جستوجوی حمایت نظامی انجام شده است. حکومت همچنین کتابهای درسی جدیدی برای دورههای ابتدایی و متوسطه منتشر کرده که از جمله آنها کتابی با عنوان «ما از ایرانمان دفاع خواهیم کرد» است؛ کتابی که توانمندیهای نظامی و فناورانه ایران را میستاید. کتاب دیگری که نویسندهاش یکی از چهرههای شناختهشده جریان تندرو است، مفاهیمی چون «پیروزی مبتنی بر ایمان» و «بیهراسی از دشمن» را ترویج میکند. در این کتاب، تصویر کودکی فلسطینی دیده میشود که به همتای ایرانی خود میگوید: «سارا، تو خیلی خوششانسی که در کشورت امنیت و آزادی داری. من همیشه باید از ایستهای بازرسی صهیونیستها عبور کنم.» کارتونهای این کتاب دونالد ترامپ و بنیامین نتانیاهو را به تمسخر میگیرند.
در چارچوب همین لفاظیهای تند، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که همچنان از نظر ایدئولوژیک به رهبر جمهوری اسلامی نزدیک است، بار دیگر از بستن تنگه هرمز سخن گفته است؛ مسیری که به گفته فرمانده نیروی دریایی این نهاد «شریان حیاتی نفت و گاز جهان» محسوب میشود. او در ماه اکتبر تلویحاً تهدید کرد که در صورت وقوع جنگ، این تنگه میتواند بسته شود. روزنامه *تهران تایمز*، ارگان انگلیسیزبان نزدیک به حکومت، نیز بر «آمادگی ایران برای وارد آوردن پاسخی کوبنده به هرگونه تجاوز نظامی» تأکید کرد. محمدرضا نقدی، از فرماندهان ارشد سپاه، این ادبیات را یک گام فراتر برد و اعلام کرد که اگر او یک شرکت گردشگری مذهبی داشت، تورهای زیارتی به اورشلیم (بیتالمقدس) راهاندازی میکرد؛ ادعایی مضحک که بهطور ضمنی چنین القا میکرد که ایران و متحدانش در آستانه فتح اسرائیل هستند.
اما این رجزخوانیها برای اکثر ایرانیان توخالی به نظر میرسد. آنها فراموش نکردهاند که اسرائیل در روزهای نخست جنگ بسیاری از فرماندهان ارشد سپاه را ترور کرد و این نهاد نظامی را تحقیر ساخت. بنا بر گزارشها، محمدرضا نقدی به دلیل ظن نفوذ اطلاعاتی اسرائیل به دفترش تنزل مقام یافت. در میان مردم، این شوخی رایج است که در هر نشست عالیرتبه امنیتی در ایران، چند نفر بهطور پنهانی عبری صحبت میکنند. حسن روحانی در سخنرانی خود هشدار داد که اسرائیل اکنون بر منطقه تسلط دارد و میتواند آزادانه در آسمان ایران عملیات انجام دهد. او گفت: «وقتی به خودمان دروغ میگوییم و میگوییم قدرت بزرگی هستیم و دشمنانمان ضعیف و بیچارهاند، این وضعیت بسیار خطرناک است.»
درگیریهای تابستانی، حاکمیت را برای احتمال شعلهور شدن دوباره خصومتها در حالت آمادهباش قرار داده است. فرماندهان نظامی ایران ادعا میکنند که در صورت جنگی دیگر، این کشور قادر خواهد بود بسیار بیش از ۵۰۰ موشکی که پیشتر به سوی اسرائیل شلیک کرده بود، پرتاب کند و در این حملات از موشکهای بالستیک دوربرد «سجیل» نیز استفاده کند؛ موشکهایی که در دور قبلی تنها بهطور محدود به کار گرفته شدند. تحلیلگران اسرائیلی آگاهاند که ایران در صورت تکرار جنگ، مقاومت سختتری نشان خواهد داد. با این حال، اسرائیل همچنان برتری نظامی قابل توجهی نسبت به ایران دارد و میتواند دامنه خسارات خود را افزایش دهد، یا حتی فراتر رفته و در پی بیثباتسازی سیاسی ایران یا ترور شمار بیشتری از رهبران آن برآید. اسرائیل اخیراً یکی از فرماندهان ارشد حزبالله را در لبنان کشته است؛ اقدامی که بار دیگر به ایران یادآوری میکند موقعیتش در منطقه تا چه اندازه تضعیف شده است. برای تأکید بر همین واقعیت، مقامهای لبنانی اکنون آشکارا به همتایان ایرانی خود میگویند که کشورشان را ترک کنند.
هرچند ازسرگیری جنگ برای هر دو طرف پرهزینه خواهد بود، اما خطر اصلی بهمراتب متوجه ایران است؛ کشوری که زیرساختهای فرسوده و اقتصاد بحرانزدهاش آن را حتی در زمان صلح نیز مستعد بیثباتی کرده است. همین مسئله یکی از دلایلی است که جناح نزدیک به روحانی و دیگر گروهها را به تلاش برای احیای دیپلماسی سوق داده تا از بروز جنگ جلوگیری کرده و وضعیت ایران را بهبود بخشند.
دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، مدعی است که دولت او هماکنون در حال گفتوگو با ایران برای دستیابی به توافقی جدید است. در داخل ایران، برخی امیدوارند که عربستان سعودی نقش میانجی را ایفا کند؛ کشوری که روابطش با تهران ترمیم شده و رهبر بالفعل آن، محمد بن سلمان، گفته است مایل است شاهد تفاهمی میان ایران و آمریکا باشد. در هفتههای اخیر، رسانههای ایرانی پر از شایعاتی بودهاند مبنی بر اینکه محمد بن سلمان پیامی از سوی ایران را به واشنگتن و برای ترامپ برده است.
اما خامنهای با خشم این شایعات را «دروغی محض» خواند و افزود که ایالات متحده «شایستگی آن را ندارد که از سوی جمهوری اسلامی با آن تماس گرفته شود». او اوایل همین ماه گفته بود که ایران تنها در صورتی میتواند همکاری با آمریکا را «بررسی» کند که واشنگتن حمایت خود از اسرائیل را متوقف کرده و پایگاههای نظامیاش را از خاورمیانه خارج کند.
با این حال، میتوان این موضعگیریها را با دیده تردید نگریست. رهبر جمهوری اسلامی اوایل امسال نیز لحنی مشابه داشت، درست پیش از آنکه تهران مذاکرات با واشنگتن را با اشتیاق آغاز کند. اما بنبست در رأس حاکمیت جمهوری اسلامی میتواند کار وزیر امور خارجه ایران، عباس عراقچی، را بسیار دشوار کند؛ بهویژه اگر اختیار لازم برای مصالحه بر سر مسائل کلیدی، مانند غنیسازی اورانیوم در داخل خاک ایران، به او داده نشود.
مصطفی تاجزاده، معاون پیشین وزیر کشور و زندانی سیاسی کنونی، خامنهای را به ناخدایی تشبیه میکند که کشتیاش را به سوی به گل نشستن میبرد اما حاضر نیست مسیر را تغییر دهد. تاجزاده در مقالهای اخیر نوشت: «تغییرات گسترده و عمیق اجتنابناپذیر است و همه در انتظار یک دگرگونیاند، اما هیچکس نمیداند این تغییرات چگونه و چه زمانی رخ خواهد داد.» اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیسجمهور در دولت روحانی، این وضعیت را ماه گذشته صریحتر بیان کرد: «هیچکس نمیداند با آینده چه باید کرد.»
—-
*آرش عزیزی، نویسنده همکار نشریه آتلانتیک است. کتاب او با عنوان «ایرانیان چه میخواهند: زن، زندگی، آزادی» در ژانویه ۲۰۲۴ منتشر شده است.