شیرا اِفران / فارن افرز
۲۳ سپتامبر ۲۰۲۵
در روزهای ۳۰ و ۳۱ شهریور (برابر با ۲۱ و ۲۲ سپتامبر)، استرالیا، کانادا، فرانسه، بریتانیا و شش کشور دیگر دولت فلسطین را به رسمیت شناختند. اسرائیل با واکنشی سرسختانه پاسخ داد. بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، در بیانیهای ویدئویی به زبان عبری اعلام کرد: «این اتفاق نخواهد افتاد. هیچ دولت فلسطینی در غرب رود اردن تشکیل نخواهد شد.» او تصمیم نهایی درباره واکنش کامل اسرائیل را پس از بازگشت از دیدار با رئیسجمهور آمریکا، دونالد ترامپ، خواهد گرفت؛ با این حال ائتلاف حاکم بارها تهدید کرده است که بخشهایی از کرانه باختری را تصرف و الصاق کند و تشکیلات خودگردان فلسطین را به طور کامل فروبپاشاند.
این اقدامهای متقابل به سود هیچیک از طرفین نیست. اسرائیلیها زیان خواهند دید، زیرا موج شناسایی دولت فلسطین و واکنش تهاجمی دولتشان، انزوای دیپلماتیک، اقتصادی و فرهنگی اسرائیل را شتاب میبخشد. فلسطینیها هم سودی نخواهند برد، چون این شناساییها به تنهایی هیچ منفعت ملموسی برای مردم فلسطین فراهم نمیکند و به تشکیلات خودگردان بحرانزده نیز کمکی نمینماید. برعکس، این روند به جناحهای تندرو دولت اسرائیل بهانه بیشتری میدهد تا در مسیر سرکوب حق تعیین سرنوشت فلسطینیها و تضعیف بیشتر تشکیلات خودگردان حرکت کنند. حتی پیش از اعلام رسمی شناساییها، دولت اسرائیل با استناد به آنها گامهای تازهای برای گسترش شهرکسازی در کرانه باختری برداشت. در روز ۲۹ مرداد (برابر با ۲۰ اوت)، اسرائیل ساخت شهرک بحثبرانگیز E1 را تصویب کرد که عملاً کرانه باختری را به دو بخش تقسیم میکند. بزالل اسموتریچ، وزیر دارایی اسرائیل، این اقدام را پاسخی به درخواستها برای تشکیل دولت فلسطین دانست و گفت: «این واقعیت بالاخره فکر تشکیل دولت فلسطین را به خاک میسپارد، چون چیزی برای شناسایی وجود ندارد و کسی برای شناسایی کردن هم نیست.»
با این حال، از روند شناسایی دولت فلسطین هنوز میتوان نتیجهای مثبت گرفت؛ به شرط آنکه رهبران اسرائیل و فلسطین از سطح نمادین ماجرا فراتر بروند و بازیگران بینالمللی نیز شناسایی را نه اقدامی یکجانبه بلکه بخشی کوچک از یک تلاش چندجانبه دشوار برای شناسایی متقابل اسرائیل و فلسطین، عادیسازی روابط دیپلماتیک اسرائیل با همسایگانش، و ادغام منطقهای بیشتر معرفی کنند. دولتهایی که فلسطین را به رسمیت شناختهاند باید تصمیم خود را روشنتر در چارچوب «اعلامیه نیویورک» [برای به رسمیت شناختن فلسطین] (که روز ۲۱ شهریور برابر با ۱۲ سپتامبر با رأی قاطع مجمع عمومی سازمان ملل تصویب شد) و کنفرانس ژوئیه سازمان ملل درباره راهحل دو کشوری به ریاست مشترک فرانسه و عربستان قرار دهند. هر دو این ابتکارها راهکارهای عملیتری برای آینده ارائه میدهند و اسرائیل باید از فرصت آنها استفاده کند. اعلامیه نیویورک چارچوبی جامع ترسیم میکند که شامل پایان عملیات نظامی اسرائیل در غزه، آزادی گروگانهای باقیمانده، برچیدن حماس، بازسازی نوار غزه، همراه با تضمینهای امنیتی و ابتکارهایی برای تقویت ادغام منطقهای است.
تمامی این اقدامات با اهداف نظامی و سیاسی اسرائیل همراستا هستند. رهبران اسرائیل باید از سختگیریهای ایدئولوژیک که باعث مخالفتشان با هرگونه حق تعیین سرنوشت برای فلسطینیان میشود، فراتر بروند. آنها باید از این فرصت برای همکاری با فرانسه و عربستان در زمینه اجرای «اعلامیه نیویورک» استفاده کنند، از فلسطینیها و دیگر بازیگران منطقه بخواهند اسرائیل را بهعنوان سرزمین ملی یهودیان به رسمیت بشناسند (چنانکه حدود ۵ سال پیش در توافقهای ابراهیم ۲۰۲۰ رخ داد)، و همچنین از رهبران فلسطینی بخواهند بر اساس قوانین بینالمللی مسئولیت جلوگیری از استفاده سرزمینهایشان برای حمله به اسرائیل را بپذیرند. اگر چنین کنند، ممکن است دریابند که روند شناسایی برای اسرائیل مزایایی هم دارد. کشورهای شناساییکننده هم باید نقش فعالتری ایفا کنند؛ از جمله با ملموس کردن تضمینهای امنیتی و کمک به شکلگیری دولتی فلسطینی به شکلی که تهدیدی برای همسایگان نباشد و با ایجاد نهادهای کارآمد و ارائه خدمات مناسب، شأن مردم خود را حفظ کند.
واکنش آگاهانه
اسرائیل با قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل تأسیس شد؛ بنابراین از نظر تئوریک نمیتواند از طرفی مشروعیتی را که خود بر پایه آن به وجود آمده بپذیرد اما از طرف دیگر تشکیل دولت فلسطین بر همان اساس را رد کند. با این حال، مخالفت اسرائیل با تشکیل دولت فلسطین پس از حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ سختتر شده است. نظرسنجی «پیو» در ژوئن ۲۰۲۵ نشان داد تنها ۲۱ درصد اسرائیلیها باور دارند «همزیستی مسالمتآمیز با یک دولت فلسطینی امکانپذیر است»؛ این کمترین میزان از سال ۲۰۱۳ است که این پرسش مطرح شده است. همچنین، یک نظرسنجی مشترک در سپتامبر ۲۰۲۴—که «مرکز فلسطینی پژوهشهای سیاست و افکار عمومی (PCPSR)» و «برنامه بینالمللی حل مناقشه دانشگاه تلآویو» انجام دادند—نشان داد که اکثر اسرائیلیها معتقدند در صورت تشکیل دولت فلسطین، حملات تروریستی علیه اسرائیل ادامه خواهد یافت یا افزایش مییابد.
پس از حمله ۷ اکتبر، اسرائیلیها بسیار محتاطتر شده و از دادن هرگونه امتیاز سرزمینی پرهیز میکنند و دلیل آن را تهدیدهای مداوم تروریستی از سوی سرزمینهای فلسطینی و ناکارآمدی تشکیلات خودگردان توصیف میکنند. حتی رهبران میانهرو که همواره مخالف نتانیاهو بودهاند، با شناسایی دولت فلسطین به شدت مخالفت کردهاند. بنی گانتس، ژنرال بازنشسته و سیاستمدار میانهرو که در کابینه جنگی نتانیاهو حضور داشت، اظهار داشت شناسایی در شرایط کنونی «در نهایت فقط حماس را جسورتر میکند، جنگ را طولانیتر میسازد، احتمال توافق برای آزادی گروگانها را دورتر میکند و پیام آشکاری از حمایت به ایران و نیروهای نیابتیاش میفرستد.» همچنین، یائیر لاپید، رهبر اپوزیسیون اسرائیل، چند روز پیش در روز ۲۱ سپتامبر گفت: «اقدام بریتانیا، استرالیا و کانادا مبنی بر شناسایی یکجانبه دولت فلسطین یک فاجعه دیپلماتیک، اقدامی زیانبار و پاداشی برای تروریسم است».
بسیاری از اسرائیلیها ــ و تا حدی با دلیلی موجه ــ بر این باورند که زمانبندی اخیرِ شناسایی دولت فلسطین در واقع پاداشی به حماس است؛ دیدگاهی که خود مقامات حماس نیز بر آن تأکید کردهاند. غازی حمد، یکی از مقامهای ارشد حماس، در روز ۲ اوت به الجزیره گفت: «ابتکار چند کشور برای شناسایی دولت فلسطین یکی از میوههای ۷ اکتبر است. ما ثابت کردیم که پیروزی بر اسرائیل ناممکن نیست و سلاحهای ما نماد عزت فلسطین است.»
اما فراتر از این روایت، نگرانیهای اسرائیل ابعاد دیگری هم دارد. شناسایی دولت فلسطین اساساً وضعیت کرانه باختری و نوار غزه را در حقوق بینالملل تغییر میدهد و کشورهای شناساییکننده را موظف میکند توافقهایشان با اسرائیل را بازبینی کنند تا با تعهداتشان نسبت به دولت فلسطین در تضاد نباشد. در نتیجه، طیف گستردهای از عملیاتهای نظامی اسرائیل ــ از جمله هزاران یورش سالانه برای بازداشت افراد متهم به تروریسم یا نابودی سلاحها در سرزمینهای فلسطینی ــ میتواند به جای «مبارزه با تروریسم» به عنوان نقض حاکمیت یک عضو سازمان ملل تفسیر شود.
پیش از سپتامبر، نزدیک به ۱۵۰ کشور عضو سازمان ملل فلسطین را به رسمیت شناخته بودند. اما پیوستن فرانسه و بریتانیا ــ دو عضو دائم شورای امنیت ــ و همچنین کشورهای گروه هفت مانند استرالیا و کانادا، اسرائیل را با فشار و نظارت بیشتری از سوی قانونگذاران و نهادهای مدنی روبهرو خواهد کرد، از جمله احتمال طرح دعاوی حقوقی جدی در دادگاههای بینالمللی. حتی ممکن است آلمان، ایتالیا و حتی ایالات متحده آمریکا هم در نهایت احساس کنند چارهای جز پیروی از همتایانشان در شورای امنیت ندارند. این روند همچنین جایگاه فلسطینیها را در مجامع بینالمللی تقویت خواهد کرد و راه را برای ارتقای موقعیت فلسطین از «ناظر دائم» در سازمان ملل به «عضو کامل» هموار میسازد ــ اقدامی که موقعیت دولتی فلسطین را، علیرغم مخالفت اسرائیل، بیچونوچرا تثبیت میکند.
رهبر شکست خورده
در کوتاهمدت، شناسایی دولت فلسطین بیش از همه به زیان خود فلسطینیها تمام خواهد شد. بر اساس تعریف متعارف از یک کشور، فلسطین در حال حاضر شرایط لازم را ندارد: نهادهایش نیمبند کار میکنند، هیچ قلمرو مشخصی را به طور واقعی کنترل نمیکند، انحصاری بر استفاده از زور ندارد، اقتصاد مستقلی ندارد و از حاکمیت منسجم برخوردار نیست. بنابراین، «دولت فلسطین» که روی کاغذ و صرفاً به لطف اعلام شناسایی وجود دارد، در عمل هیچ قابلیت واقعی ندارد و حتی ممکن است این روند توانایی تشکیلات خودگردان را برای اداره همان بخشهای محدود تحت کنترلش بیشتر تضعیف کند.
تشکیلات خودگردان در آستانه ورشکستگی است. مدارس دولتی کرانه باختری آغاز سال تحصیلی را به تعویق انداخته و اکنون تنها سه روز در هفته باز هستند؛ موضوعی که بیش از ۶۰۰ هزار کودک را تحت تأثیر قرار داده است. حقوق کارمندان دولتی تا ۵۰ درصد کاهش یافته و پرداختها به پیمانکاران بخش خصوصی به تعویق افتاده است. وزارتخانههایی مانند بهداشت نیز تنها خدماتی ناقص ارائه میدهند. اقتصاد کرانه باختری به کمتر از یکششم اندازه خود در سال ۲۰۲۲ سقوط کرده و بیکاری بالای ۳۰ درصد است. همچنین، تشکیلات خودگردان در میان مردم محبوبیتی ندارد؛ نظرسنجی ماه مه مرکز PCPSR نشان داد ۸۱ درصد فلسطینیها خواستار استعفای محمود عباس هستند و ۶۹ درصد باور دارند این تشکیلات قادر به اجرای اصلاحات لازم برای اداره نخواهد بود.
شناسایی اخیر در عمل هیچ توان و ظرفیتی به تشکیلات خودگردان اضافه نمیکند و آن را در برابر فشارهای اسرائیل مقاومتر نمیسازد؛ بلکه فلسطینیها را بیش از پیش در تیررس مقامات اسرائیلی قرار میدهد که هدفشان ناممکن ساختن تشکیل دولت فلسطین است. در روز ۲۷ شهریور برابر با ۱۸ سپتامبر، بزالل اسموتریچ تهدید کرد اگر دولت اسرائیل در واکنش به این شناساییها کرانه باختری را ضمیمه نکند، از اختیاراتش بهعنوان وزیر دارایی استفاده کرده و تشکیلات خودگردان را کاملاً فروخواهد پاشاند. بنیامین نتانیاهو نیز در روز ۲۹ شهریور برابر با ۲۰ سپتامبر در یک گردهمایی در شهرک بزرگ «معالیه آدومیم» در نزدیکی اورشلیم اعلام کرد: «ما وعده خود را عملی خواهیم کرد؛ هیچ دولت فلسطینیای وجود نخواهد داشت. این سرزمین مال ماست».
خطر انزوا
با این حال، پیامدهای شناسایی دولت فلسطین برای اسرائیل فراتر از جنبه نمادین است و با اقداماتی مانند الحاق سرزمینها به آسانی خنثی نخواهد شد. این موج شناساییها احتمالاً احساسات ضداسرائیلی را در جهان افزایش میدهد و روند تحریمها و بایکوتها را تسریع میکند. حتی دولتهایی که برای پاسخ به مخالفتهای داخلی با سیاستهای اسرائیل اقدام به شناسایی کردند، اکنون تحت فشار بیشتری برای اعمال تحریمهای رسمی قرار خواهند گرفت. اتحادیه اروپا بزرگترین سرمایهگذار در اسرائیل است؛ هر ساله تقریباً دو برابر ایالات متحده آمریکا به اقتصاد اسرائیل کمک میکند، اصلیترین مقصد سرمایهگذاریهای اسرائیل محسوب میشود و بزرگترین شریک تجاری این کشور است.
انزوای دانشگاهیان اسرائیلی نشاندهنده روند وسیعتری است. ورزشکاران این کشور کمتر و کمتر میتوانند با همسالان خود در خارج از کشور رقابت کنند. انتظار میرود کمیته اجرایی اتحادیه انجمنهای فوتبال اروپا به زودی در مورد تعلیق تیم ملی اسرائیل و تمام باشگاههای آن از مسابقات رأیگیری کند، که این امر اسرائیلیها را از یک جایگاه پیشرو برای ورزش مورد علاقهشان محروم میکند. نهادهای فرهنگی نیز با فشار شدیدی روبرو هستند - فشاری که پس از تقدیرهای این هفته افزایش خواهد یافت. در اوایل سپتامبر، جشنواره فلاندرز گنت در بلژیک، اجرای فیلارمونیک مونیخ را صرفاً به این دلیل لغو کرد که رهبر ارکستر آن، لاهاو شانی - که خواستار صلح در غزه شده است - همچنین فیلارمونیک اسرائیل را رهبری میکند. بیش از ۴۰۰۰ بازیگر و فیلمساز متعهد شدهاند که با نهادهای اسرائیلی همکاری نکنند.
این شاید برای افراد خارجی بیاهمیت به نظر برسد، اما احتمال فزاینده حذف اسرائیل از مسابقه آواز «یوروویژن»، به ویژه برای اسرائیلیها ضربه سختی است. این مسابقه یکی از گرامیترین رویدادهای سال برای اسرائیل است و اسرائیلیها به سابقه استثنایی خود افتخار میکنند: اسرائیل چهار بار برنده شده است و این واقعیت که یک شرکتکننده اسرائیلی به فینال ۲۰۲۵ راه یافته، برای اسرائیلیها بسیار آرامشبخش بود و به آنها اطمینان میداد که هنرمندانشان هنوز هم میتوانند در کشورهایی که اعتراضات علیه دولتشان رایج است، محبوب باشند. اما ایسلند، ایرلند، هلند، اسلوونی و اسپانیا همگی تهدید کردهاند که در صورت شرکت اسرائیل در «یوروویژن ۲۰۲۶»، آن را تحریم خواهند کرد. شناساییهای اخیر و واکنش تهاجمی اسرائیل ممکن است کشورهای بیشتری را به صدور تهدیدات مشابه سوق دهد.
نتانیاهو هفته گذشته در کنفرانس وزارت دارایی اذعان کرد که اسرائیل در حال ورود به «نوعی انزوا» است. اما او تلاش کرده است ادعا کند که این کشور میتواند این انزوا را مدیریت کند و اظهار داشت که اسرائیل میتواند سیاستی اقتصادی با «ویژگیهای خودکفایی» را اتخاذ کند و به یک «ابر اسپارت» تبدیل شود. به نظر میرسد نتانیاهو فراموش کرده است که موفقیت اقتصادی اسرائیل تا حد زیادی مدیون «صلح اسلو» است و اسرائیل در نتیجه آن به یک اقتصاد صادراتمحور تبدیل شده است — اقتصادی که به بخش فناوری و نیروی کار تحصیلکرده و متصل به جهان متکی است. موفقیت مداوم آن به روابط پررونق با سایر نقاط جهان بستگی دارد. به همین دلیل است که دیوید بن گوریون، پدر بنیانگذار اسرائیل، در سال ۱۹۵۵ جمله معروفی گفت که «قرار نیست اسرائیل به یک اسپارت جدید تبدیل شود». او ادامه داد، صرف نظر از درگیریهای نظامی اسرائیل، «ما نباید از این واقعیت منحرف شویم» که «هدف نهایی ما در روابط با همسایگانمان صلح و همزیستی است.»
امنیت برای هر دو
اگر اسرائیل و سایر کشورها توجه خود را به «اعلامیه نیویورک» برگردانند، پس از فروکش کردن جنجال دیپلماتیک در سازمان ملل، هنوز فرصتی برای تبدیل غوره به انگور وجود خواهد داشت. هدف این اعلامیه، جلوگیری از خطاهای ابتکارات دیپلماتیک ناموفق قبلی با پیشنهاد گامهای ملموس و زمانبندیشده به سمت حل و فصل مناقشه اسرائیل و فلسطین در چارچوب منطقهای بود که حماس را کنار بگذارد و کشورهای عربی را برای ایفای نقشهای اصلی تشویق کند. متأسفانه، لفاظیهای تنشزا و تهدیدهای متقابل پیرامون به رسمیت شناختن، توجه را از این اقدامات منحرف کرد. اما این اقدامات میتوانند برای دولت اسرائیل راهی برای پایان دادن به جنگ خود در غزه، که در بین اسرائیلیها منفور است، فراهم کنند.
دولت اسرائیل مدتهاست که اصرار دارد پنج شرط باید قبل از توقف عملیات نظامیاش برآورده شود: حماس باید خلع سلاح شود؛ تمام گروگانهای زنده و مرده باید بازگردانده شوند؛ غزه باید غیرنظامی شود؛ اسرائیل باید کنترل امنیتی بر نوار غزه را حفظ کند و یک دولت غیرنظامی جایگزین باید تأسیس شود که نه حماس در مدیریت آن نقش داشته باشند و نه تشکیلات خودگردان. اعلامیه نیویورک کاملاً با سه هدف اول اسرائیل همسو است و به طور ضمنی میپذیرد که در کوتاهمدت، اسرائیل کنترل امنیتی پیرامونی بر غزه را حفظ خواهد کرد و حماس به قدرت باز نخواهد گشت. چشمانداز آن برای اقتدار تشکیلات خودگردان بر غزه مشروط به اصلاحاتی است که تشکیلات خودگردان را به همسایهای قابل اعتمادتر از امروز تبدیل کند.
در واقع، شکاف بین آنچه اسرائیل میخواهد و آنچه بازیگران بینالمللی به آن امیدوارند، قابل پر شدن است. فرانسه، عربستان سعودی و دولتهایی که اعلامیه نیویورک را تأیید کردهاند، باید فوراً اقدامات عملی را برای عملیاتی کردن اقدامات پیشنهادی آن آغاز کنند، مانند طراحی مکانیسمی برای خلع سلاح حماس، آموزش یک نیروی امنیتی چندملیتی که بتواند به درستی آتشبس را نظارت و اجرا کند، کسب تعهدات واقعی از بازیگران بینالمللی برای تثبیت و بازسازی غزه، و تدوین یک برنامه مشخص برای رادیکالزدایی از جنبشهای مقاومت مسلحانه فلسطینی. علاوه بر این، دولتهایی که اعلامیه نیویورک را امضا کردهاند باید در بازاریابی مؤثرتر برای عموم مردم اسرائیل سرمایهگذاری کنند. آنها باید نشان دهند که چرا پیشنهاد آنها جایگزین مناسبی برای رویکرد فعلی دولت اسرائیل در قبال فلسطینیان است. آنها همچنین باید در دیدار روز ۲۳ سپتامبر خود با ترامپ، که انتظار میرود چشمانداز پس از جنگ برای غزه را پوشش دهد، تلاش کنند.
اسرائیل، به نوبه خود، نشان داده است که میتواند در مواقع لزوم عملگرا باشد. به عنوان مثال، در طول آتشبس شش هفتهای در ژانویه ۲۰۲۵، به نیروهای امنیتی تشکیلات خودگردان فلسطین که پرچم فلسطین را حمل میکردند، اجازه داد تا در مرز رفح گشتزنی کنند. اکنون زمان آن رسیده است که عملگراتر باشیم. به رسمیت شناختنهای این هفته، یک عمل انجام شده است. اینکه آیا کشورهای قدرتمندتر، فلسطین را به رسمیت خواهند شناخت یا خیر، مسئله زمان آن است، نه اینکه آیا این اتفاق خواهد افتاد یا خیر. اسرائیل با حد و اندازهای تازه از انزوا روبرو خواهد شد که مردم این کشور نمیتوانند در درازمدت از آن جان سالم به در ببرند، مگر اینکه اسرائیل بپذیرد که تشکیلات خودگردان فلسطین باید نقشی در پایان دادن به جنگ غزه ایفا کند.
در حقیقت، به رسمیت شناختن میتواند برای اسرائیل مزایایی داشته باشد. اگر جامعه بینالمللی شروع به برخورد با مناقشه اسرائیل و فلسطین به عنوان اختلافی بین نهادهای قانونی برابر به جای اختلاف بین یک اشغالگر و یک ملت اشغال شده کند، این امر میتواند سازمان ملل و سایر مجامع بینالمللی (از جمله دادگاههای بینالمللی) و همچنین رهبری فلسطین را مجبور کند تا بپذیرند که اسرائیل با تهدید امنیتی از سوی سرزمینهای فلسطینی مواجه است. همچنین تعهدات رهبران فلسطینی برای رعایت قوانین بینالمللی، جلوگیری از استفاده از سرزمینهایشان به عنوان پایگاهی برای حمله به اسرائیل و توقف فعالیتهای تروریستی حماس را روشن خواهد کرد.
در خاورمیانه، اگر جایی برای خودتان در میز مذاکره پیدا نکنید، احتمالاً در نهایت جایتان در فهرست انتظار خواهد بود. اسرائیل به جای رد صریح تلاشهای بقیه جهان برای مداخله، باید روشن کند که اجزای کلیدی «اعلامیه نیویورک» را میپذیرد، به بحثها در مورد چگونگی اجرای آنها بپیوندد، به دنبال گفتگو در مورد عناصر نگرانکننده باشد و درخواست اقدامات حیاتی اضافی مانند به رسمیت شناختن حق یهودیان برای تعیین سرنوشت خود در داخل اسرائیل را داشته باشد. تنها در این صورت است که روند وقایع در خاورمیانه میتواند از به رسمیت شناختن یکجانبه، تجزیه منطقهای و انزوای بینالمللی برای اسرائیل به ادغام منطقهای و افزایش امنیت برای فلسطینیها و اسرائیلیها — هر دو — تغییر کند.