ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Tue, 16.09.2025, 8:07
موفق‌ترین حرکت اجتماعی معاصر ایران

سارا سبزی، نسیم سلطان‌بیگی/ روزنامه هم‌میهن

ایران ۳ سال بعد؛ بررسی تحولات جامعه بعد از شهریور ۱۴۰۱ در گفت‏‌وگو با مردم، جامعه‌‏شناسان، حقوق‌دانان و پژوهشگران

سه‌سال پس از شهریورماه ۱۴۰۱، جامعه ایران چه تحولاتی را پشت‌سر گذاشته و مردم چه تجربه‌هایی را اندوخته‌اند؟ پاسخ به این سوال را باید از میان زندگی روزمره ایرانی‌ها، چه آنها که در ایران زندگی می‌کنند و چه آنها که در مهاجرتند، پیدا کرد؛ تغییراتی که در زندگی زنان، مردان، نوجوانان و فرهنگ عمومی خانواده‌ها در سه سال گذشته تجربه شده، حالا جای مهمی را بین تحلیل‌ها پیدا کرده است.

در سه‌سالی که از مرگ مهسا امینی گذشته، عده‌ای اتفاقات پس از آن را جنبشی تحول‌خواه و عمل‌گرایانه دانسته‌اند که تاریخ اجتماعی ایران را به قبل و بعد از خود تقسیم کرده و عده دیگری آن را ناجنبشی می‌دانند که در همه لحظات و امور روزمره ایرانی‌ها جاری بوده و هنوز هم هست. این میان کلمه «مقاومت» و تغییرات کوچک در سپهر سیاسی ایران، معنای خاصی یافته و تحلیلگران زیادی معتقدند آنچه امروز تجربه می‌کنیم، نتیجه معناهای تازه‌ای است که پس از اتفاقات سال ۱۴۰۱، با مطالبات قبلی گره خورده به‌ویژه با تجربه جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل، رنگ و بوی جدی‌تری گرفته است.

تغییر محسوس در زندگی روزمره

در سه‌سال گذشته از روز ۲۲ شهریورماه، روزی که مهسا امینی توسط ماموران پلیس طرح امنیت اخلاقی بازداشت شد تا ۲۵ شهریورماه که در بیمارستان کسری تهران جان باخت، گرامیداشتی غیررسمی بین کاربران شبکه‌های اجتماعی و جمع‌های دوستانه و خانوادگی شکل می‌گیرد؛ مرور آن روزها و شش‌ماه بعدش، آنچه در حوزه قضایی و اجتماعی ایران رخ داد، محل بحث و گفت‌وگوست. امسال هم این یادآوری‌ها و بحث‌ها به‌ویژه در شبکه‌های اجتماعی ادامه دارد؛ کاربران زیادی از دو روز پیش تابه‌حال، از تجربه‌شان و حسی می‌نویسند که در این سه‌سال داشته‌اند.

نوعی امید جدید به زندگی، حس مشترک بین تعداد زیادی از ایرانی‌ها، به‌ویژه زنان است، به‌علاوه حس‌های دیگری که هرکس جداگانه روی آن نور می‌اندازد. برای نگار بعد از روزهای اعتراضات ۱۴۰۱ یک «حسرت» مانده است. او درباره تجربه آن روزها به «هم‌میهن» می‌گوید: «روزهای خیلی خوبی بودند. با اینکه خیلی تلخ بودند اما امید داشتیم.

آن زمان شور و شوق زیادی داشتیم و من الان حسرت آن روزها را می‌خورم.» دیدن زنانی که لباس‌های زیبا می‌پوشند و در خیابانند، لبخند روی لب نگار می‌نشاند. او در پاسخ به این سوال که آینده در ذهن‌اش چگونه است، می‌گوید: «یک اتفاق خیلی سریع رقم خورد. اتفاقی که باید زمان زیادی برایش سپری می‌شد اما آینده با نسلی که داریم، برایم روشن است. چون آنها بچه‌های روشنی هستند.»

علی هم مرد ۴۲ ساله‌ای است که فکر می‌کند بعد از سال ۱۴۰۱ و اتفاق‌هایی که گذشته، از او در همه ابعاد زندگی‌ آدم تازه‌ای ساخته است: «بعد از مهسا، یک آدم جدید در من متولد شده و موضوعاتی را در وجودم دارم می‌بینم که برای خودم جدید و جذاب است. از پس اتفاق‌های سختی برآمدم که برایم مثل کوه بود؛ فقط با اتکا به نیرویی که در درونم بیدار شده و تحمل کردن و سازش تحت هر شرایطی را برنمی‌تابد و این قضیه در تمام زندگی‌ام بازتاب داشته، از زندگی شخصی و احساسی تا مراوداتم با آدم‌ها، کار و باقی چیزها.»

فاطمه زنی ۳۴ ساله است و اولین مواجهه او با تحولات اجتماعی ایران در سال ۱۴۰۱، اوایل بهمن‌ماه همان سال و بعد از بازگشت به ایران بود. او می‌گوید، تداوم این حرکت و گسترش آن به سایر موضوعات زنان که هیچ‌وقت دیده نمی‌شد، تاثیر مستقیمی روی زندگی خودش و بسیاری از زنان گذاشته است: «بعد از سال ۱۴۰۱ چهره قهرمانانه در جامعه تغییر پیدا کرد و حالا زنانی عادی را می‌بینیم که قدرتمند شده‌اند.

ادامه پیدا کردن این حرکت توسط تعداد زیادی از مردم، به‌صورت مستقیمی روی زندگی من تاثیر گذاشت؛ چون حالا راحت‌تر می‌توانم درباره موضوعات آزاردهنده که مستقیم به زنانگی من برمی‌گردند، در جمع‌های خانوادگی، کاری و تحصیلی صحبت و اعتراض کنم و می‌دانم شنیده می‌شود، موضوعاتی که قبلاً بابت اعتراض به آنها خجالت می‌کشیدم. دلیل اصلی توانایی مطرح‌کردن این اعتراض‌ها هم این است که به‌واسطه این حرکت، زنان چهره قدرتمندتری پیدا کرده‌اند.»

او می‌گوید ادامه این مسیر با تمام سختی‌ها و همراه‌شدن اطرافیان به من قدرت می‌دهد: «مهم‌ترین تاثیر این حرکت روی زندگی من این بود: حرفی که سه‌سال پیش می‌زدم و شنیده نمی‌شد، راحت‌تر می‌توانم مطرح کنم؛ چون این باور در جامعه شکل گرفته که زنان حقوقی دارند که هیچ‌وقت به‌دست نیامده و حالا پای آن ایستاده‌اند و عملی به آن اعتراض می‌کنند و کوتاه نمی‌آیند. با وجود اینکه مردان هم همراهی می‌کنند، اما بار سنگین این اتفاق هنوز روی دوش زنان است.»

فاطمه، روزنامه‌نگار هم می‌گوید اعتراضات ۱۴۰۱ سوالاتی را برایش پیش آورده که سوالات مهمی است؛ او از خودش بارها پرسیده که چطور یک حرکت بیرونی می‌تواند روی نه‌فقط زندگی او بلکه روی احساساتش هم تاثیر بگذارد: «بارها به این فکر کرده‌ام که آیا بقیه ‌حرکت‌‌های اجتماعی در کشورهای دیگر یا حتی در همین ایران، چنین تاثیری روی مردم گذاشته؟» او می‌گوید ممکن است که این حرکت روی سبک زندگی و نوع پوشش‌اش تاثیر گذاشته باشد اما آن چیزی که تغییر پیدا کرده، احساس‌اش در دو حوزه است: «اولاً، اعتمادبه‌نفسم را برده بالا و حس می‌کنم، من برای زندگی و سرنوشتم بیشتر از قبل عاملیت دارم.

انگار همه جزئیات از پیش تعیین نشده و می‌توانم جزئیاتی را تغییر دهم. ثانیاً، میل به انتخاب در همه ابعاد زندگی‌ام بالا رفته است. مثلاً اگر بخواهم موضوعی را با کسی در میان بگذارم که قبلاً برایم محدودکننده بود، حالا بیشتر می‌توانم این کار را انجام دهم.»


علی اصغر سیدآبادی

موفق‌ترین حرکت اجتماعی معاصر ایران

علی‌اصغر سیدآبادی، نویسنده و فعال اجتماعی و حوزه کودکان، یکی از کسانی است که معتقد است تغییرات تدریجی سال‌های گذشته، منجر به تحولات خانواده ایرانی شده است. او در گفت‌وگو با «هم‌میهن» می‌گوید: «آقای آصف بیات برای توصیف حرکت تدریجی جامعه از اصطلاح پیشروی آرام استفاده می‌کند. سال‌ها پیش از او، در پیش از انقلاب، جمشید بهنام هم برای توصیف تحولات خانواده ایرانی از تغییرات تدریجی و آرام استفاده کرده است.

پژوهش‌های این دو بزرگوار و پیمایش‌های ملی در ایران نشان می‌دهند که جامعه‌ ایران ایستا نبوده و آرام‌آرام در حال تغییر بود، اما در سال ۱۴۰۱ این حرکت هم سرعت گرفت، هم فراگیر شد و هم عمیق. بخشی از این فراگیری، عمق و سرعت مدیون حل‌وفصل تنش‌های پیرامون این موضوع درون خانواده‌ها و جامعه و همراهی مردان با مطالبات زنان بود.

آخرین پیمایش ارزش‌ها و نگرش‌ها که ازقضا در دوره‌ی دولت آقای رئیسی انجام شد، نشان داد که بخش بزرگی از افراد معتقد به حجاب نیز با آزادی پوشش مشکلی ندارند و موضوع انتخابی‌بودن پوشش تقریباً در بین مردم حل شده و درصد بسیار کمی معتقد به برخورد هستند. همچنین مطالعات کیفی و نظرسنجی‌های مستقل دانشگاهی بعد از ۱۴۰۱ نشان دادند که حتی در شهرهای کوچک و مذهبی، سطح تساهل نسبت به تنوع سبک زندگی بیشتر شده است.

این مطالبه‌ مردمی کم‌کم در نهادهای رسمی هم تاثیر گذاشت و دولت تازه تلاش کرد این موضوع را که از سوی برخی جناح‌ها پیگیری می‌شد، مسکوت بگذارد. بااین‌حال تحول اصلی در جامعه و خانواده رخ داده که ظاهر آن پذیرش تنوع در پوشش است، اما بسیار عمیق‌تر است و به تغییر در ارزش‌ها و سبک‌های زیست بازمی‌گردد.»

او معتقد است که اعتراضات ۱۴۰۱ در آغاز حرکتی اجتماعی، نوجوانانه و جوانانه، طبقه‌متوسطی و حول مطالبات زنان بود و از تهران و شهرهای بزرگ شروع شد. گستردگی این حرکت باعث شد که هم حاکمیت و رسانه‌های رسمی، هم تلویزیون‌های فارسی‌زبان بیرون از کشور، آن را همچون پروژه‌ای سیاسی توصیف و بازنمایی کنند. این توصیف و بازنمایی ازیک‌سو، در نوع برخورد حاکمیت با آن تاثیر گذاشت و ازسوی‌دیگر، به‌دلیل تمرکز رسانه‌ها رفته‌رفته شکل آن هم تغییر کرد. با گسترش اعتراضات به سراسر ایران، ساعت اعتراضات به شب منتقل شد، گروه سنی بدنه‌ اصلی آن تغییر کرد و میدان‌داری از دهه‌ی هشتادی‌ها گرفته شد.

ترکیب جنسیتی آن هم تغییر و سهم مردان افزایش پیدا کرد. این تغییرات در کنار بازنمایی رسانه‌ای از دهه‌ هشتادی‌ها که نسل Z خوانده می‌شدند به‌مثابه نسلی که قرار است پروژه‌ای سیاسی را پیش ببرد و پروژه‌های رهبرتراشی در بیرون از ایران باعث شد که به یک پروژه سیاسی برای تغییرات در ساختار تقلیل داده شود. به‌نظرم این پروژه سیاسی شکست خورد؛ هم در هدفی که برایش تعیین شده بود و رسانه‌ها آن را دسترس‌پذیر جلوه می‌دادند، هم در رهبرتراشی و هم در استمرار. اما به‌عنوان حرکتی اجتماعی، به‌نظرم موفق‌ترین حرکت اجتماعی معاصر ایران است و تاثیر آشکار، گسترده و عمیقی بر جای گذاشته است.

به‌خصوص در تغییر نگرش نسل‌های مختلف نسبت به هم: «آن‌چه اتفاق افتاده در سطح خانواده و جامعه، یک تحول ارزشی فراگیر است که نمی‌توان از بین برد. جامعه در حال بازنگری و بازیابی راه‌های همزیستی است و شاید بتوانیم ادعا کنیم که به آن دست یافته است. شما در خیابان یک خانواده را می‌بینید که از پوشش‌های متنوعی استفاده می‌کنند و تنشی میان‌شان نیست. سر میز کافه‌ها، رستوران‌ها، سینماها، عرصه‌های عمومی و در مهمانی‌های خانوادگی، صحنه‌هایی از این تنوع را می‌بینید. درعین‌حال در فضای دانشگاه‌ها، انجمن‌های دانشجویی و حتی در عرصه‌ هنر و موسیقی این روحیه‌ جدید تنوع و پذیرش دیده می‌شود.»

او در پاسخ به این سوال که مردم برای احقاق حقوقی که مطالبه کرده بودند در این سه‌سال تا چه میزان موفق بودند، می‌گوید: «من دوست ندارم از عقب‌نشینی یا مجبورشدن استفاده کنم. ترجیح می‌دهم فکر کنم دست‌کم بخشی از سیستم به این مطالبات مردم احترام گذاشته و کوشیده است که فضا را برای برآورده‌شدن این مطالبات فراهم کند به‌خصوص پس از تجاوز اسرائیل آن را در قالب همبستگی و انسجام اجتماعی توصیف کند. برای من در عرصه سیاست توجه به پیامد، مهم‌تر از انگیزه است.

اهمیتی ندارد که انگیزه در متوقف‌کردن لایحه حجاب و عفاف چه بوده، مهم این است که به‌رغم ابلاغ آن از طرف مجلس با مخالفت رئیس‌جمهور روبه‌رو شده و در جامعه اجرا نشده است، هرچند معتقدم در صورت ابلاغ توسط رئیس‌جمهور هم اجرایش بسیار دشوار بود و به افزایش شکاف بین مردم و دولت منجر می‌شد. به‌نظرم، این امور را باید به عرف واگذار کرد و از حوزه‌ دخالت دولت خارج کرد. علاوه بر موضوع پوشش، نمونه‌های دیگری از این پذیرش مطالبات را هم می‌توان دید؛ مثلاً بازترشدن نسبی فضا برای موسیقی و برگزاری برخی کنسرت‌ها، یا کاهش سختگیری نسبت به موتورسواری زنان.»

سیدآبادی معتقد است که فضای اجتماعی را نمی‌توان از فضای سیاسی جدا کرد. فکر می‌کنم در فضای سیاسی با وضعیت پیچیده‌ای روبه‌رو هستیم. احتمال اسنپ‌بک و تحمیل جنگی دیگر به مردم، بر فضای اجتماعی تاثیر منفی گذاشته است. بااین‌همه ما مردم ایران بارها و بارها از خاکستر برخاسته‌ایم، جنگ‌‌های ویرانگر را پشت‌سر گذاشته‌ایم، در برابر تیغ برهنه‌ سفاکان دوام آورده‌ایم و از معدود ملت‌هایی هستیم که در جغرافیایی واحد هزاران سال پایدار مانده‌ایم. برای چنین ملتی، سرخوردگی معنایی ندارد و اگر هم باشد موقتی است. به‌نظرم جامعه تغییر کرده است و باز هم تغییر خواهد کرد و جز این ،راهی برای پایداری و توسعه‌ ایران نیست.

مسئله زنان، اجتماعی شد

به اعتقاد بسیاری از جامعه‌شناسان، اعتراضات ۱۴۰۱ فصل جدیدی از حرکت‌ زنان در ایران بود که توانست مطالبات آنها را به مسئله‌ای اجتماعی تبدیل کند و به حرکتی مترقی تبدیل شود؛ جریانی که به لایه‌های مختلفی از زندگی روزمره و زیست زنان پیوند خورد و آنها را به مهم‌ترین کنشگران این عرصه تبدیل کرد. حالا این حرکت اجتماعی وارد سومین سال خود شده و ابعاد مختلفی از آن دیده شده است؛ از واکنش‌های سیستم و نحوه تعامل با آن تا دربرگیری سایر مطالبات و ایجاد نوعی از همبستگی اجتماعی و البته دوقطبی‌هایی که هنوز هم پابرجاست.


شیرین احمدنیا

شیرین احمدنیا، عضو هیئت‌علمی دانشگاه علامه‌طباطبایی و مدیر گروه مطالعات‌زنان انجمن جامعه‌شناسی ایران در گفت‌وگو با «هم‌میهن» معتقد است که این حرکت اجتماعی این ظرفیت را دارا بود که شکاف میان مطالبات جنسیتی و مطالبات عمومی جامعه را از میان بردارد. خلاف گذشته که گاهی حرکت زنان به‌عنوان یک حرکت فرعی و با اولویت بعدی تلقی می‌شد، در این برهه حرکت زنان به «روح» حرکت اجتماعی بدل شد و همه گروه‌ها، فارغ از جنسیت، حول محور آن به هم پیوستند.

او می‌گوید، در ایران این حرکت اجتماعی ویژگی خاصی داشت: «توانست مطالبات جنسیتی را با مطالبات عمومی آزادی و عدالت‌خواهی پیوند زند. درحالی‌که در بسیاری از کشورهای منطقه، حرکت‌های اجتماعی زنان بیشتر در چارچوب اصلاحات قانونی یا حقوق مدنی تعریف می‌شوند، در ایران این اعتراضات با شعار «زندگی» و «آزادی» به یک حرکت ملی بدل شد. بنابراین اگرچه زمینه‌های مشترک وجود دارد، شکل بروز و پیامدها در ایران دربرگیرنده‌تر و فراگیرتر در سطح بین‌نسلی و حتی جنسیتی بوده است. همچنان‌که در مواردی، پسران در پیروی از دختران و با پذیرش پیش‌قراولی زنان، به میدان آمدند.»

از نظر او، مهم‌ترین وجه تمایز این حرکت اجتماعی، حضور پررنگ نسل جوان و استفاده از شبکه‌های اجتماعی برای سازماندهی غیرمتمرکز بود. در اینجا زنان نه در چارچوب نهادها یا تشکل‌های رسمی، بلکه در قالب کنش‌های روزمره، خیابانی و دیجیتال نقش‌آفرینی کردند. این وجه تمایز ،حرکت اجتماعی را از قالب‌های سنتی کنش جمعی جدا کرد و به آن سرعت، انرژی و قابلیت انتشار گسترده داد.

احمدنیا معتقد است، این اعتراضات ظرفیت بالایی در تولید همبستگی اجتماعی داشت: «برای نخستین‌بار، گروه‌های مختلف جامعه اعم از زنان، مردان، اقوام و طبقات اجتماعی متفاوت توانستند حول یک شعار مشترک هم‌صدا شوند. این همبستگی در حمایت عمومی از زنان معترض، همراهی مردان و مقاومت مدنی در زندگی روزمره قابل مشاهده بود. در سه‌سال اخیر، این همبستگی به شکل‌های گوناگون ادامه یافته است؛ تقویت شبکه‌های کنشگری مدنی و همگرایی در فضای فرهنگی و هنری. همبستگی در سطح فرهنگ عمومی و روابط اجتماعی تداوم یافت و همانطور که اشاره کردم، به‌شکل نوعی «سرمایه اجتماعی پنهان» پدیدار شد.

در ضمن احتمالاً باید فراموش نکنیم که چگونه این حرکت در عرصه هنر، موسیقی و ادبیات هم بازتاب گسترده داشت و خلاقیت‌های فرهنگی را پدید آورد. بااین‌حال، می‌توان گفت که همبستگی اجتماعی میان گروه‌های مطالبه‌گر غالب‌تر بود. دوقطبی بیشتر در سطح گفتمان رسمی و بازنمایی رسانه‌ای برجسته شد، درحالی‌که در میان مردم، گسترش همدلی و هم‌پیمانی بیشتر محسوس بود. درواقع همبستگی اجتماعی در برابر قدرت سیاسی خود را آشکارتر نشان داد.»

به اعتقاد احمدنیا، حرکت اخیر با بازتعریف نقش زن در جامعه، به‌طور غیرمستقیم مناسبات قدرت در خانواده را نیز متاثر کرد. بسیاری از زنان به بازتعریف روابط خانوادگی پرداختند و بر استقلال فردی خود تاکید کردند: «این راه، بستری برای بیان و تقویت سایر مطالبات آزادی‌خواهانه و عدالت‌جویانه زنان شد. در هر عرصه‌ای از مناسبات خرد و کلان، مطالبات زنان بیش از گذشته مشروعیت و اهمیت پیدا کرده و به‌رسمیت شناخته شده‌اند.

سه‌سال پس از آغاز حرکت اجتماعی زنان، فکر می‌کنم تغییر اصلی در سطح آگاهی، خودباوری، جسارت و تحولاتی در الگوی زیست زنان رخ داده است. آنان اکنون بیش از گذشته به‌عنوان کنشگران اجتماعی و سیاسی تاثیرگذار شناخته می‌شوند. درنتیجه می‌توان گفت، تحول بزرگ در «زندگی اجتماعی» زنان اتفاق افتاده است، هرچند در «سطح حقوقی» چندان تغییری ملاحظه نمی‌شود. این تحول فرهنگی و ذهنی، زمینه را برای آینده‌ای فراهم کرده که در آن مطالبات زنان با قدرت بیشتری پیگیری شود و امکان تغییرات نهادی نیز بیشتر شود.»


سیمین کاظمی

سیمین کاظمی، جامعه‌شناس هم در گفت‌وگو با «هم‌میهن» حرکت اخیر را نقطه‌عطفی در جریان حرکت زنان در ایران می‌داند: «حرکت زنان ایران بیشتر از یک‌قرن قدمت دارد و در تمام این‌ مدت ذیل تحولات سیاسی و اجتماعی به حیات خود ادامه داده، اما زن، زندگی آزادی را باید نقطه‌عطفی در تاریخ حرکت زنان ایران دانست، چون برای اولین‌بار در تاریخ ایران است که وضعیت، حقوق و مطالبات زنان در مرکز یک حرکت اجتماعی قرار گرفته است و زنان هم محوریت پیدا کرده‌اند و هم عاملیت‌شان امکان ظهور پیدا کرده است.

درواقع در این حرکت است که سوژه زن در مرکز میدان ظهور و مشعلی را روشن می‌کند که به فضای سیاسی ایران نوری می‌تاباند تا در آن نابرابری جنسیتی قابل رویت شود. این حرکت سوژه زن را از سیاست مردانه رها کرد و این نوید را داد که زن به‌طور مستقل و بدون اینکه لازم باشد پشت‌سر دیگران قرار گیرد، قادر است برای حقوق‌اش دادخواهی کند.»

کاظمی توضیح می‌دهد که می‌توان بین این حرکت و سایر ‌حرکت‌های اجتماعی زنان در خاورمیانه پیوندی برقرار کرد: «خاورمیانه با تفوق سنت دیرینه مردسالاری، منطقه‌ای است که فرودستی زنان در آن حاکم بوده و حتی به‌عنوان امر فرهنگیِ ناگزیر پذیرفته شده است؛ یعنی گویا سرنوشت زن در این منطقه از جهان از غرب آسیا تا شمال آفریقا این است که با نابرابری، رنج، خشونت و فقر دمساز باشد و کنار بیاید. اما با وجود این نابرابری جنسیتی عمیق و شدید حرکت‌‌های اعتراضی و حق‌طلبانه زنان حدود یک‌قرن است که شکل گرفته و فراز و فرودهایی داشته اما در بهار عربی بود که ما نقش زنان را به شکل واضح و تاثیرگذار دیدیم.

درواقع زنان کشورهای منطقه ما در اعتراضات سیاسی و اجتماعی بهار عربی نقش برجسته‌ای داشته‌اند و حتی پیشرو این اعتراضات بوده‌اند. در مصر، تونس، لبنان، سودان و دیگر کشورها زنان پیشتاز اعتراضات اجتماعی بودند و در بعضی از این کشورها زنان دستاوردهای ملموسی هم داشته‌اند. ایران هم بخشی از این جغرافیاست و زنان ایرانی هم بخشی از این موج عصیان زنان در منطقه بوده‌اند. آنچه این حرکت‌های اجتماعی را به‌هم‌ پیوند می‌زند، سرگذشت مشترک زنان در این نقطه از جهان و قیام آنها علیه ستم و تبعیض است.»

او مهم‌ترین وجه تمایز این حرکت را تبدیل‌شدن مسئله زنان به یک مسئله اجتماعی می‌داند و معتقد است که این حرکت، حرکت جمعی زنان و همین طور جامعه ایران است. حرکت اجتماعی‌ای که وجوهی از مسئله نابرابری جنسیتی را روشن کرد و به چالشی برای نظام فرهنگی، اجتماعی و سیاسی مردسالاری در ایران تبدیل شد؛ درواقع درحالی‌که حرکت زنان ایران به‌طور محدود و در حاشیه ‌حرکت‌‌های اجتماعی به حیات خود ادامه می‌داد، زن زندگی آزادی، جان تازه‌ای در آن دمید و مسئله زن را به یک مسئله اجتماعی تبدیل کرد که قابل نادیده‌گرفتن نیست. درواقع همان‌طور که مسئله نابرابری اقتصادی و فقر مسائل اجتماعی پراهمیت و نیازمند چاره‌اندیشی هستند، درحال‌حاضر مسئله زن هم یک مسئله اجتماعی است.

کاظمی می‌گوید سایر تغییرات پذیرفته‌شده بسیار محدود هستند مثل بیشتر دیده‌شدن چهره زنان در رویدادها، بعضی جایگاه‌ها و دیوارهای شهر که البته منطبق با نگاه حاکم است و مطرح‌شدن لزوم تجدیدنظر درباره ممنوعیت موتورسواری زنان،‌ اما با وجود این تغییرات جزئی، هنوز تغییر بنیادین و اساسی در مورد حقوق زنان پذیرفته نشده: «مشارکت اقتصادی زنان در پایین‌ترین سطح ممکن است و خشونت علیه زنان بدون چاره‌اندیشی جریان دارد. حتی در مواردی قوانین جدید به زیان زنان در مجلس مطرح شده مثل قانون کاهش مهریه، یا سیاست‌های جمعیتی که با نقض حق کنترل زن بر بدن پیش می‌رود.»

بعد از سه‌سال، زنان در جامعه ایران کجا ایستاده‌اند؟ پاسخ کاظمی به این پرسش، تاکید بر آگاهی زنان و نسبت به قدرت و توانایی خود است و اعتقاد دارد که بیشترین تاثیر این حرکت بر زنان بوده است؛ اینکه می‌توانند خواست‌های خود را در جامعه مطرح کنند و به تحقق آن امید داشته باشند.