جنبش تحول آفرین “زن، زندگی، آزادی” تکامل یافتهی جنبشهای پیشین است
ابوالفضل قدیانی
این جنبش بسیار هوشمندانه به این واقعیت پی برد که نظام فاسد جمهوری اسلامی اصلاح ناپذیر بوده و تئوری ویرانگر و ضداخلاقی ولایت فقیه متعلق به قرون وسطی است.
سه سال از شهادت مظلومانهی دختر ایران، مهسا امینی به دست علی خامنهای، مستبد قدرت پرست و جنایت پیشهی ایران گذشت. قتلی که موجب انفجار عظیم در میان طبقات و اقشار مختلف ملت و ایجاد جنبش پر برکت و بیدارگر “زن، زندگی، آزادی” گردید. جنبشی که هنوز زنده است و بر بالندگی خود ادامه میدهد. درست است که جنبش “زن، زندگی، آزادی” ادامهی تمام جنبشها و قیامهای آزادیخواهانه و عدالت طلبانهی گذشته، از جنبش مشروطه تا کنون است، اما جهشی بسیار مهم در این جنبش به روشنی دیده میشود که نقطهی عطفی در جنبشهای پیشین محسوب میگردد.
در حقیقت میتوان گفت جنبش تحول آفرین “زن، زندگی، آزادی” تکامل یافتهی جنبشهای پیشین است. چرا که بسیار هوشمندانه به این واقعیت پی برد که اساسا نظام فاسد جمهوری اسلامی اصلاح ناپذیر بوده و تئوری ویرانگر و ضداخلاقی ولایت فقیه متعلق به قرون وسطی و استبداد مطلقه جزء لاینفک وجودی این نظام سرکوبگر ضد حقوق بشر است. لذا جنبش مستقیما نظام جمهوری اسلامی و علی خامنهای، خودکامهی قدرتپرست و تبهکار ایران را هدف گرفت و او را از پشت پردهی گریز از مسئولیت ویرانی ایران بیرون کشید و خشم به حق خود را متوجه او ساخت و خواهان سقوط وی و نظام مخرب جمهوری اسلامی شد و به همین علت با سرکوب وحشیانهی آدمکشان علی خامنهای رو به رو شد.
در این تهاجم ضد انسانی به اعتراف مسئولان نظام صدها نفر بی دفاع کشته شدند و حدود هزار نفر مجروح و مصدوم و صدها تن بی دفاع با شلیک مستقیم و تعمدی سرکوبگران چشمان خود را از دست داده و نابینا شدند و نیز دهها هزار نفر و به روایتی بیش از صد هزار نفر دستگیر و به بند و زندان کشیده شدند. جنایات و تجاوزها به دستگیر شدگان خود حکایتی دیگر است که به نوبهی خود در فضای مجازی و رسانههای جمعی مردمی مکرر افشا شده و به اطلاع افکار عمومی ایران و افکار عمومی جهان رسیده است. این سرکوب وحشیانه به فرمان و اصرار علی خامنهای، خودکامهی قدرتپرست و تبهکار ایران صورت گرفته است.
در این سرکوب بیرحمانه تمامی نیروهای سرکوبگر اعم از نیروهای امنیتی، قوهی قضائیه و نیروهای نظامی و انتظامی مقصرند و مسئول، و باید پاسخگو باشند. اما مقصر و مسئول اصلی این جنایات مانند تمامی فجایع، جنایات و سرکوبهای دوران حکومتش، علی خامنهای است که باید پاسخگو باشد. علیرغم تمامی سرکوبها و تلاشهای مذبوحانهی حکومت دینی جهت بریدن نفس مردم، همچنان جنبش در میان مردم زنده و پویا است. امیدوارم این نظام جهنمی قبل از آنکه توسط دولتها و نیروهای بیگانه ساقط شود و قبل از اینکه بیگانگان بتوانند حکومت دست نشانده و فرمانبر خود را در این سرزمین مصیبت دیده مستقر کنند و استبداد تازه نفسی را بر مردم ایران مسلط کنند، به دست ملت ایران و این جنبش مردمی سقوط کند که ملت بتواند با برگزاری رفراندم نظام دلخواه خود که به نظر من همانا نظام جمهوری دموکراتیک سکولار بر پایهی حقوق بشر است را جایگزین نظام خفقان آور جمهوری اسلامی کنند.
البته همان طور که مکرر گفتهام مسالمتآمیزترین و خشونت پرهیزترین شیوهی تغییر نظام آن است که علی خامنهای دست از این قدرت شیطانی بردارد و از پیشگاه ملت ایران طلب عفو کند، استعفا دهد و کنار رود و مردم هم نظام دلخواه خود را بر سر کار بیاورند. لازمهی این اقدام بودن سرسوزنی وجدان در وجود علی خامنهای است که بعید میدانم که آن سر سوزن وجدان در درون او باقی مانده باشد. چون اگر بود این بلاها و مصیبتها را بر سر ملت ایران نمیآورد.
ابوالفضل قدیانی
سالن یک بند هفت زندان اوین
۲۴ شهریورماه۱۴۰۴